فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.🧑🍳
آرزو می کنــم
لحظه لحظه ی
زندگی شمــــا
قــــــرین این
پنج حرف ساده باشد.
آرامــــــــــش...
صبح تون بخیر...🌹
https://eitaa.com/zendegi_movafaghiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فوق العاده آموزندست. لطفا همهی اعضا ببینند💚❤️🌺🌺🌺
بازتاب رفتار شما با خدا و قرآن کریم 🪀
لینک پیوست👆👆
https://eitaa.com/zendegi_movafaghiat
🔑برای رسیدن به مهارت خودآگاهی باید بدونیم که همه انسانها دارای ویژگیهای مثبت و منفی هستند.
❤️بهتره که برای خودتون کمی وقت بگذارید و هر روز چند دقیقه به این جملات فکر کنید و اونها رو تکمیل کنید:
✅ویژگی مثبت من این است که....
❌ویژگی منفی من این است که...
♻️هدف ما اینه که تصویر واقعبینانهای از خودمون داشته باشیم و بر اساس اون چیزی که هستیم، هدفگذاری کنیم.
🔰فواید خودآگاهی:
1⃣انتظار و توقع بیجا و بیش از حد از خودمون و یا اطرافیانمون نخواهیم داشت.
2⃣هدفگذاری و برنامهریزی درستتری خواهیم داشت.
3⃣در آینده دچار پشیمانی و سرخوردگی نمیشویم.
✅ادامه دارد...
#مهارتهای_زندگی
امام جماعت دزد
یکی از دوستان نقل میکرد که در یکی از کشورهای آفریقای ساحلی شخصی که حافظ قرآن کریم و عالم شریعت بود در یکی از مساجد مسئولیت امامت را پذیرفت و مردم محل از او استقبال بسیار زیادی کردند و هر خانواده تلاش مینمود که امام، میهمان خانهی او شود خصوصا در ماه مبارک رمضان، از جمله یکی از مقتدیان در روزهای پایانی رمضان، امام را به افطار دعوت نمود.
امام دعوت ایشان را اجابت نموده به خانهاش رفت و میزبان از امام به گرمی استقبال نموده و بینهایت مورد عزت و اکرام قرار داد و امام بعد از افطار در حق میزبان و خانوادهاش دعا نموده، مرخص شد.
زمانی که خانم میزبان، نظافت خانه را شروع کرد به یادش آمد که در طاقچه سالن مقداری پول گذاشته بود، فورا وارد سالن شد ولی پولی ندید, تمام اطراف سالن را جستجو کرد اما پول را نیافت.
وقتی که شوهرش از مسجد برگشت برایش جریان را گفت و سوال کرد آیا تو پول را از سالن برداشتی؟ شوهر جواب داد نه!
بعد از فکر زیاد به این نتیجه رسیدند که به غیر از امام، هیچ کسی به خانهی شان در این مدت نیامده است و همچنان یک دختر شیرخوار دارند که او از گهوارهاش نمی تواند پایین بیاید به همین خاطرتنهامتهم همان امام است. آن شخص بسیار عصبانی شده گفت: چطور امکان دارد که امام چنین کاری را انجام دهد، در حالی که اورا به خانهی خود دعوت کردهام و به احترام ماه مبارک رمضان اورا اکرام و عزت نمودهام. او میبایست پیشوا و الگو باشد نه دزد!
با وجود خشم و غضبش، آن قضیه را پنهان کرد و از روی حیا نتوانست با امام بخاطر پول، مواجهه و موضوع را مطرح کند و لکن از امام دوری می نمود تا مجبور به سلام دادن و سخن گفتن با او نشود.
بعد از گذشت یک سال کامل دوباره ماه مبارک رمضان آمد و مردم با همان شور، شوق، علاقه و اخلاص امام را به خانههای شان جهت افطار دعوت کردند و زمانی که نوبت دعوت امام به خانهی این شخص رسید ؛ قضیه سرقت پول به یادش آمد و با خانم خود مشورت کرد که آیا امام را دعوت کند یا خیر؟
از آنجایی که خانم آن شخص، یک زن صالح و نیکوصفتی بود شوهرش را تشویق نمود تا امام را دعوت کند و گفت شاید امام از روی احتیاج آن پول را برداشته باشد به همین خاطر او را باید مورد عفو و بخشش خود قرار دهیم، شاید که خداوند متعال ما را هم ببخشد.
او امام را به افطاری دعوت نمود ولی در پایان افطاری نتوانست خود را نگه دارد و امام را مورد خطاب قرارداد و گفت: امام محترم، شاید متوجه شده باشید که در طول یک سال گذشته رفتار من در قبال شما تغییر کرده؟
امام گفت: بلی، ولی من فراموش کردم علت آنرا جویا شوم؛ زیرا بسیار مشغول کار و تلاش بودم.
آن شخص گفت: امام محترم! از شما یک سوال می کنم امید است که جواب واضح بدهید، یک سال قبل و در ماه مبارک رمضان خانم من مقداری پول را بالای طاقچه ی سالن پذیرایی گذاشته بود و فراموش کرده بود که آنرا بردارد و لکن آن پول بعد از رفتن شما از نظر غایب شد و جستجوی بسیاری کردیم ولی نتوانستیم پیدا کنیم.
حالا بگویید آیا شما آن را برداشته بودید؟
امام گفت: بلی! من آن را برداشته بودم.
صاحب خانه از این جواب صریح، مبهوت، متعجب و حیران شد ولی امام سخنان خود را ادامه داده گفت: وقتی که در سالن تنها بودم دیدم پنجره باز است، باد تندی هم وزید و پولها را پراکنده و پخش کرد به همین خاطر پولها را جمع نمودم و دقت کردم که اگر پولها را زیر فرش و یا روی طاقچه بگذارم ممکن است شما آن را پیدا نکنید و یا باز باد آنها را پراکنده کند ...
در این موقع امام سر خود را اندوهگین تکان داده به گریه افتاد ... و در ادامه صاحب خانه را خطاب قرار داده گفت: به نظرت من برای چه چیزی اندوهگینم و گریه میکنم؟
حاشا که به خاطر تهمت دزدی که به من میزنی گریه کنم، اگرچه این تهمت دردناک است و لکن من بخاطر این گریه میکنم که ۳۵۵ روز گذشت و هیچ یک از شما صفحهای از قرآن کریم را هم نخواندید و اگر قرآن کریم را یک بار باز میکردید، البته پول را در آن پیدا میکردید.
صاحب خانه با عجله قرآن کریم را آورده، باز کرد و پول ها را کامل در آن دید...!!!😥
این است حال برخی از ما مسلمانان که قرآن کریم را در طول یک سال، یکبار هم باز نمیکنیم ولی در عین حال خود را مسلمان هم میدانیم
الهی! مارا از مسلمانان غافل و دور از قرآنکریم قرار مده و قرآن را در بین ما «مهجور» مگردان
حکایت
🌼🌼🌼
زمانی برای تفکر بگذارید
منبع قدرت است.
زمانی برای مطالعه بگذارید
منبع خردمندی است.
زمانی برای تفریح بگذارید
راز جوان ماندن است
زمانی برای سکوت بگذارید
فرصتی برای دیدن خداست
زمانی برای آگاهی بگذارید
فرصتی برای کمک به دیگران است.
زمانی برای عشق ورزیدن بگذارید
بزرگترین هدیه است.
زمانی برای خندیدن بگذارید
موسیقی روح است.
زمانی برای دوستی بگذارید
جادهای برای رسیدن به خوشحالی است
زمانی برای رویاپردازی بگذارید
آینده از آن ساخته میشود.
زمانی برای دعا بگذارید
بزرگترین قدرت بر روی زمین است.
https://eitaa.com/zendegi_movafaghiat
🔵دلایل نرفتن دانش آموزان به مدرسه
برخی از دانش آموزان از رفتن به مدرسه به این دلیل اجتناب می کنند که محیط مدرسه دارای محرکهایی هست که اضطراب و نگرانی را در آنها ایجاد می کنه و احساسات منفی را در ذهن میاره .
محرکهای شایع در مدرسه از قبیل: اتوبوس های مدرسه
مطالب درسی
معلمان
هم کلاسی ها
زنگ های خطر آتش نشانی
سالنهای غذاخوری
زمین بازی
زنگهای ورزش یا دروس خاص و تکالیف مدرسه ... می باشند.
بسیاری از دانش آموزان توانایی گفتن اینکه چه چیزی دقیقاً آنها را ناراحت و نگران میکنه را ندارند.
دانش آموزانی که از رفتن به مدرسه امتناع میکنند در واقع از محرک های درون مدرسه فراری هستند، چون این محرکها به شدت احساسات منفی را در آنها ایجاد میکنه، به گونه ای که تمایلی به حضور منظم در مدرسه را ندارند. در این شرایط بچه ها غیبت میکنند از کلاس درس و مدرسه
📚 خانواده درمانی
#مدرسه #اضطراب #ترس #توجه
https://eitaa.com/zendegi_movafaghiat
#یادی_از_شهدا
✨🍃ادب فرمانده گردان🍃✨
دم اذان صبح آمدم نماز بخونم، دیدم از دم در صدا می آد. در رو باز کردم، دیدم اصغر روی پله نشسته. بغلش کردم، دیدم داره یخ می زنه، آوردمش پای بخاری.
گفتم: ننه، کجا بودی؟ چرا در نزدی؟
گفت: نصف شب با آقاسید اومدم. دیدم شما خواب هستید، در نزدم که مزاحم خواب شما شوم. صبر کردم تا وقت نماز که بیدار بشید، در رو باز کنید...
#شهید_اصغر_ارسنجانی🥀
📚 کوچه نقاش ها
https://eitaa.com/zendegi_movafaghiat