eitaa logo
💕زندگی عاشقانه💕
25.8هزار دنبال‌کننده
12.1هزار عکس
2.7هزار ویدیو
86 فایل
ازحسین بن علی هرچه بخواهی بدهد توزرنگ باش وازونسل علی دوست بخواه👪 مباحث و دوره های #رایگان تخصصی #همسرداری، #تربیت_فرزند، و.. ادمین تبلیغ @yamahdi85 📛استفاده ازمطالب فقط با #لینک_کانال جایزست❎ 👈رزرو تبلیغات↙ @tab_zendegiashghane
مشاهده در ایتا
دانلود
مہـ💔ـدے جـاڹ اے تمـامۍ عشـق ✍صداڪردنت سخت نیست مـڹ سختش ڪردہ ام با زباني ڪہ گنـاہ آڹ را لاڸ ڪردہ 💠مي‌خوانمت آقـاے مڹ با هماڹ زباني ڪہ گنـاہ لالش ڪردہ❗️ 🍃🌸 ... @zendegiasheghane_ma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
animation.gif
688.2K
پیام شنبه ما همیشه تازه دم است برای هفت روز هفته تان شادی دم کرده ایم هفته تان آرام و شاد وسرشار از عشق و دوستی 🌹 @zendegiasheghane_ma
هدایت شده از زندگی عاشقانه
🌸 *همسرانه* خوش اخلاقی ، لطف نیست بلکه وظیفه شماست! با جمله ی " من اخلاقم اینجوریه دیگه " بدخلقی رو توجیه نکنید! محبت وظیفه شماست "کم کاری نکنید" @zendegiasheghane_ma ❤️
🍃❤🍃💞🍃❤🍃💞🍃❤ ❤🍃❤ 🍃💞 ❤ 🍃هر کس در ماه رمضان یک آیه از قرآن بخواند، همانند کسی است که در غیر این ماه یک ختم قرآن کرده است! "پیامبر اکرم (ص)" @zendegiasheghane_ma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از زندگی عاشقانه
16،خانواده.mp3
1.87M
مبحث خانواده دکتر شاهین فرهنگ پیشنهاد دانلود @zendegiasheghane_ma
💕زندگی عاشقانه💕
#جلسات_همسرداری #جلسه5_قسمت11 جلسات همسرداری سرکار خانم پرتو‌_اعلم در مهرآباد جنوبی 👇👇👇👇👇 👃#طیبات
. جلسات همسرداری سرکار خانم پرتو_‌اعلم در مهرآباد جنوبی 👇👇👇👇👇👇 🌺 از 👈 ختم لمسی قرآن است. ✅ وضو بگير آيات قران رو لمس کن. 🖐 ديگه براي بحث لمسي دست را روی شکم بگذارید. با بچه صحبت کنين. القاهای مثبت👇👇 تو متدينی تو شيعه ای تو نماز خونی تو آدم حسابی هستی از نظر علمی تو فرهيخته هستی از نظر هوشی هر چيزی که ميخواي بچه ات داشته باشه رو با لمس به بچه ميگی. 👨شوهرت هم حال داشت، شبی نيم ساعت با بچه، لمسی صحبت کنه. لمس کنه حرف بزنه 👈در اینصورت بچه تو سن بلوغ با پدر مشکل پيدا نميکنه. 🗣 معمولا مردها چون اين لگد ها رو متوجه نميشن شايد اين کار براشون روان نباشه مثلا دست بذاره رو شکم بگه سلام خوبی همين ولی کم کم راه ميافته بعدا شروع ميکنه به صحبت 👂طيبات بعدی ✅ گوش دادن صوت قران انقد کم باشه که حتي نشنوی ولی تو اطاق باشه يا مثلا گوش دادن به روضه اهل بيت علیهم سلام يا گوش دادن به سخنرانيهای خوب ⛔️ حرفهای تلخ ،درد و دل در ايام بارداری شما حق نداريد بشنويد چون رو جنين اثر ميذاره ❌ همکارم با من حامله شد من مشاوره هامو قطع کردم اون قطع نکرد من کلاسامو شروع کردم مشاوره هامو قطع کردم اون کلاساشو قطع کرد مشاوره هاشو شروع کرد بعد ديگه بعد چند وقت نيومد. بعد گفت عصب بچم تو رحم پاشيده😱 🌼 اين خيلي اثر داره شما تو ايام بارداري فقط بايد بگو بخند کنين 😃 ⛔️ نبايد اصلا حرف منفی يا درد و دلی چيزی حق نداريد بشنويد 👶 حالا طيبات بعد اينکه بچه به دنيا می ياد: 👅 خوراندن تربت سيد الشهدا علیه السلام به بچه الان تمام بيمارستانهای متدين خودشون اين کارو انجام ميدن تنها خاکي که خوردنش حرام نيست تربت سيدشهداست علیه سلام چه جوری❓❓ اندازه