فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ
🎥 چرا باید همسر خود را ببخشیم؟
🔴 استاد_رفیعی
👌😍👌😍👌😍👌😍
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#هرچی_توبخوای
رمان محتوایی .....
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
#هرچی_توبخوای #قسمت80 دقت کردم دیدم مثل سابق امین رو دوست ندارم... کمتر شده؟! نه،کمتر نشده😊👌 ولی
#هرچی_توبخوای
#قسمت81
-سلام
-سلام،امرتون؟
-زهرا روشن هستم.
سکوت کرد.بعد مدتی گفت:
_چند لحظه صبر کنید.
بعد به اون طرف گفت
_الان برمیگردم...
ظاهرا رفت جای دیگه.
-ببخشید خانم روشن.خوبین؟
-متشکرم.اگه مزاحم شدم میتونم بعدا تماس بگیرم.
-نه،خواهش میکنم.بفرمایید،در خدمتم.
-براتون امکان داره حضوری صحبت کنیم؟
من من کرد و گفت:
_کی؟
-هر روزی که شما وقت داشته باشید.
-جسارتا حدودا چقدر طول میکشه؟
-نمیدونم.با رفت و برگشت شاید پنج ساعت.
-کجا میخواین بریم مگه؟!!😟
-مزار امین.🌷🇮🇷
سکوت کرد،طولانی.گفت:
_اجازه بدید هماهنگ کنم اطلاع میدم بهتون.
-بسیار خب.خداحافظ.
-خداحافظ
نیم ساعت بعد تماس گرفت...
-سلام خانم روشن
-سلام
-دو ساعت دیگه خوبه؟
تعجب کردم.گفتم:
_عجله ای نیست،اگه کار دارید....
-نه،کاری ندارم..پس دو ساعت دیگه مزار امین، منتظرتونم...
-باشه.خداحافظ.
-خداحافظ.
سریع آماده شدم...
با ماشین امین رفتم.وقتی رسیدم اونجا بود.تا متوجه من شد،بلند شد و سلام کرد.نگاهش نکردم.رسمی جواب دادم.برای امین فاتحه خوندم....
سرمو یه کم آوردم بالا ولی #نگاهش_نمیکردم. گفتم:
_عجله ای نبود.میتونستم صبر کنم.
-راستش کار داشتم ولی وقتی گفتین بیایم اینجا فهمیدم مساله ی مهمیه.کارامو به یکی سپردم و اومدم.
-امین وقتی شهید شد جزو نیرو های شما بود؟
تعجب نکرد که میدونم.
-بله.
-درمورد من چیزی به شما گفته بود؟😟
-نه...خودم یه چیزایی متوجه شدم.👌
-چی مثلا؟🙁😟
-وقتی بهش گفتن شما سکته کردین،رنگش مثل گچ شده بود.😣از هوش رفته بود.بعد یک ساعت با فریاد پرید و همش اسم شما رو میاورد.چند بار خواست با شما صحبت کنه،هر بار بهش میگفتن شما بیهوشین.حالش خیلی بد بود.یعنی گفتیم دق میکنه،میمیره.😔
خیلی گریه میکرد... مدام حضرت زینب(س) رو قسم میداد که شما زنده بمونید.حال همه منقلب شده بود.منع پروازش کرده بودم.با اون حالش اصلا صلاح نبود ببریمش.التماس می کرد صبر کنیم.همه رفتن.من موندم و امین که اگه خواست بیاد با پرواز بعدی بریم.وقتی محمد گفت به هوش اومدین، خواست با شما صحبت کنه ولی محمد میگفت نمیشه.نعره میزد که گوشی رو به شما بدن.😔ولی وقتی محمد گوشی رو به شما داد،حالش بد شد.حتی نمیتونست صحبت کنه.صدای محمد اومد که داد میزد و پرستارها رو صدا میکرد.بعد گوشی قطع شد.امین خیلی حالش بد بود.چند ساعت بعد پدرتون تماس گرفت.خیلی با امین حرف زد که آروم باشه.وقتی با شما صحبت کرد و شما بهش گفتین بره،خیلی آروم تر شده بود.به سختی فرمانده رو راضی کردم ببریمش...
