eitaa logo
💕زندگی عاشقانه💕
26.3هزار دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
2.4هزار ویدیو
83 فایل
ازحسین بن علی هرچه بخواهی بدهد توزرنگ باش وازونسل علی دوست بخواه👪 مباحث و دوره های #رایگان تخصصی #همسرداری، #تربیت_فرزند، و.. ادمین تبلیغ @yamahdi85 📛استفاده ازمطالب فقط با #لینک_کانال جایزست❎ 👈رزرو تبلیغات↙ @tab_zendegiashghane
مشاهده در ایتا
دانلود
🌙🌟🌙🌟🌙🌟🌙🌟🌙🌟🌙🌟 💠دعای روز پنجم ماه مبارک رمضان💠 🌸 بسم الله الرحمن الرحیم 🌸 اللهمّ اجْعَلْنی فیهِ من المُسْتَغْفرینَ واجْعَلْنی فیهِ من عِبادَکَ الصّالحینَ القانِتین واجْعَلْنی فیهِ من اوْلیائِکَ المُقَرّبینَ بِرَأفَتِکَ یا ارْحَمَ الرّاحِمین.  🍃 ترجمه: خدایا قرار بده در این روز از آمرزش جویان و قرار بده مرا در این روز از بندگان شایسته و فرمانبردارت و قرار بده مرا در این روز از دوستان نزدیکت به مهربانى خودت اى مهربان ترین مهربانان. التماس دعا 💞 @zendegiasheghane_ma
#خانواده_شاد_در_مهمانی_خدا خانم #محمدی 💞 @zendegiasheghane_ma
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🔔 برای افطار چیزهای مختلف درست کنید مثل فرنی، کاچی، کتلت، کوکو، مرغ آبپز و ... برنج شاید تو افطار خوردنش سخت باشه. ⛔️ ایجاد تغییرات بستگی به خانواده تون داره هیچ وقت زور نگین. خانواده را مجبور به کاری نکنید چون چند سال طول می کشه تا خانواده شما یه سبکی رو تغییر بده همونطور که دشمن الان چندین سال با نقشه، ایرانی اسلامی ما رو تغییر داده. از دورهای ما را به انزوا کشیده⬅️با تغییر آداب، با تحریم اقتصادی، با تضعیف اعتقادات و... باشید و 👈می‌خواین شام بخورید ببینید خانواده اگه شام بخوره⬅️ اون وقت سحری می خوره⁉️ بعضیا می گن ما سحری فقط یه لیوان آب می خوریم این ثوابش رو‌می بره 👌👌اولا نگید ما موقع اذان بلند میشیم نمازمونو‌ میخونیم❌ 😍موقعی هم که سحر بلند می شی نماز می‌خونید بذار بچه ت ببینه سحری داری می خوری ✅ بزار بچه ت ببینه نماز میخونی.✅ صدای نماز تو خونه ت باشه✅ صدای اذان تو خونه تون باشه✅ بچه رو تشویق کنید تو خونه اذان بگه✅ بچه رو تشویق کنید تو خونه قرآن بخونه ✅ 📢میخوای بچه ت قرآن خون بشه صوت تلاوت بچه های کوچیک را تو خونه ت بزار بگو‌ مامان ببین نی نی داره قرآن میخونه تو هم بخون.👼 این خودش تاثیر می گذاره. بچه دهانش طهارت پیدا می کنه 😱قرآن را بچه دست می زند می گه دست نزن کتاب خدا رو، بهش می گی بی احترامی کردی یه‌ ماچم می کنی می گذاری بالا. بچه هم فقط یاد می گیره که قرآن را ببوسه و کاری نداشته باشه❌❌ 👈اگر خیلی کوچیکه⬅️بهش بگو مامان بیا شما قرآن بچه ها رو بخون. چه جوری⁉️⬅️بیا شما ختم لمسی کن. ختم چشمی کن. ✅ یه قرآن داشته باش که یه طرفش قرآن باشه یه طرفش معنی بگو‌ مامان دستتو روی معنی هاش بگذار. نداری یه نشان درست کن بگو خط به خط بچه زیر کلمات ببره و نگاه کنه تا بعدا سواد دار بشه. بگو نگاه کن تا آخر، این می شه‌ قرآن خواندن شما. ✅ یا قرآن پِرِسی برگ برگ داریم می تونید اونا رو بگیرید بدین به بچه ها خودتونم نگاه کنید قرآن را بخونید 🍃 با خودتون قرآن را می خونید لااقل یه صفحه بخونید. هر سال روزی یه جزء قرآن را می خونید آخر ماه رمضان می گید که ما ختم قرآن کردیم، زرنگ باش یه صفحه شو با ترجمه بخونید. 