eitaa logo
یادداشت‌💌✍
318 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
95 ویدیو
13 فایل
📚عملکرد بانوان راوی‌شیعه عصر ابناء الرضا(ع) روش‌های آموزش صید مروارید علم زمزمه‌ قلب من بر دین‌حسین علیه‌السلام ره‌آورد پژوهش۲ ✍️نجمه‌صالحی: نویسنده و پژوهشگر، مدرس‌حوزه و دانشگاه سایت شخصی 🌐https://zemzemh.ir/ https://eitaa.com/zemzemh60
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃یا ایها العزیز مسّنا و اهلنا الضّرّ و جئنا ببضاعة🍃 حضرت ماه ، کجایی رمضان آمده است... اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ ــــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ @javal60
یادبود امروز سالگرد وفات عالم و مرجع بزرگ شیعیان ابو عبدالله محمد بن محمدبن نعمان معروف به ابن المعلم و شیخ مفید است.آثار شیخ مفید نقطه عطفی در هویت مستقل شیعه بود. او شاگردان زیادی تربیت نمود و مکتب عقل گرایی متکی بر روایات را بنیان نهاد و در بسیاری از علوم سرآمد بود، کتاب الارشاد او کتابی تاریخی _کلامی است و به سیره معصومان(ع) پرداخته است. وی نظرات شاذی در برخی احکام فقهی داشت که یکی از آن نظرات درمورد خمس بود. مکتب تشیع مرهون تلاش چنین علمایی است. 🕊روحش شاد.🕊 ✍️نجمه صالحی ــــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ @javal60
مقاله ای پیرامون اندیشه خمسی شیخ مفید در آثار مکتوبش نوشتم که در نشریه علمی تخصصی خمس پژوهی به چاپ رسید. http://salehi60.blogfa.com/ ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ @javal60
🕊خدای من تو از درونم خبر داری اونی رو بده که بهترینه 🕊 http://salehi60.blogfa.com/ ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ @javal60
🕊خدای من من که می دونم تو در مقام عفو و مهربونی هستی، مهربون مهربونا... منو دریاب🕊 http://salehi60.blogfa.com/ ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ @javal60
به وقت وصال به اذان صبح چیزی نمانده بود، قدم ها را تندتر برمی داشتیم تا به حریم یار نزدیک تر شویم. مرغ دل زودتر به سوی حرم پرواز کرده بود. هنوز صدای غریبانه ی او و یارانش به گوش می رسید. زنی صبور از تبار صابران و قافله سالار آل طه آمده بود تا پر و بال شکسته اش را پس از چهل روز فراق التیام بخشد. شریکه الحسین آمده بود تا روضه اسارت را با برادر واگویه کند .از دروازه ساعات و جاماندن رقیه بگوید. چه زیبا بود لحظه پیوستن روح دو دلداده...دیدار حسین(ع) و محیی نهضت او. سلطان عشق ازلی منتظر دیدار مهربان ترین خواهر بود... اللهم ارزقنا زیارت الحسین ✍️نجمه صالحی http://salehi60.blogfa.com/ ــــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ @javal60
🕊خدای من میشه امسال کاری کنی با ظهور ولی ات پراکندگی امت ها به وحدت تبدیل بشه🕊 پ.ن: در این فراز دعای افتتاح به اجتماع امت ها بر محور ولی خدا و عامل اتحاد جامعه اشاره می کنه که همون ظهور و دولت حضرت یار(عج) هست. اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ http://salehi60.blogfa.com/ ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ @javal60
