#هرچی_توبخوای
رمان محتوایی .....
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#هرچی_توبخوای
#قسمت15
-مثلا من دلم میگه به ازدواج با شما اصرار کنم.به حرف دلم گوش بدم؟☺️
-گفتم #اول_مطالعه کنید تا اخلاق خدا بیاد دستتون.شما گفتید تا وقتی منو نمیشناختین به مادرتون میگفتید نمیخواید با من ازدواج کنید اما حالا چیز دیگه ای میگید.شما که ثانیه به ثانیه با من نبودید،از کجا میدونید من تو موقعیت های مختلف چطوری رفتار میکنم؟
بالبخندکمرنگی گفت:
_اخلاقتون اومده دستم.🙂
-درسته.ولی هنوز اخلاق خدا دستتون نیومده.سعی کنید #خدا رو #بیشتر بشناسید.👌
محمد بالبخند به ما گفت:
_دیگه دیر وقته.باید بریم.منم باید فردا برم سرکار.😊
وسایلو جمع کردیم که سوار ماشین کنیم.
سهیل به محمد نزدیک شد و آرام باهم صحبت میکردن.
من و مریم و ضحی هم منتظر ایستاده بودیم که حرفهاشون تموم بشه.
محمد بالبخند به سهیل گفت:
_ممنون داداش جان.لازم نیست به زحمت بیفتید.😊
بعد اومد سمت ما و گفت:
_سوار شین.
ما هم با سهیل خداحافظی کردیم و سوار شدیم.محمد هم با سهیل روبوسی وخداحافظی کرد و سوار شد...
وقتی ماشین محمد حرکت کرد،💨🚙
سهیل هنوز ایستاده بود و به رفتن ما نگاه میکرد.👀
مریم به محمد گفت:
_چی گفت که اونجوری جوابشو دادی؟
محمد باخنده گفت:😁
_به من میگه اگه شما خسته ای من زهراخانوم رو میرسونم خونه ی پدرتون.
بعد دوتایی برگشتن و به من نگاه کردن. منم خجالت کشیدم،🙈سرمو به طرف شیشه ی ماشین برگردوندم یعنی مثلا من دارم بیرون رو نگاه میکنم و حواسم به شما نیست.
اما تو دلم برای هزارمین بار #خداروشکر کردم بخاطر 🌟غیرت داداش محمدم.🌟
مریم گفت:
_فکرکنم اتفاقی که ازش میترسیدیم افتاده.😐
من و محمد سؤالی نگاهش کردیم. گفت:
_سهیل به زهرا علاقه مند شده.😕
محمد باناراحتی گفت:
_درسته.ولی فعلا عاقله.قبول کرده به دردهم نمیخورن.😒
محمد خیلی جدی به من گفت:
_دیگه #صلاح_نیست باهاش صحبت کنی.✋
گفتم:
_اگه دوباره تماس گرفت جواب ندم؟😒
محمد ترمز کرد و برگشت سمت من و گفت:
_مگه شماره تو داره؟😠😳
باحالت بی گناهی گفتم:
_نمیدونم ازکجا شماره مو گیرآورده.😥
-باهات تماس گرفته؟😡
-امروز که جوابتو ندادم،خودش تماس گرفت.اما متوجه تماس اونم نشده بودم و جواب ندادم.😔
-از کجافهمیدی سهیله؟😠
-بعد از تماسش پیام داد و خودشو معرفی کرد.
-چی گفت؟... 😠
ادامه دارد..
🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ
اولین اثــر از؛
✍ #بانـــومهدی_یارمنتظرقائم
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#هرچی_توبخوای
#قسمت16
-چی گفت؟😠
-گفت اگه ممکنه قرار امشبو کنسل نکنیم.😒
-با احترام گفت؟😠
-آره.بیا خودت ببین.🙁📱
-لازم نیست.اگه پیام داد یا تماس گرفت جوابشو نمیدی،فهمیدی؟😠☝️
-باشه.😔
تاوقتی رسیدیم خونه،دیگه حرفی ردوبدل نشد...
ضحی روی پام خوابش برده بود.آروم پیاده شدم وخداحافظی کردم.
محمد باتأکید گفت:
_دیگه نه میبینیش،نه جواب تلفن و پیامشو میدی.
گفتم:باشه.
اونقدر خسته بودم که خیلی زود خوابم برد....😴
✨خدای مهربونم بازم تحویلم گرفت وبرای 💫نمازشب💫 بیدارم کرد.
تاظهر کلاس داشتم...
دو روز در هفته بااستادشمس کلاس داشتم،یکشنبه وچهارشنبه.
خوشبختانه روزهای دیگه حتی توی دانشگاه هم نمیدیدمش.😅کلاس هام تاظهر فشرده بود ولی آخریش قبل اذان تموم شد.
رفتم مسجد دانشگاه نماز بخونم.بعدنماز یاد ریحانه افتادم.
دیروز هم دانشگاه نیومده بود.😟🤔امروز هم ندیدمش.شماره شو گرفتم. باحالی که معلوم بود سرماخورده صحبت میکرد.🤒😷بعد احوالپرسی وگله کردن هاش که چرا حالشو نپرسیدم،گفت:
_شنیدم دیروز کولاک کردی!😊
-از کی شنیدی؟😅
-حانیه بهم زنگ زد،سراغتو ازم گرفت. وقتی فهمید مریضم و اصلا دانشگاه نرفتم جریان رو برام تعریف کرد...😍ای ول دختر،دمت گرم،ناز نفست،جگرم حال اومد....😌☺️👏👏
-خب حالا.خواستی از خونه تکونی فرارکنی سرما رو خوردی؟😜
-ای بابا!دیروز حالم خیلی بد بود.مامانم حسابی تحویلم گرفت،😅سوپ وآبمیوه و.. 🍲🍺امروز حالم بهتر شده،وسایل اتاقمو خالی کرده،میگه اتاقتو تمیزکن بعد وسایلتو بچین.😁
هر دومون خندیدیم...😁😃
از ریحانه خداحافظی کردم و رفتم سمت دفتر بسیج.
جلوی در بودم آقایی گفت:
_ببخشید خانم روشن.
سرمو آوردم بالا،آقای 🌷امین رضاپور🌷 بود.سرش #پایین بود.
گفت:سلام
-سلام
-عذرمیخوام.طبق معمول حانیه گوشیشو جاگذاشته.ممکنه لطف کنید صداش کنید.
-الان میگم بیاد.
یه قدم برداشتم که گفت:
_ببخشید خانم روشن،حرفهای دیروزتون خیلی خوب بود.معلوم بود از ته دل میگفتین.میخواستم بهتون بگم بیشتر مراقب...
همون موقع حانیه از دفتر اومد بیرون.تا چشمش به ما افتاد لبخند معناداری زد😉☺️ و اومد سمت من.
-سلام خانوم.کجایی پیدات نیست؟😍
-سلام.دیروز متوجه تماس و پیامت نشدم.دیگه وقت نکردم جواب بدم.الان اومدم عذر تقصیر.😊
رو به امین گفت:
_تو برو داداش.میبینی که خانم روشن تازه طلوع کرده.یه کم پیشش میمونم بعد خودم میام.😁😍
امین گفت:
_باشه.پس گوشیتو بگیر،کارت تموم شد زنگ بزن بیام دنبالت.
گوشی رو بهش داد.خداحافظی کرد ورفت...
آخر هفته شده بود...
دیگه کلاس استادشمس نرفتم.امین رفته بود.ولی استادشمس دیگه چیزی جز درس نگفت.
مامانم به خانواده ی صادقی جواب منفی داده بود و اوضاع آروم بود.😊
بوی عید 🌸میومد. عملا دانشگاه تعطیل شده بود.
هرسال این موقع...
ادامه دارد...
🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ
اولین اثــر از؛
✍ #بانـــومهدی_یارمنتظرقائم
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#صفحه365ازقرآن🌸
#جز_نوزدهم🌸
#سوره_فرقان🌸
ثواب تلاوت این صفحه هدیه به #شهید_امید_اکبری 😍😍😍😍
#ختم_قرآن
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
🌱لب تشنۀ یاری بخوان عجّل فرج را...
مشتاق دیداری بخوان عجّل فرج را...
🌱ماه خدا آمد ز رَه در طول این ماه
هنگام افطاری، بخوان عجّل فرج را...
افطارمان را با شیرینی دعا برای ظهور آغاز کنیم.
#اللهمعجللولیکالفرج
🌿🌾🥀🌿🌾🥀🌿🌾🥀🌿🌾🥀
امام_صادق (عليه السلام) به صَباح بن سيّابِه فرمودند :
آیا میخواهی به تو دعایی بیاموزم که خدای متعال به برکت آن ، چهره تو را از حرارتِ آتش جهنم نگه دارد ؟
صباح گوید: به حضرت عرض کردم: آری
🍀 حضرت فرمودند : بعد از سپیده دم صد مرتبه بگو :
🌺 أللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ 🌺
🌿 خداوند به برکت این ذکر ، تو را از آتش جهنم حفظ خواهد کرد.
وسائل_الشیعه، ج۶، ص۴۷۹
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
شرح دعای روز بیست و ششم
در فراز اوّل از خداوند میخواهیم:
خدایا! کوششم را امروز پاداش بده.
یکی از شرایط قبولی عمل نزد خداوند، اخلاص در عمل است. باید برای خدا کار کرد و اجر و مزد را نیز از او خواست، اگر غیر از این باشد، ریاکاری است و خود، آفتی است که مخفیانه وارد خرمن عمل آدمی میشود و آن را به آتش میکشد.
تنها عبادت خالصانه مشکور است و پروردگار متعال، در مقابل آن پاداش عطا میکند.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
در فراز دوّم از خداوند میخواهیم:
خدایا! گناهم را ببخش.
آن چه نافرمانی خدا باشد، گناه است که سبب دوری از رحمت خداوند میشود. با هر گناهی که مرتکب میشویم، گامی از خدا دور خواهیم شد و این دوری گمراهی است.
نخستین گام برای نجات، توبه از گناه است. توبه ای خالص که برای اطاعت از دستور خداوند و ترس از گناه باشد و نه به سبب وحشت از آثار اجتماعی و دنیوی آن، چنین توبه ای برای همیشه ما را از معصیت دور میسازد.
حقیقت توبه، همان ندامت از گذشته و گناه است که لازمه ی آن تصمیم بر ترک گناه در آینده است. ارکان توبه را میتوان در پنچ چیز خلاصه کرد: ترک گناه، ندامت، تصمیم بر ترک آن در آینده، جبران گذشته و استغفار.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
در فراز سوم میخوانیم:
و عمل مرا قبول کن.
از مفهوم آیات و روایات میفهمیم که کمیّت و مقدار عمل ملاک نیست، بلکه کیفیت عمل مورد عنایت است. گاهی ممکن است آداب ظاهری عمل، خوب انجام شود، ولی به سبب آفتی از بین برود.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
در فراز آخر دعا میکنیم:
عیبم را بپوشان ای شنواترین شنوایان!
یکی از ویژگیهای پروردگار، ستّار بودن است و در این جا از خدا میخواهیم که عیب ما را بپوشاند. ما هیچ کدام از عیب بری نیستیم، ولی نمی خواهیم کسی بر آن آگاهی یابد. میخواهیم آبرو و حیثیت ما محفوظ بماند و مردم به دیده ی احترام به ما بنگرد.
التماس دعا
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
26.mp3
3.54M
شرح دعای روز بیست و شش
مرحوم آیت الله #مجتهدی
#ماه_مبارک_رمضان
#حدیث_عشق
*💟 حضرت رسول صلوات الله علیه فرمودند:*
۱.برای زن جایز نیست که شوهرش را به بیش از توانایی اش مجبور کند
مستدرک الوسائل
جلد ۱۴.ص ۲۴۲
۲.هر زنی که در حج ، جهاد و دانش اندوزی ، به همسرش کمک کندخداوند آن پاداشی را که به زن *حضرت ایوب علیه السلام* داده است را ، به او
می دهد
وسائل الشیعه
جلد ۱۴ صفحه ۲۰۱
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
⛔️ ما اجازه نداریم که مرد را به بیشتر از توانش مکلف کنیم
✔️ اگر میخواهید زندگی تان در ناهمواری نیوفتد و مرد احساس نکند تمام بار زندگی به روی دوش اوست و یک زن ضعیف دارد و نمیتواند روی او حساب باز کند😱
پس ⬅️ بیشتر از توانش به او تکلیف نکنید زیرا اگر در توانش نباشد می بُرد😓
#خانمها_بخوانند
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#هرچی_توبخوای
رمان محتوایی .....
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
#هرچی_توبخوای #قسمت16 -چی گفت؟😠 -گفت اگه ممکنه قرار امشبو کنسل نکنیم.😒 -با احترام گفت؟😠 -آره.بیا
#هرچی_توبخوای
#قسمت17
هر سال این موقع مشغول تدارک 💚اردوی راهیان نور💚 بودم.
