eitaa logo
💕زندگی عاشقانه💕
26.3هزار دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
2.4هزار ویدیو
83 فایل
ازحسین بن علی هرچه بخواهی بدهد توزرنگ باش وازونسل علی دوست بخواه👪 مباحث و دوره های #رایگان تخصصی #همسرداری، #تربیت_فرزند، و.. ادمین تبلیغ @yamahdi85 📛استفاده ازمطالب فقط با #لینک_کانال جایزست❎ 👈رزرو تبلیغات↙ @tab_zendegiashghane
مشاهده در ایتا
دانلود
یااباصالح المهدی دلم آشفتـــــه و غم بی امان است که غم ازدوری😔 صاحب زمان است سه شنبه شب شور و حالم فرق دارد دلم مهمــــــان💚 صحن جمکران است🕌 اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلِیکَ الْفَرَج✨🙏 ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ 💞 @zendegiasheghane_ma
دل ها گرفته و غبار اندوه روی دیوارهای خانه ها نشسته خاک مرده ی حیات لای درزهای پنجره را گرفته خورشید می تابد اما بدون تو چه حُسنی دارد وقتی دنیا سرد است. دل هایمان خوشی را نمی بیند تو بیا و دل خوش داشتن یادمان بده ای زنده کننده ی حیات❤️ 🌷🌷 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دوستان شکرگزار باشید زیرا: 1_ شکرگزاری به داشته هایتان برکت میدهد. 2_ شکرگزاری سبب می شود سریعتر به خواسته هایتان برسید. 3_ با دقت به زیبایی های اطرافتان می توانید حس سپاسگزاریتان را تقویت کنید. 4_ به کمک شکرگزاری میتوانید بدنی سالم و شاداب داشته باشید. 5_ با شکرگزاری احساس ناامیدی را از بین میبرید. 6_  شکر گزاری باعث برکت ثروت میشود. 7_ شکرگزاری باورهای مثبتتان را تقویت میکند. اگر میدانستید شکرگزاری چه تاثیر عمیقی بر ثانیه به ثانیه زندگیتان دارد هر لحظه قدردان و سپاسگزار خالق هستی بودید. *خدای مهربانم برای لحظه به لحظه بودنم و بودنت سپاسگزارم 🤲🏻 ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌ سلام روزتون بخیر 💞 @zendegiasheghane_ma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روزهای چهارشنبه مطالب کانال زندگی عاشقانه درباره هست و به تبع اون مطالب کانال هنرکده بانوان هم معرفی بازی و کاردستی و مطالب مربوط به کودکانه😊 همراهمون باشید🌹🌹
⚠️افرادی که از بغل‌ کردن بیزارند یا حسی خوبی نسبت به بغل کردن ندارند، ‌اغلب کسانی هستند که در کودکی کمتر در توسط پدر و مادر در آغوش گرفته شده‌اند! کمبود بغل در کودکی باعث عدم ایجاد دلبستگی صحیح و در نتیجه مشکلات در ابراز احساسات و روابط اجتماعی در بزرگسالی می‌شود. کودکانتان را بغل کنید. ببوسید و نوازش کنید. ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼 🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼 🌼🍃🌼🍃🌼 🌼🍃🌼 🌼 💢آموزش صبر به کودک: 👈کودک در ١٤ ماه اول زندگی باید خواسته هایش بلافاصله انجام شود. 👈تا دو سالگی تا جای ممکن زود انجام شود. 👈🏾بین دو تا پنج سالگی باید صبر را به کودک آموخت. ✅کودک هر وقت چیزی خواست باید بگوییم اول دستمو بشورم بعد بهت آب بدم. ✅اول به بابا زنگ بزنم بعد بهت بستنی بدم. کودکانی که از دو سالگی صبر کردن را می اموزند یا یاد میگیرند لذت را برای پاداشی بیشتر به تعویق بیاندازند در آینده بسیار موفقترند. ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
🌹👶🏼🌹👶🏼🌹👶🏼🌹👶🏼🌹👶🏼 #تربیت_فرزند #گرفتن_از_پوشک #قسمت7 #گرفتن_از_پوشک 📚کنار گذاشتن پوشک در شب 👈کن