👌👌روزی یه جزء را میخونی یه کنارت داشته باش صدای قرآن روش تاثیر داره. موقع افطار از همون آب بخورید. تا آخر ماه رمضان شما آبی داری با خاصیت تمام سوره های قرآن. 📣 الان اعمال رو بخون برای خودت یه پارچه داشته باشیم ظرف آب رو داشته باش را می خونی بهشون بِدَم اینها رو بذار برای کفنت. 📢 با خودت داشته باش 😱 تا از دنیا می ریم همه معطل نمونند که حالا چی کار بکنند ای وای ... بعد یکی می خونه یکی نمی خونه آخرشم کی همراهت می کنه معلوم نیست. 😍 خودت به فکر خودت باش بگو من مو می نویسم من می‌خوام برای ماه رمضانم چیزایی که می‌خوام همراه خودم ببرم. جوشن می خونم عدیله می خونم زیارت جامعه می خونم عاشورا می خونم ختم قرآن می کنم همه رو به یه تکه پارچه تبرکی که دارم می دمم. اون پارچه را زیر سجده گاهم تو سجاده می زارم اینو می زارم تو یه نایلونی می نویسم اینجا مثلا کفن منه، کفن نداری بگو این را همراه خانه آخرت من کنید✅ 👈این برنامه ریزی برای زندگی حیات طیبه بعدیه💚 ما وقتی سالم از رحم مادر به دنیا می یایم اینجا می تونیم همه کار بکنیم پس باید یه برنامه ریزی بکنیم از رحم دنیا هم سالم به رحم آخرت بریم چون اونجا هم می‌خوایم زندگی کنیم زندگی ابدی، واسه زندگی اینجا برنامه ریزی می کنیم همه چیز دست و پا می کنیم ولی برای زندگی اون طرفمون برنامه ریزی نمی کنیم خدای نکرده😔 @jalasaaat ارسال مطلب ✅ کپی ⛔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید #امین_کریمی_چنبلو عاشقانه مذهبی همراهمان باشید چند روزی با عاشقانه زندگی #امین_کریمی_چنبلو 💞 @zendegiasheghane_ma
💕زندگی عاشقانه💕
💞🌹💞🌹💞🌹💞🌹💞 ❤ بسم رب الشهدا ❤ #داستان_عاشقانه_مذهبی #امین_کریمی_چنبرلو #قسمت_بیستم #عاشورای_متفاوت
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕 ❤ بسم رب الشهدا ❤ 😢با گریه و جیغ و داد مرا به بیمارستان بردند. تلفن همراهم را بالای سرم گذاشته بودم. ⭐ 6 روز بود که با امین حرف نزده بودم، باید منتظر تماس او می‌ماندم. می‌گفتم «صدای زنگ را بالا ببرید. امین می‌داند که من چقدر منتظرش هستم حتماً تماس می‌گیرد... باید زود جواب تلفن را بدهم.» 🌟پدرم که متوجه شده بود دائماً می‌گفت «نمی‌شود که گوشی بالای سر شما باشد. از اینجا دور باشد بهتر است.» می‌گفتم «نه! شما که می‌دانید او نمی‌تواند هر لحظه و هر ثانیه تماس بگیرد. الآن اگر زنگ بزند باید بتوانم سریع جواب بدهم. من دلم برای امین تنگ شده! یعنی چه که حالم بد است...» ✳بابا راضی شد که گوشی کنار من بماند. شارژ باطری تلفن همراهم به اتمام رسید. به سرعت سیم‌کارت را با گوشی برادرم جابه‌جا کردم. دیوانه شده بودم. گفتم «زود باش، زود باش، ممکن است در حین عوض‌کردن گوشی شوهرم تماس بگیرد.» 