چند دقیقه ی با ارزش 🍃واجب نیست مثل بانو امین، بانو دباغ یاحتی شبیه یکی از عالمان و سیاستمداران در جامعه کنونی باشیم تا کاری مفید انجام دهیم و برای افزودن ارزشی به دیگران خود را سزاوار بدانیم. می توانیم ارزش های کوچک ولی اثرگذار بیافرینیم... 🍃ارزش های چند دقیقه ای مانند: 🔷یادآوری نکته مهمی که فراموش شده است. 🔷یادآوری محتوای مهمی که هرچند تکراری است اما تذکرش خالی از لطف نیست. 🔷به اشتراک گذاشتن یک متن انگیزشی 🔷به اشتراک گذاشتن یک روش یا مهارت خاص 🔷به اشتراک گذاشتن تجربه انجام کاری که قبلا انجام دادیم برای دیگران 🔷معرفی افراد یا مراکزی که می توانند راهنما و مشاور خوبی برای افراد باشند. 🔷معرفی یک کتاب یا متن یا ویدیو یا حتی عکس نوشته ی مفید برای یادگیری 🔷معرفی یک مرکز خوب برای تحصیل و کسب مهارت 🍃دلیل یادآوری این نکات این است که برخی تصور می کنند تا به حداستاندارهای علمی یا مهارتی نرسیده اند نباید آموخته های خود را به اشتراک بگذارند و خودشان را با افراد نخبه و خاص جامعه یا حتی تاریخ مقایسه می کنند و به همین دلیل از بذل تجارب خود دریغ می کنند. در حالی که می توان کمی سخاوتمندتر بود. 🔶این سخاوت های کوچک به فرد کمک می کند تا هر چه بیشتر می بخشد، بیشتر و بیشتر برای یادگیری تلاش کند. 🔶این سخاوت به وقت و روز انسان برکت می دهد. 🔶این سخاوت به انسان کمک می کند که کارهایی هر چند کوچک اما اثر گذار انجام دهد. 🔶این سخاوت به انسان کمک می کند تا جرات کند یافته اش را با دیگران به اشتراک بگذارد و همه ی این ها ارزشمند است. ✍️نجمه صالحی ــــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ @javal6
🕊خدای من چه خوبه که خودت وکیلم هستی ممنونم که منو به خودم و خلقت واگذار نکردی 🕊 http://salehi60.blogfa.com/ ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ @javal60
حس و حساسیت هنگامی که نسبت به رخداد یا پدیده ای حس خاصی در شما شکل می گیرد گمان نکنید که همه به همان حس شما رسیده اند.احساسات متفاوتند و ممکن است حس تازه ای در درون شما به وجود آمده باشد . باید به دلیل این احساس اندیشید و نسبت به واکنش ها حساس بود و لازم است این حس ها را نوشت تا با حس دیگران مقایسه شود‌. شاید خلق یک اثر جدید را به دنبال داشته باشد. همیشه شعر یا داستان یا یادداشت و مقاله و اثر پژوهشی از درون این حساسیت و هوشیاری حاصل می شود. مهم است که ما چگونه می اندیشیم و به چه می اندیشیم. باید حس ها و حساسیت ها را جدی گرفت. پ.ن: وقتی این عنوان را برای یادداشتم انتخاب کردم، تصمیم گرفتم با جستجو در اینترنت عکسی مناسب پیدا کنم که دیدم رمانی با این عنوان حس و حساسیت نوشته شده است. برایم جالب شد و عکس جلد رمان را انتخاب کردم.نویسنده رمان عقل و احساس (که در ایران به حس و حساسیت ترجمه شده) در مورد تقابل عقل و احساس رمانی عاشقانه نوشته است.درتوضیحات کتاب نوشته شده بود چندین اقتباس از این رمان شده و فیلم هم ساخته شده است.شاید بتوان گفت عشق هم یک حس خاص است که شخص در مورد یک نفر دارد و دیگران آن حس را ندارند. ✍️نجمه صالحی ــــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ @javal60
🕊خدای من  مارا به يارى حضرت یار(عج) به آرزوهاى دنيا و آخرتمان برسان.🕊 🍃اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ 🍃 پ.ن: دعای افتتاح یکی از دعاهایی است که درباره حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و در مورد ظهور و تعجیل در آن و بیان کمالات و اوصاف ایشان جملات زیبایی بیان شده است. http://salehi60.blogfa.com/ ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ @javal60
