eitaa logo
💕زندگی عاشقانه💕
26.4هزار دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
2.4هزار ویدیو
83 فایل
ازحسین بن علی هرچه بخواهی بدهد توزرنگ باش وازونسل علی دوست بخواه👪 مباحث و دوره های #رایگان تخصصی #همسرداری، #تربیت_فرزند، و.. ادمین تبلیغ @yamahdi85 📛استفاده ازمطالب فقط با #لینک_کانال جایزست❎ 👈رزرو تبلیغات↙ @tab_zendegiashghane
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸 🌸 🌸 ثواب تلاوت این صفحه هدیه به 😍😍😍😍 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
🍁به این جهانِ مه آلودِ غم گرفته بیا... 🍁تو نیستی وجهان را ستم گرفته بیا... 🍁چه روزگارِ غریبی، چه عقده‌ی تلخی‌... 🍁عزیزِ فاطمه ،مهدی دلمان گرفته بیا... تعجیل در فرج مولایمان صلوات 🌿🌾🌿🌾🌾🌿🌾🌾🌾🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📌 می‌گویند یک دست صدا ندارد ◾️ می‌گویند یک دست صدا ندارد ولی من از ماجرای شهادت شما آموختم صدای دستی که برای یاری امام زمان بلند شود در گوش زمین و زمان می‌پیچد حتی اگر شکسته باشد. الّٰلهُم‌َعَجِلِ‌وَلیڪ‌الفَرج ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸محبت مهدوی🌸 🔶هر لحظه امام زمان ارواحنافداه دارند ما را می‌بینند. هر عملی را که انجام بدهیم «وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ» (توبه/١٠۵). 🔶همان لحظه‌ای که در خانه‌ات نشسته‌ای و داری با همسرت صحبت می‌کنی، اگر یک صحبتی از روی مهر و محبت باشد، آقا خوشحال می‌شوند و می‌فرمایند در این خانه شیعیانِ من آرامش دارند. اما اگر تندی کنی آقا ناراحت می‌شوند. 🔶چقدر آقا از رفتار و حرکات ما خون دل بخورند؟ دیگر بس است. بیاید این‌قدر آقایمان را نرنجانیم. حداقل در این دنیایی که امام زمانِ ما غریب و مظلوم و بی‌پناه است، آقا از طرف ما اَمان داشته باشند. ما به آقا اَمان بدهیم. 🔶آقا بفرمایند این شیعه‌ی من خوب می‌داند چطور عمل کند، ماشاءالله، احسنت، خیالم از بابت این شخص راحت است. 🔶مثلِ یک پدری که در خانه دائم غم و غصه‌ی بچه‌هایش را دارد. یک بچه‌ کوچک است نمی‌داند چکار کند، باید آن را بگیرند آرامش کنند. به یک بچه‌ای که عقل دارد، رشد کرده و به سن بلوغ رسیده است می‌گوید: آفرین بابا، تو دیگر غم مرا زیاد نکن، تو هم بیا کمک من باش. 🔶امام زمان ارواحنافداه پدر مهربان است. «والد شفیق» پدرِ دلسوز و مهربانی است که می‌بیند همه‌ی بچه‌هایش دارند با آتش بازی می‌کنند، سَمّ مُهلکِ گناه را سر می‌کشند، یکی آتش‌بازی می‌کند، یکی لبِ پرتگاه رفته است. غم و غصه‌ی همه را دارند. 🔶حالا ما طوری باشیم که آقا به ما بفرمایند: آفرین، تو هم بیا کمکِ من باش. یک خورده این خواهر و برادرانت را نصیحت کن، جمع و جورشان کن، حفظشان کن. دیگر من غصه‌ی تو را نمی‌خورم، از بابت تو خیالم راحت است. الّٰلهُم‌َعَجِلِ‌وَلیڪ‌الفَرج ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
اى وارث ذوالفقار مولا برگرد اى نور دو چشم آل طاها،برگرد ما شعلہ‌‌ بہ شعلہ سوختیم از غم‌یاس اى منتقم حضرت زهرا،برگرد.... 🌹تعجیل درفرج صلوات🌹 ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
بازهم جمعه وچشمان به ره مانده ی ما باز هم حسرت دیدار رخت بر دلها بازهم ندبه و اشکی که زچشمان ریزد همره ناله که ای یوسف زهرا باز آ باز هم مصلحت غیبت از انظارت صبر تا جمعه ی دیگر که چه آید برما همه یعقوب صفت منتظریم ای یوسف لطف کن از پس آن پرده غیبت بدر آ دشمنانت همه براهل ولا طعنه زنند چشم دشمن به ظهورت صنما کور نما آخرین حجت حق روی زمینی مولا تو بیا تا که شود عدل الهی بر پا ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
