eitaa logo
💕زندگی عاشقانه💕
26.4هزار دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
2.4هزار ویدیو
83 فایل
ازحسین بن علی هرچه بخواهی بدهد توزرنگ باش وازونسل علی دوست بخواه👪 مباحث و دوره های #رایگان تخصصی #همسرداری، #تربیت_فرزند، و.. ادمین تبلیغ @yamahdi85 📛استفاده ازمطالب فقط با #لینک_کانال جایزست❎ 👈رزرو تبلیغات↙ @tab_zendegiashghane
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💕زندگی عاشقانه💕
#5زبان_عشق #گری_چاپمن #قسمت19 اگر زبان عشق همسرتون دریافت هدیه باشه نباید منتظر مناسبتها باشید بلکه
اگر همسر شما در گذشته از هدیه هایی که به او دادید ایراد گرفته و چیزی مورد قبولش نبوده؛ به احتمتل زیاد زبان عشق همسر شما گرفتن هدیه نیست بگردید زبان عشقش را پیدا کنید😉 💞 @zendegiasheghane_ma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خانم وآقای خونه؛ 👈دقایقی رو، به دور ازتموم دغدغه ها فقط مال همسرتون باشید!☺️👌 تا ازهم دور نشین مشکلات کاری ومالی، 👈یاگوشی وسرگرمی های دیگه تعطیل لطفاً!⭕️❌ 💞 @zendegiasheghane_ma
🔴 💠 آقایان اگر می‌خواهید همسرتان شیفته شما شود: 💠 دنبال بهانه برای از او باشید: 🔅از ظاهرش 🔅از جملاتش 🔅از نگاهش 🔅از دست پختش 🔅از رفتارش 💞 @zendegiasheghane_ma
از قرآن🌻 🌻 🌻 ثواب تلاوت این صفحه هدیه به شهید رحم خدا محمدی😍😍😍😍 @hefzequrankarim 💞 @zendegiasheghane_ma
خاطرات قدم خیر محمدی کنعان (همسر شهید حاج ستار ابراهیمی هژیر) 💞 @zendegiasheghane_ma
💕زندگی عاشقانه💕
#دختر_شینا #بهناز_ضرابی_زاده #قسمت121 #فصل_چهاردهم گفتم: «اِ... همین طوری می گویی ها! شاید جنگ دو س
پرده آشپزخانه را کنار زد و به بیرون نگاه کرد و گفت: «هوا سرد است. مثل اینکه نیمه آبان است ها، خانم! بچه ها سرما می خورند.» گفتم: «درست است نیمه آبان است؛ اما هوا خوب است. امسال خیلی سرد نشده.» گفت: «قبول. همین بعدازظهر می رویم. فقط اگر اجازه می دهی، یک تُک پا بروم سپاه و برگردم. کار واجب دارم.» خندیدم و گفتم: «از کی تا به حال برای سپاه رفتن از من اجازه می گیری؟!» خندید و گفت: «آخر این چند روز را به خاطر تو مرخصی گرفتم. حق توست. اگر اجازه ندهی، نمی روم.» گفتم: «برو، فقط زود برگردی ها؛ و گرنه حلال نیست.» زود خدیجه و معصومه را زمین گذاشت و لباس فرمش را پوشید. بچه ها پشت سرش می رفتند و گریه می کردند. بچه ها را گرفتم. سر پله خم شده بود و داشت بند پوتین هایش را می بست. پرسیدم: «ناهار چی درست کنم؟!» بند پوتین هایش را بسته بود و داشت از پله ها پایین می رفت. گفت: «آبگوشت.» آمدم اول به بچه ها رسیدم. تر و خشکشان کردم. ادامه دارد...✒️ 💞 @zendegiasheghane_ma
•[هر آینہ از غیب ندا مےآید از ماذنه‌ۍ فَرَج صدا مےآید اِے منتظران گناه را ترک ڪنید ارباب خودش پیش شما مےآید]• العجل_مولاےمن🍃 التماس‌دُعایِ‌فرج✨ 🍃🌹 🌿🌼🌿🌼🌿🌼🌿🌼🌿🌼🌿🌼 شبتون مهدوی 💞 @zendegiasheghane_ma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍خوشا بہ حاڸ قلب‌هایي ڪہ 🍃🌺هـر روز صبح رو بہ یاد شما، باز مي‌شوند... 👌طراوت هستي... زمزمہ نام شماست❗️ 🌹سلام ... تنہا دليڸ طراوت زمیڹ❣ @zendegiasheghane_ma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برداشت هایی از کتاب 🔰🔰🔰 ✅ امام رضا علیه السلام؛ خدا تقوای الهی را با همراه ساخت؛ پس هر کس صله رحم نکند، تقوای الهی ندارد. در نتیجه دیگر اعمال نیکش پذیرفته نیست و کار او پیامدهای دنیوی و اخروی سختی خواهد داشت. ✅ پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله فرمودند؛ مانع دعا و حجاب آن می شود ✅ امام صادق علیه‌السلام فرمودند؛ گناهی که به سرعت نابود می کند است 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 ❤️ خانوم خونه ❤️ 👌 هیچ بهانه ای برای قطع رحم نداریم، آنقدر آثار قطع رحم بد هست که اگر لحظه ای بهش فکر کنیم حاضر نمی شویم به هر قیمتی از خویشاوندان ببُریم 👈 اگه گاهی دعامون مستجاب نمی شه برگردیم ببینیم شاید جایی قطع رحم کردیم 🔔 قطع رحم از اون دسته گناهانی هست که به سرعت دنیا و آخرت آدم رو نابود می کنه 👌 پس حتی اگر جایی در ارتباط با ارحام خوف ضرر به دین انسان وجود داره بگردیم و راههای دیگری رو برای قطع نکردن پیدا کنیم مثل تماس تلفنی و پیامک و ...☎️📱 👈 و یا اگر مسائل محرم و نامحرم رعایت نمی شود برای ارتباط با ارحام ، جمع های سالم و غیر مختلط ایجاد کنیم؛ مثل جلسات مولودی زنانه و ... ⛔️ برای قطع رحم؛ بهانه جویی ممنوع ⛔️ @jalasaaat ارسال مطلب✅ کپی⛔️