اغراق گاهی فکر می کنیم مشکل ما جزو بزرگترین مشکل هاست یا اوضاع زندگی ما از همه بدتر است و طوری ذره بین زندگی را در دست گرفته ایم که همه چیز را بزرگ می پنداریم. گاه آن را ده برابر بزرگ‌تر از گرفتاری دیگران می‌دانیم و شایدلاینحل. یادم می‌آید در دبیرستان از ترس اینکه معدلم کمتر از ۱۹ شود، روز و شب به درگاه خدا استغاثه می‌کردم، که اگر قبول بشوم، انواع دعاهاو اقسام نذرها را انجام دهم. درست است که حالا آن کار برایم خنده دار است. اما آن‌زمان حس می‌کردم مشکلم بزرگترین مشکل دنیاست حداقل اولین اگر نباشد،دومین بحران بزرگ دنیا خواهد بود! بعدها متوجه شدم چنین تصوراتی مختص دوره ی کودکی و نوجوانی نیست. گویی تا جوانی و بزرگسالی نیز محکومیم به اینکه در رویدادهای زندگی خود مبالغه کنیم و به قولی غرق بزرگنمایی شده ایم. کاش کمتر غرق اغراق شویم... ✍️نجمه صالحی http://salehi60.blogfa.com/ ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ @javal60
🌱جوانه ی خواستن
🌱جوانه ی خواستن یکی از بازی‌های کودکی که خیلی جدی آن را دنبال می کردیم قایم باشک بازی بود، با شروع بازی هرکس یک گوشه امن پنهان می‌شد. اما گاهی یکی از بچه‌ها کم طاقت بود و خسته می‌شد، وسط‌های بازی که کم کم داشت جای همه لو می رفت، با اعتراض به برخی قوانین بازی بیخودی خودش وسط می‌پرید و می‌سوخت. بقیه هم با این کار او خنده‌شان می‌گرفت و با صدای بلند می‌خندیدند و لو می‌رفتند و از سوراخ‌هایی که خزیده بودند بیرون می‌آمدند. اینها هم می‌سوختند ولی از بازی شان لذت برده بودند. جالب است که یکی از بچه‌ها هیچ‌وقت در قایم باشک بازی پیدا نمی‌شد و تا پایان بازی اثری از او نبود. او یک جای امن نشان کرده بود و با خیال راحت آنجا می‌رفت و بقیه را تماشا می‌کرد و میوه‌اش را می‌خورد و در آخر هسته میوه‌اش را به امید میوه دادن در باغچه می‌انداخت. با مشاهده‌ی عکس العمل بعضی از آدم‌ها در شرایط کنونی جامعه‌ به یاد این بازی می‌افتم. برخی افراد هستند که در میانه‌ی راه زندگی با اعلام نارضایتی از شرایط از محدوده‌ی امن خود بیرون می آیند و قاعده بازی را به هم می‌زنند. آنان با سر و صدا و خواندن آیه یأس هم خود و هم دیگران را از ادامه راه باز می‌دارند. گاهی باید به مشکلات خندید و آن را مثل بازی دانست، با اینکه در آخر، برگ برنده در دست‌مان نبوده اما از بازی دنیا با امید به پیروزی لذت برده‌‌ایم. گاهی کافی‌است در سکوت به تماشای حرکت قطار زندگی بنشينيم، خواهی نخواهی قطار مسیر خود را ادامه می‌دهد. کاش به جای به جان خریدن سم مهلک ناامیدی، آرام یک گوشه بنشینم و میوه‌مان را بخوریم و بذر امید را به دل خاک بسپاریم تا مرواریدهای صبر همچو لوبیای سحر آمیز با اولین طلوع خواستن جوانه بزنند و رشد کنند و تا آسمان کامروایی و روزهای سبز آینده پیش رویمان قد بکشند. با تیشه زدن به ریشه ناامیدی و تلاش و کاشتن بذر جادویی امید، می‌توان معجزه موفقیت را درو کرد. ✍️نجمه صالحی http://salehi60.blogfa.com/ ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ @javal60
سالها پیش که خیلی هم از ما دور نیست در ایران نیز مانند بسیاری از کشورهای اسلامی "ضیافت" بود، در ظاهر و باطن. اینجا رمضان "مبارک" بود و شانه به شانه ی عید نوروز میزد. همان جنب و جوشها برای نظافت و نونواری و آراستگی؛ همان در کنار هم جمع شدنها و رفع کدورتها و میهمانی دادنها؛ همان غذاها و خوراکیها و شیرینیهای چشم نواز؛ همان تفألهای نیکو زدن با دیدن هلال ماه آغازین و هلال ماه پسین؛ حضور فعال پسرکان و دخترکان؛ سپیدی رنگ غالب بود و در یک کلام، جشن و شادی برپا بود. از آداب "روزهای تیغ" () نیز غافل نمیشدند، اما آن را نیز به بیست و هفتم و شادی قتل ابن ملجم ختم میکردند. از اجابت دعایشان ناامید نبودند و هم از این رو روزهای واپسین را نیز نوروزوار به جشن سپری میکردند. گویند غالب و ظاهر چنین بود. اما اندک اندک راز و