#آقایان_بخوانند
لطفا PMS همسرتان را درک کنید
کارشناس ارشد روانشناسی میگوید اکثر آقایان آگاهی کاملی در مورد بیماری PMS خانمها ندارند.
30 درصد خانمها در طی دوران قاعدگی از عوارض سندرم پیش از قاعدگی یا PMS رنج میبرند.
این سندرم، مجموعهای از مشکلات فیزیکی درونی بوده که 7-2 روز قبل از قاعدگی، شروع و با آغاز پریود، تمام میشود.
علایم عصبی این نشانهها شامل افسردگی، احساس غم و اندوه، عصبانیت، تحریک پذیری بیش از حد، کاهش تمرکز و خواب آلودگی است.
ازجمله علایم گوارشی این سندرم میتوان به تهوع، استفراغ، اسهال، نفخ و افزایش وزن ناشی از جذب مایعات اشاره کرد.
احساس درد عضلات، سردرد، خشکی یا چربی بیش از حد موها نیز از علائم دیگر این سندرم بوده که البته این علائم با هم بروز نمیکند.
زنان و دختران روزهایی از ماه عصبی و بد اخلاق میشوند و در واقع آنقدر تحریکپذیر هستند که با کوچکترین مسالهای بشدت واکنش نشان میدهند.
بعضی شوهرها از بروز این تغییر خُلق در همسرشان احساس ترس میکنند و سعی دارند در چنین موقعیتی اکثر وقت خود را در خارج خانه بگذرانند.
مردها کنترل خود راز دست داده و بین آنها و همسرشان دعوای شدید ایجاد میشود.
بهتراست همسران در دوره نشانگان پیش از قاعدگی بخشی از وظایف را به عهده بگیرند تا همسر بتواند استراحت کافی داشته باشد.
نحوه نادرست برخورد آقایان با تغییرات خلقی همسر، یکی از بزرگترین نگرانیهای روحی روانی خانمها در دوره نشانگان پیش از قاعدگی است.
نا آگاهی و رفتار غلط شوهر، هنگامی که همسرش دوره نشانگان پیش از قاعدگی را میگذراند، میتواند به طلاق و جدایی منجر شود.
#هردوبخوانیم
👇زن و مرد بخوانید
🔥 اثر فوقالعاده فرو بردن 🔥خشم
💠 🧕🧔همسرانی که بتوانند در مشاجرات #خشم خود را فرو ببرند و عصبانیت خود را در تصمیمشان دخیل نکنند بشدت محبوب و
عزیز میشوند.
💠 🔥فرو بردن خشم، بالاترین و اوج تأثیرگذاری را بر طرف مقابل دارد.
💠 تغییر حالت بدن، ترک مکان، #وضو گرفتن، آب #سرد نوشیدن، به عاقبت کار اندیشیدن و #خدا و ائمه (ع) را ناظر دانستن از فرمولهای موفقیت در اینکار است.
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#خانمها_بخوانند
حواستون به حفظ قدرت مرد باشه👌
یه مرد وقتی احساس قدرت کنه ، دوست نداره در مورد یه موضوع باهاش کل کل کنن، پس اگه سر یه موضوع با اون زاویه پیدا کردید خیلی کوتاه نظرتون رو بگید.
اگه دیدید قانع نمیشه !
جمله "باشه هر چی تو بگی" رو به قلبش شلیک کنید !
مطمئن باشید روی نظر شما فکر می کنه و اگه به درستی اون پی ببره حتما از نظر خودش بر می گرده و به نظر شما عمل می کنه ،
ولی اگه باهاش بگو مگو کنید کاری به درست یا غلط بودن نظر شما نداره.
👈 اون فقط می خواد از قله ی قدرت پایین نیاد وقتی شما بهش قدرت بدید ابایی نداره که از نظر خودش برگرده.
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#خانمها_بخوانند
🔺اگر همسرم کاری کرد که موردعلاقه ام نبود چیکار کنم؟
➖ بعضی وقتها پیش میاد که شوهرتون یه کاری انجام میده که ناقص انجام داده یا خوب انجام نداده
مثلا قراره مهمون بیاد به شوهرتون میگین که بره میوه بخره. میره میوه هایی می خردکه خیلی ریز است یا مناسب مهمون نیست
اگر شما دفعه بعد بری خودت میوه بخری تا خیالت راحت باشه. باید گفت که شما اشتباه ترین کار رو انجام دادین و از این به بعد ناخودآگاه با انجام این کار میوه خریدن که از وظایف مردانه است میشه جزو وظایف شما
دفعه بعد هم بذارین همسرتون بره خرید ولی بهش بگین " عزیزم پرتقال فلان اندازه ای بخر واسه مهمون مناسب باشه."
➖این اشتباه یه آسیب بدی هم داره و اون اینه که اگر به همسرتون که کاری رو خوب انجام نداده سرکوفت بزنید . دفعه بعد دیگه همون کارو هم حتی انجام نمیدهد.
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
بانو جان 🧕
امروز دوشنبه است اول اینکه امروز خادم آقا امام حسن و امام حسین ( ع ) باش تو خونه و کارهات رو به نیت خدمت انجام بده
دوم اینکه غذات رو با نیت نذری این دو امام بزرگوار بپز با وضو
سوم اینکه امروز هر بار از دست بچه ها و همسر ناراحت شدی یادت بیاد که امروز خادمی و خادم به مهمونای اهل بیت احترام میزاره و محبت میکنه ؛ ثواب صبر و بردباریت رو هم هدیه کن به روح شهید بزرگوار حاج قاسم سلیمانی تا هم تو دنیا برد کرده باشی هم تو اخرت😊👌
🌸یه کار دیگه بکن یه صفحه یا حتی یک آیه قرآن بخون با معنی و بازم ثوابش رو هدیه کن به شهدا ...
یه کاری هم امروز برای دل خودت انجام بده ؛ کاری که دوست داری و شادت میکنه 😍 اخه میدونی تو قلب خونه ای اگر شاد نباشی کل خونه رو غم میگیره پس خودت به فکر خودت باش
منتظرتم ساعت 5 عصر امروز بیای از یه روز متفاوت و کارهایی که کردی بگی
یاعلی🌹🌹
به ای دی
@yamahdi85
میتونید بفرستید😊
نگاهی به زندگی #شهید_بهشتی ، از تولد تا شهادت
۷ تیرماه سالروز شهادت دکتر بهشتی ویاران باوفایش را باذکرصلوات گرامی میداریم🌸
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
بانو جان 🧕 امروز دوشنبه است اول اینکه امروز خادم آقا امام حسن و امام حسین ( ع ) باش تو خونه و کارها
#ارسالیهای_اعضا 😊👇👇
امروز با این که پام شکسته و توی گچ بود و خیلی روی اعصابم اثر گذاشته .بلند شدم یک غذای خوشمزه درست کردم به نیت نذری 😋😋😋😋😋
هر چند خیلی به پام فشار اومد و اذیت شدم ولی ارزشش رو داشت 👌👌👌
و اینکه از صبح که دخترم بلند شد به دلیل اینکه دستش رو آتل بستن با غرو نق بیدار شد 🤨🤨🤨🤨🤨
ولی از صبح خیلی،سعی کردم آروم باشم 🙄
خدایی اول صبح خیلی قاطی،بودم ولی با پیاماتون کلی آروم شدم 😍
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
سلام بانو جان.با این پیامت اشکمو در آوردی.نتونستم تا عصری صبر کنم.