چندقطره آب باران یا آب معدنی (یا چیزی که دوست داشتید فرقی نمیکنه، ولی بهتره آب باران باشه) را با مقداری از تربت سیدالشهدا علیه سلام مخلوط میکنی کام بچه رو با آن باز میکنی بعد به بچه شیر میدهی. توی کتاب نکات طلایی تربیت نوشته آقای محمدعلی قاسمی آمده از آقا امیرالمومنین علی (علیه السلام): کسانی که با تربت سید الشهدا (علیه السلام) اول کام بچه رو باز کنند بعد بچه شیر بخوره، این بچه دشمن ما اهل بیت نمیشه یعنی انقدر مهمه. بعد توی بحث چشایی دیگه برای بچه گفتند که خیلی خوبه❓❓ 🌈 👈 اولین بار بعد از زایمان میخواهید به بچه شیر بدهید از سینه چپ شیر بدهید. ❤️ امام صادق علیه سلام میفرمایند چون صدای قلب را میشنود آرام میشود و خوابش باکیفیت است. ✅ هر وعده از دو تاسینه شیر بدهید چون یک سینه تون کوچک میشود و یک سینه بزرگ میماند. امام صادق علیه السلام میفرمایند یکی حکم آب داره یکی حکم غذا داره. 🌸 الان میخوام بچه ام بخوابه کاردارم، از سینه چپ شیر میدم وبلوزم رو میذارم کنارش... بلند شید برید به کارهاتون برسید. بوی شیر شما رو حس میکند و حس امنیت دارد☺️ @zendegiasheghane_ma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از 💕زندگی عاشقانه💕
رمان عاشقانه مذهبی نویسنده: لیلی سلطانی👇👇
✍لـیـلــے سـلـطـانــے 🌹قـسـمـت دوازدهــم مثل فنر بالا و پایین میپریدم،شهریار با تاسف نگاهم ڪرد و سرے تڪون داد! رو بہ مادرم گفت:مامان بیا دخترتو جمع ڪن حالا انگار دڪترا گرفتہ! مادرم با جانب دارے گفت:چے ڪار دارے دخترمو؟!بایدم خوش حال باشہ،معدل بیست اونم امسال چیز ڪمے نیست! براے شهریار زبون درازے ڪردم و دوبارہ نگاهے بہ ڪارنامہ م انداختم،میخواستم هرطور شدہ امین بفهمہ امتحان هام رو عالے دادم!صداے زنگ در اومد شهریار بہ سمت آیفون رفت. _هانیہ بدو قُلت اومد! با خوشحالے بہ سمت حیاط رفتم،عاطفہ اومد،قیافہ ش گرفتہ بود با تعجب رفتم سمتش! _عاطے چے شدہ؟! با لحن آرومے گفت:یڪم امتحانا رو خراب ڪردم میترسم خرداد بیوفتم! عاطفہ ڪسے نبود ڪہ بخاطرہ امتحان اینطور ناراحت بشہ،حتما چیزے شدہ بود! با نگرانے گفتم:اتفاقے افتادہ؟ سرش رو بہ نشونہ منفے تڪون داد! شهریار وارد حیاط شد همونطور ڪہ بہ عاطفہ سلام ڪرد شالم رو داد دستم،حیاط دید داشت! سریع شالم رو سر ڪردم،نمیدونم چرا دلشورہ داشتم! نڪنہ براے امین اتفاقے افتادہ بود؟ با تردید گفتم:براے امین اتفاقے افتادہ؟ _نہ بابا از من و تو سالم ترہ!هانیہ اومدم بگم فردا نمیام مدرسہ بہ معلما بگو! نگرانے و ڪنجڪاویم بیشتر شد،با عصبانیت گفتم:خب بگو چے شدہ؟جون بہ لبم ڪردے! همونطور ڪہ بہ سمت در میرفت گفت:گفتم ڪہ چیزے نیست حالا بعدا حرف میزنیم! در رو باز ڪرد،دیدم امین پشت درِ نفس راحتے ڪشیدم! امین سرش رو انداخت پایین و گفت:ڪجا رفتے؟بدو مامان ڪارت دارہ! امین سلام نڪرد!مثل همیشہ نبود! با تعجب نگاهشون ڪردم شاید مسئلہ خصوصے بود ولے مگہ من و عاطفہ خصوصے داشتیم؟! عاطفہ با بے حوصلگے گفت:تازہ اومدم انگار از صبح اینجام! تعجبم بیشتر شد ڪم موندہ بود عاطفہ داد بڪشہ! امین با اخم نگاهش ڪرد،عاطفہ برگشت سمتم. _خداحافظ هین هین! هین هین گفتن هاش با انرژے نبود اصلا هین هین گفتن هاش مثل همیشہ نبود،یڪ دنیا حس بد اومد سراغم! با زبون لبم رو تر ڪردم. _خداحافظ! امین خواست در رو ببندہ ڪہ با عجلہ گفتم:راستے سلام! تحمل بے توجهیش رو نداشتم،ڪمے دو دل بود دوبارہ نیت ڪرد در رو ببندہ،با پررویے و حس اعتماد بہ نفس ڪہ انگار مطمئن بودم جوابم رو میدہ گفتم:جواب سلام .... نذاشت ادامہ بدم با لحنے سرد ڪہ از سرماے ڪلماتش تمام وجودم یخ بست گفت:علیڪ سلام،جواب سلام واجبہ اما سلام ڪردن واجب نیست! صداے وحشتناڪ بستہ شدن در تو گوشم پیچید،باورم نمیشد این امین بود اینطور رفتار ڪرد!