تو به دیوار مشت زدی تا حالا؟!
من خیلی زدم ولی تو نزن.
دستات درد میگیره،انگشتایِ قشنگت زخمی میشن و من دلم میگیره:)
میری دستاتو نشونش میدی و میگی نگاه کن چیشدن...
ولی من دستای زخمی شدمو قایم میکنم تا نبینی.
اما باز میدونم مهم نیستا ولی خب من همون دردو کشیدم اما تو یکیو داشتی بری نشونش بدی اما من نه:))))
#جنون
‹ زِمـزِمـღ ›
- ‹ یادگارِ گُذشته ؛ )! 💙'🌱 ›
کوچیک که بودم وقتی با روروک راه رفتن و یاد گرفتم خیلی خوشحال میشدم حتی برام مهم نبود باهاش کجا میرم فقط دلم میخواست برم خوشم نمیومد یه جا بشینم و فقط میرفتم.
اما الان که بزرگ شدم باید برم نمیدونم کجا اما فقط بهم گفتن برو... ولی من دلم میخواد فقط یه جا بشینم و تو حال خودم باشم.
کاش دوباره بچه بشم و فکرم به هیچ چیز نباشه:))))
#جنون
‹ زِمـزِمـღ ›
کوچیک که بودم وقتی با روروک راه رفتن و یاد گرفتم خیلی خوشحال میشدم حتی برام مهم نبود باهاش کجا میرم
خستم بخدا از همه چیز و همه کس خستم:)
دارم ذره ذره جون دادن خودمو به چشم میبینم اما نمیتونم هیچ کاری کنم.
انگار مغزم قفل کرده رو اینکه شب ها تا صبح بهت فکر کنه.
سرم تیر میکشه از بس خاطراتت و مرور کردم.
قلبم جوری تیر میکشه انگار الانه که سکته کنم و بیوفتم بمیرم:)
کمی توی زندگیم
توی همه لحظه های زندگیم نبودنت حس میشه....
ولی میدونی همش حس میکنم کنارمی
اینه که عذابم میده حس میکنم منو میبینی اما من تورو نمیبینم
چرا؟
همش صدات توی گوشم پلی میشه.
چکار کردم که وضعم این شد؟
فکر میکنی دیوونم نه؟
آره بعد رفتنت دیوونه تمام عیار شدم:)))
اصلا خودمم خودمو نمیشناسم
نمیدونم چمه
دلم میخواد بخوابم دیگه بیدار نشم
از روتین زندگی بیزارم
از درس بیزارم
از آدما بیزارم
از همه چیز بیزارم
#جنون