eitaa logo
🇮🇷زندگی عاشقانه🇮🇷
24.5هزار دنبال‌کننده
12.7هزار عکس
3هزار ویدیو
86 فایل
ازحسین بن علی هرچه بخواهی بدهد توزرنگ باش وازونسل علی دوست بخواه👪 مباحث و دوره های #رایگان تخصصی #همسرداری، #تربیت_فرزند، و.. ادمین تبلیغ @yamahdi85 📛استفاده ازمطالب فقط با #لینک_کانال جایزست❎ 👈رزرو تبلیغات↙ @tab_zendegiashghane
مشاهده در ایتا
دانلود
#دلشده #در_حسرت_دیدار_دوست نویسنده : #زهرا_قزلقاشی مشخصات کتاب عنوان و نام پدیدآور: دلشده در حسرت دیدار دوست/ اثر زهرا قزلقاشی مشخصات نشر: قم مسجد مقدس جمکران ۱۳۷۸. 💞 @zendegiasheghane_ma
🇮🇷زندگی عاشقانه🇮🇷
#دلشده #درحسرت_دیدار_دوست #قسمت24 امشب، معشوق از جنگ فردا سخن گفت: نمی دانم فردا بر معشوق چه خواه
خدایا! مانده‌ام در مفهوم انسانیت! این سو، یاران اندک حسین تشنه جان باختن در راه او و آن سو دشمنان معشوق، تشنه خون او. بارالها! خود شاهدی که من و تمام هستی دوستدار اوئیم. تا با حال بارها به آزادی معشوق اندیشیده ایم و امروز پیش از رفتن خورشید، در کنار فرات دست بیعت فشردیم که فردا تا دم مرگ از معشوق دفاع کنیم. - سلام خدا بر دوست داران حسین. او کیست خدایا؟ چه ابهتی دارد، قامت نخل‌ها در برابر بلندای او به چشم نمی آید. - سلام خدا بر جبرئیل امین. پیداست که فقط من تا به حال او را ندیده بودم. - تا چند لحظه دیگر سرور بانوان عالم همراه با دیگر بانوان بهشتی، به قصد دیدار فرزندان شان در اینجا فرود می‌آیند. وای خدایا تو را سوگند به این دست‌هایی که با شنیدن این خبر از هر طرف هستی به تضرع به درگاهت بالا آمد، هستی را زیر و رو کن تا ما شاهد گریه فاطمه بر غربت و تشنگی حسین و حسینیان نباشیم. باد هم از دور صدای گریه علی اصغر را بر دوش گرفته و گریان می‌آید، مثل اینکه عباس و علی اکبر برای داشتن آب به اینجا می‌آیند، خدای خودت کمک شان کن. 💞 @zendegiasheghane_ma
#دلشده #در_حسرت_دیدار_دوست نویسنده : #زهرا_قزلقاشی مشخصات کتاب عنوان و نام پدیدآور: دلشده در حسرت دیدار دوست/ اثر زهرا قزلقاشی مشخصات نشر: قم مسجد مقدس جمکران ۱۳۷۸. 💞 @zendegiasheghane_ma
🇮🇷زندگی عاشقانه🇮🇷
#دلشده #درحسرت_دیدار_دوست #قسمت25 خدایا! مانده‌ام در مفهوم انسانیت! این سو، یاران اندک حسین تشنه ج
رساندن صدای العطش کودکان به گوش پدر آنچنان سنگین بود که باد به سختی می‌توانست در برابر آن مقاومت کند. خورشید از آنچه نظاره گر آن بود، از درد به خود پیچیده و می‌سوخت. خیام حرم به حرمت مقام رفیع عصمت که به آنها پناه آورده بود، ایستاده و برآنچه می‌رفت، صبوری می‌کرد. شانه‌های زمین می‌لرزید، حق داشت صبور عالم. از خود او شنیده‌ام اولین چینی که بر پیشانی اش افتاد، روز تولد مرگ بود. سالها پیش روزی که فهمید بالاترین مقام خلقت «انسان» باید در او مدفون شود، آنچنان بی تاب شده بود که آرام و قرار نمی گرفت، اما لحظه ای که به او مژده دادند، پنج ستون آفرینش روی چشم او قدم نهاده و زندگی خواهند کرد، آرامش یافت و بر مرگ هزاران هابیل صبوری کرد و آن روز تنها ستون هستی فاصله ای تا زمین دیگر، فاصله ای تا بهشت موعود نداشت، دیگر بهانه ای برای ماندن و قرار نبود. اما هستی هنوز نفس می‌کشید، بی شک به خاطر حسین بود. فاصله من تا خیمه‌ها به اندازه هزار و چهارصد سال یک نفس دویدن بلکه طولانی تر بود. اما از آن دورها بی خبر هم نبودم. از ظهر که تمام هستی به اقتدای امام حسین علیه السلام نماز خوانده و پیش از آن نیز، بارها پشت هستی لرزیده بود. یک بار وقتی بود که حر به خیمه امام علیه السلام می‌آمد، در آن لحظه هستی در دو چیز خلاصه شده بود، یک سو همه خوبیها به پا خواسته و سوی دیگر بدی مطلق. 💞 @zendegiasheghane_ma
#دلشده #در_حسرت_دیدار_دوست نویسنده : #زهرا_قزلقاشی مشخصات کتاب عنوان و نام پدیدآور: دلشده در حسرت دیدار دوست/ اثر زهرا قزلقاشی مشخصات نشر: قم مسجد مقدس جمکران ۱۳۷۸. 💞 @zendegiasheghane_ma
🇮🇷زندگی عاشقانه🇮🇷
#دلشده #درحسرت_دیدار_دوست #قسمت26 رساندن صدای العطش کودکان به گوش پدر آنچنان سنگین بود که باد به
اینجا بود که می‌شد راز خلقت انسان را درک کرد، انسان کل مجسم را می‌شد دید. ابلیس گوشه ای نشسته بود و از حسادت به خود می‌پیچید، اگر انصاف می‌داد، می‌فهمید که چرا خداوند در ازل به فرشتگان دستور سجده برگلی داد که از روح خود بر او دمیده بود. اختیار، قرار گرفتن در پیچ گردنه یک دو راهی است و این است کلید خلاقت تراب بر هستی. حر به سوی امام می‌آمد، پشت به آتش و روی به بهشت، بهشت بار دامنی از گل غنچه‌های بی تاب و تشنه ای همچون رقیه، ناز پرورده حسین و علی اصغر، و سروهای سر به فلک کشیده ای که در همیشه تاریخ پابرجا و مقام ماندند، چون عباس و علی اکبر و قاسم. حر به سوی امام می‌آمد، آخرین یادگار آل عبا، به سوی پنجمین نور از انواری که هستی آفرین، خود فرموده بود: صلی الله علیه وسلم هستی را بخاطر پنج تن آل عبا آفریده است رحمهما الله رو به امام گفت: ای پسر رسول خدا! برای توبه آمده ام، خدای تعالی توبه‌ام را می‌پذیرد؟ مگر می‌شود او را بخشید؟ هنوز هم گاهگاهی که باد به هر بهانه ای ناله سر می‌دهد، و تخته سنگی را جابجا می‌کند، صدای من مامورم و معذور، فرمان، فرمان خلیفه امیرالمومنین است! حر از لابلای درز سنگریزه‌ها بیرون می‌خزد و در فضا طنین می‌اندازد. 💞 @zendegiasheghane_ma
#دلشده #در_حسرت_دیدار_دوست نویسنده : #زهرا_قزلقاشی مشخصات کتاب عنوان و نام پدیدآور: دلشده در حسرت دیدار دوست/ اثر زهرا قزلقاشی مشخصات نشر: قم مسجد مقدس جمکران ۱۳۷۸. 💞 @zendegiasheghane_ma
🇮🇷زندگی عاشقانه🇮🇷
#دلشده #درحسرت_دیدار_دوست #قسمت27 اینجا بود که می‌شد راز خلقت انسان را درک کرد، انسان کل مجسم را
خون در رگهای هستی منجمد شده بود، یعنی امام علیه السلام چه خواهد گفت؟ یک لحظه فکر کردم که حر می‌داند از کجا وارد شود، معلوم است وقتی حسین را پسر رسول خدا خطاب می‌کند، همویی که همه را بخشید، حتی قاتل قوی ترین یاورش در تنهاترین سالهای اسلام - حمزه - را. نمی دانستم! شاید هم امام او را نمی بخشید، چون حر از مسببین این همه رنج و تشنگی بود، اما امام چون پدر مهربان رو به او کرد و فرمود: آری! خداوند توبه تو را می‌پذیرد، همه دشت فراموش کرده بود که اینجا کربلاست. هستی انگشت حیرت به دهان گرفته بود، صدای ستایش گرانه فرشتگان در دشت می‌پیچید: (وهوالذی یقبل التوبه عن عباده و یعفو عن السیئات) [۱] و اوست آنکه توبه بندگان را می‌پذیرد و از بدیها می‌گذرد ای کاش! من آنجا بودم تا بر کف پایش بوسه زده یا بر دامن باد نشسته و همراه با او، دور معشوق طواف می‌کردم. اگر من آنجا بودم، اما نه من آنجا نبودم. شاید امام حرفهای پدر حر را از چشمهای فرزندش می‌خواند که در خواب به پسر گفته بود: تو را به پسر رسول خدا چه کار؟ و بی شک این تفسیر کلام هاتفی بود که روز رهسپار شدن حر برای پیکار با حسین علیه السلام از پشت سر، او را مخاطب قرار داده بود که شاد باش، به خیر روی آوردی. من همه اینها را از باد شنیده بودم، غرق عالم رؤیا بودم که عطر کلامی رشته افکارم را از هم گسست: «ای اهل کوفه، حسین را خواندید که در راهت جان می‌بازیم، اکنون دریغ بر او کشیده اید، عترت پیامبر را تشنه گذاردید، خدا در روز تشنگی شما را سیراب نکند». ---------- [۱]: ۴. سوره شوری، آیه ۲۵. 💞 @zendegiasheghane_ma
#دلشده #در_حسرت_دیدار_دوست نویسنده : #زهرا_قزلقاشی مشخصات کتاب عنوان و نام پدیدآور: دلشده در حسرت دیدار دوست/ اثر زهرا قزلقاشی مشخصات نشر: قم مسجد مقدس جمکران ۱۳۷۸. 💞 @zendegiasheghane_ma
🇮🇷زندگی عاشقانه🇮🇷
#دلشده #درحسرت_دیدار_دوست #قسمت28 خون در رگهای هستی منجمد شده بود، یعنی امام علیه السلام چه خواهد
و رفت، هستی در حالی که نگاه تحسین آمیزش را از پشت سر بر قامت حر می‌پاشید گفت: بغض این قابیل زادگان دیرینه است وگرنه حسین کوتاه ترین پل رسیدن به حقیقت است، و بعد مثل اینکه به یاد کسی یا حادثه ای افتاد که بغض کرد و ساکت شد. می دانستم، فاجعه مظلومیت شیعه هر قلبی را می‌شکست، چه برسد هستی، این عاشق در بند را. می دانستم سالها پیش که پیامبر دست علی را در غدیر بالا برده و ولایت را به او سپرده، پدران این قابیل زادگان، تخم کینه بر دل کاشته و همان روز که هستی در سوگ محمدصلی الله علیه وآله نشست، ریسمان بر گردن ولایت انداخته و تمام بغض و کینه خود را، بر روح و جان فاطمه زهرا کوبیدند. چه گفتم؟ کینه آنان که تمام شدنی نبود، خون این قلیل زداگان را سالها پیش پدرانشان، بر سر سفره با آب و نان به سم بغض علی و فرزندانش، آلوده کرده بودند، این سم از سالها پیش با خون آنان عجین شده بود وگرنه که حسن، خورشید هدایت و نور بود و حسین، کشتی نجات. حر رفت، سردار قابیل زادگان با توسل به شفاعت حسین، به جمع فرزندان هابیل پیوست، گرچه خود هابیل زاده ای بود دور از برادران که خود نمی دانست و حسین نسبش را به او شناساند، حر آزاده و سربلند، جان بر کف نهاد و تا آخرین لحظه از حسین علیه السلام این کلید رهایی از زندان، رمز پذیرش توبه دفاع کرده و تا جان در بدن داشت، سپاه کفر را در هم آمیخت. لحظه ای که از اسب افتاد، صدای گریه فرشتگان از عرش تا فرش و از فرش تا عرش، صدای العطش کودکان، پرپر زدن علی اصغر، لرزیدن پشت هستی... 💞 @zendegiasheghane_ma
#دلشده #در_حسرت_دیدار_دوست نویسنده : #زهرا_قزلقاشی مشخصات کتاب عنوان و نام پدیدآور: دلشده در حسرت دیدار دوست/ اثر زهرا قزلقاشی مشخصات نشر: قم مسجد مقدس جمکران ۱۳۷۸. 💞 @zendegiasheghane_ma
🇮🇷زندگی عاشقانه🇮🇷
#دلشده #درحسرت_دیدار_دوست #قسمت29 و رفت، هستی در حالی که نگاه تحسین آمیزش را از پشت سر بر قامت حر
باران گرام بصورت کربلا بلاء این برهوت تیپا خورده از کودکان بازیگوش ابر، شدت گرفته بود. صدای حی علی الفلاح علی اکبرعلیه السلام در دشت طنین افکنده بود که باد از گرد راه رسید و گفت: شینده است این آخرین نماز امام است. همه هستی به اقتدای معشوق به نماز ایستاده. نماز، زیباترین ابراز احساسات بنده ای در برابر آفریننده است. سجده در میدان کفر، عالیترین جلوه امر به معروف و باشکوه ترین صورت نهی از منکر بود. بعد از نماز بود که ندای: «اما من مغیث لوجه اللَّه اما من ذاب یذب عن حرم رسول اللَّه» معشوق در دشت پیچید. این بهترین فرصت بود، هستی از پا نشناخته، جمعی از فرشتگان و جن‌ها را نزد امام فرستاد. چه غوغایی شده بود. وه! که اگر معشوق رخصت می‌داد، من با این همه کوچکی بر دامن باد نشسته و خود را بر یکی از آنان می‌کوبیدم و حداقل نمی گذاشتم برای لحظه ای چشمهایشان درست ببیند و آن وقت، اگر با آب که نه با لجن زار دیده‌های آنان، ممزوج می‌شدم و بر گونه هایشان مدفون می‌گشتم، باز هم خوشحال بودم، اگر چه مدفون شدن در گونه‌های آنان برای من، فشار قبر عظیمی بود، اما جان فشانی در راه معشوق، آرزوی هر عاشقی است. باد نفسی به سینه داد و با غرور گفت: نسلشان را برمی کنم. زمین با شادی و افتخاری گفت: در تنگ ترین و تاریک ترین بطنم، آنچنان آنها را دفن کنم که استخوانهایشان خرد شود. آسمان گفت: هوای تازه را از حلقومشان بیرون می‌کشم. و آفتاب با شادی گفت: آتشی بر آنان بیفکنم که عبرت خاص و عام شود. خونی دوباره در شریانهای هستی جریان یافته بود. درآخر تصمیم بر این شد که باد بلندشان کند، آسمان جانشان را بگیرد و آفتاب بسوزاندشان و خاکسترشان را زمین بر باد بدهد تا نیست و نابود شوند و من حتی اگر باد و آسمان و زمین و خورشید فرصت نمی دادند، بر چشم یکی از آنان فرو می‌رفتم. 💞 @zendegiasheghane_ma