🌹👶🏼🌹👶🏼🌹👶🏼🌹👶🏼🌹👶🏼 📚آموزش با تشویق و ترغیب هرگاه احساس کردید کودک نیاز به دفع دارد او را به نشستن روی لگن تشویق کنید. به او کمک کنید به دست‌شویی برود و لباس‌هایش را دربیاورد. اگر امکان دارد به او اجازه دهید مدتی بدون پوشک بگردد و اگر فاصله تا حمام و دست‌شویی زیاد است و فکر می‌کنید کودک نتواند خودش را نگه دارد لگن را در گوشه‌ای از اتاق قرار دهید و زیر آن یک زیرانداز نایلونی پهن کنید تا در صورت لزوم دسترسی به آن راحت باشد. 👌👶تمام مراحل را به یک بازی شاد و مفرح تبدیل کنید. هر چه کودک بیشتر بدون پوشک بگردد زود‌تر و راحت‌تر استفاده از لگن را می‌آموزد. البته در این فرآيند باید منتظر خیلی چیز‌ها باشيد و عصبانی نشوید، چون ممکن است کودک گاهی هنگام بازی یادش برود و خراب کاری کند. 😳این کار را آن‌قدر تکرار کنید تا به یک عادت تبدیل شود.👌 گاهی کودکان به علت بازیگوشی نمی‌توانند مدت کافی روی لگن بنشینند، در این صورت بهتر است او را با شعر و آواز و قصه تشویق کنید تا کمی بیشتر روی لگن بماند.👌 👏هر‌گاه موفق شد، او را تشویق کنید و جایزه‌ای برایش در نظر بگیرید،بهتر است این جایزه از نوع خوراکی و یا استیکرهایی برای چسباندن به دیوار دستشویی باشد. 👌مرور کودک یاد می‌گیرد عمل دفع را کنترل کند و خودش را به دست‌شویی برساند. ❌هرگز او را مجبور به استفاده از لگن نکنید و خونسردی خودتان را حفظ کنید چرا که در غیر این صورت او را مضطرب می‌کنید و از روی ترس و استرس ممکن است دست‌شویی‌اش را نگه دارد و دچار یبوست شود یا استفاده از لگن را یک اجبار ببیند و زحمات شما نقش بر آب شود. ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
🌹👶🏼🌹👶🏼🌹👶🏼🌹👶🏼🌹👶🏼 یک مادر تجربه ی موفق؛ تعویض پوشک بچه: همیشه مادرانی رو میدیدم که وقتی می خواستن پوشک بچه هاشون رو عوض کنن با هزار مصیبت این کار رو میکردن چون بچه موقع تعویض پوشک آروم نمی گرفت و می خواست فرار کنه و بره دنبال بازی و کار خودش! 😳 بعضی از مامان ها به زور این کار رو انجام میدادن و کلی اعصاب خودشون رو خورد می کردن و بعضی دیگه هم به تکنولوژی روز پناه میبردن و موبایل رو میدادن دست بچه شون تا یه لحظه آروم بگیره و مشغول باشه...😔 برای اینکه با این مشکل روبرو نشم سعی کردم از اول دنبال راه حلی باشم و کاری کنم که این تعویض پوشک برای بچه مثل بازی باشه!...😊👌 ❤️👈کاری که من انجام دادم این بود که موقع تعویض پوشک صدای حیوانات مختلف رو براش می گفتم مثلا ببعی میگه بَ بَ یا گاوه میگه مــا مــــــــا و سعی می کردم با تغییر تن صدا این کار رو جذاب تر کنم. وقتی کوچیک تر بود فقط نگاه میکرد و گوش میداد و الان که کمی بزرگ تر شده جواب هم میده مثلا بهش میگم بگو ببینم کی میدونه گاوه چی میگه؟ اونم با یه حالت کش داری جواب میده «مااااااااااااااا...» و من تشویقش می کنم و بهش آفرین میگم. نتیجه اینکه الان صدای بیشتر حیوانات رو بلد شده یعنی صدای هر چی رو بلد بودم یادش دادم حتی گاهی ا زحیوانات هم میگذری و به صدای سشوار و هواپیما و ... متوسل میشیم و البته اون این کار رو خیلی دوست داره و همه رو تند تند جواب میده!...😊 تازه بعضی وقت ها که میخواستم پوشکش رو عوض کنم دستش رو می آورد جلو و شیطنت میکرد 😳 ❤️👈راه حلی که برای این مساله به کار بردم این بود که به جای اینکه هی بهش بگم دست نزن و نکن و مدام حرص و جوش بخورم ازش کارهایی که باید با دست انجام میداد رو میپرسیدم. مثلا میگفتم: 🔸دستت کو؟ و اون دستاش رو به من نشون میداد 🔸یا میپرسیدم کی بلده دست بزنه؟ 🔸کی بلده سینه بزنه؟ 🔸کی بلده بگه الهی شکر 😇 یادش داده بودم که دستاش رو ببره بالای سرش 🔸کی بلده قرآن بخونه که دستش رو میذاشت پشت گوشش و صدایی از خودش تولید میکرد که یعنی داره قرآن میخونه! به این ترتیب من با آرامش کارم رو انجام میدادم و اون به همه ی سئوالات من با علاقه جواب میداد و البته این کار براش جنبه ی تکرار و آموزش هم داشت.😊👌 این کار به من خیلی کمک کرد و امیدوارم این تجربه برای مامان های دیگه هم مفید واقع بشه.❤️ ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
