گهواره خالی قنداق خونی....
لایی لایی از سفر برگشته رودم....
#حضرت_علی_اصغر_ع_
#باب_الحوائج
🏴 @zendegiasheghane_ma
ما جمعه های ...
ماه محرم ؛
چه روضه ها ...
محض ظهور ...
حضرت آقـ💔ـا گرفته ایم
صاحبـ💔ـ جمعه ها کجایی آقا....😔
شبتون مهدوی
التماس دعا
یاعلی
🏴 @zendegiasheghane_ma
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
سلام رفقا خوبید
رفـــیــق جـــان
یادت نــره که قبل هر کاری ببینی خدا راضیه یا نه؟؟
اگه نبود مطمئن باش که هیج خیری توی اون کار نیست
و از اون کار دست بکش👌
یادت باشه که اگر رفتی عزاداری ارباب وقتی این عزاداری موثره که هر بار یه گناه یا یه اخلاق بد رو ترک کنی یا یه مانع کوچیک از سر راه ظهور برداری والا اثرش کاملا موقته و فقط همون یکی دوساعته
الهی این هفته براتون سرشار از رزق معنوی باشه و نگاه نازنین ارباب همواره بهتون
🏴 @zendegiasheghane_ma
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
#درمحضربزرگان
ما بعد از سینهزنی و روضه با هم حرف میزنیم و میخندیم و زندگی عادی خود را انجام میدهیم و فردا هم آنچه را شنیدیم فراموش میکنیم!!
این میشود که پنجاه سال جلسه میآییم و همان آدم اول هستیم!!
در حالی که اگر در هرجلسه یک تصمیم برای خودمان بگیریم هرچند کوچک باشد وضع فرق میکند💔✋🏻
آیت الله جاودان🌙🍃
🏴 @zendegiasheghane_ma
💕زندگی عاشقانه💕
🔶 برای داشتنِ یه خانواده عالی، باید با یه مفهومِ دیگه هم آشنا بشیم که باعث میشه "واقعی تر" به دنیا
💕💫💕💫💕💫💕💫
#از_خانه_تا_خدا
#درس_سیزدهم
👈 کدوم رنج؟؟؟
استاد محمد باقر #حسینی
اساتید تشکیلات تنها مسیر
💞 @zendegiasheghane_ma
✴️ مهم ترین موضوع در بحثِ رنج اینه که :
🔹هر یک از ما انسان ها اختیار داریم
که "نوع رنج هایی که میخوایم بکشیم رو انتخاب کنیم"
✔️👆👆🌷
✅ یکی از قواعدِ مهم دنیا اینه که
"اگه ما با اختیار خودمون سراغ رنج های خوب بریم
دیگه مجبور نیستیم که رنج های بد رو تحمل کنیم"👌
🌍💍🌺
🚸 مثلاً اگه یه نفر به استقبال "رنجِ خوبِ کسبِ ثروت" بره ،
💰طبیعتاً این موضوع باعث میشه که ثروتی به دست بیاره
و برای همین "رنج های بدی" که در اثر "فقر" ایجاد میشه رو نخواهد کشید.😊
👏👏❇️
🔴 در حالی که اگه یه نفر به استقبالِ این رنجِ خوب نره👇
🌏 دنیا "مجبورش" میکنه که بعضی از "رنج های بد" رو تحمل کنه
🔞 و به خاطرِ بی پولی به دنبالِ برخی فسادها بره و هر روز زندگیش سیاه تر و سخت تر بشه....
⭕️🔺♨️
🔹اینجا باید گفت که:
🔰 آخه بنده خدا ، همون روزِ اوّل به استقبال رنج خوب کسب ثروت میرفتی
که الان به این روز نمی افتادی!😒
🔵 البته در این مثال تنبلی کردنِ اون شخص، "قابل جبران" هست
⚠️ امّا گاهی دنبال رنج های خوب نرفتن، به هیچ وجه قابل جبران نخواهد بود....
⬇️💢
⛔️ مثلاً پدر و مادری که به استقبالِ "رنجِ تربیتِ فرزند" نرن
👈 مجبور میشن که یه بچه بی تربیت رو تا آخر عمرشون تحمل کنن...
✔️ چون معمولاً تربیتِ انسانها بعد از سن ۱۵ سالگی خیلی سخت میشه؛
به این علت که عمده دوران تربیت پذیری انسان، از ۷ تا ۱۴ سالگی هست.👌
👆👆👆👆✅
🔶 پدر و مادرا باید مراقب باشن هر کاری کردن تا ۱۴ سالگی!
🚨 بعد از اون دیگه به فکرِ تربیتِ بچشون نباشن!
