eitaa logo
💕زندگی عاشقانه💕
26.2هزار دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
2.4هزار ویدیو
83 فایل
ازحسین بن علی هرچه بخواهی بدهد توزرنگ باش وازونسل علی دوست بخواه👪 مباحث و دوره های #رایگان تخصصی #همسرداری، #تربیت_فرزند، و.. ادمین تبلیغ @yamahdi85 📛استفاده ازمطالب فقط با #لینک_کانال جایزست❎ 👈رزرو تبلیغات↙ @tab_zendegiashghane
مشاهده در ایتا
دانلود
💕زندگی عاشقانه💕
✍️ #دمشق_شهرعشق #قسمت26 💠 سمیه از درماندگی‌ام به گریه افتاده و شوهرش خیالش راحت شده بود میهمانش خا
💠 از حجم مسکّن‌هایی که در سِرُم ریخته بودند، چشمانم به سمت خواب خمیازه می‌کشید و هنوز خوابم نبرده بود که با کابوس ، پلکم پاره می‌شد و شانه‌ام از شدت درد غش می‌رفت. سعد هم ظاهراً از ترس اهل خانه خوابش نمی¬برد، کنارم به دیوار تکیه زده و من دیگر می‌ترسیدم چشمانم را ببندم که دوباره به گریه افتادم :«سعد من می‌ترسم! تا چشمامو می‌بندم فکر می‌کنم یکی می‌خواد سرم رو ببره!» 💠 همانطور که سرش به دیوار بود، به سمتم صورت چرخاند و همچنان در خیال خودش بود که تنها نگاهم کرد و من دوباره ناله زدم :«چرا امشب تموم نمیشه؟» تازه شنید چه می‌گویم که به سمتم خم شد، دستم را بین انگشتانش گرفت و با نرمی لحنش برایم لالایی خواند :«آروم بخواب عزیزم، من اینجا مراقبتم!» چشمانم در آغوش نگاه گرمش جا خوش کرد، دوباره پلکم خمار خواب شد و همچنان آهنگ صدایش را می‌شنیدم :«من تا صبح بالا سرت میشینم، تو بخواب نازنینم!» و از همین ترنم لطیفش خوابم برد تا هنگام که صدایم زد. 💠 هوا هنوز تاریک و روشن بود، مصطفی ماشین را در حیاط روشن کرده، سعد آماده رفتن شده و تنها منتظر من بود. از خیال اینکه این مسیر به خانه‌مان در تهران ختم می‌شود، درد و ترس فراموشم شده و برای فرار از جهنم حتی تحمل ثانیه‌ها برایم سخت شده بود. سمیه محکم در آغوشم کشید و زیر گوشم خواند، شوهرش ما را از زیر رد کرد و نگاه مصطفی هنوز روی صورت سعد سنگینی می‌کرد که ترجیح داد صندلی عقب ماشین پیش من بنشیند... ✍️نویسنده: ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
✍️ 💠 از حیاط خانه که خارج شدیم، مصطفی با همان لحن محکم شروع کرد :«ببخشید زود بیدارتون کردم، اکثر راه‌های منتهی به شهر داره بسته میشه، باید تا هوا روشن نشده بزنیم بیرون!» از طنین ترسناک کلماتش دوباره جام در جانم پیمانه شد و سعد انگار نمی‌شنید مصطفی چه می‌گوید که در حال و هوای خودش زیر گوشم زمزمه کرد :«نازنین! هر کاری کردم بهم اعتماد کن!» 💠 مات چشمانش شده و می‌دیدم دوباره از نگاهش می‌بارد که مصطفی از آیینه نگاهی به سعد کرد و با صدایی گرفته ادامه داد :«دیشب از بیمارستان یه بسته آنتی‌بیوتیک گرفتم که تا همراه‌تون باشه.» و همزمان از جیب پیراهن کِرِم رنگش یک بسته کپسول درآورد و به سمت عقب گرفت. سعد با اکراه بسته را از دستش کشید و او همچنان نگران ما بود که برادرانه توضیح داد :«اگه بتونیم از شهر خارج بشیم، یک ساعت دیگه می‌رسیم . تلفنی چک کردم برا بعد از ظهر پرواز تهران جا داره.» و شاید هنوز نقش اشک‌هایم به دلش مانده بود و می‌خواست خیالم را تخت کند که لحنش مهربان‌تر شد :«من تو فرودگاه می‌مونم تا شما سوار هواپیما بشید، به امید همه چی به خیر می‌گذره!» 💠 زیر نگاه سرد و ساکت سعد، پوزخندی پیدا بود و او می‌خواست در این لحظات آخر برای دردهای مانده بر دلم مرهمی باشد که با لحنی دلنشین ادامه داد :«خواهرم، ما هم مثل شوهرت هستیم. ظلمی که تو این شهر به شما شد، ربطی به نداشت! این حتی ما سُنی‌ها رو هم قبول ندارن...» و سعد دوست نداشت مصطفی با من هم‌کلام شود که با دستش سرم را روی شانه‌اش نشاند و میان حرف مصطفی زهر پاشید :«زنم سرش درد می‌کنه، می‌خواد بخوابه!» ✍️نویسنده: ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
💐 💐 💐 ثواب تلاوت این صفحه هدیه به و آیه الله مصباح یزدی ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