امین سه بار اعزام شد .بار اول با محمد بود،هر دو دفعه بعد با من بود.باهم دوست شده بودیم. ولی بار آخر جور دیگه ای بود.جز درمورد کار حرف نمیزد.🕊تا روز آخر که به من گفت دیگه وقتشه.🕊نگرانش بودم.😥همش مراقبش بودم.تا اینکه درگیری سخت شد.😈👊مسئولیت بقیه هم با من بود.یه دفعه از جلو چشمهام غیب شد.😣👣رفت جلو و چند تا از داعشی ها رو یه جا نابود کرد ولی خودشم شهید شد.اون موقع نتونستیم برگردونیمش عقب.نمیدونستم چجوری به محمد بگم.حال شما خوب نبود.😥😢
چند روز صبر کردم ولی شرایط طوری بود که باید اطلاع میدادم.😢خیلی تلاش کردم تا پیکرشو برگردونم.متأسفم که دو هفته طول کشید ولی من همه تلاشمو کردم.😢😞
بابغض حرف میزد.منم اشک میریختم.
-وقتی روز تدفین امین با اون صبر و استقامت دیدمتون به امین حق دادم برای عشقی که به شما داشت.😣🌷
-پس شما اون روز...😟😳
نذاشت حرفمو تموم کنم.
-من اون روز حتی به شما #نگاه هم نکردم.😔هیچ فکری هم نکردم.فقط تحسین تون کردم.فقط همین.😞☝️
-بخاطر شهادت امین عذاب وجدان داشتین؟😥
ادامه دارد..
🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ
اولین اثــر از؛
✍ #بانـــومهدی_یارمنتظرقائم
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#صفحه408ازقرآن🌸
#جز_بیست_و_یک🌸
#سوره_روم🌸
ثواب تلاوت این صفحه هدیه به #شهید_حشمت_الله_عسکری 😍😍😍
#ختم_قرآن
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
اِلهی
یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد
یا عالی بِحَقِّ علی
یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه
یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن
یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن
عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان
شبتون بخیر التماس دعا
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
خدايا...
چون تو حاضري چه جويم
و چون تو ناظري چه گويم!🌺🍃
شكرت كه توشه اي جز توكل ندارم
؛شكرت كه مي گويم شكرت....🌸🍃
سلام روز گرم تابستونیتون بخیر
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#تربیت_فرزند
#پرسش_پاسخ
#مشاوره
💕⚽⚽⚽🎯⚽⚽⚽💕
#پسر_سه_ساله_ام_هر_وسیله__ای_که_کنارش_بباشه_رو_پرت_میکنه
سلام با تشکر از استاد عزیز سرکار خانم شاکری یک سوال از خدمتتون داشتم پسر من 3سال و چهار ماهش هست و متاسفانه چند وقتی هست از روی عصبانیت هر وسیله ای که جلوی دستش باشه پرت میکنه و خیلی خطرناک هست نگرانم باید چکار کنم؟
⚽🎯⚽
🍀 سلام ،، عکس العمل شما چیه؟!
در زمان پرتاب شی
👈 قاطعیت و ناراحتی تون رو نشون بدین.
بعد از آرامش کودک،،
👈آموزش* همراه با مهربانی داشته باشید.
اونم نه یک بار،،
چندین بار در موارد مختلف...
〰〰〰〰〰〰
*آموزش : فقط توپ برای پرتاب کردنه⚽،،
اشیاء دیگه برای کار دیگه ای درست شدند.
👈کارکرد اشیاء رو براش توضیح بدین.
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#تربیت_فرزند
#پرسش_پاسخ
#مشاوره
💕🌻🌻🌻🍃🌻🌻🌻💕
#پسرم_الکی_حرص_میخوره_و_داد_میزنه
سلام وقتتون بخیر
پسر ۳ سال و نیمم یه مدته خیلی الکی حرص میخوره
دائم سر خواهر کوچیکش داد میزنه و بهش زور میگه و دائم دوست داره بهش پیله کنه...بی توجهی میکنم فایده نداره تا مرز گریوندن خواهرش پیش میره
حواسش رو پرت میکنم توجه نمیکنه...