نیاز با خدا و طلب بخشایش از او و یاری گرفتن برای سال پیش رو جای خود را به احساس بدبختی کردن و بانگ برآوردنهای مجلس آرا و سیاهیها و بر سر و سینه زدنها داد. هشت سال پیش از ، بوی این تغییر و تحولات به مشام مرحوم انجوی شیرازی رسید. دست به کار شد و در فراخوانی عمومی از همه مردم ایران خواست طبق ضوابطی که تعیین کرده بود رسم و راه در شهر و دیار خود را مکتوب گردانند و به مرکز فرهنگ مردم ارسال کنند. گنجینه ای فراهم آمد، از یزد و کرمان و فارس و خراسان و کردستان و لرستان و گیلان و مرکزی و همه جای . سیداحمد وکیلیان کوزه ای از این دریا را در کتاب شیرین "رمضان در فرهنگ مردم" جمع آورد و انتشارات سروش در سال 1370 منتشر کرد. @javal60
🕊🕊خدای من شاید چون منو در گروه بی خبرا دیدی از رحمتت ناامیدم کردی...منو ببخش برای اون وقتایی که بخاطر غفلتهام، ازمهربونیت ناامیدشده بودم🕊🕊 http://salehi60.blogfa.com/ ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ @javal60
یوما "سیده نساء قریش هستی تو... چهره‌های مشهور عرب و عجم را می‌شناسی... با سران یهود و نصارا ملاقات داشته‌ای... با پادشاهان ممالک مجاور در دادوستدی... در روزگاری که زنان یا مطربند یا خنیاگر یا خانه‌نشین یا واپس‌مانده..." سپس آمیخته با نیشخند گفت: "چه سود که همه‌ی شان و شوکت را داده‌ای و در عوض این تنهایی بی‌ارزش را گرفته‌ای... مشتی بَرده و مسکین و یتیم و درمانده ..." 📚یوما 🖊مریم_راهی پ.ن:رمان «یوما» درباره حضرت خدیجه کبری است؛ کسی که در اسلام ابهت و احترام خاصی دارد و با این نگاه، «مریم راهی» نویسنده کتاب دست به قلم برده تا از همسر پیامبر بنویسد.محور اصلی داستان به وجه مادر بودن (س) مرتبط است‌. به اذعان نویسنده اثر بیش از ۷۰ کتاب تاریخی مطالعه شده تا این اثر به نثر خالی از اغراق و تخیل تبدیل شود. رمانی تاریخی_ ادبی است. خواندن این کتاب به علاقمندان به مطالعه رمان های تاریخی پیشنهاد می‌شود. دیالوگ های ام جمیل همسر ابولهب با حضرت خدیجه (س) خواندنی است. دراین کتاب به دوران بارداری و به دنیا آمدن حضرت فاطمه(س) اشاره شده و وقایع تاریخی دیگر فلش بک می‌شود. http://salehi60.blogfa.com/ ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ @javal60
ساخت پل حقیقت چه خوب است که در گذشته نمی مانیم و همیشه این امید را داریم که همه چیز در گذشته نیست.واقعا گذشته در گذشته است. قرار نیست در گذشته بمانیم ولی می توان از آن درس گرفت و با تکرار آن‌چه باعث درد امروز شده ، آینده را خراب نکنیم .خراب نکنیم آینده ای که می تواند بهتر از حال باشد فقط برنامه ریزی دقیق لازم دارد. ماندن در گذشته و فکر زیاد به آینده اضطراب آور است،بایسته است در حال زندگی کردن، فقط با انگیزه و تلاش برای ساختن آینده. دیل کارنگی می نویسد:"بین گذشته و حال سدّ آهنی بکشید و فقط گاهی برای تجربه پلی بزنید و از آن بهره مند باشید." ساخت پل آن هم از جنس حقیقت پلی برای رسیدن به آینده . دیل کارنگی جملات زیبایی نوشته است آن هم در کتاب "آیین زندگی" اما اعلی و احسن از جملات کارنگی، روایت از مولا امیرالمومنین علیه السلام است که می فرماید: "ما فاتَ مَضی وَما سَیأْتیک فَاینَ قُمْ فَاغْتَنِمِ الْفُرْصَةَ بَینَ الْعَدَمَینِ" گذشته و آینده معدوم است وفرصت بین دو عدم (حال) است. از فن حضور بهره مند باشیم، فن حضور همان مراقبه در اخلاق است. حضور کامل و در لحظه بودن با برنامه ریزی دقیق است. 🕊خدای من در این ماه مبارک،حس حضور بما عطا بفرما.🕊 ✍️نجمه صالحی http://salehi60.blogfa.com/ ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ @javal60
ــــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ @javal60
 همچو مادر مثل یک گنج بزرگ، هدیه تازه اش را محکم به بغل چسباند. روی صندلی رفت تا خودش را در قاب آینه ببیند. روسری سفیدی که باغچه ای از گل های رنگارنگ بود، را روی سرش انداخت. چرخاند و چرخاند، ولی هر بار موهایش بیرون می ریخت. با کلافگی گفت: مامان مثل خودت ببند، نمیشه!مادر با لبخند جلو آمد و با یک گیره، روسری را بر سر دختر کوچکش محکم کرد. خنده ی پیروزمندانه ای بر لبان کوچکش نقش بست. دخترک به خاطر هدیه و شبیه شدن به مادرش شاد بود. به راستی که مادر نه تنها در رعایت حدود حجاب بلکه در همه زمینه های زندگیِ فرزند، اثر تربیتی مهمی میگذارد. بانوان به ویژه مادران، نقش سازنده ای در تربیت نسل آینده دارند. در طول تاریخ اسلام بانوان شیعه زیادی وجود داشته اند که با الگوگیری از سبک زندگی آنان راه صواب تشخیص داده می‌شود. نخستین بانوی مسلمان حضرت خدیجه (س) نه تنها برای جامعه زنان مسلمان الگویی بی بدیل بود،برای دخترش فاطمه سیده نساءالعالمین(س) نیز الگوی صبر و مقاومت و الگوی دفاع و حمایت از ولایت،بود. کوثر ولایت با وجود اینکه فقط چند سال ابتدایی زندگی اش حضور مادر را درک کرد ولی همان لحظات برایش سراسر درس و آموزش بود. روزگاری که اسلام در حال طلوع بود، خدیجه(س) یکی از مهمترین حامیان رسول الله(ص) در راه اعتلای اسلام گردید و از بذل مال دریغ نورزید. او بود که خدا و ملک مقربش بر او سلام فرستاد. در شب معراج پیامبر به جبرئیل فرمودحاجتی داری و او گفت: «حاجت من این است که سلام خدا و سلام مرا به خدیجه (س) برسانی.» پیامبر (ص)وقتی که به زمین رسید، سلام خدا و جبرئیل را به خدیجه (س)ابلاغ کرد، خدیجه (س) گفت: "ان الله هو السلام، و منه السلام، و الیه السلام، و علی جبرئیل السلام" این جملات بیانگر اوج مقام حضرت خدیجه (س)در پیشگاه خدا است. 🥀سلام خدا بر ام المومنین خدیجه الکبری🥀 ✍️نجمه صالحی http://salehi60.blogfa.com/ ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ @javal60
ابراز لطف یکی از مهمان های کانال یادداشت‌های من ☝️... ممنون از نظر شما دوست عزیز🌹 پیشنهاد و انتقادات شما دوستان عزیز به رشد قلم این کمترین کمک خواهد کرد. ممنون از همراهی تون🙏 ــــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ @javal60
نور متفاوت مشغول نوشتن مطلبی بودم که برق ها رفت، دخترم با نور موبایل کنارم آمد و شروع کرد به حرف زدن . نور روی صورتش افتاده بود.چهره اش برایم واضح تر شد.انگار نور روی کلمات افتاده بود و حرف ها شکل داشتند و گذر عمر و خاطرات را برایم تداعی می کردند. گویی ذهن فراموشکارم تا به حال کلمات را با جزئیات ندیده بود. نور باعث شده بود خاطرات با جزئیات به یادم بیاید. شاید گاهی حس را باید نزدیک نور عقل برد. یا راهی ساده تر این است که حس را باید روی کاغذ آورد. وقتی حس روی کاغذ می‌آید مثل نوری می‌شود که روی چهره‌ای تابیده است. تازه خط و خطوط احساس را می‌بینیم و می‌توانیم ترجمه‌اش کنیم. گاهی لایه های ذهن ما از لایۀ اوزون هم ضخیم‌تر است. گاهی باید در آن نفوذ کرد و نور را به آن تاباند. گاهی باید برخی از حس‌ها را زیر گرمای خورشید ذوب کرد و برخی دیگر را آب داد تا رشد کند و ثمر دهد. هنگامی که حس را در بند کلمات و کاغذ نمی آوریم، گویی به شیوه انسان های نخستین آتشی از دور روشن می‌کنیم و با دودش به خودمان پیام می‌دهیم که چه شده است و گاهی اصلا سر در نمی‌آوریم دلیل حس مان چیست! گاهی باید نور را نزدیک‌تر