بمناسبت شهادت عزیز مبارزه و به همت آستان مقدس حرم حضرت معصومه (س) برگزار میشود از اعضای خوب کانال زندگی عاشقانه دعوت میکنم در این مسابقه شرکت کنند😊👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸جمعه روز شماست و ما چشم براهان بیقرار ، میهمان شماییم و چه صاحبخانه ی کریم و مهربانی هستید شما... 🔸 آمده ایم با هزار گره ناگشوده در روزگار تلخمان ، با هزار درد ناگفته درجان هایمان ، با هزار اندوه گلوگیر و جان فرسا در قلب هایمان ، آمده ایم تا میهمانتان باشیم... 🔸آمده ایم تا آراممان کنید ، امیدمان دهید ، نگاهمان کنید... 🔸آقاجانم با آمدن شما دنیا گلستان می شود... 🌿🌿🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌿🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ 🍃🌸شروع هفته تون متبرک به ذکر پرنور ✨صلـوات ✨ برحضرت محمد و خاندان مطهرش🌸 امروز سلام و ارادتمان را تقدیم کنیم به حضرت فاطمه زهرا (س) اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍ وَّآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّل‌فَرَجَهُــم ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام سلام سلام🖤 صبح اول هفته تون پر از معنویت☘ انشالله روز خوبی رو شروع کنیم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد..‌اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم☘ تسلیت عرض میکنم فرا رسیدن اولین سال سردار دلها و همراهانشون رو وهمچنین درگذشت عمار انقلاب آیت الله مصباح یزدی ره😭😭😭😭 انشالله ما ادامه دهنده راه این بزرگواران باشیم👌👌👌👌👌 ثواب کارهای امروزمون از کوچیک تا بزرگ رو تقدیم میکنیم به 😍😍😍😍😍 اما بریم؟ سر تکلیف این هفته 🤔🤔🤔🤔 این هفته میخواهیم روی عادت هامون کار کنیم 🤔🤔🤔 همه ما یک سری عادت بد و یک سری عادت خوب داریم👌👌 امروز میخواهیم یک برگه برداریم و یک سری عادت های خوب و بد خودمون رو بنویسیم ....یک طرف عادت های خوب ...یک طرف عادت های بد .. پس شد امروز... اینکه. عادت های خوب و بد خودمون رو بنویسیم و بهشون فکر کنیم ..... کارهای هفته های قبل رو هم فراموش نکنید تا بشه برامون عادت👌👌👌👌👌 التماس دعا از همه بزرگواران ☘ موفق باشید تلاشگران در راه خدا ☘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به دنبال نقاط قوت شوهر خود گشته و به او بگویید که چقدر از نقاط قوت موجود در او لذت می برید. بخت در این است که او برای افزایش و بالا بردن وجهه و آبروی خود بسیار سخت کوشش کند. یک مرد همیشه نیاز دارد از زبان همسرش بی پرده و بی واسطه بشنود: عزیزم! نمی دانم چه طور باید این همه محبت و لطفی که نسبت به ما داری را جبران کنم.🌹 همین جملات ساده می تواند انگیزه ای برای تلاش مضاعف مردها باشد. از همسر خود در حضور والدین او یا دوستانش تشکر و قدردانی نمایید. با انجام این کار ارزش شما بیشتر می شود. ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💕زندگی عاشقانه💕
#نکات_تربیتی_خانواده #قسمت91 "لذت جاودانه" 🌺💞 حرف اسلام عزیز اینه که میفرماید: عزیز دلم شما ا
❤️مودت ورحمت 🌹 قرآن کریم میفرماید: ✨"و خداوند بین شما زن و مرد و قرار داد"✨ [ وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً ] 📚 سوره مبارکه روم/ آیه ۲۱ 👈 بله درسته که خداوند متعال بین زن و شوهرها در ابتدای ازدواجشون "یه مقدار محبت" قرار میده ✔️ امّا این مقدار از محبّت لازمه که با انجامِ فعالیّت هایی افزایش پیدا کنه.👌 ✅❣✅👆 🔹آقا باید "از همون ابتدا و در طولِ زندگی خودش"، دنبالِ برنامه ریزی باشه برای اینکه دل خانمش رو "به صورت جاودانه" ببره 🔸خانم هم باید برنامه ریزی کنه و دلِ آقای خودش رو "به صورت جاودانه" ببره ✔️💖👌 ⛔️ آدم نباید بشینه و هیچ کاری نکنه و منتظر باشه که یه محبّتی این وسط پیدا بشه! 💞 بلکه باید آستین ها رو بالا بزنه و برای تلاش بکنه 💯 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