من و باباش خیلی از دست کاراش خسته شدیم و ناراحت و کلافه
دختر کوچولوم وقتی کسی رو تو خیابون یا اقوام یا ....میبینه کلی ذوق میکنه و سلام و دست تکون دادن و ...
اما پسرم روشو بر میگردونه و اصلا حرف نمیزنه...اگرکسی بیشتر از چند کلمه باهاش صحبت کنه یا گریه میکنه یا داد میزنه😕😐
🌻🍃🌻
🍀 سلام ،،معمولا داد زدن، زورگویی و توجه منفی همشیرها به هم به خاطر رفتار بزرگترهاست.
نق زدن های زیاد کودکان،،.
باعث خشم پنهان والدین میشه و خیلی ناآگاهانه ممکنه در جایی عصبی برخورد کنند یا نسبت به کودک دیگه مهربان تر رفتار کنند،،
همین تغییر احساس و رفتار سبب تشدید رفتارهای آزاردهنده کودک بهانه گیر خواهد شد.
با این توضیح احتمالا ریشه مشکل کودک تون رو متوجه شدید،،
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تربیت_فرزند
#عادات_عصبی_کودکان
شب ادراری کودکان با منشا روحی و روانی
حاج آقا #دهنوی
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#تربیت_فرزند
🔻برخی از والدین محبت را یک نیاز جانبی میدانند
که اگر پاسخ داده شود بد نیست؛
👌اما اگر به آن بیتوجه باشیم اتفاق خاصی رخ نمیدهد.
🔻این دسته از والدین، نیازهای ظاهری مثل غذا، پوشاک، مسکن و ... را اصلیترین نیازها میدانند که اگر تأمین شد
زندگی فرزندشان تأمین شده
♨️و اگر هم تأمین نشد، زندگی فرزندشان پا در هوا است.
❗️نباید فراموش کرد که بسیاری از ناهنجاریهای تربیتی ریشه در احساس نیاز شدید فرزندان به محبت دارد.
👈برای اثبات این مدعا کافی است سری به کانونهای اصلاح و تربیت بزنیم
و ببینیم چه تعداد از کودکان و نوجوانانی که مرتکب جرم و جنایت شده و به این کانونها آمدهاند، نیازشان به محبت از سوی خانواده تأمین شده است؟
📚کتاب منِ دیگرِ ما
استاد #عباسی_ولدی
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عادات عصبی در کودکان
دیابت بی مزه ، علت شب ادراری کودکان
#عادات_عصبی_در_کودکان
#کلیپ
#تربیت_فرزند
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
EnteghalMafahimDini01-18k (1).mp3
5.6M
📩صوت
راه تسهیل انتقال مفاهیم دینی به کودکان و نوجوانان🎀🎁🎀
استاد #پناهیان 🌷 درقالب موارد ⤵️
1⃣بستر سازی با نشان دادن حقیقت زندگی
🔸وظیفه ما، کشف و فعال نمودن فطرت کودک
🔸آگاه کردن کودک و نوجوان از محدودیتهای زندگی و دنیا
🔸دین، برنامه لذت از زندگی
2⃣-استفاده از ادبیات مناسب
🔹استفاده کلمات آشنا با ذهن کودک برای انتقال مفاهیم
🔹ورود به آغوش خدا پس از خروج از آغوش والدین
#تربیت_فرزند
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#هرچی_توبخوای
رمان محتوایی .....
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
#هرچی_توبخوای #قسمت81 -سلام -سلام،امرتون؟ -زهرا روشن هستم. سکوت کرد.بعد مدتی گفت: _چند لحظه صبر ک
#هرچی_توبخوای
#قسمت82
_بخاطر شهادت امین عذاب وجدان داشتین؟ 😥
_من تو مدتی که سوریه بودم،..