ولی امسال مامان اردوی راهیان نور رو برام ممنوع کرده بود.دوست داشتم برم مناطق عملیاتی.😌🇮🇷🌷
باهر ترفندی بود راضیش کردم و لحظه ی آخر آماده ی سفرشدم...😅😆
هفت🚌 تا اتوبوس دخترها بودن و شش تا اتوبوس پسرها.🚌
چون دیر هماهنگ شدم برای رفتن، مسئولیتی نداشتم،ولی هرکاری از دستم برمیومد انجام میدادم.😇
خانم رسولی و حانیه و ریحانه و چند تا دختر دیگه از مسئولین بسیج،مسئول اتوبوس های دخترها بودن.
👈مسئول کل اردو امین بود.
تعجب کردم....😳😟
آخه فکرمیکردم خیلی وقت نیست که عضو بسیج هست...
ولی ظاهرا فقط من نمیدونستم که رییس بسیج دانشگاهه.😅
چون مسئولیتی نداشتم آزادتر بودم و بیشتر میتونستم از معنویت اردو استفاده کنم.😍😎✌️
جز مواقع پذیرایی و پیاده و سوار شدن که کمک میکردم بقیه مواقع تو حال خودم بودم.😊💚
توی جلسات مسئولین اتوبوس ها هم مجبور نبودم شرکت کنم.
اما روز سوم اردو حانیه به شدت مریض شد،تب و لرز داشت.🤒🙁
چون کس دیگه ای نبود من جای حانیه مسئول اتوبوس شماره یک خواهران شدم.😐
اتوبوس شماره یک یعنی زودتر از همه حرکت، زودتر از همه توقف،هماهنگ کردن واحد خواهران و برادران و کلا کارش بیشتر بود.😑
ولی وقتی قبول کردم حواسم نبود مجبورم بیشتر با امین ارتباط داشته باشم.
چون حانیه و امین محرم بودن هماهنگی های خواهران و برادران رو انجام میدادن.😕
سوژه ی دخترها شده بودم...🙁
منکه حتی وقتی خواسته ای از واحد برادران داشتم به یکی دیگه میگفتم انجام بده،😐حالا باید تقاضاهای دیگران رو هم انتقال میدادم.
هر بار میگفتم هرکاری هست یه جا بگین تا یه دفعه همه رو هماهنگ کنم، میخندیدن و برای اذیت کردن من هربار یه کاری رو میگفتن که به امین بگم...
یعنی طوری بود که نیم ساعت یکبار باید با امین تماس میگرفتم.😑😥
امین هم کارش زیاد بود و از این همه تماس کلافه میشد.یه بار باصدای نسبتا بلندی گفت:
_خانم روشن،همه ی کارهاتونو یه جا بگید که هی تماس نگیرید.😠🗣
من تا اومدم چیزی بگم دخترها زدن زیر خنده...😕😑
فکر کنم از حال من و خنده ی دخترها فهمید نقشه ی اوناست،چون آروم شد و دیگه چیزی نگفت.😕
توی اون سفر بیشتر شناختمش...👌
آدم آروم،منطقی،سربه زیر،مؤدب و باوقاری بود.معنویت خاصی داشت.
یه بار که ازکنارش رد شدم داشت برای خودش نوحه میخوند و گریه میکرد...
و از حضرت زینب(س) توفیق سربازی شونو میخواست.
چفیه رو کشیده بود روی سرش که کسی نشناستش ولی من شناختمش. من تعجب نکردم،همچین آدمی بود.
از اینکه کسی رو پیدا کردم که میتونم سؤالایی رو که مدتها ذهنمو درگیر کرده ازش بپرسم خوشحال شدم.
از محمد پرسیده بودم.به چندتاشم جواب داد ولی بعد گفت جواب بیشتر سؤالاتت رو باید خودت بهش برسی،😕حتی اگه من توضیح هم بدم قانعت نمیکنه.
البته امین خیلی محجوب بود.
میدونستم ممکنه جواب سؤالامو نده،ولی پیداکردن جواب سؤالام اونقدر برام مهم بود که امتحان کنم و ازش بپرسم.
یه بار بعد جلسه گفت...
ادامه دارد..
🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ
اولین اثــر از؛
✍ #بانـــومهدی_یارمنتظرقائم
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#صفحه366ازقرآن🌸
#جز_نوزدهم🌸
#سوره_فرقان🌸
ثواب تلاوت این صفحه هدیه به #شهید_حاج_علیرضا_گل_محمدی 😍😍😍😍
#ختم_قرآن
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
آقـآےِ مـــــَـــن ...
عآشــِـق خَستـہ دلَـت،
باز ڪَمے غَمگیـــن است...
اے وآی ،
غَـم دوریتان
وآے عَجـَب سَنگیـــن اَست ...
اللّــهــــمَ عجّـــل لــولیــک الفَـــرج...
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
سلام روزتون بخیر وشادی
یک روزدیگر
یک برکت دیگر
وفرصت دیگربراے زندگی☘
خدای مهربانم
تو را سپاس بخاطر روزی دیگر و آغازی نو
با نام تو آغاز می کنیم
خدایا به امید خودت
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
27.mp3
2.8M
شرح دعای روز بیست و هفت
مرحوم آیت الله #مجتهدی
#ماه_مبارک_رمضان
🔷شرح دعای روز بیست و هفتم🔷
دعا را این گونه آغاز میکنیم:
خدایا! در این ماه فضیلت شب قدر را روزیم کن.
در میان همه ماه ها، ماه رمضان برتر است و در این ماه، «شب قدر» بهترین شبها است. اهمیت این شب از دو جهت است: اوّل آن که شبی است مبارک. قرآن کریم در اهمیت آن میفرماید:
اِنّا اَنْزَلْناهُ فی لَیْلَةٍ مُبارکة.
همانا ما نازل کردیم قرآن را در شب مبارکی [شب قدر].
و در سوره ی قدر میفرماید:
لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ اَلْفِ شَهر؛
شب قدر از هزار ماه بهتر است.
دوّم به دلیل وقایعی است که در این شب رخ خواهد داد و آن تعیین سرنوشت همه ی اشیا و ارزاق و اندازه گیری آن هاست. قرآن در این باره میفرماید:
در این شب فرشتگان و روح به اذن خدا، از هر فرمان الهی نازل گردند.
شب قدر، فضیلت بسیار دارد. این شب برابر هزار ماه یعنی بیشتر از هشتاد سال است. سرنوشت و مقدرات مردم در این شب معلوم میگردد و شبی است که فرشتگان، فوج فوج از آسمان فرود میآیند در حالی که حامل رحمت الهی و برکات آسمانی و خیرات فراوان و فیوضات سرشارند.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
در فراز دوّم از خداوند درخواست میکنیم:
خدایا! در این ماه، کارهایم را از سختی به آسانی بگردان.
مشکلات و ناملایمات زندگی در طول حیات بشر وجود داشته و انسان با آن دست و پنجه نرم کرده است. اگر تلخی ها، ناکامی ها، سختیها و مشکلات زندگی نباشد، انسان به راحتی و آسایش نخواهد رسید.
قرآن کریم در این زمینه میفرماید:
اِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرا
به یقین با هر سختی آسانی است.
قرآن کریم، راه عبور از سختیها و رسیدن به آسانیها را چنین بیان میکند:
اما آن کس که (در راه خدا) انفاق کند و پرهیزگاری پیش گیرد و جزای نیک (الهی) را تصدیق نماید، ما او را در مسیر آسانی قرار میدهیم.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم در این زمینه میفرمایند:
بدان که با سختی ها، آسانی است و با صبر، پیروزی و با غم، خوشحالی و گشایش.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
در بند آخر از خداوند متعال درخواست میکنیم:
خدایا! در این ماه، پوزشهایم را بپذیر و گناهان و سنگینی هایم را بریز، ای خدای مهربان به بندگان صالح!
همه ی گناهان و خطاها از یک نقطه سرچشمه میگیرد و آن حبّ و علاقه به دنیا است و مگر این که خداوند متعال، با فضل و رحمتش به بنده ی صاحب عذر رحمی کند و او را ببخشاید. البته این کرم خداوندی، در صورتی است که خطاهای ما از روی جهل باشد نه عناد.برای اثبات صدق این گفتار، باید توبه کرد؛ زیرا توبه موجب طهارت و پاکی از گناه میشود و در واقع آن بار سنگین را از دوش گناهکار بر میدارد.
التماس دعا
🌹🌹🌹🌹🌹🌹