🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨
🌷🌷🌷
پنجشنبہ است
آنهایے ڪہ مهلت دنیایشان تمام شدہ
در آن سوے مرزهاے مرگ منتظر فاتحہاے از طرف من و تو هستند..
دریغ نڪنیم آن را از تمام اموات
مخصوصا آنهایے ڪہ حق بہ گردن ما دارند
💞 @zendegiasheghane_ma
#دختر_شینا
خاطرات قدم خیر محمدی کنعان
(همسر شهید حاج ستار ابراهیمی هژیر)
#بهناز_ضرابی_زاده
💞 @zendegiasheghane_ma
💕زندگی عاشقانه💕
#دختر_شینا #بهناز_ضرابی_زاده #قسمت119 #فصل_سیزدهم گفتم: «نصف جان شدم. بگو چی شده؟!» گفت: «چطور ای
#دختر_شینا
#بهناز_ضرابی_زاده
#قسمت120
#فصل_سیزدهم
گفت: «خیلی خوشمزه بود. دست و پنجه ات درد نکند.»
خندیدم و گفتم: «نوش جانت. خیلی هم تعریفی نبود. تو خیلی گرسنه بودی.»
وقتی بلند شد به حمام برود، تازه درست و حسابی دیدمش. خیلی لاغر شده بود. از پشت خمیده به نظر می آمد؛ با موهایی آشفته و خاکی و شانه هایی افتاده و تکیده. زیر لب گفتم: «خدایا! یعنی این مرد من است. این صمد است. جنگ چه به سرش آورده...»
آرزو کردم: «خدایا! پای جنگ را به خانه هیچ کس باز نکن.»
کمی بعد، صدای شرشر آب حمام و خُرخُر آبی که توی راه آب می رفت، تنها صدایی بود که به گوش می رسید. چراغ آشپزخانه را خاموش کردم. با اینکه نصف شب بود. به نظرم آمد خانه مثل اولش شده؛ روشن و گرم و دل باز. انگار در و دیوار خانه دوباره به رویم می خندید.
#فصل_چهاردهم
فردا صبح، صمد رفت کمی خرید کند. وقتی برگشت، دو سه کیلو گوشت و دو تا مرغ و سبزی و کلی میوه خریده بود.
گفتم: «چقدر گوشت! مهمان داریم؟! چه خبر است؟!»
گفت: «این بار که بروم، اگر زنده بمانم، تا دو سه ماهی برنمی گردم. شاید هم تا عید نیایم. شاید هم تا آخر جنگ.»
ادامه دارد...✒️
💞 @zendegiasheghane_ma
💫 #یاصاحب_الزمان_عج
✨شب جمعه است بیا حال مرا بهتر کن
✨فکر دلواپسیِ قلب من مضطر کن
✨این #شب_جمعه اگر مقصد تو کرببلاست
✨نزد ارباب دعایی به من نوکر کن...
🌷 #صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
🌷 #اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج
شبتون مهدوی
💞 @zendegiasheghane_ma
#مولا_جانم
اینچنین احساس کردم بین رؤیا بارها
میزنم بوسه به دست و پایت آقا بارها
خواستم تا مهزیارت باشم امّا روز و شب
سبز شد در پیش رو «امّا ـ اگرها» بارها
با چنین وضع وخیم و رو به قبلهبودنم
حال و روزم را شدی هر روز جویا بارها
ای طبیبی که به دنبال مریضت میروی
با وجودی که مرا کردی مداوا بارها...
..کور بودم که تو را نشناختم، عیب از من است
شد حجاب دیدگانم حب دنیا بارها
این همه گفتی که دور معصیت را خط بکش
من ولیکن کردهام امروز و فردا بارها
چشمپوشی از گناهان معنیاش این است که
با تغافل میکنی با من مدارا بارها
کشتی اُنس مرا طوفان شهوت غرق کرد
ریخته بار مرا در قعر دریا بارها
جنس نامرغوب بیخ ریش صاحب میشود
آه آقا روی دستم مانده حالا «بارها»
بارهایم را خریدی ای خریدار کریم
مادرت بس که سفارش کرد من را بارها
الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج
💞 @zendegiasheghane_ma
animation.gif
227K
12 اردیبهشت سال روز شهادت استاد مطهری و بزرگداشت #روز_معلم بر معلمان عزیز گرامی باد
💞 @zendegiasheghane_ma
#آقایان_بخوانند
👱 #سیاست_های_مردانه
✅ در انجام امور حتما با او #مشورت کنید و تک رای نباشید تا او حضورش را در زندگی بیشتر لمس کند و به پوچی نرسد که همیشه در نهایت تصمیم گیرنده فقط همسرم هست و من هیچ نقشی در زندگی خود ندارم.
✅ وقتی همسر شما از چیزی ناراحت و عصبانی هست او را با مهر و محبت آرام کنید و برای او تکیه گاه مناسبی باشید، بگویید که شرایط او را به خوبی درک می کنید و آنچه در توان دارید بکار می برید و او را حمایت می کنید. به این صورت او احساس غرور می کند از پشتوانه عاطفی محکمی که دارد
💞 @zendegiasheghane_ma
🌹✨🌹✨✨✨🌹✨✨✨🌹
#خانمها_بخوانند
#بانوی_محترم_خونه
گاهی 👇
👈 #بهش_بگو👇
💢گاهی به جای اینکه به شوهرتان بگویید
😍 #دوستت_دارم😍
بگویید👇
👈 #بهت_افتخارمی_کنم.💪😇
این جمله به
#مردها
❣ #حس_اقتدار❣
می دهد.
💞 @zendegiasheghane_ma
💕زندگی عاشقانه💕
#بشقابهای_سفره_پشت_باممان استاد #عباسی_ولدی #قسمت20 📡 ابعاد فروپاشی خانواده در برنامههای ماهوارها
مبحث پیامدهای #ماهواره بر خانواده ها و زندگی زوجین از استاد #عباسی_ولدی
✅ نقش ماهواره در فروپاشی خانواده ها
👈 حتما با دقت دنبال شود
💞 @zendegiasheghane_ma
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹
#لبخند
به بهانه #روز_معلم
درد دل یک معلم در روزهای کرونایی و تدریس مجازی
سلام به همه ...
آقا تا خل شدن من چیزی باقی نمونده ..
فقط چند دقیقه از اوضاع تدریس آنلاین رو میگم .
من : سلام بچه ها روزتون بخیر .
_سلام خانوم
-سلام خانوم
.
.
.
و ۴۶ تا سلام .
- بچه ها نمیخواد جواب سلاممو بنویسید .
- چشم خانوم
- چشم خانوم
.
.
.
- ۴۶ تا چشم
من: هیچکی هیچی نگه حتی استیکر هم نفرستید .
چشم
.
.
.۴۶ تا چشم
- من: مگه نمی گم چیزی نفرستید 😡😡
- ببخشید خانوم
- ببخشید خانوم
.
.
.
۴۶ تا ببخشید و استیکر
من: 😩😩😩😩😩😩😩
وسط درس یکی یه چیزی میگه ...
- مگه خانوم نگفت حرف نزنید
- آره راست میگه چرا حرف زدی
-خودتم داری حرف میزنی که
.
.
.
دعوا و بحث که کی زودتر حرف زده
.
.
من😐😐😐😐😐😐😐😐
.
.
من : خسته نباشید🌹
_خسته نباشید خانم💓
_خسته نباشید خانم🍅
.
.
.