آدمهایی دیدم که آرزوی شهادت داشتن ولی شهید نشدن..😔بعضی ها هم بودن که حتی خوابش هم دیده بودن.😢اوایل خیلی مراقب کسانی بودم که میگفتن حتما شهید میشن.بارها تو موقعیت های مختلف،فهمیدم هر کاری هم بکنم،هر کی #قسمتش باشه،میره.😞👣نه اینکه من مراقب نیرو هام نباشم،نه.مراقب نیرو هام هستم ولی وقتی #خدا بخواد من دیگه #نمیتونم کاری بکنم. بخاطر شهادت امین عذاب وجدان نداشتم،گرچه خیلی دلم سوخت.😣😞واقعا انگار دوباره برادرمو از دست داده بودم.
ولی برای اینکه نتونستم زودتر برگردونمش عذاب وجدان دارم.😓
-شما دنبال شهادت نیستید؟😥
-نه..من دنبال #انجام_وظیفه هستم.گرچه دوست دارم #عاقبتم شهادت باشه ولی هر وقت که #خداصلاح_بدونه.الان #جون من مفید تره تا #خون من.
-شما #چرا میخواین با من ازدواج کنین؟🙁
_اگه اشکالی نداره دلیلشو اگه خدا خواست و شما راضی بودید و ازدواج کردیم، بعد ازدواج میگم.👌
-ولی من میخوام الان بدونم.
-پس مختصر میگم.اول از یه #حس شروع شد ولی بعد که #شناخت بیشتر شد،هم جنبه ی #عاقلانه هم احساسی قوی تر شد.دوست داشتم باور کنم.البته دلیلی هم برای باور نکردن نبود.
-اگه من بگم با شغل شما مشکل دارم،چکار میکنید؟😟
چند لحظه سکوت کرد.بعد گفت:
_قبلا به این موضوع فکر کردم.نمیگم بخاطر شما شغلمو میذارم کنار.من دربرابر #توانایی هایی که خدا بهم داده #مسئولم و باید جوابگوی خدا باشم....اما ...بخاطر شما...از زندگی #شخصیم...میگذرم.
دیگه حرفی برای گفتن نداشتم.گفتم:
_من میخوام پیش امین بمونم.ماشین آوردم، خودم برمیگردم.اگه شما حرفی ندارید، بفرمایید.من بیشتر از این مزاحمتون نمیشم.
خداحافظی کرد و رفت....
مطمئن بودم پسر خوبیه، 😊مطمئن بودم دوستش دارم ولی میترسیدم بخاطر دوست داشتنم #مانع انجام وظیفه ش بشم.😥من خودمو خوب میشناسم.وقتی به کسی علاقه مند بشم،تحمل نبودنش کنارم،تحمل حتی یک روز ندیدنش برام خیلی سخته.
ولی کار وحید طوریه که حتی اگه شهید هم نشه،خیلی وقتها نیست.😧☝️
با خودم کلنجار میرفتم، بالا پایین میکردم،سبک سنگین میکردم.این #امتحان_جدیدوسخت من بود.
بعد یک ماه بالاخره به نتیجه رسیدم.... خیلی دعا کردم.گفتم:
خدایا*هر چی تو بخوای*.خیلی کمکم کن.💖🙏
رفتم پیش عمه زیبا،عمه ی امین.با کلی شرمندگی و خجالت گفتم:
_امین قبل رفتنش ازم خواسته بود بعد شهادتش ازدواج کنم.🙈
عمه زیبا بغلم کرد و گفت:
_امین بهم گفته بود اگه یه روزی زهرا اومد پیشت و ازت اجازه خواست ازدواج کنه،بغلش کن و براش آرزوی خوشبختی کن.خوشبخت باشی دخترم.😊🤗
فرداش رفتم پیش خاله مهناز.همون حرفهایی که به عمه زیبا گفته بودم بهش گفتم.خاله مهناز هم گفت:
_امین گفته بود اگه یه روزی زهرا اومد پیشت و ازت اجازه خواست که ازدواج کنه بهش بگو دعای خیر امین همیشه خوشبختی توئه.😊🤗
روز بعدش گل نرگس خریدم.🌼رفتم پیش امین.🌷🇮🇷اول مزارشو با گلاب🌸 شستم.بعد گل نرگس رو مثل همیشه روی مزارش چیدم.یه کم ساکت فقط نگاه میکردم.