آورد. حس ها هم شکل دارند تا زیر نورِ عقل نباشند هويدا نمی شوند. هنگامی که از حس می‌نویسیم، تازه می‌فهمیم "ناراحتی" با "دلخوری" تفاوت دارد. تازه می فهمیم "دلم گرفته "با "حوصله ام سر رفته "فرق می کند. آن گاه می فهمیم "دچار سردرگمی شده ام" ترجمه می‌شود" دلم یک هم صحبت می خواهد تا حرفم را بشنود و کمکم کند ." با تابیدن نور، حسی که حجم آن به‌اندازۀ تمام مغزمان فضا را اشغال کرده است، به‌اندازۀ یک‌کف‌دست می‌شود و راحت تر می شود سبزی و طراوت بهار و رقص پرندگان میان آسمان آبی را حس کرد. ✍️نجمه صالحی http://salehi60.blogfa.com/ ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ @javal60
قرار عاشقی در شهر خون خدا، غوغایی برپا بود، ترافیک انسانی حرکت را سخت تر کرده بود.همه آمده بودند تا همچو سربازان جان بر کف با امام زمان شان تجدید عهد کنند و خود را در جبهه حق جای دهند‌. خاک نینوا به واسطه خون خدا تقدس یافته بود .ملائک بال هایشان را زیر پای زوار پهن کرده بودند.ام الائمه (س) به استقبال آمده بود تا خستگی راه را از چهره شان بزداید. همه بی قرار عشق شاه عاشقان بودند، عده ای با تاسی به آیه فاخلع نعلیک انک بالواد المقدس طوی با پای برهنه قدم بر سرزمین سلطان کربلا گذاشته بودند و دست بر سینه ادای احترام می کردند و با اشک سرازیر از چشم، زیر لب سلام می دادند...صلی الله علیک یا ابا عبدالله 💔 ❣اللهم ارزقنا زیارت الحسین❣ ✍️نجمه صالحی http://salehi60.blogfa.com/ ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ @javal60
موسیقی گنجشک ها با جیک جیک بلند گنجشک های شاد از خواب بیدار شدم. بال های خیالم گسترده شد و به پرواز درآمد . تا به حال اینگونه به جیک جیک شان دقت نکرده بودم‌.شاید هلهله به پا می‌کنند تا ما سکوت مرگ بار تنهایی را نشنویم. جیک جیک مستانه‌‌ی گنجشک‌ها نه خزان دارد و نه زمستان! بودنشان بود است و ابدی. نبودنی در کارشان نیست که جیک‌جیک شور انگیزشان را به تیک تیک های مفلوک زمان بسپارند. گاهی پرواز و شادی‌شان، پرندگان دورنگ و چند رنگ را به گریز وا می‌دارد.‌ رنگ‌شان به رنگ مهربانی است. بازی‌هایشان تماشایی است. گنجشک‌ها همیشه با هم هستند، با هم پرواز می‌کنند، با هم آب و دانه می‌خورند، هیچ وقت باهم قهر نمی کنند، از هم خسته نمی‌شوند و همیشه با آوازشان ترانه زندگی را می سرایند. ✍️نجمه صالحی "زنــدگــی موسـیـقـی گنـجشـکهاست زندگی باغ تماشـــای خداســت گـــر تـــو را نــور یـقیــــن پیــــــدا شود می تواند زشــت هم زیبا شــود" 🖋مولانا http://salehi60.blogfa.com/ ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ @javal60
🕊منم ذره و ذره پرور علی است🕊 مانند قطره ای خود را در آن رود خروشان انداختم و با جریان حرکت آن همراه شدم.با موج جمعیت، به چپ و راست می رفتم. از کنار دیوارهای آینه کاری شده گذشتم. چیزی جز موج جمعیت نمی دیدم.ناگهان حس کردم، امواج متلاطم آرام گرفته است. گویی خورشید جمعیت طلوع کرده است.همگی مانند گل آفتابگردان رو به نقطه نورانی کرده بودند. ضریح مطهر مولا امیرالمومنین (عليه السلام) در قاب چشمانم جای گرفت.مات و مبهوت از لحظه اولین دیدار بودم که ام حیدر دستم را تکانی داد. با اشاره به ضریح دست بر سینه گذاشتیم ...."السَّلامُ عَلَيْكَ يا امیر المومنین ...السَّلامُ عَلَيْكَ مَنْ وُلِدَ فِي الْكَعْبَةِ وَ زُوِّجَ فِي السَّماءِ بِسَيِّدَةِ النِّساءِ، وَ كانَ شُهُودُهُ الْمَلائِكَةَ" http://salehi60.blogfa.com/ ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ @javal60