✅🔷➖➖🌷🌺
🌹
اللهم صل علی محمد و آل محمد
و عجل فرجهم والعن اعدائهم اجمعین الی قیام یوم الدین💖
┄┄┄••❅❈✧❈❅••┄┄┄
🌷 مطالعه سهم روز #شصت_وچهارم از طریق لینک زیر:
https://eitaa.com/nahj_khatm110/1961
✨📖 ✨ #من_نهج_البلاغه_میخوانم
🌐 #نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
#روز64
🏴 @zendegiasheghane_ma
#حی_بودن
#ارسالی_اعضا
حلوای زعفرانی امروز من
بعد از مدتها تنبلی امروز مشغول درست کردن این حلوا شدم
🏴 @zendegiasheghane_ma
هدایت شده از 💕زندگی عاشقانه💕
#سرگذشت_ارواح_در_عالم_برزخ
با داستان گونه سرگذشت ارواح در عالم برزخ با ما همراه باشید
💞 @zendegiasheghane_ma
💕زندگی عاشقانه💕
#سرگذشت_ارواح_در_عالم_برزخ #قسمت28 بار دیگر بیابان را زیر نظر گرفتم.گروهی در حالیکه زانوی غم بغل
#سرگذشت_ارواح_در_عالم_برزخ
#قسمت29
با کمک نیک به خواب پسر بزرگم رفتم و از او خواستم تا قرضم را ادا کند. .
همانطور که منتظر جواب بستگانم بودم شخصی را دیدم که زنجیر آتشینی🔥 بر کمر داشت و پیوسته به این سو و آن سو میگریخت و فریاد میزد :
وای بر من ! اموالی که با گناه به دست آوردم اینگونه مرا گرفتار کرد در حالیکه وارثانم آن را در راه خدا انفاق کردند و به سعادت رسیدند...
.
کمی آن طرفتر هم عده ای به شخصی حمله ور شده بودند و از او مطالبه ی حقشان را میکردند.
.
با دیدن این صحنه های وحشتناک به فکر فرو رفتم و با خود گفتم:
اگر میدانستم حقوق مردم تا این حد مهم و نابخشودنی است تا زنده بودم در برخورد با مردم و معامله و حتی شهادت دادن و صحبت کردن با آنها نهایت دقت را به عمل می آوردم...
.
آنگاه از شدت ناراحتی فریاد زدم: وای از این راه که براستی گذرگاه بدبختی و فلاکت است... در این هنگام ماموران به سراغم آمدند و زنجیرها را از گردنم باز کردند. .
اول فکر کردم بخاطر فریادم بوده ولی بعد نیک مرا با خوشحالی در آغوش گرفت و گفت: بیا برویم . قرضت ادا شد...
.
بعد از گذر از گذرگاه سخت و طاقت فرسای مرصاد کمی که جلو رفتیم چشمم به هیکل سیاه و عجیبی در وسط جاده افتاد.
.
وقتی جلوتر آمدیم او را شناختم.گناه بود با هیکلی کوچکتر و لاغرتر و لباسی عجیب!
.
همدوش نیک تا چند قدمی او رفتیم. او با چهره ای خشن و بوی متعفن و چشمانی خون گرفته در حالیکه شمشیری مانند اره بر دوش گرفته بود با غضب به من مینگریست.
.
نیک ایستاد و من هم پشت سر او ایستادم.. نیک مهربانانه به من نگاه کرد و گفت خودت را برای نبرد با گناه آماده کن!
.
با وحشت و ترس و تعجب گفتم: جنگ؟ برای چه؟
.
نیک که متوجه ترس من شده بود گفت: در این سفر و در اینجا،اولیای خدا،مومنین و انساهای خوب و پاک و ..نباید بترسند.
از سخنان نیک قوت قلب گرفتم ،از او پرسیدم: جنگ با دست خالی در برابر کسی که مسلح هست غیر ممکن است!
.
نیک گفت: نگران نباش فرشته ای الهی تو را تجهیز خواهد کرد. به نیک گفتم: تو چه میکنی؟ گفت: من تو را آماده و تشویق میکنم..
.
سپس دستم را فشرد و گفت: گناه پس از آنکه در گذرگاه ارتداد و و جاده های انحرافی و ... از تو ناامید شد این بار با تمام قوا جلوی تو ایستاده،او اینبار لباس دنیا را برتن کرده و شمشیر شهوات را در دست گرفته..
.
مواظب دندانه های شمشیرش که هرکدام نشانه ی یکی از شهوات است و بسیار برنده و تیز میباشد ،باش که اگر یکی از انها به تو اصابت کند در مسیر به مشکل میخوریم...
✍ادامه دارد...
🏴 @zendegiasheghane_ma