گفتم:
_سلام...دلم برات تنگ شده...روزهایی که با هم بودیم برام مثل برق و باد گذشت،روزهایی که بدون تو گذشت برام یه عمر بود.😒همیشه عاشقانه دوست داشتم.😊💝هیچ وقت نگفتم کاش بجای امین با یکی دیگه ازدواج میکردم.هیچ وقت نگفتم کاش با امین ازدواج نکرده بودم.یادته روز آخر بهم گفتی...
ادامه دارد..
🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ
اولین اثــر از؛
✍ #بانـــومهدی_یارمنتظرقائم
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#هرچی_توبخوای
#قسمت83
_.... یادته روز آخر بهم گفتی ازدواج کن؟😒 اون موقع خیلی دلم گرفت.ازت ناراحت شدم.ولی حالا بعد دو سال و چهار ماه از شهادتت دارم ازدواج میکنم.😊واقعا دو سال از نبودنت میگذره؟!!! نه.خیلی بیشتره.دو قرن و دو سال گذشته.😒این زهرا،زهرایی #نیست که تو باهاش ازدواج کردی.از اون دختر شوخ و خنده رو و به قول خودت خوش اخلاق،باحیا، زیبا، مؤدب و مهربون دیگه خبری نیست...من هنوز هم این خصوصیات رو دارم.حتی سعی کردم بهتر از قبل باشم،ولی یه چیزایی #تغییر کرده..یادته آخرین باری که کلاس استادشمس رفتم درمورد عشق صحبت کردم؟ گفتم #عشق مثل نخ تو اسکناسه که اگه نباشه اسکناس زندگی ارزشی نداره..نخ تو اسکناس زندگیم تغییر کرده،عشقی که #به_خدا داشتم یه جور دیگه شده.هم #بیشتر شده هم #جنسش فرق داره.اسکناس زندگیم #باارزش_تر شده.اون موقع بهترین دوستم خدا بود.الان همه ی زندگیم خداست.. وقتی تو رفتی خیلی خوب فهمیدم همه چیز جز خدا #فانیه..خدا تنها کسیه که همیشه باهام میمونه...امین برام دعا کن.😒😭🙏
دیگه گریه م گرفته بود...
-میخوام ازدواج کنم...با وحید.😭❤️میشناسیش دیگه..بابا میگه مرد خوبیه.کارش سخته ولی میتونه خوشبختم کنه...قبلا میگفتم خوشبختی یعنی اینکه آدم با کسی زندگی کنه که دوستش داره.الان به نظرم #خوشبختی یعنی اینکه آدم تو #هر موقعیتی #باخدا باشه...دعا کن همیشه خوشبخت باشم... تو برام خاطره ی شیرینی هستی.خیلی چیزها ازت یاد گرفتم که تو روزهای بدون تو خیلی به دردم خورد..یه زمانی خدا منو #باتوامتحان کرد،حالا هم میخواد #باوحید امتحانم کنه.امتحانات با وحید #سخت_تره برام.از خدا خواسته بودم یا وحید فراموشم کنه یا کاری کنه که عاشقش بشم،خیلی بیشتر از عشقی که به تو دارم.😒خدا دعای دوم منو اجابت کرده.امین،من الان وحید رو بیشتر از تو دوست دارم.خودت گفتی اینطوری راضی تری وگرنه من راحت تر بودم که تا آخر عمرم با خیال و خاطراتت زندگی کنم...
من راضیم،از زندگیم،از اینکه تو خاطره ای و وحید حال.✨من #راضیم_به_رضای_خدا.✨ امین خیلی برام دعا کن.به حرمت روزهای خوبی که با هم داشتیم برام خیلی دعا کن.
رفتم پیش بابا تو اتاقش...