ذهنم از سوال هاے بے جواب درموندہ بود این امین،امینے نبود ڪہ با عشق گفت هانیہ! ادامــه دارد... @zendegiasheghane_ma
✍لـیـلــے سـلـطـانــے 🌹قـسـمـت سـیـزدهــم ‌ ڪتاب رو گذاشتم تو ڪیفم،نمیتونستم درس بخونم،تو شوڪ رفتار دیروز امین و عاطفہ بودم!نمیخواستم فڪر و خیال ڪنم،مشغول سالاد درست ڪردن شدم،مادرم وارد خونہ شد همونطور ڪہ چادرش رو آویزون میڪرد گفت:هانیہ بلا،چرا بہ من نگفتے؟ با تعجب نگاهش ڪردم. _چیو نگفتم مامان؟ رو بہ روم ایستاد _قضیہ امین! بدنم بے حس شد،بہ زور آب دهنم رو قورت دادم،زل زدم بہ چشم هاش. _چہ قضیہ اے؟! _یعنے تو خبر نداشتے؟ _نمیفهمم چے میگے مامان! _قضیہ خواستگارے دیگہ! نفسم بند اومد،خواستگارے چہ صیغہ اے بود؟! بہ زور گفتم:چہ خواستگارے اے؟! _امشب خواستگارے امینہ! خواستگارے؟امین؟!ڪلمات برام قابل هضم نبود،براے قلب بے تابم غریبہ بودن،قلبے ڪہ بہ عشق امین مے طپید،با صداے امین جون میگرفت،مگہ دوستم نداشت؟مگہ نگفت هانیہ؟هانیہ اے ڪہ چاشنیش یڪ دنیا عشق بود؟غیر ممڪن بود! _هانیہ دستتو چے ڪار ڪردے؟! انقدر وجودم بے حس شدہ بود ڪہ نفهمیدم دستم رو بریدم!اما این دستم نبود ڪہ بریدہ شد این رشتہ عشق من بہ امین بود ڪہ پارہ شدہ بود،باید مطمئن میشدم،با سردرگمے و قدم هاے لرزون رفتم سمت ظرف شویے تا آب سرد بگیرم بہ قلب آتیش گرفتم پس انگشتم رو گرفتم زیر آب! _ام ..چیزہ..حالا خالہ فاطمہ ڪے رو در نظر گرفتہ؟ _فاطمہ خودشم تعجب ڪردہ بود،امین خودش دخترہ رو معرفے ڪردہ از هم دانشگاهیاشہ! قلبم افتاد،شڪست،خورد شد! لبم رو بہ دندون گرفتم تا اشڪ هام سرازیر نشہ،داشتم خفہ میشدم! حضور مادرم رو ڪنارم احساس ڪردم. _هانیہ خوبے؟رنگ بہ رو ندارے! چیزے نگفتم با حرف بعدیش انگار یڪ سطل آب سرد ریختن رو سرم! _فڪرڪردم دلبستگے دورہ نوجوونیت تموم شدہ! از مادر ڪے نزدیڪ تر؟! ساڪت رفتم سمت اتاقم،میدونستم مادرم صبر میڪنہ تا حالم بهتر بشہ بعد بیاد آرومم ڪنہ! تمام بدنم سست شدہ بود،طبق عادت همیشگے حیاطشون رو نگاہ ڪردم و دیدمش با... با ڪت و شلوار.... چقدر بهش میومد!نگاهم همراہ شد با بالا اومدن سرش و چشم تو چشم شدنمون،نگاهش سرد نبود اما با احساس هم نبود بلڪہ شڪے بود بین عشق و چیزے ڪہ نمیتونستم بفهمم! این صحنہ رو دیدہ بودم تو خوابم،سرڪلاس،موقع غذا خوردن اما قرار بود شب خواستگارے مون باشہ،من با خجالت از پشت پنجرہ برم ڪنار،امین سرش رو بندازہ پایین و لبخندے از جنس عشق و خجالت و خوشحالے بزنہ،بیان خونہ مون همونطور ڪہ سر بہ زیرِ دستہ گل رو بدہ دستم بعد.... دیگہ نتونستم طاقت بیارم زانو زدم داشتم خفہ میشدم احساس میڪردم تو وجودم آتیش روشن ڪردن،بہ پهناے تمام عاشقانہ هام گریہ ڪردم گریہ اے از عمق وجود دخترانہ ام در حالے ڪہ دستم روے قلبم بود و با هق هق نالہ ڪردم:آخ قلبم... ادامــه دارد... @zendegiasheghane_ma