eitaa logo
💕زندگی عاشقانه💕
27.8هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
2هزار ویدیو
80 فایل
ازحسین بن علی هرچه بخواهی بدهد توزرنگ باش وازونسل علی دوست بخواه👪 مباحث و دوره های #رایگان تخصصی #همسرداری، #تربیت_فرزند، و.. ادمین تبلیغ @yamahdi85 📛استفاده ازمطالب فقط با #لینک_کانال جایزست❎ 👈رزرو تبلیغات↙ @tab_zendegiashghane
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️ 💠 در آغوش مادرش تمام تنم از ترس می‌لرزید و بسمه یادم آمده بود که با بی‌تابی ضجه زدم :«دیشب تو بهم گفت همین امشب شوهرت رو سر می‌بره و عقدت می‌کنه!» و نه به هوای سعد که از وحشت ابوجعده دندان‌هایم از ترس به هم می‌خورد و مصطفی مضطرب پرسید :«کی بهتون اینو گفت؟» سرشانه پیراهن آبی مادرش از اشک‌هایم خیس شده و میان گریه معصومانه دادم :«دیشب من نمی‌خواستم بیام حرم، بسمه تهدیدم کرد اگه نرم ابوجعده سعد رو می‌کشه و میاد سراغم!» 💠 هنوز کلامم به آخر نرسیده، خون در صورتش پاشید و از این تهدید بی‌شرمانه از چشمانم شرم کرد که نگاهش به زمین افتاد و می‌دیدم با داغیِ نگاهش زمین را آتش می‌زند. مادرش سر و صورتم را نوازش می‌کرد تا کمتر بلرزم و مصطفی آیه را خوانده بود که به چشمانم خیره ماند و خبر داد :«بچه‌ها دیشب ساعت ۱۱ پیداش کردن، همون ساعتی که شما هنوز تو بودید! یعنی اون کار خودش رو کرده بود، چه شما حرم می‌رفتید چه نمی‌رفتید دستور کشتن همسرتون رو داده بود و ...» و دیگر نتوانست حرفش را ادامه دهد که سفیدی چشمانش از عصبانیت سرخ شد و گونه‌هایش از گل انداخت. 💠 از تصور بلایی که دیشب می‌شد به سرم بیاید و به حرمت حرم (سلام‌الله‌علیها) خدا نجاتم داده بود، قلبم به قفسه سینه می‌کوبید و دل مصطفی هم برای محافظت از این به لرزه افتاده بود که با لحن گرمش التماسم می‌کرد :«خواهرم! قسم‌تون میدم از این خونه بیرون نرید! الان اون حرومزاده زخمیه، تا زهرش رو نپاشه آروم نمی‌گیره!» شدت گریه نفسم را بریده بود و مادرش می‌خواست کمکم کند تا دراز بکشم که پهلویم در هم رفت و دیگر از درد جیغ زدم. مصطفی حیرت‌زده نگاهم می‌کرد و تنها خودم می‌دانستم بسمه با چه قدرتی به پهلویم ضربه زده که با همه جدایی چندساله‌ام از هیئت، دلم تا در و دیوار پر کشید. 💠 میان بستر از درد به خودم می‌پیچیدم و پس از سال‌ها (علیهاالسلام) را صدا می‌زدم تا ساعتی بعد در بیمارستان که مشخص شد دنده‌ای از پهلویم ترک خورده است. نمی‌خواست از خانه خارج شوم و حضورم در این بیمارستان کارش را سخت‌تر کرده بود که مقابل در اتاق رژه می‌رفت مبادا کسی نزدیکم شود... ✍️نویسنده: ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
✍️ 💠 تا بیمارستان به جای او هزار بار مُردم و زنده شدم تا بدن نیمه‌جانش را به اتاق عمل بردند و تازه دیدم بیمارستان مجسم شده است. جنازه مردم روی زمین مانده و گریه کودکان زخمی و مادران‌شان دل سنگ را آب می‌کرد. چشمم به اشک مردم بود و در گوشم صدای سعد می‌آمد که به بهانه رهایی مردم مستانه نعره می‌زد :«بالرّوح، بالدّم، لبیک سوریه!» و حالا مردم سوریه تنها قربانیان این بدمستی سعد و هم‌پیاله‌هایش بودند. 💠 کنار راهروی بیمارستان روی زمین کِز کرده بودم و می‌ترسیدم مصطفی مظلومانه شود که فقط بی‌صدا گریه می‌کردم. ابوالفضل بالای سرم تکیه به دیوار زده و چشمان زیبایش از حال و روز مردم رنگ شده بود که به سمتش چرخیدم و با گریه پرسیدم :«زنده می‌مونه؟» 💠 از تب بی‌تابی‌ام حس می‌کرد دلم برای مصطفی با چه ضربانی می‌تپد که کنارم روی زمین نشست و به جای پاسخ، پرسید :«چی‌کاره‌اس؟» ✍️نویسنده: ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
صدای گریه ی امین😭 رو میشنیدم... هیچ وقت صدای گریه شو نشنیده بودم... قلبم داشت درد میگرفت.😖به بابا اشاره کردم گوشی رو ببره.اشکهام بی اختیار میومد.😢 ✨راضی بودم به رضای خدا.گفتم خدایا*هر چی تو بخوای*.✨ بعد سه روز مرخص شدم... ولی با امین صحبت نمیکردم،دکتر ممنوع کرده بود.دلم براش تنگ شده بود.حوصله ی هیچ کس و هیچ کاری رو نداشتم.😔دارو💊 بهم میدادن سریع میخوردم تا زودتر تنهام بذارن. غذا رو با بی میلی میخوردم تا زودتر تنها بشم.کلا فقط میخواستم تنها باشم.بعد ده روز دکتر اجازه داد با امین حرف بزنم،بدون استرس... امین بابغض حرف میزد.باورش نمیشد سکته کرده باشم.😢😥 امین بخاطر حال من دیر به دیر زنگ میزد.هر روز منتظر خبر بودم.از صحبت های اون روز من تو بیمارستان فقط بابا خبر داشت.فقط بابا مثل من منتظر خبر 👣شهادتش بود.بقیه امیدوار بودن برگرده. روزها به کندی میگذشت... فقط سه روز به برگشتن امین مونده بود.همه نگاه و رفتارشون یه جوری شد.فهمیدم خبری که منتظرش بودم، رسیده. احتمالا مراعات منو میکردن که چیزی نمیگفتن...😞 شب شد.من تو اتاق بودم... همه تو هال بودن و پچ پچ میکردن.نماز✨ خوندم و از خدا خواستم کمکم کنه. رفتم تو هال.به محمد گفتم: _الان امین کجاست؟😒 محمد با من من گفت: _سوریه.😥 -من میدونم امین شهید شده.پیکرش کجاست؟😒😢 همه تعجب کردن جز بابا.محمد سرشو انداخت پایین و گفت: _سوریه.نتونستن برگردوننش عقب.😒 -به خانواده ش گفتین؟ -آره... بیچاره خاله و عمه ش. -ما نمیریم اونجا؟😒 بابا گفت:_تو چی میگی؟ -عزا دارن.داغ دیدن.ممکنه حرفی بگن که درست نباشه.ولی فکر میکنم بهتره بریم.😒 رفتیم خونه خاله ی امین. واقعا حالشون بد بود.اولین کسی که متوجه من شد،حانیه بود.تا چشمش به من افتاد اومد جلو و سیلی محکمی به من زد.😡👋مریم اومد جلو که چیزی بگه با دست بهش اشاره کردم که نگه.به چشمهای حانیه نگاه کردم.اونقدر گریه کرده بود که چشمهاش یه کاسه خون بود.بابغض گفتم: _اگه دلت آروم میشه باز هم بزن...😭اینبار امین نیست که عصبانی بشه و بره از اتاقش کتش رو برداره و بیاد اینجا(با دست جلوی در هال رو نشون دادم) بایسته و به من بگه بریم.😭سوار ماشین بشیم و اونقدر شوخی کنم که یادش بره و بستنی بخوریم و....😭 با اشک حرف میزدم. -اگه دلت آروم میشه،بزن.😭 عمه زیبا اومد بغلم کرد... نمیدونم چقدر طول کشید ولی خیلی گریه کردیم.اسماء به سختی ما رو از هم جدا کرد.بعد خاله ش بغلم کرد.از گریه بی حال شده بودم.قلبم درد میکرد.😣خواستم برم اتاق امین،درش قفل بود.هر کاری کردم بازش نکردن. نمیدونستیم چکار کنیم.پیکر امین نبود و نمیتونستیم مراسم تشییع و تدفین برگزار کنیم. اواسط اسفند ماه بود... دو هفته به زمان عروسی مونده بود.با خودم گفتم امین گفته تا موقع عروسی برمیگرده.اگه قرار باشه پیکرش برگرده تا دو هفته دیگه میاد.😞💞💍 گرچه زنده بودم ولی مثل مرده ها بودم. آرومم میکرد.گاهی که دلم خیلی میگرفت برای خودم میذاشتم.اونوقت دیگه چیزی نمیتونست جلوی اشکهامو بگیره.😫😣😭به سختی آرومم میکردن.ولی من دیگه آرامش نمیخواستم.شیون و زاری نمیکردم.فقط اشک میریختم.دهانم بسته بود و چیزی نمیگفتم ولی همه میدونستن چقدر حالم بده.😭تو دلم با امین حرف میزدم.گفتم 🌹امین من داشتم میرفتم چرا جلوی منو گرفتی؟😭تو که در هر صورت میرفتی،چرا مانع رفتن من شدی؟😭حالا من چکار کنم؟😭دیگه کاری تو این دنیا ندارم،حداقل الان دعا کن بیام پیشت. هر کاری میکردم دلم آروم نمیشد... فقط روضه میخواستم اما گوشیمو ازم گرفته بودن،روضه گوش دادن رو برام ممنوع کرده بودن.دیگه روز شدن شب و شب شدن روز برام فرقی نداشت.اما تمام مدت حواسم به ✨نماز اول وقتم✨ بود.جز وقت نماز کاری با ساعت و تاریخ نداشتم.اون سال عید برای من معنی نداشت. 💭یاد خاطرات سال گذشته م با امین میفتادم.تازه عقد کرده بودیم.☺️لحظه تحویل سال.جاهایی که باهم میرفتیم عید دیدنی.😍دلم خون بود.😣قرار بود پنج فروردین مراسم عروسی بگیریم. هرچی به پنج فروردین نزدیکتر میشدیم همه آشفته تر میشدن.😥 روز سوم فروردین بود.به امین گفتم: _گفته بودی تا عروسی برمیگردی.تو که همیشه خوش قول بودی.پس کی میای؟من منتظرتم.😭😣 شب شده بود... محمد در زد و اومد تو اتاق.نگاهی به من کرد.گفتم: _امین همیشه خوش قول بوده.گفته بود تا موقع عروسی برمیگرده،کجاست؟😭 محمد گفت: _تو راهه...میخوان پس فردا براش مراسم تشییع و تدفین و ختم بگیرن.نظر تو چیه؟😞 -خوبه.روز عروسیشه...😭 گریه امانم نداد چیز دیگه ای بگم... ادامه دارد.. اولین اثــر از؛ ✍ ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔳 (ع) 🌴دل من را اسیر تو کرده 🌴چله هایی که دم به دم داری 🎤 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══ 
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔳 🌴روضه حضرت رقیه(س) 🌴گفتند کی بود باباش میخواست؟ 🎤 👌بسیار دلنشین   ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔳 🌴جوانان بنی هاشم بیایید 🌴علی را بر در خیمه نشانید 🎤 👌بسیار دلنشین ‌  ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔳 🌴نیزه می رفت و بر می گشت 🌴چشماش باز و بسته میشد 🎤حاج صلی الله علیک یا اباعبدالله😭
🔴 💠 برای هر زن و شوهری در زندگی مشترک، دلخوری، سوءظن، بگو مگو، دل‌شکستگی و گلایه‌ از کم و بیش، پیش می‌آید. اما مهم آن است که با ذهن، رفتار و گفتار، فضای دلگیر و گاه سرد و بی‌روح خانه را کنیم. 💠 یکی از فرمولهای بسیار قوی و مجرّب در این مواقع که در کلام و بزرگان معنوی تاکید شده است بر سیدالشّهدا علیه‌السلام است. 💠 وقتی از سختیهای زندگی می‌شوید و بر دلتان غصه و اندوه می‌نشیند خلوتی برای خود فراهم کنید اگر می‌توانید زیارت قرائت کنید و با شنیدن روضه‌ای از جنس ، اشک بریزید. هفته‌ای یک بار روضه را بر خود لازم بدانید. 💠 از معجزات اشک بر اباعبدالله الحسین علیه‌السلام و سبک شدن روح است. و البته با سبک‌شدن خود، فرصت را غنیمت بشمارید و با تدبیر، گذشت و فراموش کردن بدی همسرتان، آرام، پرانرژی و با دلی حسینی و کربلایی به زندگی و مداراگونه‌ی خود ادامه دهید. ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
🔵 در روایت هست که روز قیامت فرشته ها میان و پرونده مومن رو باز میکنن. مومن تا پرونده رو میبینه خیلی میترسه! بالاخره صحرای محشر خیلی هولناک هست...😥 بعد یکمی از خوبی های پروندش میگن براش. یکمی آروم میشه. ⭕️ ولی خب باید خیییلی بیش از این حرفا جمع میکرده... مثلا بهش میگن باید ده میلیارد ثواب جمع کرده باشی که بری بهشت ولی وقتی حساب میکنن میبینن نهایتا یه میلیون تا ثواب جمع کرده... بهش میگن نشد.... 😓 نکرده رو هم بهش بدیم. مومن میگه کدوم کارا؟!😳 ✅ میگه همون کارایی که نیتش رو کردی دیگه! یه دفعه ای یه پرونده قطور رو باز میکنه...✔️ - عه!!!! من که این کارا رو نکرده بودم!!!😳 🌹 بله انجام ندادی ولی یه لحظه توی ذهنت مرور کردی توی دنیا... 🌷 یادته یه بار توی جلسه روضه، گفتی کاش من کوفه بودم و مسلم بن عقیل رو یاری میکردم....؟ 🌷 یادته گفتی یا زینب ای کاش شام غریبان برای جمع کردن بچه های حسین کمکت میکردم... اینا ثوابای همون نیت هاست... ✅ جالبه که بدونید بهترین نیت های ما توی ها رقم میخوره. چون آدم وقتی توی روضه قرار میگیره و گریه میکنه واقعا دیگه مشکلات خودش یادش میره. فقط به یاد مصیبت های اهل بیت گریه میکنه. 🔶 در مورد نیت خیلی صحبت هست که همینقدر کافی باشه 💢 یکی از ضعف های فرهنگ دینی جامعه ما اینه که ما برترین شاخص دینداری رو برخورداری از قدرت روحی نمیدونیم. 🔵 یعنی اگه به ما بگن کی دیندار تره، معمولا نمیگیم کسی که بالاتری داره! ⭕️ معمولا به ریش و تسبیح طرف نگاه میکنیم یا اندازه عمامه و ... تا به ما میگن آدم با تقوا کیه؟ 💢 میگیم کسی که مهربان باشه، با گذشت باشه و گناه نکنه و ... و یه سری صفاتی که دلالت بر نرمی و این جوری چیزا میکنه. خب اینا خوبه. بله یه آدم دیندار باید مهربون باشه و گناه نکنه و ... ✅ ولی درستش اینه که اولین چیزی که باید از یه آدم دیندار به ذهنمون برسه اینه که باشه. قدرتمند باشه. ✔️ برخوردار از قوت روحی باشه. 🗻 قله ای باشه که از این قله چشمه هایی سرازیر میشه مثل مهربانی و گذشت و ... 💢 ما معمولا از دینداری بیشتر انتظار نرمی و انعطاف داریم تا قدرت. 🔶 البته قدرت هم به این معنا نیست که طرف خشن باشه و ظلم کنه و... قدرت معناش این نیست. وقتی کسی قدرت روحی داشت اتفاقا مهربان تر از بقیه هم خواهد شد. ✔️ مثلا در روایات داریم که وقتی حضرت ولی عصر ارواحنا فداه تشریف میارن اصحاب خودشون رو 40 برابر تر میکنن! اون قدرت منشا خیلی از خوبی هاست. 💢 اتفاقا ریشه خیلی از بدی های آدم ها به خاطر هست. آدم وقتی ضعیف شد میره سراغ گناه و خرابکاری. 😒 مثلا کسانی که مسئولیتی به عهده میگیرن و ظلم میکنن اینا از سر حقارت و بدبختی درونی شون هست. وگرنه یه کسی که قدرت روحی بالایی داره هرچقدر قدرت بیشتری پیدا کنه، نور بیشتری به همه میده ✅ مثل اهل بیت علیهم السلام ✅ مثل حضرت امام خمینی و امام خامنه ای ... ⭕️ حتی کسی که میره سراغ شهوترانی به خاطر اینه که طرف لذت قدرت رو نمیبره. قدرت روحی نداره. و هرچقدر آدم سراغ شهوترانی بره اراده ش ضعیف تر میشه. روحش سست تر و حقیر تر میشه. 📲⛔️ به خاطر همینه که برخی سیاسیون انقدر از و و... حمایت میکنن. چون اونا میخوان جوان جامعه ما همش سرش گرم بشه به تا وقتی بهش ظلم شد کسی صداش در نیاد!