💮برادرم رضا، اسم شهدا را دیده بود و می‌دانست که امین شهید شده. هم او و هم خواهرم حالشان بسیار بد شده بود. به جز من و مادر همه خبر داشتند. 😢خواهرم شروع به گریه کرد. زن‌داداشم هم همین‌طور. 🔸گفتم «چرا شما گریه می‌کنید؟» 🔹گفتند «به حال تو گریه می‌کنیم. تو چرا گریه می‌کنی؟» 🔸گفتم «من دلم برای شوهرم تنگ شده! تو را به خدا شما چیزی می‌دانید؟» 🔹زن‌داداشم گفت «نه، ما فقط برای نگرانی تو گریه می‌کنیم.» صورت زن‌داداشم را بوسیدم و بارها خدا را شکر کردم که خبر بدی ندارند. همین برای من کافی بود. مثل دیوانه‌ها شده بودم. 🔹پدرم گفت «می‌خواهی برویم تهران؟» 🔸گفتم «مگر چیزی شده؟» 🔹گفت «نه! اگر دوست نداری نمی‌رویم.» 🔸گفتم «نه! نه! الآن شوهرم می‌آید. من آنجا باشم بهتر است.» شبانه حرکت کردیم و حدود ساعت 5 صبح به تهران رسیدیم. 🔸گفتم «به خانه پدر شوهرم برویم. اگر حال آنها خوب بود معلوم می‌شود که هیچ اتفاقی نیفتاده و خیال من هم راحت می‌شود اما اگر آنها ناراحت باشند...» 😢تا رسیدیم دیدم پدر شوهرم گریه می‌کند. پرسیدم «چرا گریه می‌کنید؟» گفت «دلم برای پسرم تنگ شده.» با تلفن همراهم دائماً‌ در موتورهای جستجوگر این جملات را می‌نوشتم: "اسامی دو شهید سپاه انصار" نتایج همچنان تکراری بود: "اخبار مبنی بر شهادت 15 نفر صحیح نمی‌باشد و تنها دو نفر به شهادت رسیده‌اند." ✔نتیجه آخرین جستجوهایم به یک کابوس وحشتناک شباهت داشت: "اخبار مبنی بر شهادت 15 نفر صحیح نیست. تنها دو نفر به نام‌های شهید عبدالله باقری و شهید امین کریمی به شهادت رسیده‌اند." ❌از دیدن اسامی شوکه شده بودم. همانجا نشستم و با ناباوری به پدرم گفتم  «بابا شوهر من شهید شده؟» گفت «هیچ نگو! مادر امین چیزی نمی‌داند.» مادر شوهرم ناراحتی قلبی داشت. مراعات مادر را می‌کردند. 🍃فقط یادم است به سمت مادرم دویدم و گفتم «مامان شوهرم شهید شده» و بیهوش شدم... دیگر هیچ چیز را به خاطر نمی‌آورم. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 💞 @zendegiasheghane_ma
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 ❤ بسم رب الشهدا ❤ 🍃سریعاً‌ مرا بیمارستان شهید چمران رساندند.  فشارم به شدت بالا رفته بود. 🔹صداها را می‌شنیدم که دکتر به برادرم می‌گفت «چرا فشارش بالا رفته؟ برای خانمی با این سن چنین فشاری بعید است!» 🔸رضا گفت «شوهرش شهید شده!» حالم بدتر شد با گریه و فریاد 🔹می‌گفتم «نگو شوهرم شهید شده رضا، امین شهید نشده. فقط اسمش مشابه شوهر من است. چرا حرف بی‌خود می‌زنی؟» 🔸 رضا کنارم آمد و آرام گفت «زهرا من عکس امین را دیده‌ام!» ✳ با این حرف دلم به هم ریخت. منتظر بودم شوهرم برگردد اما ... خیلی خیلی سخت است که منتظر مسافر باشی و او بر نگردد... ✔قرار بود اعزام دوم امین به سوریه، 15 روزه باشد، به من این‌طور گفته بود. روز سیزدهم یا چهاردهم تماس گرفت. 🔸گفتم «امین تو را به خدا 15 روز، حتی 16روز هم نشود. دیگر نمی‌توانم تحمل کنم!» 💕هر روز یادداشت می‌کردم که "امروز گذشت..."  