رمان نویسنده : ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
✍️ #دمشق_شهرعشق #قسمت51 از حرف‌هایش می‌فهمیدم شوهرش در عملیات #انتحاری کشته شده و می‌ترسیدم برای
💠 عده‌ای زن و کودک در حرم نشسته بودند، صدای از سمت مردان به گوشم می‌رسید و عطر خنک و خوش رایحه حرم مستم کرده بود که نعره بسمه پرده پریشانی‌ام را پاره کرد. پرچم عزای (علیه‌السلام) را با یک دست از دیوار پایین کشید و بی‌شرمانه صدایش را بلند کرد :«جمع کنید این بساط و شرک رو!» صدای مداح کمی آهسته‌تر شد، زن‌ها همه به سمت بسمه چرخیدند و من متحیر مانده بودم که به طرف قفسه ادعیه هلم داد و وحشیانه جیغ کشید :«شماها به جای قرآن مفاتیح می‌خونید! این کتابا همه شرکه!» 💠 می‌فهمیدم اسم رمز عملیات را می‌گوید که با آتش نگاهش دستور می‌داد تا مفاتیحی را پاره کنم و من با این ادعیه قد کشیده بودم که تمام تنم می‌لرزید و زن‌ها همه مبهوتم شده بودند. با قدم‌هایی که در زمین فرو می‌رفت به سمتم آمد و ظاهراً من باید این معرکه می‌شدم که مفاتیحی را در دستم کوبید و با همان صدای زنانه عربده کشید :«این نسخه‌های کفر و شرک رو بسوزونید!» 💠 دیگر صدای ساکت شده بود، جمعیت زنان به سمت‌مان آمدند و بسمه فهمیده بود نمی‌تواند این جسد متحرک را طعمه تحریک کند که در شلوغی جمعیت با قدرت به پهلویم کوبید، طوری‌که ناله‌ام در حرم پیچید و با پهلوی دیگر به زمین خوردم. روی فرش سبز حرم از درد پهلو به خودم می‌پیچیدم و صدای بسمه را می‌شنیدم که با ضجه ظاهرسازی می‌کرد :«مسلمونا به دادم برسید! این کافرها خواهرم رو کشتن!» و بلافاصله صدای ، خلوت صحن و حرم را شکست... ✍️نویسنده: ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
✍️ 💠 زیر دست و پای زنانی که به هر سو می‌دویدند خودم را روی زمین می‌کشیدم بلکه راه پیدا کنم. درد پهلو نفسم را بند آورده بود، نیم‌خیز می‌شدم و حس می‌کردم پهلویم شکاف خورده که دوباره نقش زمین می‌شدم. همهمه مردم فضا را پُر کرده و باید در همین هیاهو فرار می‌کردم که با دنیایی از درد بدنم را از زمین کندم. روبنده‌ام افتاده و تلاش می‌کردم با صورتم را بپوشانم، هنوز از درد روی پهلویم خم بودم و در دل جمعیت لنگ می‌زدم تا بلاخره از خارج شدم. 💠 در خیابانی که نمی‌دانستم به کجا می‌رود خودم را می‌کشیدم، باورم نمی‌شد رها شده باشم و می‌ترسیدم هر لحظه از پشت، پنجه ابوجعده چادرم را بکشد که قدمی می‌رفتم و قدمی می‌چرخیدم مبادا شکارم کند. پهلویم از درد شکسته بود، دیگر قوّتی به قدم‌هایم نمانده و در تاریکی و تنهایی خیابان اینهمه وحشت را زار می‌زدم که صدایی از پشت سر تنم را لرزاند. جرأت نمی‌کردم برگردم و دیگر نمی‌خواستم شوم که تمام صورتم را با چادر پوشاندم و وحشتزده دویدم. 💠 پاهایم به هم می‌پیچید و هر چه تلاش می‌کردم تندتر بدوم تعادلم کمتر می‌شد و آخر درد پهلو کار خودش را کرد که قدم‌هایم سِر شد و با زانو به زمین خوردم. کف خیابان هنوز از باران ساعتی پیش خیس و این دومین باری بود که امشب در این خیابان‌های گِلی نقش زمین می‌شدم، خواستم دوباره بلند شوم و این بدن در هم شکسته دیگر توانی برای دویدن نداشت که دوباره صورتم به زمین خورد و زخم پیشانی‌ام آتش گرفت. کف هر دو دستم را روی زمین عصا کردم بلکه برخیزم و او بالای سرم رسیده بود که مردانه فریاد کشید :«برا چی فرار می‌کنی؟» ✍️نویسنده: ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