با جون کندن بهش گفتم جوابم مثبته.🙈🙊مامان اومد تو اتاق، چشمهاش پر اشک بود.گفت:
_اگه وحید هم بره چی؟😢
گفتم:
_شاید هم من زودتر از وحید رفتم.کی میدونه کی قراره بمیره؟😊
مامان بغلم کرد 🤗😢و برام آرزوی خوشبختی کرد.
محمد وقتی فهمید به گوشیم زنگ زد.صداش ناراحت بود.گفت:
_امیدوارم خوشبخت بشی.😒
شب علی اومد خونه ما.ناراحت بود.تو هال،پیش مامان و بابا گفت:
_شغل وحید بدتره که.زهرا دق میکنه از دست این پسره.😒😠
تو چشمهاش نگاه کردم وگفتم:
_داداش،خیالت راحت.این زهرا دیگه اون زهرای #سابق_نیست که تو سختی ها کم بیاره.😊👌
خیالش راحت نبود.بعد شهادت امین بیشترین کسی که اذیت شده بود علی بود.😒 میفهمیدمش.خیلی وقت ها با خودم گفتم کاش پیش علی اونجوری گریه نمیکردم.
وقتی جواب مثبت منو به خانواده ی موحد گفتن، وحید مأموریت بود...
تو اولین فرصت باهام تماس گرفت. #رسمی گفت:
_سلام
منم #رسمی جواب میدادم:
_سلام
نمیدونست چی بگه.منم نمیدونستم.بعد از سکوت طولانی گفت:
_مادرم گفت جواب شما مثبته...درسته؟
ادامه دارد..
🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ
اولین اثــر از؛
✍ #بانـــومهدی_یارمنتظرقائم
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#صفحه409ازقرآن🌸
#جز_بیست_و_یک🌸
#سوره_روم🌸
ثواب تلاوت این صفحه هدیه به #شهید_علی_کرم_دهنوی 😍😍😍
#ختم_قرآن
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
✨تو ﺭﺍ نمی ﺩﺍﻧﻢ
-اﻣﺎ ﻣﻦ ﺩﻟﻢ میخواهد بگویم دلم ﺭﻭﺷﻦ ﺍﺳﺖ...
✨-به ﺗﻤﺎﻡ ﺍﺗﻔﺎﻗﻬﺎی ﺧﻮﺏِ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﻣﺎﻧﺪﻩ
-به ﺗﻤﺎﻡ ﺭﻭﺯﻫﺎی ﺷﻴﺮﻳﻦ ﻧﻴﺎﻣﺪﻩ
-ﺑﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪی ﻛﻪ ﻳﻚ ﺭﻭﺯ ﺑﺮ ﺩﻟﻤﺎﻥ می ﻧﺸﻴﻨﺪ
-به ﺍﺟﺎﺑﺖ ﺷﺪﻥ ﺩﻋﺎﻫﺎﻳﻤﺎﻥ
-ﺑﻪ ﺑﺮﺁﻭﺭﺩﻩ ﺷﺪﻥ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﻳﻤﺎﻥ
-به ﻣﺤﻮ ﺷﺪﻥ ﻏﻢ ﻫﺎی ﺩﻳﺮﻳﻨﻪ ﻣﺎﻥ
-ﻣﻦ ﺩﻟﻢ ﺭﻭﺷﻦ ﺍﺳﺖ
-رﻭﺯی ﺍﺯ ﺭﺍﻩ میﺭﺳﺪ
-ﻭ ﻣﺎ ﺑﺮﺍی ﻳﻚ ﺭﻭﺯ ﻫﻢ ﻛﻪ ﺷﺪﻩ
-آﻧﭽﻨﺎﻥ ﻛﻪ ﺑﺎﻳﺪ زندگی ﻣﻴﻜﻨﻴﻢ
-ﻣﻦ ﺩﻟﻢ ﺭﻭﺷﻦ ﺍﺳﺖ
✨مهدی(عجل الله) خواهد آمد.....
#اللّهمعجّللولیکالفرج
🌿🌾🌺🌿🌾🌺🌿🌾🌺🌿🌾🌺