واقعاً روز و شب‌ها به سختی می‌گذشت. دلم نمی‌خواست بجز انتظار هیچ کاری انجام دهم. هر شب می‌گفتم «خدا را شکر امروز هم گذشت.» ⭐باقیمانده روزها تا روز پانزدهم را هم حساب می‌کردم. گاهی روزهای باقی‌مانده بیشتر عذابم می‌داد. هر روز فکر می‌کردم «10 روز مانده را چطور باید تحمل کنم؟ 9 روز، 8 روز... ان‌شاءالله دیگر می‌آید. دیگر دارد تمام می‌شود...  دیگر راحت می‌شوم از این بلای دوری!» 🌟امین خبر داد «فقط 3 روز به مأموریتم اضافه شده و 18 روزه برمی‌گردم.»  با صدایی شبیه فریاد گفتم: «امین! به من قول 15 روز داده بودی. نمی‌توانم تحمل کنم...» 😢دقیقاً هجدهمین روز شهید شد. ❌حدود 6 روز بعد امین را برگرداندند معراج شهدا. این فاصله زمانی هیچ‌چیز را به خاطر ندارم، هیچ‌چیز را...  وقتی به معراج رفتیم سعی کردم خودم را محکم نگه دارم. می‌ترسیدم این لحظات را از دست بدهم و نگذراند کنارش بمانم. 🔸قبل از رفتن به برادر شوهرم گفته بودم «حسین؛ پیکر را دیده‌ای؟ مطمئنی که امین بود؟» 🔹‌گفت «آره زن‌داداش.» 💔قلبم شکست. گفتم «حالا بدون امین چه کنم؟ ما هزار امید و آرزو با هم داشتیم. قرار بود کارهای زیادی باهم انجام دهیم. با خودم می‌گفتم حالا باید بدون او چه کنم؟» ✴پیکر را که آوردند دنبال امین می‌دویدم. نگذاشتم مادرم متوجه شود، فقط گفتم بگذارید با امین تنها باشم. ❤مکانی در معراج شهدا با هم تنها ماندیم. گفتم «امینم؛ این رسمش نبود! تو راضی نبودی حتی دست‌هایم با چاقوی آشپزخانه زخم شود. یادت هست وقتی دستم کمترین خراشی برمی‌داشت روی سینه‌ات می‌‌زدیی و می‌گفتی شوهرت بمیرد زهرا جان! 💟تو که تحمل ناراحتی من را نداشتی چطور دلت آمد که مرا تنها بگذاری؟» خیلی گریه کردم. انگار که از کسی خیلی ناراحت و دلگیر باشی برایش گلایه می‌کردم و می‌گفتم این رسمش نبود بی‌معرفت! خدا شاهد است دیدم از گوشه چشمش یک قطره اشک بیرون زد.... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 💞 @zendegiasheghane_ma
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 ❤ بسم رب الشهدا ❤ 💟در خواب همه چیز برایم مرور شد و یادم آمد که شهید شده. 🔹گفت «من باید زود برگردم و نمی‌توانم زیاد حرف بزنم.» 🔸گفتم «باشه حرف نزن. من از حضرت زینب (سلام الله علیها)‌ و از خدا خواسته‌ام که بیایی و جواب سؤالات مرا بدهی. پس زیاد حرف نزن دلم می‌خواهد بیشتر  پیش من بمانی.» 🔹گفت «یک خودکار بده تا بنویسم.» 🔸گفتم «تو به من نگفته بودی می‌روی شهید می‌شوی، گفتی می‌روی تا دِینَت را ادا کنی. به من قول داده بودی مراقب خودت باشی.» 🔹خندید و گفت «من در آن دنیا مذهبی زندگی کرده بودم. اسمم جزء لیست شهدا بود... »  می‌خواستم سریع همه سؤالاتم را بپرسم، 🔸گفتم «در قبال این مصیبتی که روی قلب من گذاشتی و می‌دانی که دردی بزرگ‌تر از این برای من نبود، چطور دلت آمد مرا تنها بگذاری؟» (همیشه وقتی خبر شهادت همسر کسی را می‌شنیدم به شوهرم می‌گفتم ان‌شاءالله هیچ‌وقت هیچ‌کس چنین مصیبتی نبیند. حاضر بودم بمیرم اما خدای نکرده هیچ وقت چنین داغی را نبینم.) امین یک برگه از جیب‌اش در آورد که دور تا دور آن شبیه آیات قرآن، اسم خداوند و ... نوشته شده بود. خودکار را از من گرفت. نوشت "همسر مهربانم،" دقیقاً عین این دو کلمه به همراه ویرگول را روی کاغذ نوشت. 