✍️ 💠 صدای ابوجعده نبود و مطمئن شدم یکی از همان اجیرشده‌های آمده تا جانم را بگیرد که سراسیمه چرخیدم و او امانم نداد که کنارم نشست و به سختی بازخواستم کرد :«از آدمای ابوجعده‌ای؟» گوشه هنوز روی صورتم مانده و چهره‌ام به‌درستی پیدا نبود، اما آرامش صورت او در تاریکی این نیمه‌شب به‌روشنی پیدا بود که محو چشمان مهربانش مانده و پلکی هم نمی‌زدم. 💠 خط پیشانی‌ام دلش را سوزانده و خیال می‌کرد وهابی‌ام که به نرمی چادرم را از صورتم کنار زد و زیر پرده اشک و خون، تازه چشمانم به خاطرش آمد که رنگ از رخش پرید. چشمان روشنش مثل آینه می‌درخشید و همین آینه از دیدن شکسته بود که صدایش گرفت :«شما اینجا چی‌کار می‌کنید؟» 💠 شش ماه پیش پیکر غرق خونش را کنار جاده رها کرده و باورم نمی‌شد زنده باشد که در آغوش چشمانش دلم از حال رفت و ضجه زدم :«من با اونا نبودم، من داشتم فرار می‌کردم...» و درد پهلو تا ستون فقراتم فریاد کشید که نفسم رفت و او نمی‌دانست با این دختر میان این خیابان خلوت چه کند که با نگاهش پَرپَر می‌زد بلکه کمکی پیدا کند. می‌ترسید تنهایم بگذارد و همان بالای سرم با کسی تماس گرفت و پس از چند دقیقه خودرویی سفید کنارمان رسید. از راننده خواست پیاده نشود، خودش عقب‌تر ایستاد و چشمش را به زمین انداخت تا بی‌واهمه از نگاه نامحرمی از جا بلند شوم. ✍️نویسنده: ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
🌸 🌸 🌸 ثواب تلاوت این صفحه هدیه به 😍😍😍 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
💠امام‌ صادق علیه السلام ؛ 🔅«او همان کسی است که پس از از دوران فشاری شدید و بلائی طولانی و ستمگری و بیم و هراس، از شیعه خویش اندوه و گرفتاری را می گشاید؛پس خوشا به حال کسی که آن زمان را در یابد...» 📚غیبت نعمانی،ص۱۳۰ 🌾🌹🌾🌹🌾🌹🌾🌹🌾🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عاشق که شوی،بهار را می فهمی معنای فراق یار را می فهمی در حسرت دیدار که باشی همه عمر خاصیت انتظار را می فهمی... ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
استاد 🔻چرا مردم مدینه فاطمه(س) را یاری نکردند؟ ➖ یکی از زشت‌ترین انواع ترس‌ها در جامعه «ترس از تحقیر و سرزنش» است که یک ترس روانی است. این بدتر از ترسِ از مرگ یا فقر است که سلطه‌گران به‌کار می‌گیرند. ➖ مردم کوفه از سرِ چه ترسی امام‌حسین(ع) را یاری نکردند؟ ترسیدند که مبادا لشکر یزید بیاید و آنها را تکه‌تکه کند. اما در فاطمیه، مردم از چه چیزی ترسیدند و نالۀ فاطمه(س) را جواب ندادند؟ آیا کسی تهدید کرده بود که آنها را تکه‌تکه می‌کند؟ ➖ وقتی امام‌حسین(ع) صدا زد «هَل مِن ناصرٍ ینصُرنی» هرکسی به ایشان کمک می‌کرد، کشته می‌شد، اما وقتی فاطمۀ زهرا(س) بین در و دیوار ضجه زد، اگر کسی به ایشان کمک می‌کرد، کشته نمی‌شد. کمااینکه زبیر با شمشیر آمد که مثلاً کمک کند، اما شمشیرش را گرفتند و خودش را نکشتند. ➖ در مدینه نه ترس از فقر بود، نه ترس از کشتار بود، بلکه یک ترس روانی وجود داشت؛ مردم مدینه در رودربایستیِ همدیگر ماندند و فاطمه را کمک نکردند، آنها سکوت زشتی کردند و این خیلی خیانت‌کارانه بود. ➖ یک جوّ روانی سنگین علیهِ علی(ع) ایجاد شده بود که هیچ‌کسی به ایشان کمک نمی‌کرد. حتی نقل شده است تعداد زیادی در یک شب به علی(ع) وعدۀ یاری دادند اما روز که شد، در رودربایستی ماندند و نیامدند! @Panahian_ir ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام سلام سلام😍😍😍 صبح اول هفته تون سرشار از انرژی مثبت 🌸 انشالله هفته خوبی رو آغاز کنیم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد...اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ثواب کارهای امروزمون از کوچیک تا بزرگ رو تقدیم میکنیم به 😍😍😍😍😍😍امروز سالگرد شهادتشون هم هست✅ خوب امروز ببینیم این چند وقته چه کارهایی رو در کنار هم انجام دادیم ...چقدر موفق بودیم...چقدر تونستیم کارهایی که میخواستیم رو انجام بدیم ...🤔 خواندن زیارت عاشورا 👌 خواندن روزانه قرآن 👌 خواندن نماز قضا👌 این سه تا کار رو گفتیم تو اون یک ربع های قبل از اذان انجام میدیم ✅ خواندن نماز اول وقت ..‌جلوگیری از غیبت ...مراقبه....ترک عادت بد...ایجاد عادت های خوب ...دائم الذکر بودن..صله رحم تلفنی با قدم های مورچه ای هم اگه با ما پیش اومدید الان پیشرفت کردیم ☺️ خوب تکلیف این هفته ....اما تکلیف این هفته ..... اینکه امروز بنشینید و فکر کنید تا ببینیم چه کار خیری میتونیم انجام بدیم ....فقط امروز فکر میکنیم به این تکلیف 🤔تکلیف این هفته این هست که یک کار خیری رو انجام بدیم برای کسی ....برای؟یک شخصی...حالا اون شخص میتونه پدر و مادر باشه ...میتونه همسایه باشه...دوست باشه یا هر شخص دیگری ✅ لطفا وقتی فکر کردید نظراتتون رو هم برای ما بگید ...ما بزاریم و بشه انگیزه برای دیگران 👌👌👌👌 التماس دعا از همه بزرگواران 🌸 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💕زندگی عاشقانه💕
#نکات_تربیتی_خانواده #قسمت98 "تفاوت ها" 🔸 در زمینه ی غذا خوردن، کلی آداب و مستحبات توی دین هست که
"نگاه ناقص به دین" 💢 اگه یه نفر، آدم سطحی نگری باشه پیش خودش فکر میکنه و میگه چرا اسلام مخالف این هست که ما از غذا خوردن لذت ببریم؟!😤 ⭕️ پیش خودش میگه «اسلام همیشه میخواد حال ما رو بگیره!»😕 ⁉️ چرا اسلام میگه با اینکه هنوز جا داری یه لقمۀ دیگه هم بخوری اما دست از غذا بکش؟! خب من میخوام دو تا لقمۀ دیگه هم بخورم! اصلا میخوام هرچی دوست دارم بخورم! 😤😕 🌺 عزیز دلم علت اینکه اسلام میگه لقمۀ آخر رو نخور اینه که 🔸 بدن انسان تا همون یه لقمه مونده به آخر دیگه سیر میشه، اما یه مقدار طول میکشه تا پیام سیر شدن به مغز برسه، برای همین آدم خیال میکنه هنوز سیر نشده. ✅ اگه آدم اون لقمۀ آخر رو نخوره باعث میشه که همیشه نسبت به غذا اشتها داشته باشه و غذاهاش رو با لذت بیشتری بخوره. 😊 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
❤️ "خدای مهربان و حکیم" ✅ اگه آدم اون لقمۀ آخر رو نخوره باعث میشه که همیشه نسبت به غذا اشتها داشته باشه و غذاهاش رو با لذت بیشتری بخوره. 💢 ضمن اینکه مصرف بیش از حد غذا باعث "کاهش عمر" انسان و به وجود اومدن بیماری های مختلف میشه. 🔷 «در واقع خوردن اون لقمۀ آخر درسته یه کمی لذت داره اما باعث میشه که آدم لذت های زیادی رو از دست بده». 💞 اسلام خیلی زیبا انسان رو رشد میده.☺️ ✅ بله ظاهرا داره با بعضی از لذت های بی بند و بارانۀ تو مخالفت میکنه اما «در واقع داره یه برنامۀ عالی برای لذت بردن تو از غذا خوردن بهت میده».👌 واقعا دم اسلام گرررم!😊 ❣️ اتفاقا خداوند مهربان اصلا راضی نیست که کسی از زندگی خودش "کم لذت ببره". 💞 بهت میگه عزیزم تو باید خیلی لذت ببری. گناه لذت های تو رو کم میکنه و من اینو نمیخوام... ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💕 «قدرت‌ های ذاتی» زنان..؟! استاد ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══