وقتایی که نشه با حرف زدن یسری چیزا رو به آدما فهموند تنها راهی که برات میمونه اینه که بزاری و بری شاید با گذر زمان خودشون همه چیو فهمیدن
باید بکنم کوچ از این شهر پر از رنج و غم آلود
ساکن شوم آنجا که در آن از غم دوران خبری نیست
حِیف از آن بُغض کِه با اَشك امانَش دادم؛
داشت ميکُشت مَرا؛ راه نِشانَش دادم ..
گر بر کَنَم دل از تو و بردارم از تو مهر
آن مهر بر که افکَنَم؟
آن دل کجا بَرم؟🫂🥲
《کمال الدین اسماعیل》
منی که خاکنشین بودم از تجلی عشق
گذشتهام از فلک هم به نردبان سکوت🪐🌙
《شهریار》
هرکسی از عشق با خود یادگاری میبرد
یادگار من غمی در جان و زخمی بر تن است !🤎
4_5866406550121224491.mp3
6.01M
این موزیک میتونه منو وادار کنه بخاطر خوندنش برم ترکی یاد بگیرم
خنده ات تلخ شد و روی لبت میدیدم
عشق شیرینی چای است ولی گاهی تلخ☕️
《زینب حسامی》
عاقبت بند سفر پایم بست
میروم خنده به لب؛ خونین دل
میروم از دل من دست بدار
ای امید عبث بی حاصل
《فروغ فرخزاد》
بیچاره آهویی که صید پنجهی شیریست
بیچاره تر شیری که صید چشم آهویی🦌👁
《فاضل نظری》
مرا دو دیده به راه و دو گوش بر پیغام
تو فارغی و به افسوس میرود ایام✉️
《سعدی》