eitaa logo
💕زندگی عاشقانه💕
26.7هزار دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
2.3هزار ویدیو
80 فایل
ازحسین بن علی هرچه بخواهی بدهد توزرنگ باش وازونسل علی دوست بخواه👪 مباحث و دوره های #رایگان تخصصی #همسرداری، #تربیت_فرزند، و.. ادمین تبلیغ @yamahdi85 📛استفاده ازمطالب فقط با #لینک_کانال جایزست❎ 👈رزرو تبلیغات↙ @tab_zendegiashghane
مشاهده در ایتا
دانلود
تدارکات اعضای خوب کانال برای اعیاد شعبانیه 💞 @zendegiasheghane_ma
خاطرات قدم خیر محمدی کنعان (همسر شهید حاج ستار ابراهیمی هژیر) 💞 @zendegiasheghane_ma
💕زندگی عاشقانه💕
#دختر_شینا #بهناز_ضرابی_زاده #قسمت83 #فصل_دهم با اینکه هیچ کس شب آبگوشت نمی خورد، اما برای صمد آ
کسی در زد. می دانستم صمد است. خدیجه، زن داداشم، توی حیاط بود. در را برایش باز کرد. صمد تا خدیجه را دید. شستش خبردار شده بود، پرسیده بود: «چه خبر! قدم راحت شد؟» خدیجه گفته بود بچه به دنیا آمده، اما از دختر یا پسر بودنش چیزی نگفته بود. حوری توی اتاق بود. از پشت پنجره صمد را دید. رو کرد به من و با خنده گفت: «قدم! چشمت روشن، شوهرت آمد.» و قبل از اینکه صمد به اتاق بیاید، رفت بیرون. بالای کرسی خوابیده بودم. صمد تا وارد شد، خندید و گفت: «به به، سلام قدم خانم. قدم نو رسیده مبارک. کو این دختر قشنگ من!» از دستش ناراحت بودم. خودش هم می دانست. با این حال پرسیدم: «کی به تو گفت؟! خدیجه؟!» نشست کنارم. بچه را خوابانده بودم پیش خودم. خم شد و پیشانی بچه را بوسید و گفت: «خودم فهمیدم! چه دختر نازی. قدم به جان خودم از خوشگلی به تو برده. ببین چه چشم و ابروی مشکی ای دارد. نکند به خاطر اینکه توی ماه محرم به دنیا آمده این طور چشم و ابرو مشکی شده.» بعد برگشت و به من نگاه کرد و گفت: «می خواستم به زن داداشت مژدگانی خوبی بدهم. ادامه دارد...✒️ 💞 @zendegiasheghane_ma
حی شدن خنده دار من😂 درست کردن پیشبند برای دخترم ومایع ظرفشوییمون😂 دیگه قرنطینه است چه میشه کرد😂😂😂 💞 @zendegiasheghane_ma
شهید قاسم سلیمانی-زیارت عاشورا.mp3
8.4M
🌾🌹🌾🌹🌾🌹🌾🌹🌾 ما به همه روزهای هفته نیاز داریم.... به همه ساعت ها... باتمام جزییاتش... تابفهمیم چقدر در نبودنت پردرد شده ایم... 🌾🍃زیارت عاشورا با نوای حاج قاسم سلیمانی 🌾🌹🌾🌹🌾🌹🌾🌹🌾🌹 به نیابت از شهدای تیپ فاطمیون 🌾🌹🌾🌹🌾🌹🌾🌹🌾🌹 💞 @zendegiasheghane_ma
❤️ شایدڪه بہ پیڪرجهان جان آمد شایدڪه شب غصہ بہ پایان آمد آماده پی ظهور او باید شد شایدڪه همین آمد شبتون پر نور 💞 @zendegiasheghane_ma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مَوْلاَیَ یَا مَوْلاَیَ أَنْتَ الرَّازِقُ وَ أَنَا الْمَرْزُوقُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْمَرْزُوقَ إِلاَّ الرَّازِقُ اى آقاى من تویى روزى دهنده و من روزى خواهم و آیا در حق روزى خواهان جز روزى دهنده که ترحم خواهد کرد؟ فرازی از مناجات امیرالمؤمنین علیه السلام 💞 @zendegiasheghane_ma