و ۴۶ تا خسته نباشید
من :🤦🏼♀️khanom left the group
🍅🤣✌🏻
💞 @zendegiasheghane_ma
💕زندگی عاشقانه💕
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹 #لبخند به بهانه #روز_معلم درد دل یک معلم در روزهای کرونایی و تدریس مجازی سلام به همه
از همینجا به نوبه خودم روز معلم رو به تمام معلمان شریف و زحمتکش ایران تبریک عرض میکنم و میگم خدا قوت و دست مریزاد به شما که نسل آینده ایران رو پرورش میدید🌹🌹
معلمین عزیز کانال روزتون مبارک
خسته نباشید 🌹🌹
💞 @zendegiasheghane_ma
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨
#روز_معلم
#خاطرات_اعضا
یه خاطره از کلاس اولیم
روز اول مدرسه باشوق وذوق رفتم مدرسه تا دوساعت سر کلاس خوب بودم بعد دوساعت پیش خودم گفتم از در فرار کنم معلمه میگیرتم از پنجره فرار کردم آقا دوساعت سرم لای نرده ها گیر کرده بود کل مدرسه جمع شده بودن😂🤣🤣🤣
💞 @zendegiasheghane_ma
#صفحه32 از قرآن🌹
#جزء_دو🌹
#سوره_بقره🌹
ثواب تلاوت این صفحه از قرآن هدیه به شهید
حمید رضا انصاری😍😍😍
@hefzequrankarim
💞 @zendegiasheghane_ma
#دختر_شینا
خاطرات قدم خیر محمدی کنعان
(همسر شهید حاج ستار ابراهیمی هژیر)
#بهناز_ضرابی_زاده
💞 @zendegiasheghane_ma
💕زندگی عاشقانه💕
#دختر_شینا #بهناز_ضرابی_زاده #قسمت120 #فصل_سیزدهم گفت: «خیلی خوشمزه بود. دست و پنجه ات درد نکند.»
#دختر_شینا
#بهناز_ضرابی_زاده
#قسمت121
#فصل_چهاردهم
گفتم: «اِ... همین طوری می گویی ها! شاید جنگ دو سه سالی طول بکشد.»
گفت: «نه، خدا نکند. به هر جهت، آنجا خیلی بیشتر به من نیاز دارند. اگر به خاطر تو و بچه ها نبود، این چند روز هم نمی آمدم.»
گوشت ها را گذاشتم توی ظرفشویی. شیر آب را باز کردم رویش. دوباره گفتم: «به خدا خیلی گوشت خریدی. بچه ها که غذاخور نیستند. می ماند من یک نفر. خیلی زیاد است.»
رفت توی هال. بچه ها را روی پایش نشاند و شروع کرد با آن ها بازی کردن.
گفتم: «صمد!»
از توی هال گفت: «جان صمد!»
خنده ام گرفت. گفتم: «می شود امروز عصر برویم یک جایی. خیلی دلتنگم. دلم پوسید توی این خانه.»
زود گفت: «می خواهی همین الان جمع کن برویم قایش.»
شیر آب را بستم و گوشت های لخم و صورتی را توی صافی ریختم. گفتم: «نه... قایش نه... تا پایمان برسد آنجا، تو غیبت می زند. می خواهم برویم یک جایی که فقط من و تو و بچه ها باشیم.»
آمد توی آشپزخانه بچه ها را بغل گرفته بود. گفت: «هر چه تو بگویی. کجا برویم؟!»
گفتم: «برویم پارک.»
💞 @zendegiasheghane_ma
#امام_زمانم
🍁دلم به حال چشمانمان میسوزد
🍁که در هیاهوی دنیا
🍁همه را میبینند
🍁جز مایه سعادت دنیا و آخرتشان را...
عزیزٌ علیَّ أن أرَی الخلقَ و لا تُریٰ 😔
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج🌹🌹
#تعجیلدرفرجمولاصلوات 🦋
🍀🍀🌾🌾🍀🍀🌾🌾🍀🍀
شبتون مهدوی
💞 @zendegiasheghane_ma
🌸🍃🌸
🌸هرگَاه بنده بگوید
🌸بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ
🌸الهی به امیدتو
🌸خداى متعال میگوید:
🌸بنده من
🌸با نام من آغاز ڪرد
🌸بر من است
🌸 که کارهایش را
🌸به انجام رسانم و او
🌸را درهمه حال،
🌸 به سامان برسانم و برکت دهم
الهی به امید تو
💞 @zendegiasheghane_ma
👌دو تا کار رو توی ماه رمضان
شروع کن👇
✅ استغفار_کردن
همون سجاده قشنگی که کنار گذاشتی رو خودت برای قشنگترین کار استفاده کن
بشین سرسجاده
✅ سجده
وقتی نشستی استغفار کن و یا توی سجده این کار رو ؛
با آمرزش و استغفار خواهی از خدا، خود را معطر کنید تا بوی بد گناهان شما را رسوا نکند
#خانواده_شاد_در_میهمانی_خدا
#خانم_محمدی