امروز تولد آقامونه. منم با پختن کیک و عصرونه از خانوادش دعوت کردم تا عصری دور هم باشیم به این بهونه.... یعنی همه ش دلی بود. ولی از الان میزارم به نیت خادمی امام حسن و حسین (ع)...... 😭😭😭
مورد دوم اینکه قراره برم مربی مهد بشم امروز باید برم کارای مقدماتیشو انجام بدم در کنار دیگر مربیان.به خاطر دغدغه ای که داشتم برای تربیت نسل بهتر.کار اونجا رو هم به نیت ارباب شروع میکنم... 😭😭
✍ وقتی کارهامون با نیت باشه خستگی و ناراحتی خودمونم ازبین میره ☺️ خدا قوت به این دو بانو
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
بانو جان 🧕 امروز دوشنبه است اول اینکه امروز خادم آقا امام حسن و امام حسین ( ع ) باش تو خونه و کارها
#ارسالیهای_اعضا
سلام راستش من پیامتون رو الان خوندم ولی از وقتی بیدار شدم حواسم بود دوشنبه اس غذامو به نیست آقا امام حسن و حسین(ع) درست کردم الان در حال کیک درست کردنم برای عصرونه به نیت آقا امام رضا و الان نیت میکنم به نیت حاج قاسم عزیزمون
آقامونم ی چیزس گفت ناراحت شدم ولی خودم زود رفتم بحث عوض کردم که ناراحتی بینمون نمونه😍
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
سلام عزیزم منم پیامتون رو دیدم رفتم کل انباری رو ریختم بیرون تمیز کنم نمیدونستم انقد طول میکشه خسته شدم 😫
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
✍ نگفتم برید خونه تکونی کنید که 😄😄 بازم خدا قوت👌
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#هرچی_توبخوای
رمان محتوایی .....
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
#هرچی_توبخوای #قسمت88 _.... بالاخره یه تاکسی اومد که سه تا خانم سوارش بودن.دو تا خانم بدحجاب عقب و
#هرچی_توبخوای
#قسمت89
_.... اون دختر حتی حاضر نبود به من فکر کنه... 😔
پنج سال انتظار و عاشقی 🖐یک طرف😔 یک سال انتظار و سکوت☝️ یه طرف... تو این یک سال سخت ترین روزهای زندگیمو گذروندم.😣
تازه معنی حرفها و نگاه هاش رو میفهمیدم... دست راستشو گرفتم و به کف دستش نگاه کردم. هنوز جای بخیه ها بود.گفتم:
_پس اون پسر فداکاری که این همه سال دعاش میکردم تو بودی؟!!☺️😍
چشمهاش ناراحت بود.😒
گفتم:
_من اون پنج سال بی خبر بودم ولی این یک سال زمان رو لازم داشتم برای اینکه الان عاشقت باشم.😊☝️
همه ساکت بودن...
برای اینکه فضا رو عوض کنم گفتم:
_پس تا حالا دو بار ضرب شست منو دیدی.به قول آقای موحد حواست باشه منو عصبانی نکنی که کاراته بازی میکنم.😜👊
همه خندیدن.😀😁😃😄ولی من محو تماشای مردی بودم که مردانه پای عشقش به من ایستاده بود.😍وحید لایق عشقی با دوام بود.فضای شادی شده بود.
اون شب وحید و خانواده ش رفتن ولی من تا صبح به #حکمت کارهای خدا فکر میکردم...😊🤔
زندگی من مثل جورچینی بود که قطعاتش خیلی منظم و حساب شده سرجاش قرار داشت.👌
فردای روز عقد وحید باید میرفت سرکار. ولی زودتر از همیشه برگشت.با من تماس📲 گرفت. گفت:
_از بابا اجازه گرفتم که من و تو با هم بریم بیرون.آماده شو دارم میام دنبالت.😊
خیلی خوشحال شدم...
سریع آماده شدم.حتی چادر هم پوشیدم و منتظر نشستم تا بیاد.😅😍مامان میخواست برای شام قرمه سبزی درست کنه.به من گفت:
_برای شام برمیگردی؟
گفتم:
_فکر نکنم.احتمالا بیرون یه چیزی میخوریم.☺️
مامان هم مشغول درست کردن خورشت شد.بوی غذا تو خونه پیچیده بود...
گوشیم دستم بود تا وقتی تماس گرفت سریع برم بیرون.زنگ در زده شد.نگاه کردم وحید بود.تعجب کردم که چرا به گوشیم زنگ نزده.😟🙁 گوشی آیفون رو برداشتم و گفتم:
_الان میام.☺️
لبخند زد و گفت:
_معمولا اول یه تعارفی میکنن که بیا تو.😁
خنده م گرفت.گفتم:
_میخوای بیای تو؟😃😅
-مامان خونه ست؟
-بله
-پس اگه اشکالی نداره باز کن.😁
درو باز کردم و به مامان گفتم:
_آقا وحید میخواد بیاد تو.
خودم جلوی در ایستاده بودم.مامان هم از آشپزخونه اومد.
وحید بالبخند وارد شد.یه دسته گل خوشگل❤️💐 تو دستش بود.بالبخند نگاهش کردم.نگاهم کرد ولی اول خیلی مهربون و خنده رو رفت سمت مامان.بعد احوالپرسی دسته گل رو گرفت سمت مامان و گفت:
_قابل شما رو نداره.😊💐
مامان به من نگاه کرد.وحید با خنده گفت:
_این برای شماست.مال زهرا تو ماشینه.😅
مامان هم خنده ش گرفته بود و گفت:
_واقعا اینو برا من خریدی؟😊
وحید گفت:
_بله مامان مهربونم.برای شما خریدم.☺️
مامان گل رو گرفت و تشکر کرد.من از این حرکت وحید و اینطور حرف زدنش با مامان تعجب کردم.😟آخه ما تازه دیروز عقد کردیم.اینکه اینقدر زود صمیمی شده و این حد از صمیمیت برام عجیب بود ولی از اینکارش خوشم اومد و با لبخند نگاهشون میکردم.☺️
مامان تعارفش کرد بشینه.وحید کنار مامان نشست و با مهربانی نگاهش میکرد و باهاش احوالپرسی میکرد.
سه تا لیوان شربت آلبالوی خونگی آوردم.
وحید وقتی شربت شو خورد به مامان نگاه کرد و گفت:
_به به، خیلی خوشمزه بود.معلومه خیلی کدبانو هستین.😋
مامان بالبخند گفت:
_نوش جان.😊
وحید گفت:
_بوی شام تون هم که عالیه.برای زهرا هم غذا درست کردین؟😅😋
-نه.زهرا گفت بیرون شام میخورین.
وحید به من نگاه کرد و گفت:
_همچین غذایی رو ول کنیم بریم بیرون غذا بخوریم؟😌😋
مامان باخوشحالی گفت:
_اگه میاین بیشتر درست میکنم.
وحید به مامان نگاه کرد و گفت:
_منکه از همین الان گرسنه م شد.کی آماده میشه؟
من و مامان خندیدیم😁😄.مامان گفت:
_پسرم هنوز که درست نکردم.😅
وحید بلند خندید😂 و گفت:
_من کلا از غذاهای خوشمزه خیلی خوشم میاد.لطفا زیاد درست کنید.
مامان هم بلند خندید.😃بعد یه کم صحبت دیگه ما بلند شدیم بریم بیرون ولی برای شام برمیگشتیم.
وقتی سوار ماشین شدم وحید یه دسته گل💐 کوچولوی خوشگل از صندلی عقب برداشت و به من داد.خیلی خوشحال شدم😍 ولی مثل سابق از خوشحالی جیغ نمیزدم.😅فقط عاشقانه به وحید نگاه کردم و تشکر کردم.
وحید حرکت کرد.گفتم:
_کجا میخوای بریم؟☺️
-یه جای خوب.😇
تو مسیر مدام حرف میزد.از همه چیز میگفت.
خیلی....
ادامه دارد..
🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ
اولین اثــر از؛
✍ #بانـــومهدی_یارمنتظرقائم
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#صفحه414ازقرآن🌸
#جز_بیست_و_یک🌸
#سوره_لقمان🌸
ثواب تلاوت این صفحه هدیه به #شهید_داوود_عاشوری 😍😍😍
#ختم_قرآن
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
🔻«اَللّهُمَّ فَرِّجْ عَنْ کُلِّ مَکْرُوبٍ»
خدایا رفع کن اندوه هر غمزدهای را.
🔸اوست که با عنایات خداوند قادر متعال غم و اندوه را از دلهای شیعیان رفع و بلایا و گرفتاریها را از جامعه شیعیان رفع میکند.
🔸 پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله میفرمایند:
«خداوند به وسیله مهدی (عجلاللهفرجه) از امت رفع گرفتاری میکند.»
🔸 و امام صادق علیهالسلام نیز میفرمایند:
«او برطرف کننده رنجها و اندوهها از شیعیان است بعد از اندوهی سخت و بلایی طولانی و ستمی جانکاه، خوشا به حال آنان که آن زمان را درک کنند».
📌نکته قابل توجه اینکه حتی در (عصر غیبت) نیز آن حضرت عنایتی خاص به وضعیت شیعیان و گرفتاری آنان دارند که این مطلب در توقیعی که از طرف آن حضرت برای شیخ مفید صادر شده، بیان شده است:
📜«ما در رسیدگی و سرپرستی شما کوتاهی و اهمال نکرده و یاد شما را از خاطر نبردهایم، که اگر جز این بود دشواریها و مصیبتها بر شما فرود میآمد و دشمنان شما را ریشهکن میکردند».
📚بحار ،ج ۵۱،ص ۷۵
روزگار رهايی، ج ۱، ص ۳۸۱
بحار، ج ٥٣، ص ۱۷۵
#اللّهم_عجّل_لولیک_الفرج
🌙🌸🍀🌙🌸🍀🌙🌸🍀🌙🌸🍀
سلام بانو 🧕
سلام آقای خانواده 🧕
یه صبح دیگه از راه رسید و از وقتی چشمهاتو باز کردی باید شاکر باشی چون بازم فرصت داری ....
فرصت داری تا بندگی کنی و عاشقی😊🌹
امروز سه شنبه 8 تیر1400 دیگه تکرار نمیشه پس بیا چند تا کار کنیم👇👇
اول ؛ نیت یادت نره ، تو هر قدمی و هر کاری که امروز میخوای بکنی نیتت رو خدایی کن 👌
دوم؛ قبل هر کاری یکم فکر کن و ببین رفتاری که میخوای نشون بدی مورد رضایت خدا و امام زمان هست؟؟ اگر نیست رهاش کن
سوم ؛ بانو جان امروز مردت که اومد خونه فکر کن عزیزترین مهمون عالم برات رسیده 😉😍 پس حسابی در حد یه مهمون عزیز تحویلش بگیر نترس آقایون جنبه ش رو دارن 😉😎
و آقای خانواده ؛ امروز وقتی رسیدی خونه یادت باشه یه نفر ازصبح چشم انتظارت بوده ممکنه کلافه یا خسته باشه یا حتی غر بزنه؛ به دل نگیر بهش بگو " دوستت دارم فرشته زمینی زندگی من " همه خستگیهاشو میشوره و میبره 😍
و اما.... هر دو یادتون باشه با نیت کردنتون رنگ و لعاب خدایی به عشق و زندگیتون بدید ....
یه کار دیگه هم میکنی؟؟؟
میشه برای تمام شهدای گمنام که نمیشناسیمشون 14 تا صلوات بفرستی؟
حال دلتون خوب
نگاه خدا همراه لحظه هاتون
یاعلی....
#سبک_زندگی
استاد #پناهیان
#قسمت32👇👇👇
سلام:
#سبک_زندگی
ادامه #درس_یازدهم
🔹یک سری رفتارهای خوبی که ما فراموش کردیم
🔹و یک سلسله رفتارهای مزخرفی که اصلا مال ما نیست،
🔹بعضیاشم اصلا غلطه رو حتی اجرا میکنیم.😒
🌀مثل کار خندهداری که تو جشن تولد انجام میدیم!!
مثلا شمع رو روشن میکنن بعد فوت میکنیم و کف میزنیم!!!🎂
🌀میگن دکتر حسابی، انیشتین و دیگران رو سر سفره نوروز دعوت کرده بود
که بیاید این سنت ماست. یه شمعی هم روشن کرده بود.
🔹 دوستان میخواستن شمع رو فوت کنن، ایشون گفتن نه فوت نکنین.
✅میخواین خوشحال باشین؟
خب باشین !!!چرا نور رو خاموش میکنین؟؟؟
👈آدم با تاریکی خوشحال نمیشه که...
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#سبک_زندگی
استاد #پناهیان
#قسمت34 👇👇👇
#سبک_زندگی
درس دوازدهم 😊💐
👈الان صنعت توریست به این رسیده که هر کسی باید #فرهنگ خودشو داشته باشه.✅
🔺آخه بعضی از این رفتارها به کجای ما میخوره؟
🔹واقعا چرا هر رفتاری انجام میدیم؟😒
👈 چرا لباس خودتو کوتاه کردی؟کی به تو گفت؟
🌀آفرین به بعضی اقوام ایرانی و کشورهای همسایه که هنوز پوشش خودشونو حفظ کردن؛ این یعنی آدمیت...👌
تقلید زشتهه!!!
بی ادب بودن زشتههه!!!!
میرم تو روستا میبینم برام جوجه کباب آوردن!!!
خب غذای روستای شما چیهه؟؟؟
👈میگه حاج آقا به احترام مهمونا آوردیم!
🔹خب این چه احترامیه؟؟؟؟
🌀من اومدم سر سفره شما بشینم، طعم زندگی شمارو بچشم.✅
💞امیرالمومنین میفرمودند:
" تا وقتی امت اسلامی لباس و غذاشون مثل غیر مسلمونها نشه سعادتمندند!!!
👈بعد خدا هر بلایی سرشون آورد انتظاری نداشته باشن."😱
اصلا همهچی قاطی شده!😐
رفتم تو شهر کویری میبینم برنج آورده، گفتم اینجا برنج میکارین؟میگه نه آقا برنج کجا بود اینجا که آب نیست.
🔺خب پس چرا برنج میخورین؟برنج واسه شماله، برنج خشک میکنه بدن آدمو!
🔹خب شما چند نوع آبگوشت دارین از اونا بخورین.
👈میگه حاج آقا آخه کلاس داره!!!!!
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#همسرداری
🍃شاخص های خوش بختی
❓شاخص های خوش بختی در زندگی چیست؟
🔺پاسخ عامیانه:
خوشبختی، در گروِ داشتن همسری خوب، مَسکن خوب، درآمد بالا و ... است.
🔻پاسخ از نگاه دینی:
دین قبل از هر چیز، هدفی را برای انسان مشخّص کرده و خوشبختی را در نزدیک شدن به آن هدف، معنا میکند.
بعلاوه، راه رسیدن به این هدف نیز در دین، تعیین شده است.
هدف، رسیدن به خدا از راه بندگی است.
✅ با این نگاه، خوشبخت و بدبخت، با تعریف عامیانه بسیار متفاوت میشود.
ممکن است کسی از نگاه عموم، بدبخت باشد؛
امّا از نگاه دینی، قلّۀ خوشبختی را فتح کرده باشد.
📚تا ساحل، کتاب اول، صفحه۴۵
#تا_ساحل_آرامش
#کتاب_اول
استاد #عباسی_ولدی
https://eitaa.com/abbasivaladi
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#هرچی_توبخوای
رمان محتوایی .....
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
#هرچی_توبخوای #قسمت89 _.... اون دختر حتی حاضر نبود به من فکر کنه... 😔 پنج سال انتظار و عاشقی 🖐یک ط
#هرچی_توبخوای
#قسمت90
از همه چیز میگفت....
خیلی شوخی میکرد.خیلی بامحبت حرف میزد.خیلی مهربون نگاهم میکرد.منم فقط بالبخند نگاهش میکردم.فقط به وحید نگاه میکردم.
ماشین رو نگه داشت و گفت:
_رسیدیم.
بعد به من نگاه کرد.من به اطراف نگاه کردم.مزار امین بود.🌷🇮🇷خیلی جا خوردم.با تعجب نگاهش کردم.گفت:
_پیاده شو.😍
دلم نمیخواست پیاده بشم.
دلم نمیخواست با وحید برم پیش امین.😒😥
وحید درو برام باز کرد و گفت:
_بیا دیگه.
نگاهش کردم تا بفهمم چی تو سرشه ولی رفت در عقب رو باز کرد و چیزی برداشت.
تو فکر بودم که چرا روز اول عقدمون منو آورده اینجا.گفت:
_زهرا...پیاده شو.😕
پیاده شدم.وحید میرفت.منم پشت سرش.تا به مزار امین رسید.اون طرف مزار رو به روی من نشست...
من با سه تا مزار فاصله ایستاده بودم. داشت فاتحه میخوند ولی به من نگاه میکرد.چشمهاش پر اشک بود.😢اشاره کرد برم جلو و بشینم.نمیفهمیدم چی تو سرشه.رفتم جلو.ایستاده بودم...
مزار امین رو با گلاب 🌸شست.بعد گل نرگسی🌼 رو که با خودش آورده بود روی مزار امین چید.همونجوری که من همیشه میچیدم.
وقتی کارش تموم شد به پایین چادرم نگاه کرد و گفت:
_بشین.😭
صداش بغض داشت.نشستم.
گفت:
_یک سال پیش بود.اومدم اینجا.ازت خواستم به من فکر کنی.یادته؟..گفتی چرا اینجا؟..گفتم از امین خواستم کمکم کنه...😭امین واقعا خیلی خوب بود.بهت حق میدام نخوای جز امین کس دیگه ای رو دوست داشته باشی..ولی من پنج سااال منتظرت بودم.انتظاری که هر روز میگفتم امروز میبینمش،شب میشد میگفتم فردا دیگه میبینمش...
اون روز بعد تصادف وقتی تعقیبت کردم،وقتی رفتی خونه تون،وقتی فهمیدم خواهر محمدی،😰😣 وقتی فهمیدم همسر امین بودی😱😰 اونقدر گیج بودم که حال خودمو نمیفهمیدم.از خودم بدم میومد،😓😭
از اینکه چرا تمام این مدت به این فکر نکردم که ممکنه ازدواج کرده باشی.😭😣
از اینکه چرا حتی یکبار هم به حرف مادرم گوش ندادم تا ببینم خواهر محمد کی هست.😭
حالم خیلی بد بود.😭😓دلم میخواست بیام پیش امین و ازش بخوام کمکم کنه ولی خجالت میکشیدم.😓😭
اون شب وقتی بعد هیئت دیدمت،حالم بدتر شد.اومدم اینجا.خیلی گریه کردم..😭
از خدا از حضرت فاطمه(س)،از امام حسین(ع)، از امین میخواستم کمکم کنن.😭
ازشون میخواستم کمکم کنن که فراموشت کنم... 💤خواب دیدم امین👣💐 یه دسته گل نرگس به من داد. بهش گفتم این گل مال خودته،😢به من نده.گفت از اول هم مال تو بوده.تا حالا پیش من امانت بود.💐💤
وقتی بیدار شدم حال عجیبی داشتم.😭
عصر اومدم اینجا.تو اینجا بودی.صبر کردم تا بری.وقتی رفتی اومدم جلو.یه دسته گل نرگس روی مزار بود.همشو برداشتم و با خودم بردم.اون گل ها و کسیکه که اون گل ها رو آورده بود،مال من بود.😭😣😞
وحید به مزار امین و به گل های نرگس نگاه میکرد...
چشمهاش نم اشک داشت.منم صورتم از اشک خیس بود. 😭😔
ادامه دارد..
🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ
اولین اثــر از؛
✍ #بانـــومهدی_یارمنتظرقائم
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══