سیزده بدر ، سال دگر کرونا نباشد در وطن از عشق و مهر و عاطفه قلبی نباشد بی اثر خاموش و سرد و ناامید هرگز نباشد یک نفر هرگز نیفتد یک درخت از ضربه ی سرد تبر از جنگ و خونریزی ، زمین خالی بماند سر به سر هرگز نماند کودکی بی سایه ی سبز پدر تنها دلی که عاشق است باشد به هر جا معتبر از جان پاک عاشقان باشد جدا شر و خطر چشم انتظار هر آن که هست آید عزیزش از سفر بی غصه باشند مردمان سال دگر سیزده بدر 🍀سیزده بدر در خانه مبارک ❤️🍀 💞 @zendegiasheghane_ma
980621-Panahian-JaegaheSabrDarTarbiatFarzand-02-18k.mp3.mp3
9.15M
🔉 جایگاه صبر در تربیت فرزند(۲) 📅 جلسه دوم | ‌۹۸/۶/۲۱ 🕌 مسجدالنبی نارمک 👈کیفیت بهتر: 📎 Panahian.ir/post/5782 استاد 💞 @zendegiasheghane_ma
 خانواده ای ایده آل است که نه فضای فرزندسالاری در آن باشد و نه پدرسالاری یا مادرسالاری بلکه در یک خانواده سالم تمام اعضای خانواده با یکدیگر تعامل دارند و اگر انتقاد و اعتراضی از یکدیگر داشته باشند آن را ابراز می کنند. در سایه صمیمیت و اقتدار والدین با بچه هاست که اعتماد به نفس در آنها تقویت می شود و خانواده میل به سوی فرزندسالاری، پدرسالاری یا مادرسالاری نخواهد داشت. 💞 @zendegiasheghane_ma
امروز که بخاطر سلامت خانواده مون و جامعه مون تو خونه ها موندیم باید با بچه ها بازی کنیم و یه روز قشنگ براشون بسازیم👌👌 امروز از بازیها و تفریحاتتون با خانواده در برامون عکس بفرستید @yamahdi85
🔸جمله‌سازی🔸 💟تعداد افراد در این بازی هر چه‌قدر بیشتر باشد، بازی، گرم‏تر می ‏شود. ✅نفر اوّل یک کلمه می‏ گوید. نفر دوم، آن کلمه را به زبان آورده، یک کلمۀ دیگر به آن اضافه می‏ کند. نفر سوم، دو کلمۀ قبلی را می‌گوید و یک کلمه به آن اضافه می‏ کند. ❇️اضافه‏ کردن کلمات، باید معنادار باشد؛ یعنی قابلیت کلمه‏ سازی با کلمات قبلی را داشته باشد. ✳️در این بازی، کسانی که کلمات قبلی را فراموش می‌کنند و یا این که کلمه‏ ای را به کلمات قبلی اضافه کنند که در کنار آنها معنایی نداشته باشد، بازنده ‏اند. ✨بالا رفتن قدرت حافظه، از مزایای این بازی است. 📚 بازی ، بازوی تربیت ص ۱۰۷ استاد @abbasivaladi 💞 @zendegiasheghane_ma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یه روز شاد و مفرح تو بالکن خونه 💞 @zendegiasheghane_ma
دوستان در کانال هنرکده سرگرمی و کاردستیهای خوبی برای بچه ها امروز قرار گرفت😊👇👇 @honarmandankhane
بزرگترين نیاز و آرزوي كودك شادي والدين است . در بازي بچه ها مي فهمند كه ما شاديم و آنها به آرزو و نيازشان ميرسند. 💞 @zendegiasheghane_ma