دوستان و همراهان خوب کانال مسابقه تا جمعه ادامه داره هر کس جا مونده و شرکت نکرده یاعلی 😍😍😍
مسابقه بخش 👆👆
مسابقه بخش
1_410149092.mp3
13.16M
دکتر ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
نویسنده : فاطمه ولی نژاد ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
#تنها_میان_داعش #قسمت2 💠 تا فرصتی که بخواهد پاسخ بدهد، به سرعت گوشی را از کنار صورتم پایین آورده و
💠 دیگر فریب شیطنتش را نمی‌خوردم که با خنده‌ای که صورتم را پُر کرده بود پیامش را باز کردم و دیدم نوشته است :«من هنوز دوستت دارم، فقط کافیه بهم بگی تو هم دوستم داری! اونوقت اگه عمو و پسرعموت تو آسمونا هم قایمت کنن، میام و با خودم می‌برمت! ـ عَدنان ـ » برای لحظاتی احساس کردم در خلائی در حال خفگی هستم که حالا من شوهر داشتم و نمی‌دانستم عدنان از جانم چه می خواهد؟... 💠 در تاریکی و تنهایی اتاق، خشکم زده و خیره به نام عدنان، هرآنچه از او در خاطرم مانده بود، روی سرم خراب شد. حدود یک ماه پیش، در همین باغ، در همین خانه برای نخستین بار بود که او را می‌دیدم. 💠 وقتی از همین اتاق قدم به ایوان گذاشتم تا برای میهمان عمو چای ببرم که نگاه خیره و ناپاکش چشمانم را پُر کرد، طوری که نگاهم از پشت پلک‌هایم پنهان شد. کنار عمو ایستاده و پول پیش خرید بار انگور را حساب می‌کرد. عمو همیشه از روستاهای اطراف مشتری داشت و مرتب در باغ رفت و آمد می‌کردند اما این جوان را تا آن روز ندیده بودم. 💠 مردی لاغر و قدبلند، با صورتی به‌شدت سبزه که زیر خط باریکی از ریش و سبیل، تیره‌تر به نظر می‌رسید. چشمان گودرفته‌اش مثل دو تیلّه کوچک سیاه برق می‌زد و احساس می‌کردم با همین نگاه شرّش برایم چشمک می‌زند. ✍️نویسنده: 💞 @zendegiasheghane_ma
از که همه وجودم را پوشانده بود، چند قدمی عقب‌تر ایستادم و سینی را جلو بردم تا عمو از دستم بگیرد. سرم همچنان پایین بود، اما سنگینی حضورش آزارم می‌داد که هنوز عمو سینی را از دستم نگرفته، از تله نگاه تیزش گریختم. 💠 از چهارسالگی که پدر و مادرم به جرم و به اتهام شرکت در تظاهراتی علیه اعدام شدند، من و برادرم عباس در این خانه بزرگ شده و عمو و زن‌عمو برایمان عین پدر و مادر بودند. روی همین حساب بود که تا به اتاق برگشتم، زن‌عمو مادرانه نگاهم کرد و حرف دلم را خواند :«چیه نور چشمم؟ چرا رنگت پریده؟» رنگ صورتم را نمی‌دیدم اما از پنجه چشمانی که لحظاتی پیش پرده صورتم را پاره کرده بود، خوب می‌فهمیدم حالم به هم ریخته است. زن عمو همچنان منتظر پاسخی نگاهم می‌کرد که چند قدمی جلوتر رفتم. کنارش نشستم و با صدایی گرفته اعتراض کردم :«این کیه امروز اومده؟» 💠 زن‌عمو همانطورکه به پشتی تکیه زده بود، گردن کشید تا از پنجره‌های قدی اتاق، داخل حیاط را ببیند و همزمان پاسخ داد :«پسر ابوسیفِ، مث اینکه باباش مریض شده این میاد واسه حساب کتاب.» و فهمید علت حال خرابم در همین پاسخ پنهان شده که با هوشمندی پیشنهاد داد :«نهار رو خودم براشون می‌برم عزیزم!» خجالت می‌کشیدم اعتراف کنم که در سکوتم فرو رفتم اما خوب می‌دانستم زیبایی این دختر شیعه، افسار چشمانش را آن هم مقابل عمویم، اینچنین پاره کرده است. ✍️نویسنده: 💞 @zendegiasheghane_ma
عزیزان این کانال رو از دست ندید هم برای خودتون هم اگر دارید برای فرزندتون سرگرم کننده و جالبه😍👆👆
دَردمان به جان رسید و ... و طبیبـ❤️ـمان پدید نیست دارو فروشِ خَسته دلان را ... دُکان کجاست..؟! سلام طبیبـ❤️ـ دلها .... 🌹🌹 🌿🌿✨✨🌿🌿✨✨🌿🌿