🔹بعد گفت «آره می‌دانم خیلی سخت است. ما در این دنیا آبرو داریم. خودم در این دنیا شفاعتت می‌کنم.»  انگار در لیستی که قرار بود شفاعت کند اسم مرا هم نوشت... 🔸گفتم «در این دنیا چی؟» 🔹گفت «من نباید زیاد حرف بزنم...»  با این‌ حال انگار خودش هم طاقت نداشت حرف نزند. احساس می‌کردم بیشتر دلش می‌خواهد حرف بزند تا بنویسد. 🔹گفت «در این دنیا هم خودم مراقبت هستم. حواسم به تو هست.» یک دفعه از خواب پریدم! اذان صبح بود... بعد آن خواب، آرام شدم. 🔸 با خودم می‌گفتم اگر شوهرم به مرگ عادی می‌مُرد چه می‌کردم؟ الآن می‌دانم شهیده و شهید زنده است و همیشه کنارم می‌ماند، صدایم را می‌شنود. 🍃 آن دنیا هم دستش باز است و شفاعتم می‌کند. چه بهتر از اینکه در آن دنیا چنین مجوزی دارم. 🍃چه چیزی از این می‌تواند بالاتر باشد؟ آرام و قرار گرفتم... 🍃شوهر من به آرزویش رسیده بود و همین مرا آرام می‌کرد. 🍃 از طرفی اگر امین به مرگ طبیعی می‌مُرد باید برایش ناراحتی می‌کردم. خصوصاً اینکه در آن‌ صورت نمی‌دانستم وضعیت‌اش خوب است یا نه! 💟 اما اکنون می‌دانم خوش است و من به خوشی او خوشم و فقط ناراحتی‌ام از این است که امینم در کنارم نیست... 💠دیگران هم بعد از شهادتش خواب او را دیدند. یکی از افراد می‌گفت خواب دیدم تشییع شهید در سوریه برگزار شد و به جای اینکه تابوت او در دست مردم باشد، پیکر امین با لباس سفید و شال سیاه عزای اباعبدالله بر گردن، در دستانشان بود. می‌گفت دیدم یک دختر بچه 3 تا 4 ساله در جلوی تشییع‌کنندگان به صورتی که صورتش رو به شهید بود، برخلاف مسیر حرکت دیگران حرکت می‌کرد و شعر می‌خواند. می‌گفت از شهید پرسیدم «این دختر بچه کیست؟» 🔯 امین لبخند زد و گفت «این دختر از خاندان اهل بیت است!»  انگار که به پیشواز شهید آمده بود. می‌گفت دیدم مردم مشایعت کننده هم به جای اینکه گریه کنند، کل می‌کشیدند و شادی می‌کردند! 💠شخص دیگری هم خواب دیده بود امین مداح امام حسین (علیه السلام)‌ شده است! ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 💞 @zendegiasheghane_ma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹💕🌹💕🌹💕🌹💕 الحمدلله با سخنرانی های مربوط به ماه رمضان و سایر مطالب ، رمضان امسالمون یک رنگ و بوی دیگه ای داره. برای رمضان امسال، یک خانه تکانی اساسی کردم، خیلی از خریدها و مواد لازم را قبل از رسیدن ماه آماده کردم، سفره ی رمضان انداختم، چادر سجاده و جانماز را شستم و اتو کشی کردم. سعی می کنم غذاها و خوراکی های جدید هم بپزم. اینها مسائل مهمی است اما مهم ترین مسئله خودسازی و معنویت هست. ان شاءالله خدا در این ماه برای مابقی راه زندگی، توشه مون را همراهمان کنه. مدیر جان و دوستان گل اجرتان با خانم فاطمه ی زهرا (س)🌹🌹🌹 💞 @zendegiasheghane_ma
سلام. دیشب افطار خونه مادرشوهر‌ جان دعوت بودیم که چون مصادف شد با روز تولدشون، براشون یه کادوی کوچیک گرفتم با این نوشته👆 ✍ احسنت به شما عروس خانم مهربون👌 💞 @zendegiasheghane_ma