🔸 داستان واره 🔸 🔰به تصویرهایی از دیدار یک پدر با فرزندش در هنگامی که از سرِ کار برگشته، توجّه کنید و خودتان قضاوت کنید: ❌برخورد اوّل: پدر در را باز می‏ کند. پسر به استقبال می‏ آید. پسر، سلام می‏ کند. پدر، خیلی عادی جواب می ‏دهد. پسر به اتاقش می‏ رود. پدر مثل همیشه از مادر، سراغ غذا را می‏ گیرد. 📛برخورد دوم: پدر به خانه می ‏آید. پسر به استقبال می‏ آید. قیافۀ پدر، عادی است. پسر، سلام می‏کند. پدر، خیلی سرد جوابش را می‏ دهد. پسر می‏خواهد خودش را برای پدر، لوس کند. دستش که به پدر می‏خورد، قیافۀ پدر در هم می ‏شود. پسر به اتاقش می‏ رود. پدر مثل همیشه، سراغ غذا را از مادر می‏ گیرد. ❤️برخورد سوم: پدر، از سرِ کار برگشته. او سرِحال است. پسر به استقبالش می‏‏ آید. پدر، او را تحویل می‏ گیرد. 💟برخورد چهارم: پدر، وارد خانه شد. قیافه ‏اش در هم است. معلوم است که حسابی عصبی و خسته است. پسر، متوجّه آمدن پدر نمی‌شود. پدر، سراغ پسر را از مادر می‏ گیرد. پسر، متوجّه آمدن پدر می‏ شود. پسر، آرام و بی‏صدا از اتاق بیرون می‏ آید. پدر، متوجّه بیرون آمدن پسر نیست. پسر، در قیافۀ پدر، دنیایی از خستگی را می‏بیند. پدر، پسر را می‏بیند. با دیدن پسر، گِره از ابروان پدر، باز می‏ شود. لب‏خند به لبش می‏ نشیند. گویا خستگی در یک لحظه از بدنش بیرون رفته است . 📚منِ دیگرِ ما، کتاب دوم، ص ۱۱۲ استاد @abbasivaladi 💞 @zendegiasheghane_ma
خاطرات قدم خیر محمدی کنعان (همسر شهید حاج ستار ابراهیمی هژیر) 💞 @zendegiasheghane_ma
💕زندگی عاشقانه💕
#دختر_شینا #بهناز_ضرابی_زاده #قسمت85 کسی در زد. می دانستم صمد است. خدیجه، زن داداشم، توی حیاط بود
حیف که نگفت بچه دختر است. فکر کرد من ناراحت می شوم.» بلند شد و رفت بالای سر خدیجه که پایین کرسی خوابیده بود. گفت: «خدیجه من حالش چطور است؟!» گفتم: «کمی سرما خورده. دارویش را دادم. تازه خوابیده.» صمد نشست بالای سر خدیجه و یک ربعِ تمام، موهای خدیجه را نوازش کرد و آرام آرام برایش لالایی خواند. فردا صبح زود صمد از خواب بیدار شد و گفت: «می خواهم امروز برای دخترم مهمانی بگیرم.» خودش رفت و پدر و مادر، خواهرها و برادرها، و چند تا از فامیل های نزدیک را دعوت کرد. بعد آمد و آستین ها را بالا زد. وسط حیاط اجاقی به پا کرد. مادر و خواهرها و زن برادرهایم به کمکش رفتند. هر چند، یک وقت می آمد توی اتاق تا سری به من بزند می گفت: «قدم! کاش حالت خوب بود و می آمدی کنار دستم می ایستادی. بدون تو آشپزی صفایی ندارد.» هوا سرد بود. دورتادور حیاط کوچکمان پر از برف شده بود. پارو را برداشت و برف ها را پارو کرد یک گوشه. برف ها کومه شد کنار دستشویی، گوشه حیاط. ادامه دارد...✒️ 💞 @zendegiasheghane_ma
شهید قاسم سلیمانی-زیارت عاشورا.mp3
8.4M
🌾🌹🌾🌹🌾🌹🌾🌹🌾 دیریست که آواره دشتی آقا رفتی و دوباره برنگشتی آقا... شاید که تو آمدی و دیدی خوابیم از خیر تماممان گذشتی آقا... 🌼مهدی عج آمدنی نیست، آوردنی است. خدایا ببخش همه ی ما رو به خاطر اینکه خوب نیستیم یا هنوز اینقدر خوب نیستیم که لایق ظهور باشیم 🌾🍃زیارت عاشورا با نوای حاج قاسم سلیمانی 🌾🌹🌾🌹🌾🌹🌾🌹🌾🌹 به نیابت از شهدای تیپ زینبیون( پاکستانی ها) 🌾🌹🌾🌹🌾🌹🌾🌹🌾🌹 💞 @zendegiasheghane_ma