إِلَهِی تَوَلَّ مِنْ أَمْرِی مَا أَنْتَ أَهْلُهُ وَ
عُدْ عَلَیَّ بِفَضْلِکَ عَلَى مُذْنِبٍ قَدْ غَمَرَهُ جَهْلُهُ
خدایا کارم را چنانکه سزاوار آنى بر عهده گیر
خدایا به سوى من با فضلت بازگرد،
به سوى گناهکارى که جهلش
سراپایش را پوشانده.....:))💔
+خدایا
اگه ما گناه کردیم از جهلمون بوده
قصد بی ادبی نداشتیم....
#مناجات_شعبانیة
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
. #چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم #قسمت72 استاد #پناهیان ⭕همه اهل جهنم بوی بهشت به مشامشان میرسه به جز
#چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم
#قسمت73
🔶🔶🔶🔶🔶
استاد #پناهیان :
خدا میخواهد تو خودت را محکم کنی،
👈در تواضع !!!
✅ پس من رفتم سر نماز ،
❌اتفاقا هر موقع خدا اذان گفت ،
موذن اذان گفت ،
من حالش و نداشتم ، رفتم سر نماز ،
👈بهترتکبرم خوردمیشه .
خدایا میخواستی بزنی ؟
ماکه کتک خورده تیم ، الله اکبر...
✅🌺😢
دیدی کار خودش و کرد؟
ببین من چه جور مودب وایسادم😊
دلم جای دیگه س ها ،
اما زیر سنگ آسیاست تکبر دلم ،
👈داره آدم میشه
🔰 توجهت به خدا باشه ،
البته طول میکشه تا ما توجهمون به خدا جلب بشه هااا ،
بذار آدم بشیم ، همینکه مودبانه داریم نماز میخونیم ،
داریم کم کم آدم میشیم . ✅🌺
یه مدتی مودبانه نماز بخون تکبر از دلت میره،
❤️❎
💢بخدا دیگه به هیچ منبری هم احتیاج نداری ،
یه دفعه ای خدا از دلت طلوع خواهد کرد ،
بعد یه دفعه ای شروع میکنی خدا رو دوست داشتن ،
🔶🔶
انقده عااااااشق خدا میشی
اشک میریزی گلوله گلوله در فراق خدا ،
خدایاااااا ، کی میشه من ببینمت ؟
😭😭
همه تعجب میکنند ، میگن مگه تو دیوانه ای ؟
میگی دلم برای خدا تنگ شده،
✅❤️😭
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم
#قسمت74
استاد #پناهیان
🔶🔶🔶
استاد پناهیان:
💠 میفرماید : یک ذره از محبت خدا در دلی نمینشیند ،
که یک ذره تکبر در دلش باشد .
❌⛔
تکبرهای خودتون رو با نماز مودبانه زایل کنید .
✅🌺
دستت و بده من ببرم یه جایی.😭
آقا ، من میدونم اینا کجا درست میشن ،
✅🌺🌺
بگم ؟
ماها هم مثل اهل عالم متکبر بودیم ،
چی شده که ما هدایت شدیم و بقیه هدایت نشدن ؟
بگم ؟
💢مایه روزی متکبر بودیم ،
🔶 یه زمان سر به هوا بودم و از دل غافل
🔶 تا کمند غم عشق تو گرفتارم کرد
نام حسین که میبریم تواضع در دلمون میاد ،
افتاده حال میشیم ،
🔹قربون سر بریده ت که بالای نیزه قرآن خواند ،
💢وتکبر رو از دل ما برداشت ،
هر کی آشنای تو شد ، متواضع شد ،
و خاک به سر خودش ریخت
مگه همیشه باید حسین و ببرند تو گودی قتلگاه ؟
🔴تا تکبرت از بین بره ؟
😭
👈با نمازات کمک کن حسین رو .
✅🌺🌺
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#خانمها_بخوانند
بانوها دقت کنید👇👇👇
💟 درحضور خانواده همسر ،
احترامی اغراق شده و بيش از حد برای مرد خود قائل شويد
اگر همسرتون وارد جمعی شد تمام قد بايستيد و بااون بنشینید.
✅ با اين كار پیش همسر و خانواده اش عزیز میشوید
همین راهکار ساده
عشق شما رو در قلب همسر
چند برابر میکنه ✅
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
زائر شدن به قسمت و دعوت همیشه نیست
ای بی خبر بکوش،زیارت گرفتنیست....
#اللهم_ارزقنا_زیارة_الڪربلا💚
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله🌺
#شب_جمعه🌙
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨
✫⇠ رمان زیبای
#پسرک_فلافل_فروش
📌زندگینامه شهید محمدهادی ذوالفقاری...🍃🌹
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
#پسرک_فلافل_فروش #قسمت18 #ویژگی_ها این سخنان را از خیلی ها شنیدم. اینکه هادی ویژگی های خاصی داشت.
#پسرک_فلافل_فروش
#قسمت19
#شاگرد_امام_صادق_ع
شهریور 1390 بود. توی مسجد نشسته بودیم و با هادی صحبت می کردم. می دانست من طلبه حوزه علمیه هستم. صحبت بر سر ادامه زندگی و کار و تحصیل بود.
گفتم: آقا هادی شما توی همان بازار آهن مشغول هستی؟ نگاه معنی داری به چهره من انداخت و بعد از کمی مکث گفت: می خوام بیام بیرون!
گفتم: چرا؟ شما تازه توی بازار آهن جا افتادی، چند وقته اونجا کار می کنی و همه قبولت دارن.
گفت: می دونم. الان صاحبکار من اینقدر به من اعتماد داره که بیشتر کارهای بانکی را به من واگذار کرده. اما...
سرش رو پایین انداخت و بعد ادامه داد: احساس می کنم عمر من داره اینطوری تلف می شه. من از بچگی کار کردم و همه شغلی رو هم تجربه کردم. همه کاری روبلدم و خوب می تونم پول در بیارم. اما همه ی زندگی پول نیست. دوست دارم تحصیلات خودم رو ادامه بدم.
نگاهی به صورت هادی انداختم و گفتم: تا جایی که یادم هست، دبیرستان شما تمام نشده و دیپلم نگرفتی.
هادی پرید تو حرف من و گفت: دارم تو دبیرستان دکتر حسابی غیر حضوری درس می خوانم. چند واحد از سال آخر دبیرستان مانده بود که به زودی دیپلم می گیرد
خیلی خوشحال شدم و گفتم: الحمدلله، خیلی خوبه، خُب برو دنبال دانشگاه. برو شرکت کن. مثل خیلی بچه های دیگه.
هادی گفت: اینکه اومدم با شما مشورت کنم به خاطر همین ادامه تحصیله، حقیقتش من نمی خوام برم دانشگاه به چند علت.
اولاً مگه ما چقدر دکتر و مهندس و متخصص می خوایم. این همه فارغ التحصیل داریم، پس بهتره یه درسی رو بخوانم که هم به درد من بخوره هم به درد جامعه.
در ثانی اگر ما دکتر و مهندس نداشته باشیم، می تونیم از خارج وارد کنیم. اما اگه امثال شهید مطهری نداشته باشیم باید چیکار کنیم.
تا آخر حرف هادی را خواندم. او خیلی جدی تصمیم گرفته بود وارد حوزه شود. برای همین با من مشورت می کرد.
هادی ادامه داد: ببین، من مدرک دانشگاهی برایم مهم نیست. اینکه به من بگن دکتر یا مهندس اصلاً برام ارزش نداره. من می خوام علمی رو به دست بیارم که لااقل برای اون دنیای من مفید باشه.
از طرفی ما داریم توی مسجد و بسیج فعالیت می کنیم، هر چقدر اطلاعات دینی ما کامل تر باشه بهتر می تونیم بچه ها و جوان ها رو ارشاد کنیم.
می دانستم که بیشتر این حرف ها را تحت تأثیر سید علی مصطفوی (همسفر شهدا) می زد. زمانی که سیدعلی زنده بود این حرف ها را شنیده بودم. هادی هم بارها در حوزه علمیه امام القائم(عج) به دیدن سیدعلی می رفت.
از وقتی سیدعلی از دنیا رفت، هادی انسان دیگری شد. علاقه به حوزه علمیه از همان زمان در هادی دیده شد.
حرفی نداشتم بزنم. گفتم: هادی، می دونی درس های حوزه به مراتب از دانشگاه سخت تره؟ می دونی بعدها گرفتاری مالی برات ایجاد می شه؟ اگه به فکر پول هستی از فکر حوزه بیا بیرون.
هادی لبخندی زد و گفت: من همه شغلی رو امتحان کردم. اهل کار هستم و از کار لذت می برم. اگر مشکل مالی پیدا کردم می رم کار می کنم. می رم یه فلافل فروشی وا می کنم.
خلاصه اون شب احساس کردم که هادی تحقیقاتش رو انجام داده و عزمش رو برای ورود به جمع شاگردان امام صادق(ع) جزم کرده.
فردا صبح با هم به سراغ مسئول حوزه علمیه حاج ابوالفتح رفتیم. مسئول پذیرش حوزه سوالاتی را پرسید. هادی هم گفت: 23 سال دارم. پایان خدمت دارم و دیپلم هم به زودی می گیرم.
بعد از انجام مصاحبه به هادی گفتند: از فردا در کلاسها شرکت کنید تا ببینیم شرایط شما چطور است.
هادی با ناراحتی گفت: من فردا عازم کربلا هستم. خواهش می کنم اجازه بدهید که...
مسئول حوزه گفت: قرار نیست از روز اول غیبت کنید.
بعد از خواهش و تمنای هادی، با سفر کربلای او موافقت شد.
#پسرک_فلافل_فروش
زندگینامه وخاطرات #طلبه_شهید_مدافع_حرم_محمدهادی_ذوالفقاری🌷
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══