‹ زِمـزِمـღ ›
یک نفَـر آمد سلامَم کَـرد و رَفـت دَر شلوغی ها خرابَم کَـرد و رَفـت ..
دل به مهرَش دادَم و عاشق شـدَم
در دلَش،،او بی نَوایم کرد و رَفـت ..
‹ زِمـزِمـღ ›
دل به مهرَش دادَم و عاشق شـدَم در دلَش،،او بی نَوایم کرد و رَفـت ..
آمَــدم بـا او کَـمی خلـوَت کـنَم
مَن نهان بودم سرابَم کرد و رَفـت ..
‹ زِمـزِمـღ ›
آمَــدم بـا او کَـمی خلـوَت کـنَم مَن نهان بودم سرابَم کرد و رَفـت ..
در هـمان دیـروز و ایـن امروز مـن
تـا ابد "او" بـی وَفایـم کَرد و رَفـت ..
‹ زِمـزِمـღ ›
در هـمان دیـروز و ایـن امروز مـن تـا ابد "او" بـی وَفایـم کَرد و رَفـت ..
خَـنــدهی روی لبَــم را پـاکـ کَـرد
بـا جوانـی آشِنـایَـم کَـرد و رَفـت :)!
ای ساقیا مستانه رو آن یار را آواز ده
گر او نمی آید بگو آن دل که بردی باز ده🎈