😒 💢 قدرت که فقط به درد جنگ با استکبار جهانی نمیخوره! بلکه به درد جنگ با هوای نفس نامرد و شیطان رجیم هم میخوره. قدرت خیلی چیز خوبیه. از خدا همیشه قدرت روحی طلب کنیم... خوبی هاست. و داشتن ضعف یکی از بدی ها نیست بلکه "آورنده همه بدی هاست". ❌❌❌ به میزانی که قدرت روحی بالاتری داشته باشی، دیندار تری. ✔️ اگه خواستی ببینی یه نفر چقدر دیندار هست فقط ببین چقدر قدرت روحی داره. چقدر روحش بزرگ هست. ✅ یکی از دعاهایی که ان شالله از امشب بعد از هر نمازی داشته باشیم این باشه که خدا بهمون قدرت روحی بده... ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔳 (ع) 🌴روضه موسی بن جعفر(ع) 🌴وقتی آقا به شهادت رسید 🎤 👌بسیار دلنشین
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔳 🌴غریب کوچه ها شدن با من 🌴غریب کربلا شدن با تو 🎤 👌
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔳 🌴روضه حضرت قاسم بن حسن 🌴دست و پای عمو را بوسید 🎤 👌بسیار دلنشین
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔳 🌴زمان رفتنش آمد 🌴عمو با چشم گریان در پی بوسیدنش آمد 🎤 👌بسیار دلنشین
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔳 🌴چقدر بی خبر و بی هوا زدی نامرد 🌴چه کرده بود مگر با شما زدی نامرد 🎤 👌
17.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔳 🌴روضه‌ی غسل حضرت زهرا(س) 🌴بشکند قلمی که بنویسد زن ضعیف است 🎤 خدایا بحق حضرت زهرا دخترانمون رو زیر سایه چادر مادر حفظ بفرما 😭😭 خدایا بحق حضرت زهرا که روزی سالمون رو از روزهای شهادتش میگیریم؛ عفاف زنانمون رو حفظ بفرما اللهم عجل لولیک الفرج بحق مادرسادات🤲
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔳 (س) 🌴روضه حضرت زینب(س) 🌴دست زینب(س) عبدالله گرفت ... 🎤 👌بسیار دلنشین
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔳 🌴حالا که پیاده کردی بارتو 🌴حالا که خیمه تو این خاکا زدین 🎙 👌بسیار دلنشین التماس دعا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔳 🌴تو کربلای دل ما حال و هوای محشره 🌴دلا کبابه از عطش شب علی اصغره 🎙 👌بسیار دلنشین 🔴مرجع رسمی های روز
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔳 🌴چقدر بی خبر و بی هوا زدی نامرد 🌴چه کرده بود مگر با شما زدی نامرد 🎙 👌
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 مقتل‌خوانی ظهر عاشورا توسط علیرضا پناهیان ⭕️ گفتگوی جانگداز امام حسین و حضرت زینب(س) 🔹عاشورای ۱۳۹۰، مهدیه تهران
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔊 | 📝 بلند شو علمدار 👤 حاج‌‌سیدرضا 🖤 شهید سردار
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔳 (ع) 🌴روضه امام هادی(ع) 🌴یا رب از زهر جفا سوخت ز پا تا به سرم 🎙 👌بسیار دلنشین
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔳 (ع) 🌴سوره ی توبه را مرور کنید 🌴محتوایش برائت از شرک است 🎙 👌بسیار دلنشین
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
روضه حضرت رقیه(س) می‌شود بابا گوشواره برای من بخری؟ 🎙 🔊 💔
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔊 | 📝 سردار شش ماهه! از آن بالا چه می‌بینی؟ 👤 حاج‌محمود ▪️ ویژه