"فرهنگ غربی" 💢 فرهنگ غربی میگه نه آقا هیچ حرکتی نکن! 🔸 تا وقتی خوشت اومد اشکالی نداره با همسرت باش. ⭕️ اما هر موقع خوشت نیومد باهاش دعوا کن! بزنید همدیگه رو و به همدیگه فحش بدید و عصبانیت خودتون رو سر همدیگه خالی کنید!😈 💢 میگه: لازم نیست همدیگه رو تحمل کنید! برید و از هم طلاق بگیرید! 🚫 متاسفانه اکثر روانشناس های غرب زده، تا کوچک ترین اختلافی بین زن و شوهر ها میبینن اولین راهی که پیشنهاد میدن اینه که برن بگیرن! 😒 💢 علتش هم همین مبنای غلطی هست که دارن. 👈میگن لازم نیست که این وضعیت رو تحمل کنی!😒 ⭕️ اگه بخوای تحمل کنی عقده ای میشی! این چه حرفیه که میزنی؟ 😒 ❌ اگه بلد نیستی مشاوره بدی خب نده! چرا مردم رو گمراه میکنی؟! ⭕️ تا اونجا که میشه پیش روانشناسای غربزده نرید. 🔸روز قیامت بهتون میگن چرا رفتی پیش کسی که بر اساس "هوای نفسش" مشاوره میداد...؟😒 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙 پادکست | 🌺آخرین جمله عمار انقلاب، آیت الله مصباح یزدی (ره) رحلت این عالم ربانی را به حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف و نایب بر حق ایشان مقام معظم رهبری و عموم ارادتمندان به ایشان تسلیت عرض میکنیم. ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
دکتر حتما گوش بدید ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
40312579_-215488.mp3
20.8M
دکتر ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
املای شب برادرزادم ک کلاس اوله ان شاءالله ک بچه های ما جزو رویش های انقلاب و مایه ی افتخار اسلام و انقلاب باشن که آقا جانم توی سخنرانی خودشون وعده اون رو دادن... ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
رمان نویسنده : ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
✍️ #دمشق_شهرعشق #قسمت28 💠 از حیاط خانه که خارج شدیم، مصطفی با همان لحن محکم شروع کرد :«ببخشید زود
از آیینه دیدم نگاهش شکست که مرا نجات داده بود، چشم بر جرم سعد بسته بود، می‌خواست ما را تا لحظه آخر همراهی کند و با اینهمه محبت، سعد از صدایش تنفر می‌بارید. او ساکت شد و سعد روی پلک‌هایم دست کشید تا چشمانم را ببندم و من از حرارت انگشتانش حس خوشی نداشتم که دوباره دلم لرزید. 💠 چشمانم بسته و هول خروج از شهر به دلم مانده بود که با صدایی آهسته پرسیدم :«الان کجاییم سعد؟» دستم را میان هر دو دستش گرفت و با مهربانی پاسخ داد :«تو جاده‌ایم عزیزم، تو بخواب. رسیدیم دمشق بیدارت می‌کنم!» خسته بودم، دلم می‌خواست بخوابم و چشمانم روی نرمی شانه‌اش گرم می‌شد که حس کردم کنارم به خودش می‌پیچد. تا سرم را بلند کردم، روی قفسه سینه مچاله شد و می‌دیدم با انگشتانش صندلی ماشین را چنگ می‌زند که دلواپس حالش صدایش زدم. 💠 مصطفی از آیینه متوجه حال خراب سعد شده بود و او در جوابم فقط از درد ناله می‌زد، دستش را به صندلی ماشین می‌کوبید و دیگر طاقتش تمام شده بود که فریاد زد :«نازنین به دادم برس!» تمام بدنم از می‌لرزید و نمی‌دانستم چه بلایی سر عزیزدلم آمده است که مصطفی ماشین را به سرعت نگه داشت و از پشت فرمان پیاده شد. بلافاصله در را از سمت سعد باز کرد، تلاش می‌کرد تکیه سعد را دوباره به صندلی بدهد و مضطرب از من پرسید :«بیماری قلبی داره؟» ✍️نویسنده: ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
💐 💐 💐 ثواب تلاوت این صفحه هدیه به 💐 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
امروز دخترم برا سالگرد سردار یه جعبه درست کرده بود چسبونده بود در ورودی و نوشته بود بانک صلوات برا شادی روح سردار وهمچنین این دلنوشته رو نوشت ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
سلام امام مهدی (عج) ❄️نبودن فقط نبودن شما نیست نبودن خیلی چیزهاست 🍂آرامش در وجودمان نمی ایستد♨️♨️ 🍂پول در جیبمان دوام نمی آورد❌ از نان رفته خنکی از آب... ما فقیر شده ایم!😔 🍃 🌾🌿🌹🌾🌿🌹🌾🌿🌹🌾🌿