💕نقل هست تو ایران باستان جای کلمات آقا و خانم که ریشه مغولی دارن به مرد و زن میگفتن 👇 و 😍♥ ✍مهربانو یعنی کسی که مهر خلق می‌کند ❤️ و مهربان یعنی نگهبان مهربانو😎😇 👌مهربانو باشید🧕 👌مهربان باشید 🧔 💞 @zendegiasheghane_ma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
286622f7c0-5e8af4cb7a1ed8ad008b456e.mp3
15.07M
فایل دکتر ✍ لطفا زوجهای عزیز دانلود کنید و گوش بدید 💞 @zendegiasheghane_ma
خاطرات قدم خیر محمدی کنعان (همسر شهید حاج ستار ابراهیمی هژیر) 💞 @zendegiasheghane_ma
💕زندگی عاشقانه💕
#دختر_شینا #بهناز_ضرابی_زاده #قسمت122 #فصل_چهاردهم پرده آشپزخانه را کنار زد و به بیرون نگاه کرد و
چیزی دادم خوردند و کمی اسباب بازی ریختم جلویشان و رفتم پی کارم. گوشت ها را خرد کردم. آبگوشت را بار گذاشتم و مشغول پاک کردن سبزی ها شدم. ساعت دوازده و نیم بود. همه کارهایم را انجام داده بودم. غذا هم آماده بود. بوی آبگوشتِ لیمو عمانی خانه را پر کرده بود. سفره را باز کردم. ماست و ترشی و سبزی را توی سفره چیدم. بچه ها گرسنه بودند. کمی آبگوشت تریت کردم و بهشان دادم. سیر شدند، رفتند گوشه اتاق و سرگرم بازی با اسباب بازی هایشان شدند. کنار سفره دراز کشیدم و چشم دوختم به در. ساعت نزدیک دو بود و صمد نیامده بود. یک باره با صدای معصومه از خواب پریدم. ساعت سه بعدازظهر بود. کنار سفره خوابم برده بود. بچه ها دعوایشان شده بود و گریه می کردند. کاسه های ترشی و ماست و سبزی ریخته بود وسط سفره. عصبانی شدم؛ اما بچه بودند و عقلشان به این چیزها نمی رسید. سفره را جمع کردم و بردم توی آشپزخانه. بعد بچه ها را بردم دست و صورتشان را شستم. لباس هایشان را که بوی ترشی و ماست گرفته بود، عوض کردم. معصومه را شیر دادم و خواباندم. خدیجه هم کمی غذا خورد و گوشه ای خوابش برد. جایشان را انداختم و پتو رویشان کشیدم و رفتم دنبال کارم. سفره را شستم. برای شام کتلت درست کردم. هوا کم کم تاریک می شد. داشتم با خودم تمرین می کردم که صمد آمد. بهش چی بگویم. از دستش عصبی بودم. باید حرف هایم را می زدم. صدای در که آمد، بچه ها از خواب بیدار شدند و دویدند جلوی راه صمد. هر دویشان را بغل کرد و آمد توی آشپزخانه یک کیسه نایلونی کوچک دستش بود. سلام داد. سرسنگین جوابش را دادم. نایلون را گرفت طرفم و گفت: «این را بگیر دستم خسته شد.» تند و تند بچه ها را می بوسید و قربان صدقه شان می رفت. مثلاً با او قهر بودم. گفتم: «بگذارش روی کابینت.» گفت: «نه، نمی شود باید از دستم بگیری.» با اکراه کیسه نایلون را گرفتم. یک روسری بنفش در آن بود؛ روسری پشمی بزرگی که به تازگی مد شده بود. با بته جقه های درشت. اول به روی خودم نیاوردم؛ اما یک دفعه یاد حرف شینا افتادم. همیشه می گفت: «مردتان هر چیزی برایتان خرید، بگویید دستت درد نکند. چرا زحمت کشیدی حتی اگر از آن بدتان آمد و باب دلتان نبود.» بی اختیار گفتم: «چرا زحمت کشیدی. این ها گران است.» روسری را روی سرم انداختم. خندید و گفت: «چقدر بهت می آید. چقدر قشنگ شدی.» پاک یادم رفت توپم از دستش پر بود و قصد داشتم حسابی باهاش دعوا کنم. گفت: «آماده ای برویم؟!» ادامه دارد...✒ 💞 @zendegiasheghane_ma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اى بهترین مادر گرامى، همسر عشق هستى خود دادى به راه رهبر عشق اى گرمى كاشانه احمد خدیجه اى سفره دار خانه احمد خدیجه وفات حضرت خدیجه (س) تسلیت باد 💞 @zendegiasheghane_ma
سلام ما به تو باداى خدیجه كبرى نخست همسر خوش طینت رسول خدا هزار رحمت حق بر راوان پاك تو باد درود ما به تو باد، به جنت الماوى وفات (س) تسلیت باد 🖤🖤🖤🖤🖤🖤 💞 @zendegiasheghane_ma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا