#پرسش_پاسخ
#مشاوره
خانم #شاکری
#پسرم_میخواد_با_دختر_مسیحی_ازدواج_کنه
سلام خانم شاکری عزیز
از همسرم جدا شدم. دو فرزند دارم. پسرم با تشویق پدرش رفت ایتالیا و اونجا با یه دختر ایتالیایی دوست شده،،
من خییییلی شدید برخورد کردم و با تندی گوشی رو قطع کردم
گفتم راضی نیستم با یه مسیحی ازدواج کنی..
اما اون میگه: این خانواده ایتالیایی خییییلی نجیب و مهربان هستند و از من حمایت می کنند.
پسرم الان یک ماهه باهام قهر کرده و پیام و تلفن ام رو جواب نمیده چکار کنم؟
💫💘💫
☘سلام عزیزم..
آروم باشید و برای انتخاب پسرتون احساس گناه نکنید.
هر انسانی نسبت به انتخاب راه و روش زندگی اش *آزاد* هست،،
و این آزادی رو هیچ کس نمی تونه ازش بگیره،،
چون حقی هست که خدای متعال به تک تک بندگان هدیه داده.. ✨✨
❌ حق انتخاب رو حتی والدین نمیتونند از فرزندان شون بگیرند.❌
به خاطر همین،،
هیچ پدر و مادری که
👈 وظایف اش رو انجام داده و راه هدایت رو به فرزندان نشون داده،،
👈و برای دین و دنیای فرزندانش تلاش و همت کرده،،
اما نتیجه ای که می خواسته نگرفته،،👉
مورد بازخواست قرار نمیگیره. ❌
✨و لا تزروا وازره وزر اخری... ✨
✨هر کس بار خود را بر دوش خواهد کشید. ✨
درست شد؟!
پس عزیزم نگرانی و استرس برای انجام مسئولیت مادری تون نداشته باشید.
پسرتون میتونه خودش با عقل و منطق راهش رو پیدا کنه ان شا الله..
اتفاقا ایشون هر چقدر با خوشرویی و مهربانی شما همراه باشه،،و با خوشرویی اعتقادات رو بهش یادآوری کنید،،
این برگشت به عقاید و ارزش ها در او پررنگ تر خواهد شد ان شا الله..
✨هل الدین الا الحب؟!
آیا دین جز محبت است. ✨
با پسرتون قهر نباشید.
توسط خواهرش بهشون پیغام بدین که برای انتخاب اش احترام قائل هستید.
وقتی بهتون زنگ زد بهش بگید که اگر دختر خوبی هست باهاش ازدواج کن تا دین ات رو حفظ کنی...
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
❁❁
ای بـه جـان و پیکـر پاکت، سلام فاطمه
بضعــــه پیغمبـــر اکـرم، تمــــام فاطمه
از دهانـــت ریختــــه دُرِّ کـــلامِ فاطمــه
بر تو چون زهرا برازنده است، نامِ فاطمه
#وفات_حضرت_معصومه(س)💔
#ڪریمہ_اهلبیٺ🍂🕯
#تسلیٺ_باد 🏴
#جانم_میرود
به قلم فاطمه امیری
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
#جانم_میرود #قسمت159 میدید شما فقط وظیفه دارید درس بدید و تو کارایی که به کار شما مربوطه اعلام نظر
#جانم_میرود
#قسمت160
با شنیدن عربده مردی سرش را با وحشت بلند کرد و با دیدن یقه ی استاد اکبری در میان مشت های شهاب و صورت سرخ از خشم شهاب از ترس جیغی کشید و به سمتشان دوید!!
از صدای جیغ مهیا آرش و بقیه بچه ها سریع از آمفی تئاتر خارج شدند و با دیدن گلاویز شدن شهاب
با استاد اکبری سریع به سمتشان دویدند،
صدای بلند شهاب در کل دانشگاه پیچیده بود واستاد اکبری با اینکه از هیبت شهاب ترسیده بود اما نقاب بی خیالی و نترسی را بر چهره ی خود زده بود.
مهیا به سمت شهاب رفت و بازویش را گرفت وبا گریه و التماس گفت:
ــ شهاب ،شهاب ولش کن توروخدا ولش کن
شهاب سعی کرد صدایش را بالا نربد اما زیاد موفق نبود
ــ برو کنار مهیا
با رسیدن آرش مهیا عقب رفت و در کنار پگاه ایستاد.
بلاخره با دخالت آرش و بقیه شهاب از استاد اکبری جدا شد
مهیا با چشمان اشکی به شهاب که داخل اتاقک حراست بود خیره شد.
حاج اقا در حال صحبت کردن با شهاب و استاد اکبری بود نگاهی به استاد اکبری انداخت کبودی زیر چشمش الان بیشتر به چشم می خورد فقط خدا می دانست که چه گفته بود که شهاب که همیشه مخالف دعوا بود با او همچین کرده بود .
در اتاقک باز شد استاد اکبری سریع از اتاق خارج شد که با صدای شهاب در جا ایستاد
ــ آقای اکبری
مهیا با استرس به سمت شهاب رفت و دستش را گرفت و آرام و با التماس اسمش را زمزمه کرد
ــ شهاب
شهاب نگاهی در چشمان مهیا انداخت و دستانش را فشرد و نگاهش را به سمت چشمان استاد اکبری سوق داد و گفت:
ــ فقط کافیه یه بار به گوشم بخوره اذیتش کردی یا حرفی بهش زدی جور دیگه ای رفتار میکنم
استاد اکبری بدون اینکه جوابی به شهاب بدهد سوار ماشین شد و با استرس از کنارشان رد شد
مهیا با نگرانی به شهاب خیره شد
ــ خوبی شهاب؟؟
شهاب لبخند مهربانی بر لب زد و گفت
ــ مگه میشه خانومم کنارم باشه و حالم بد باشه
مهیا لبخندی زد و تا خواست جواب دهد صدای آرش به گوششان رسید
ــ بیا دیگه شهاب کلی کار داریم
ــاومدمـ
ــ بیا بریم خانم که تا شب اینجا گیریم
به سالن آمفی تئاتر می روند مهیا به کنار پگاه می نشیند و کارش را ادامه می دهد
با یادآورز چند دقیقه پیش چشمانش را روی هم فشار می دهد با اینکه نگران شهاب بود اما چه حس خوب و شیرینی بود این حمایت شهاب و اینکه تکیه گاه داشتن که در هرشرایط سخت او را در کنار خودش می دید
لبخندی زد و به کارش ادامه داد در بین کار پگاه چند جا مشکل داشت و مهیا با حوصله برایش توضیح می داد
آنقدر سرشان شلوغ بود که همزمان نهار می خوردند و کار می کردند
آنقدر سرشان گرم کار کردن بود که متوجه گذشت زمان نبودند آقایون برای استراحت برای چند دقیقه ای به حیاط رفتند
پگاه که برای دیدن کارها به بالای جایگاه رفته بود یکی از بنرها که کج بود را کشید تا صاف شود اما بنر از جا کند
پگاه بااسترس به مهیا چشم دوخت
ــ وای خاک به سرم الان چیکار کنیم
دخترها به پگاه که با استرس به برن نگاه دوخت میخندیدند
ــ به جا خنده بیاید کمکم کنید وصلش کنم ،این کجاست من برم بالا وصلش کنم
مهیا با خنده به گوشه ای اشاره کرد
ــ اونهاش
ــ وای من میترسم .مهیا تو بیا برو،زود تا نیومدن
* از.لاڪ.جیــغ.تـا.خــــدا *
* ادامه.دارد.... *
💐شادے ارواح طیبہ شهدا صلوات💐
بامــــاهمـــراه باشــید
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
mdhy_anlyn_-_tw_rwh_stjbt_dyy_-_whyd_shkhry.mp3
4.87M
🔳 #وفات_حضرت_معصومه(س)
🌴در این روزگاری که دل بی قرار است
🌴گدای کریمه شدن افتخار است
👌بسیار دلنشین
#صفحه533
#ختم_قرآن
هدیه به روح مطهر خانم فاطمه معصومه ( س )
#وفات_حضرت_معصومه
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
🍃نور زمین و آسمان
شب و روزهایی را که بیتو طی میشود، باید سیاهترین لحظههای زندگی نامید. تو نوری. حقیقت نور را اگر در کسی جز تو جستجو کنیم، جز تاریکی به چیزی نمیرسیم.
حقیقت ظلمت دشمن توست. چه بیچاره است کسی که حتی سوسوی نوری را در دشمن تو جستجو میکند. کسی اگر در پی نور به دنبال دشمن تو بیفتد، زیانکارترین آدم روی زمین میشود.
آقا! شب و روزم را به نور خودت روشن کن، روزهایم را از تاریکی نجات بده، شبهایم را روشنتر از قلب خورشید کن. مرا از ظلمت نجات بده.
شبت بخیر نور زمین و آسمان
#شب_بخیر
#بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
بہ نام یگانہ هستی
اغاز میکنیم سه شنبه ۲۵ آبان ماه را🌼
یڪ روزدیگر
یڪ برڪت دیگر
وفرصت دیگربراے زندگی
خدای مهربانم
توراسپاس بخاطر
روزی دیگر و آغازی نو
سه شنبه تون در پناه خداے مهربان🌼
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
4_5904544377945983128.mp3
12.85M
استاد_شجاعی
در حــرم حضرت معصومه سلاماللهعلیها
که فاطمه ای دیگر است ؛
اینگونه باید دعا کـــرد .... 👆
ویژه وفات #حضرت_معصومه سلاماللهعلیها
💕زندگی عاشقانه💕
#خانواده_خوب #قسمت26 🎊بسم الله الرحمن الرحیم 🎊 🎀الحمدلله رب العالمین 🎀 💕_____💕_____💕 ☄راه رسی
#خانواده_خوب
#قسمت27
⭐️بسم الله الرحمن الرحیم ⭐️
🌻الحمدلله رب العالمین 🌻
سلام واحترام محضر شما خوبان 💖
☄اولین قدم برای داشتن یک خانوادۀ خوب، اصلاح نگاه خود به مقولۀ خانواده است💯
💥کسی که لذتش را در هواپرستی میبیند، اصلاً به درد ازدواج نمیخورد‼️
حالا چگونه میتوانیم یک خانوادۀ خوب داشته باشیم🤔
💎 اولین قدم برای پیدا کردن یک خانوادۀ خوب این است که نگاه خودمان را به مقولۀ خانواده تغییر دهیم و اصلاح کنیم و بدانیم که خانواده چگونه جایی است.👌
🌻 خانواده موقعیتی است که ورود در آن #آدابی دارد؛🔰
💠 حضور در خانواده هم مثل حضور مسجد، آدابی دارد.👌
همانطور که مسجد برای خودش حرمت دارد، خانواده هم حرمت دارد و باید خیلی از #آداب را در خانه رعایت کرد،👏👏
البته کسی مخالف راحت بودن انسان، در محیط خانواده نیست💯
منتها راحتی در خانه هم حدّ و مرز دارد.👌
👤کسانی که میگویند زود ازدواج نکنید و قبل از ازدواج، یک مقدار خوشگذاری کنید و از زندگی لذت ببرید🔰
( و منظورشان، هرزگی کردن و ارضاء هوای نفس است)،💯
اینها اصلاً چرا ازدواج میکنند ⁉️
کسی که لذتش را در هواپرستی میبیند، اصلاً به درد ازدواج نمیخورد!👌
چنین کسی دنبال گزینۀ خوب هم نرود،✔️
💥 چون هرچقدر هم همسرش خوب باشد، او باز هم از روی هواپرستی و تنوعطلبی، دنبال هرزگی خودش خواهد رفت.💯
💢 اگر کسی هواپرست باشد، حتی اگر بهترین همسر هم نصیبش شده باشد، خیلی زود از او خسته و دلزده و متنفر خواهد شد.♨️
🎊اللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالعَنْ أعْدَاءَهُم
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
خانواده آسمانی ۷.mp3
11.56M
#خانواده_آسمانی ۷
#قسمت7
ـ داستان آفرینش از کجا آغاز شد؟
ـ اولین مخلوق خدا چه بود؟
ـ روح چیست؟
ـ خلقت انسان کِی انجام شده است؟
ـ خلق اهل بیت علیهمالسلام، در کجای داستان آفرینش قرار دارد؟
#استاد_شجاعی 🎤
#استاد_رائفیپور
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══