🔷 رهبر انقلاب با صحبت هاشون و حمایت از تصمیم سران قوا، باعث جلوگیری از سقوط دولت شدند؛ اگر دولت سقوط میکرد کشور دچار خلا سیاسی میشد و کشتار و خونریزی های بی پایان توسط منافقین آموزش دیده شکل میگرفت...
💢 اینجا میشه فهمید که یک رهبر دینی حتی از "آبروی خودش" برای "دولت مخالفش" هزینه میکنه تا کشور و مردمش بیش از این آسیب نبینند...
در این شلوغی ها نه! ولی در سال های آینده، مردم خواهند فهمید که رهبرانقلاب برای این ملت همه چیز خودش رو فدا کرد....
🚩 @IslamLifeStyles
💞 @zendegiasheghane_ma
🌹💫🌹💫🌹💫🌹💫🌹
سخنی با بانوان عزیز
سلام و عرض ادب
با توجه به شرایط فعلی جامعه خواهرا یه نکته ای رو بگم و اونم اینه امروز امتحان ما بحث ولایت و پشتیبانیه یادتون نره که امتحانهای ما هم جمعیه و هم فردی
فردی که از صبح که بیدار میشیم لحظه لحظه مون امتحانه چه با همسر چه با بچه ، چه با اطرافیان
امتحان جمعی هم مثل شرایط فعلی جامعه که حتی بعضی از انقلابیها هم بدلیل اینکه انچه مورد رضایتشون نبود رو از زبان رهبر نشنیدن دارن توش درجا میزنن
شما اول تو بحث ولایت پذیری با همسرت امتحان میشی بعد تو سطح بالاتر با رهبرت تا معلوم شه ولایت امام زمانت رو میتونی بپذیری یا نه
پس بانوی گل تو این عرصه حواست به روشنگریهای انقلابیت هم باشه به سنگ صبور بودن همسرت هم باشه ، الان تو باید آرامش رو در محیط خونه برقرار کنی تا حجم فشارهای جامعه رو کمتر کنی😊
#بنزین
#ولایت_مداری
💞 @zendegiasheghane_ma
#هردوبخوانیم
#همسرداری
💢 وقتی همسر شما تصمیمی میگیره که شما راضی نیستی،
2⃣دو تا کار میتونی بکنی؛
👈 یکی اینکه صاف و ساده باهاش مخالفت کنی.
👈یکی اینه که موضع بگیری و باهاش سرد برخورد کنی و تلافی کنی.
🔸 رفتار دوم،
یکی از مخربترین رفتارها توی یک رابطه است!
پس اگه میخوای همسرت #عاشقت باشه، 👇
باهاش مخالفت کن،
👈❌ولی تلافی و سردی هرگز!!!
💞 @zendegiasheghane_ma
🌹💫🌹💫🌹💫🌹💫🌹
خداوندا
حس بودنت
قشنگترین حس دنیاست
تو که باشی ،
هر روز نه هر ثانیه را
عشق است
لحظات زندگیتون غرق عطر خدا💐
شبتون پر نور
یاعلی
💞 @zendegiasheghane_ma
💕زندگی عاشقانه💕
#دلشده #در_حسرت_دیدار_دوست نویسنده : #زهرا_قزلقاشی مشخصات کتاب عنوان و نام پدیدآور: دلشده در حسرت
#در_حسرت_دیدار_دوست
#قسمت2
و خود به کنجی خزید و سر به زانو گذارد و گریست. جلوتر رفتم و صحنه ای دیدم که هرگز از ضمیرم پاک نشد؛ جوانی از دار آویزان بود. کمی پیش تر رفتم، بوی دهان آن جوان فضا را عطر آگین کرده بود. احساس دردی طولانی در خود کردم، تا پرسیدم چه بر سر این انسان آمده؟
بغض چوبه دار ترکید و با زنجیرهای حلقه شده به گردن جوان، هم ناله شد. یکی از کفشهای او به زمین افتاده بود و با حسرت به نوک انگشتان کبود جوان، چشم دوخته و دیگری هم آویزان بود و به پاهای سرد و بی روح جوان، بوسه میزد.
لحظه ای بعد باد بلند شد، به سوی جوان آمد و در حالیکه موهایش را نوازش میکرد به زحمت بغض خود را فرو خورد و گفت: هنگام اذان در مسجد شهر ندای حقیقت سر داده که اشهد ان علیا ولی اللَّه...
گیج شده بودم، من بارها در برابر آدمها حیران مانده بودم، فکر اینکه روزی نسل انسانیت بیفتد، وجودم را لرزانید تاب نیاورده و فقط گریختم.
از پشت سر شنیدم که آن کفش آویزان از نوک پای جوان، آخرین بوسه را بر پاس صاحب خود زد و به روی زمین افتاد.
آن شب من و باد در خرابه ای بیرون از شهر مدتها مقابل هم نشستیم و حرف زدیم. یاد و خاطره آن غروب مرا آشفته کرده بود. او همه شب را سعی کرد بلکه بتواند فکر مرا از آن دور کند. از همه چیز حرف زد آسمان، ریسمان، زمین، آدم، آدمیت و...
💞 @zendegiasheghane_ma
💕زندگی عاشقانه💕
#در_حسرت_دیدار_دوست #قسمت2 و خود به کنجی خزید و سر به زانو گذارد و گریست. جلوتر رفتم و صحنه ای دید
اگر فرصت کتاب خوندن ندارید شبی یکی دوصفحه با ما همراه باشید😊☝️☝️