همچنان سفره های معنوی اعضا برای استقبال از ماه مبارک😊 دوستان همتون دست مریزاد دارید احسنت ولی دیگه عکسهای استقبال رو نفرستید از ایده ها و مصادیق در این ماه برامون بگید🌹 💞 @zendegiasheghane_ma
من با وجود مشغله زیاد وقتی ایدتونو دیدم خوشم اومد و اجرا کردم. همسرم خییلی خوششون اومد. راستی به دوستامم پیشنهاد دادم و اوناهم انجام دادن. ✍ به به نشر کار خیر خیلی هم عالیه😍 💞 @zendegiasheghane_ma
به به چه فرنی ای😍 آموزش این فرنی قالبی در کانال هنرکده بانوان هنرمند😊👇 @honarmandankhane
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 سلام به همگی،نماز روزه هاتون قبول😊یکی از کارهای معنوی ویا به اصطلاح حی شدن بنده در ماه مبارک خواندن دعای عهد در سحرهای مبارک که برای اولین بار توفیق پیدا کردم که تا چهل سحر بخونم،خیلی دوست داشتم این دعا رو بخونم با توجه به تعاریفی که از دعای عهد شنیده و خونده بودم و تا الان اتفاق نیفتاده بود،انشاالله که خدا عمری بده تا چهل روزم رو تموم کنم🌹🌹🌹 با تشکر از کانال خوبتون و انگیزه هایی که به بقیه میدید🙏 ✍خدا قوت بانو و التماس دعا 💞 @zendegiasheghane_ma
سلام خیلی خیلی از کانال خوبتوم ممنونم اینم عکس از سفره رمضان خونمون البته با تأخیر،دوتا بچه کوچک دارم امروز فرصتش پیش اومد. ✍ خداقوت عزیزم خیلی هم عالی و زیبا 💞 @zendegiasheghane_ma
👌 افطار با آب جوش ... ◾️امام صادق(علیه السلام) : إذا افْطَرَ الرَّجُلُ عَلَى الْما الْفاتِرِ نَقى کَبِدُهُ، وَ غَسَلَ الذُّنُوبَ مِنَ الْقَلْبِ، وَ قَوىَّ الْبَصَرَ وَالْحَدَقَ؛ 🔸چنانچه انسان روزه خود را با آب جوش افطار نماید کبدش پاک و سالم باقى مى ماند ، و قلبش از کدورت ها تمیز و نور چشمش قوى و روشن مى گردد . 📚وسائل الشيعه ج ۱۰ ص ۱۵۷ 💞 @zendegiasheghane_ma
🌹💫🌹💫🌹💫🌹💫🌹💫 لحظات مبارک افطار روز پنجم یادتون نره قبل افطار سوره قدر رو بخونید و به مولای خوب و غریبمون بگید : آقا جان هر کجا هستید روزه تون قبول باشه الهی آقا هم بگن :روزه شما هم قبول اللهم عجل لولیک الفرج🌹🌹 💞 @zendegiasheghane_ma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💞🌹💞🌹💞🌹💞🌹💞 [هیــــس! یکمی به صدای خدا گوش بده...] « خدا با تمام حادثه‌ها، دارد با تو حرف میزند، اما برای درک آن باید یک مقدار دقت کنی؛ ارزش تو به همین دقت و مراقبت است... ارزشت به این نیست که به هر قیمتی کار خوب انجام دهی! » استاد 💞 @zendegiasheghane_ma
💞🌹💞🌹💞🌹💞🌹💞🌹 . الهـــــی ! تنـها نـور وجود ٺـو هست ڪہ دلـم را آرام میڪند و مرا در شب‌های تاریڪ دنیا بی سرپناه نمیگذارد پس مرا به حال زارم رها نڪن پر رنگ تر از همیشه به روز و شب دلم بتاب شبتون پر نور یاعلی 💞 @zendegiasheghane_ma
🌹💫🌹💫🌹💫🌹💫🌹💫🌹 🌸با هرنفسے سلام ڪردن عشق اسٺ 🍃آقا بہ تو احترام ڪردن عشق اسٺ 🌸اسم قشنگٺ بہ میان چون آید 🍃از روے ادب قیام ڪردن عشق اسٺ 💖السلام علیڪ یا بقیة اللہ الاعظم💖 💞 @zendegiasheghane_ma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا