eitaa logo
💕زندگی عاشقانه💕
26.4هزار دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
2.4هزار ویدیو
83 فایل
ازحسین بن علی هرچه بخواهی بدهد توزرنگ باش وازونسل علی دوست بخواه👪 مباحث و دوره های #رایگان تخصصی #همسرداری، #تربیت_فرزند، و.. ادمین تبلیغ @yamahdi85 📛استفاده ازمطالب فقط با #لینک_کانال جایزست❎ 👈رزرو تبلیغات↙ @tab_zendegiashghane
مشاهده در ایتا
دانلود
برداشت هایی از کتاب 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 دوست خوبم😍 💡 فهرستی از لوازم سفر تهیه کنیم و در ساک مسافرتی مان قرار دهیم که هر بار یه چیزی رو فراموش نکنیم 💡 آهنگ ها و سرودها و شعرهایی که در مسیر سفر گوش می کنیم ، توشه سفرمون هست. پس نگذار خدای نکرده با ، توشه معصیت در سفرت فراهم کنی. یاد بچه های رزمنده بخیر با تمام سرودهای روح بخشی که در اعزام ها می خواندند. 👌 قبل از سفر لوح فشرده یا فلشی از سرودها و اشعار مناسب تهیه کن تا در مسیر گوش کنید. 💡 ؛ صدقه و آیةالکرسی رو در ابتدای سفر فراموش نکنیم و اینکه ارحام و برادران دینی رو از سفرت آگاه کنی و ازشون خداحافظی کنی. نگو ولش کن الان بفهمن باید سوغاتی بياريم. 😎 ♥️ خانوم و خونه ♥️ 😍 توی مسافرت طوری باش که به همسفرانت ، به بچه ات ، به همسرت خوش بگذره 👌مراقب باش توشه سفرت معصیت نباشه ❌ بعضی خانوما توی شهر خودشون حجاشونو محکم رعایت می کنند ولی به شهر دیگری که مسافرت می کنند چادرشون را برمی دارند یا حجابشان را کمی شل تر می کنند، گویا نامحرمِ این شهر با شهر دیگر فرق داره🤔 👈 در سفر مراقب شوخی هاتون باشید، و یه مقدار صمیمی شدن، ممکنه مشکلات جدی برای خانواده ها بعد از سفر ایجاد کنه ✅ انسان در سفر همسفرانش رو بهتر می شناسه. حقی نداریم بعد از سفر بنشینیم برای دیگران تعریف کنیم فلانی چه طوریه یا چه مسائل و حرفهایی پیش اومده.⛔️❌ 👈 مراقب زبانت👅 باش @jalasaaat ارسال مطلب✅ کپی⛔️
💕زندگی عاشقانه💕
#تنها_میان_داعش #قسمت36 💠 گریه جمعیت به‌وضوح شنیده می‌شد و او بر فراز منبر برایمان #عاشقانه می‌سرود
🍃🌸 *﷽ 🌸🍃 💠 شیخ مصطفی هم گریه‌اش گرفته بود، اما باید صلابتش را حفظ می‌کرد که بغضش را فروخورد و صدا رساند :«ما اسلحه زیادی نداریم! می‌دونید که بعد از اشغال عراق، دست ما رو از اسلحه خالی کردن! کل سلاحی که الان داریم سه تا خمپاره، چندتا کلاشینکف و چندتا آرپی‌جی.» و مردم عزم مقاومت کرده بودند که پیرمردی پاسخ داد :«من تفنگ شکاری دارم، میارم!» و جوانی صدا بلند کرد :«من لودر دارم، میتونم یکی دو روزه دور شهر خاکریز و خندق درست کنم تا داعش نتونه وارد بشه.» مردم با هر وسیله‌ای اعلام آمادگی می‌کردند و دل من پیش حیدرم بود که اگر امشب در آمرلی بود فرمانده رشید شهر می‌شد و حالا دلش پیش من و جسمش ده‌ها کیلومتر دورتر جا مانده بود. 💠 شیخ مصطفی خیالش که از بابت مقاومت مردم راحت شد، لبخندی زد و با آرامش ادامه داد :«تمام راه‌ها بسته شده، دیگه آذوقه به شهر نمی‌رسه. باید هرچی غذا و دارو داریم جیره‌بندی کنیم تا بتونیم در شرایط دووم بیاریم.» صحبت‌های شیخ مصطفی تمام نشده بود که گوشی در دستم لرزید و پیام جدیدی آمد. عدنان بود که با شماره‌ای دیگر تهدیدم کرده و اینبار نه فقط برای من که را روی حنجره حیدرم گذاشته بود :«خبر دارم امشب عزا شده! قسم می‌خورم فردا وارد آمرلی بشیم! یه نفر از مرداتون رو زنده نمی‌ذاریم! همه دخترای آمرلی ما هستن و شک نکن سهم من تویی! قول میدم به زودی سر پسرعموت رو برات بیارم! تو فقط عروس خودمی!»... ✍️نویسنده:   ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
خانواۀ نمونه 🔹ما در این بحث به دنبال این نیستیم که صرفا کاری کنیم که زندگیمون پر از مشکل نباشه! 😒 ✅ بلکه ما دنبال ساختن یه خانوادۀ نمونه هستیم. ✔️ما باید دنبال این باشیم که یه خانوادۀ نمونه داشته باشیم و یا حداقل در خانوادمون "یه فرد نمونه" باشیم. 🌺 💢 متاسفانه در جامعۀ ما باب شده که مردم و مسئولین فرهنگی به دنبال این نیستن که خانواده های عالی داشته باشین، ⭕️ بلکه تا بحث خانواده میشه میخوان سمینار و همایش بذارن و راه کار های کاهش مشکلات خانوادگی رو بررسی کنن! 😒💢 ⛔️ فقط دنبال این هستن که خانواده ها صبح تا شب با هم دعوا نکنن! 🔶 خب عزیز من شما بیا یه فرهنگ قوی در زمینۀ داشتن خانوادۀ عالی رو بین مردم رواج بده، به طور خودکار بسیاری از مشکلات هم حل میشن. ✅ در واقع باید زمینۀ مشکلات رو از بین برد...   ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
#بشقابهای_سفره_پشت_باممان #قسمت36 استاد #عباسی_ولدی 📡 پیامدهای ماهواره در خانواده ⁉️چه شد که پای م
📡 پیامدهای ماهواره در خانواده ⁉️چه شد که پای ماهواره به خانه‌هایمان باز شد؟ فصل2️⃣: لذت گرایی و دور ماندن از فضاهای معنوی ⬅️چه کنیم که این طعم را به کام دیگران بچشانیم؟ 2⃣ رفتارهای فطری 💟 خداوند عزیز، در قرآن کریم به پیامبرش🌸 می‌فرماید: «فَبِما رَحمَةٍ مِنَ اللهِ لِنتَ لَهُم وَ لَو کُنتَ فَظّاً غَلیظَ القَلبِ لَانفَضّوا مِن حَولِکَ. » پس به [برکت] رحمت الهی🌧، با آنان نرم‌خو و مهربان شدی و اگر تندخو و سخت‌دل⛔️ بودی، قطعاً از پیرامون تو پراکنده می‌شدند. ✅ «چه‌قدر ساده‌اندیشیم ما که فکر می‌کنیم مردمِ راه گم‌کرده را تنها با حرف می‌شود به راه آورد. شاید هم تن‌پرور شده‌ایم که ساده‌ترین راه را انتخاب کرده‌ایم و شاید خودمان، هنوز راه را پیدا نکرده‌ایم که این گونه گمان می‌کنیم. کردار، زبان بین‌المللی هدایت است. این زبان را خدا🕋 یک طور یاد همه داده. مردمان شمال و جنوب، شرق و غرب عالم، همه با این زبان، آشنا هستند.» 🔹رفتارهایی که فطرت با آنها آشناست، یکی از اصلی‌ترین راه‌های چشاندن معنویت💐 به دیگران است. گذشت، محبّت و مهربانی، تواضع، حِلم و بردباری، کمک کردن به دیگران و ... . 🔸رفتارهای فطری، از هزاران استدلال هم تأثیرگذارتر است. در سیرۀ اولیای الهی🌸 هم می‌بینیم که چگونه با رفتارهای خود، دشمن را به دوست تبدیل می‌کردند. 📚بشقاب‌های سفره پشت باممان، ص 149 - 151 @abbasivaladi ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
ای بابا . عشق من الان فقط و فقط شهادت بود. با دیدن مامان و بابا تو پذیرایی دیگه استرسم به اوج رسید . میترسیدم از این که دوباره همون حرفای همیشگی رو بشنوم. _ سلام. بابا میشه حرف بزنیم؟ مامان_ سلام. قبول باشه خیر باشه مادر. بابا_ سلام بابا جان. اره بیا بشین. _ ان شاالله که خیره. دوباره زیر لب صلوات فرستادم و نشستم رو مبل کنار بابا . بابا_خب؟ _ها؟ چی؟ با این برخورد من همه زدن زیر خنده و پرنیان هم کم لطفی نکرد و گفت _ نگفتم عاشق شدی؟ _ نه. حواسم نبود خب. عه. مامان_ عه بچمو اذیت نکنید ببینم. بگو مامان جان. _ بابا ، چرا نمیزارید من برم ؟ بابا_ این بحث قبلا تموم شده. _ نه برای من بابا_ هزار بار گفتم بریز دور این مسخره بازیا رو. دوباره همون آش و همون کاسه. شروع شد. _ حداقل یه راه پیش پام بزارید. بابا_ بیخیال شو _ اگه راهتون اینه ؛ نه. بابا_ پس ازدواج کن. _ میخواید دست و پام بسته بشه؟ بابا_ آقای دین دار و با ایمان ، ازدواج مگه سنت پیامبر نیست؟ _ نه برای من که قرار نیست بمونم. بابا_ ازدواج کن بعد اگه زنت گذاشت برو. من که حرفی ندارم فقط من اجازه نمیدم. _شب به خیر بابا_ شب به خیر مامان _ امیرحسین پسرم بیا و بیخیال شو. _ شب به خیر مامان مامان_ شبت به خیر با رفتن من به سمت اتاق پرنیان هم دنبالم اومد من که وارد اتاق شدم پرنیان دم در وایساد,و گفت _ میخوای باهم حرف بزنیم ؟ _ بزار برای فردا پرنیان _ باشه . شب خوش _ شبت به خیر ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
✍️ 💠 دیگر رمق از قدم‌هایم رفته بود، بدنم هر لحظه سُست‌تر می‌شد و او می‌دید نگاهم دزدانه به طرف در می‌دود که به سمتم آمد و دوباره با انگشتانش به مچم دستبند زد. از سردی دستانم فهمید اینهمه ترس و درد و خونریزی جانم را گرفته و پای فراری برایم نمانده که با دست دیگرش شانه‌ام را گرفت تا زمین نخورم. بدن لختم را به سمت ساختمان می‌کشید و حتی دیدن این حال خرابم رؤیای فتح را از یادش نمی‌برد که نبوغ جنگی رفقایش را به رخم کشید :«البته ولید اینجا رو فقط به‌خاطر آب و هواش انتخاب نکرده! اگه بتونیم داریا رو از چنگ بشار اسد دربیاریم، نصف راه رو رفتیم! هم رو جاده درعا مسلط میشیم، هم جاده دمشق امان، هم جاده دمشق بیروت! کل دمشق و کاخ ریاست جمهوری و فرودگاه نظامی دمشق هم میره زیر آتیش ما و نفس حکومت رو می‌گیریم!» 💠 دیگر از درد و ضعف به سختی نفس می‌کشیدم و او به اشک‌هایم شک کرده و می‌خواست زیر پای اعتقاداتم را بکشد که با نیشخندی دلم را محک زد :«از اینجا با یه خمپاره میشه رو زد! اونوقت قیافه و دیدنیه!» حالا می فهمیدم شبی که در به بهانه مبارزه با دیکتاتوری با بنزین بازی می‌کرد، در ذهنش چه آتشی بوده که مردم سوریه هنوز در تظاهرات و او در خیال خمپاره بود. 💠 به در ساختمان رسیدیم، با لگدی در فلزی را باز کرد و می‌دید شنیدن نام دوباره دلم را زیر و رو کرده که مستانه خندید و را به تمسخر گرفت :«چرا راه دور بریم؟ شیعه‌ها تو همین شهر سُنی‌نشین داریا هم یه حرم دارن، اونو می‌کوبیم!» ✍️نویسنده: ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
و 38 استاد ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
#چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم #قسمت36 می خواهی خدا تحویلت بگیره؟؟ ✅🌸✅ خدایا ازت ممنونیم که این نماز
میخوای ببرمت کربلا یه سجده نشونت بدم؟ ▪️◾️◼️ استاد پناهیان: اجازه میدهید ببرمتون کربلا؟ ولی یادتون باشه این حرفایی که بهتون زدیم 🔶از چهارده معصوم پاک بخواهید کمکتون کنند تا بتونیم یه نماز خوب و قشنگ بخونیم ❎✅ امشب میخوام ببرمتون کنار گودی قتلگاه ☑️ در خونه ی امیرالمومنین که رفتید آقا میگه به به چقدر بوی حسینم رو میدی 🔶🔹🔶 کربلا بودی ؟ بگو آقا پای گودی قتلگاه بودم ⚫️ هر کسی کنار گودی قتلگاه رفت دست خالی بر نگشت 😔 شمر رفت با سر بریده حسین برگشت ساربان رفت با انگشتر برگشت یکی رفت با پیراهن برگشت ➖⚫️ شمام دست خالی بر نگردی امشب ☑️ امان از آخرین سجده ی حسین که صورت به خاک گذاشته بود ✔️ میگه خدا من هر قولی که بهت دادم رو وفا کردم حالا به من قول دادی که شیعیانم رو شفاعت کنم ☑️ نوبت تو هست که به قولت عمل کنی که من دست بچه شیعه هامو بگیرم ☑️ اما روضه ی آخر 😔😔 هر کسی رفت کنار گودی قتلگاه دست خالی بر نگشت بجز زینب که با تازیانه برگشت ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
_نمیدونم دیشب یه خواب عجیبی دیدم +خلاصه من که نیستم! مامانتم همینطور پس در نهایت نمیتونی بری! _مامان هم نیستتت؟ کجاست؟ +گفت امشب شیفتِ! _اهههه لعنت ب این شانس. شما ساعت چند میاین خونه؟ +من الان میرم شاید ۸ یا ۸ و نیم! _اووفف!!!!باشه. اینو گفتمو دوییدم سمت اتاقم. حوصله ی هیچکیو نداشتم. کتابامو با پام شوت کردم یه سمتِ اتاق و رو تختم دراز کشیدم و گوشیمو گرفتم دستم. که بابا با چندتا ضربه به در اتاق وارد شد! +حالا ساعت چند هس؟ _هفت! +خب من سعی میکنم زودتر بیام تو آماده باش که هر وقت اومدم سریع بریم! پریدم پایین و با جیغ گفتم _مرسییی بابایِ خوبم در اتاق و بست و رفت مشغول چک کردن تلگرام و اینستاگرامم شدم که دیدم ریحانه از تشییع شهدا یه پست گذاشته! با دقت نگاش کردم اما به خاطر کیفیت بدِ دوربین ریحانه خیلی فیلم داغونی بود ‌وواضح نبود چهره های آشنا میدیدم ولی دور وایستاده بودن همه دورِ تابوتُ گرفته بودن و راه میرفتن تو کپشنشم نوشته بود"شهید گمنام سلام. خوش اومدی مسافرِمن خسته نباشی پهلوون خوش اومدی به شهرمون!" پستش یِ حس و حالِ خاصی داشت. ۵ بار ۱۰ بار یا شایدم بیشتر از اول این فیلمِ یک دقیقه ایُ دیدم حس خوبی بهم میداد! یه حسّ پر از آرامش تو حال و هوای خودم بودم و مشغول دیدن فیلم که دیدم اشکام رو گونم سر خورد. دلیلِ اشکامونمیفهمیدم ولی بیشترازهمیشه آروم بودم بالاخره هر جور که بود دل از فیلمِ کندم به ساعت نگاه کردم تقریبا نزدیکای ۶ بود رفتم سمت کتابخونه که کتاب ریاضیمو بردارم و به فرمولش نگا بندازم و تست بزنم که کتابی که بابااز دادگاه اورده بود نظرموجلب کرد دستمو دراز کردمو برش داشتم به جلدش نگا کردم که نوشته بود"دخترِ شینا" بیخیالش شدم انداختمش رو تخت برگشتم پایین تایه چیزی بخورم در یخچالو بازکردم ولی چیزی پیدا نکردم کابینتارم گشتم ولی بازم چیزی نبود از تو یخچال پاکت شیرُ یه موزدر اوردم و ریختمشون تو مخلوط کن و مثلا شیرموز درست کردم ریختم تولیوان قشنگِ صورتیمُ با اشتیاق رفتم تو هال نشستم روکاناپه و تلویزیونُ روشن کردم کانالا رو بالا پایین کردم میخواستم خاموشش کنم که یه دفعه روکانال افق مکث کردم یه خانمی رو نشون میدادکه گریه میکرد دقیق که شدم فهمیدم همسرِشهیدِ! دست نگه داشتمو تا اخرِبرنامه رو نگاه کردم بادقت چقدر دلم براش میسوخت زنِ بیچاره چه صورتِ ماهُ خوشگلیم داش اخه مگه دیوونن مردم که برا پول میرن خارج از کشور میجنگن میمیرن بی جنازه و هیچی اخه یعنی چی معلوم نی فازشون چیه چشونه؟ خدایی پول انقدرارزش داره تو دلم اینو گفتم که همون لحظه گریه خانومه شدت گرف دقت کردم ببینم چی میگه حرفاش که تموم شدفیلمُ روبچه ای که تو بغلش بود زوم کردن نمیدونم چرا یه دفعه دلم یه جوری شد به ساعت نگاه کردم فیلمِ تقریبا تموم شده بودُ تیتراژِپایانی شروع شده بودُ اسما بالامیرف تلویزیونُ خاموش کردم ورفتم بالاسمت اتاقم. ساعت دیگه هفت شده بود دلشوره گرفته بودم کمدموُ واکردم یه مانتویِ بلند سرمه ای که خیلی ساده بودبا یه شلوار مشکی کتان برداشتم و پوشیدم از کمدشال و روسری هم یه روسری سرمه ای بلندبرداشتم موهاموسفت بستمو روسریُ سرم کردم یه کیفِ اسپورت هم برداشتمووسایلمو ریختم توش یه ادکلن خوشبو از رومیزآرایشم برداشتم و دوتا فِش به لباسم زدم این دفعه بدون هیچ آرایش نمیدونم چراولی وجدانم‌ اجازه نمیداد ارایش کنم کیفمُ گرفتم ورفتم پایین نشستم رومبلُ منتظر بابا شدم‌ عقربه دقیقه شمار نزدیک ۱۲میشدو من بیشتراسترس میگرفتم میترسیدم که نرسم تلفنُ برداشتمُ چندبار شماره بابا رو گرفتم جواب نمیداد‌ کلافه پوفی کشیدم و دوباره تلویزیونو روشن کردم کانالارو جابه جا کردم و بی حوصله رو یه شبکه نگه داشتم که هشداربرای کبرا ۱۱میداد از گرسنگی دل ضعفه گرفتم ‌تازه یادم افتاد که شیرموزم مونده رومیز رفتم برش داشتمُ همشُ بایه قورت فرستادم سمت معده ی عزیزم به تهِ خالیِ لیوان نگاه کردم تازه فهمیدم بهش شکر نزده بودم به ساعت نگاه کردم هشت و نیم بود _مثلا میخواست به خاطر من زودتر بیاد با شنیدن صدای بوق ماشین بابا چراغارو خاموش کردم و پریدم بیرون با عجله کفشمو پوشیدم و بندشو نبسته رفتم تو ماشین ترجیح دادم غر نزنم که نظرش عوض نشه باشناختی که ازش داشتم تا همین جاشَم لطف کرده بود بنده ی خدا رو قوانینش پا گذاشته بود با عجله سلام کردم و ادرس و بهش دادم اونم با ارامش پاشو گذاشت رو گاز و حرکت کرد که گفتم _اینجور که شما میرونین شاید هیچ وقت نرسیم بابا جون و یه لبخند مزخرف زدم بدون اینکه به من نگاه کنه گف +چه فرقی میکنه ما میریم یا میرسیم یا نمیرسیم دیگه هم فالِ هم تماشا تا قسمتمون چی باشه* 🧡 💚 ❌ ادامــه.دارد.... ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
    در این سالهای آخر ماه رمضان را به ایران می آمد. همیشه با ورود به ایران ابتدا به مشهد می رفت و موقع بازگشت به نجف هم به مشهد می رفت. در شبهای ماه رمضان با هم به مسجدالشهدا و مجلس دعای حاج مهدی سماواتی می رفتیم. برخی شبها نیز با هم به مسجد ارک و مجلس دعای حاج منصور می رفتیم. چه شبها و روزهایی بود. دیگر تکرار نمی شود. هادی در کنار کارهای حوزه و تحصیل به کارهای هنری هم مشغول شده بود. یادم هست که در رایانه شخصی او تصاویر بسیار زیبایی دیدم که توسط خود هادی کار شده بود. تصاویر شهدا که توسط فتوشاپ آماده شده بود. بودن در آن روزها کنار هادی برای ما دنیایی از معرفت بود. در این آخرین سفر رفتار و اخلاق او خیلی تغییر کرده بود. معنوی تر شده بود. یک شب از برادرم سوال کردم چطور اینقدر تغییر کردی؟ گفت: کتابی هست به نام معراج السعاده. واقعاً اگر کسی می خواهد به معراج برسد یا به سعادت برسد باید هر شب یک صفحه از این کتاب را بخواند. بعد کتاب خودش را آورد و از روی کتاب برای ما می خواند و می گفت به این توصیه ها عمل کنید تا به سعادت برسید. مثلاً یک شب می گفت: سعی کنید سکوت شما بیشتر از حرف زدن باشد. هر حرفی می خواهید بزنید فکر کنید که آیا ضرورت دارد یا نه؟! بی دلیل حرف نزنید که خیلی از صحبت های ما به گناه و دروغ و ... ختم می شود. شب بعد در مورد شوخی و خنده زیاد حرف زد. اینکه در شوخی ها کسی را مسخره نکنیم. افراد را به خاطر لهجه و ... مورد تمسخر قرار ندهیم. البته خودش هم قبل از همه، این موارد را رعایت می کرد. شب دیگر در مورد این صحبت کرد که در کوچه و خیابان سرتان را بالا نگیرید. با صدای بلند در جلوی نامحرم حرف نزنید. سعی کنید سر به زیر باشید. اگر با نامحرم زیاد و بی دلیل صحبت کند، حیا و عفت او از دست می رود. گوهر یک زن در حیا و عفت اوست. روز بعد به میدان انقلاب و پاساژ مهستان رفت تا مقداری وسایل لازم برای عراق را تهیه کند. آن شب وقتی به خانه آمد یک هدیه برای ما آورده بود. کتاب معراج السعاده را به ما هدیه داد. هنوز این کتاب را داریم و به توصیه هادی آن را می خوانیم و سعی در عمل کردن آن داریم.  زندگینامه وخاطرات 🌹 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
#هرچی_توبخوای #قسمت36 فکری به سرم زد....😅 باحالت پشیمونی و گریه گفتم: _با اجازه ی پدرومادرم و بزر
اتاق رو بر انداز کرد...👀 اتاق من حدودا چهار متر در چهار متر مربعه.رو به روی در میز تحریر و چند قفسه چوبی کتاب📚 هست. کنار در چسبیده به دیوار تخته.رو به روی تخت یه پنجره ست.زیر پنجره،یه مبل دو نفره هست.قبله ی✨ اتاقم رو به پنجره ست.. روی یه دیوار یه عکس رهبری🇮🇷 مرکز😍 و اطرافش... عکس شهید خرازی،🌷 شهید همت،🌷 شهید احمد کاظمی،🌷 شهید جهان آرا 🌷رو چسبوندم. یه گل مصنوعی🌸 هم کنار میز تحریرم گذاشتم و یه گلدان حسن یوسف🌹 هم جلوی پنجره.فضای اتاقمو خیلی دوست دارم. خوب که اتاق رو بررسی کرد،راهنماییش کردم روی مبل بشینه. خودم هم رو صندلی میز تحریرم نشستم. سرش پایین بود،گفت: _من تجربه خواستگاری رفتن ندارم،اما شنیدم اول خانم ها سوالهاشون رو میپرسن.😊ولی میشه قبل از اینکه شما سوالهاتون رو شروع کنید،من یه سوالی بپرسم؟ -بفرمایید. -چرا عکس این چهار شهید بزرگوار رو به دیوار اتاق تون زدید؟🤔 -این شهدا، نزدیک من هستن...آدم باکسی دوست میشه که بخواد باشه.من عکس شهید همت و جهان آرا رو به دیوار اتاقم زدم چون حتی از عکس شون هم معلومه چقدر و هستن،اونقدر که مشخصه حتی به عکس شون هم بشیم.منم میخوام اینطور باشم.☝️ -چرا این عکس شهید خرازی رو زدید؟ - همیشگی شهید خرازی معروف بوده و هست.این عکس برای وقتیه که خبر شهادت سه تا از دوستانش رو بهش گفتن..معلومه که چقدر ..شاید ناراحته چون از دوستانش جامونده.. شهید کاظمی هم از دوستانش دیرتر شهید شد.ولی معنیش این نیست که این بزرگواران اون موقع شهادت نبودن..زنده موندن چون زنده بودنشون بود.چون هنوز کارهایی بود که باید انجام میدادن..حتی زنده بودنشون هم کمتر از شهادت ..میشه نفس کشیدن هم ثواب شهادت داشته باشه. -که اینطور..بسیارخب شما سوالهاتون رو بفرمایید.😊 -شما چرا میخواید ازدواج کنید؟ یه کم مکث کرد.بعد گفت: _الان شما دلیل فلسفی میخواین یا مثلا... -من دلیل شما رو میخوام بدونم،اگه فلسفیه،همون رو بگید،اگه غیر فلسفی هم بفرمایید. -دلیل هرکسی برای ازدواج به طرز فکرش و بستگی داره...طرز فکر و سبک زندگی من خداست.من میخوام ازدواج کنم چون میخوام باشم برای خدا.من میخوام کسی رو تو زندگیم داشته باشم که بهم بگه نقطه ضعف های کردنم،چیه. -چرا من؟🤔 -چون میدونم براتون مهمه که بنده ی خوبی باشین.اینکه برای شما هم این مسأله مهم باشه باعث میشه به منم بیشتر کمک کنید تا کسیکه اصلا اینطوری فکرنمیکنه.👌 -اینکه خودتون بنده ی خوبی باشین فقط براتون مهمه؟😟🤔 ادامه دارد.. 🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ اولین اثــر از؛ ✍ ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
استاد یه نکته مهم👌 💟 مقام معظم رهبری چندسال پیش در خراسان شمالی فرمودند: « که ما تو خیلی زمینه‌ها پیشرفت کردیم! حتی فرمودن ما تو زمینه معنویت پیشرفت کردیم و این ثمره زحمات حوزه و دانشگاست.» ✅بعد فرمودند ولی تو چیزی که پیشرفت نکردیم«« سبک ‌زندگی»» بود.😔 بعد از این صحبت آقا، تقریبا هیچ اتفاقی نیفتاد.‌. می‌دونی یعنی چی ؟! خب دوستان لازمه که یک بار دیگه یادآوری کنم اشتباهمون رو‌ که👇 ما فکر میکنیم باید اینقدر آگاهی افزایش پیدا کنه! اینقدر ایمان افزایش پیدا کنه!!! 👈تا خودبخود تبدیل به بشه.❌ ✅در حالیکه نیاز به این نیست!!!! 🔹 اولا: خیلی از رفتارهای ما هست که زیاد ربطی به ایمان ندارند ،در سبک زندگی ما!!! _ حتی دین هم خیلی از این جزییات رو ،صریحا بهش نپرداخته!! 👈ولی همه اون رفتارها داره روی ما تاثیر می‌گذاره!!! 🔹 ثانیا : وقتی آدم آگاه شد و مومن شد و علاقمند شد، هنوز برای اینکه انسان رفتار کنه ،یه فاصله ای اون وسط وجود داره!👌 👈این فاصله رو با یک باید پر بکنیم!!! اون بنا چیه؟؟؟؟🤔🤔🤔 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══ 
💕زندگی عاشقانه💕
#جانم_میرود #قسمت36 ــــ بس کن دیگه حالت بهم نمی خوره همچین حرفایی بزنی زهرا برای آروم ڪردن اوضاع
_دخترا آرایشم خوبه؟؟ مهیا نگاهي به صورت نازی انداخت _خوبه، میخوای برے جایي؟؟ زهرا تنه ای به نازی زد _ڪلڪ کجا دارے میری؟؟ _اه چته زهرا تیپمو بهم ریختی من رفتم مهیا و زهرا به رفتن نازی نگاه می کردند _واه مهیا این چش شد _بیخیال ولش ڪن بریم _مهیا جانِ من بیا بریم کافی شاپ ـــ باشه بریم پاتوق همیشگی مهیا و دوستانش کافی شاپی ڪه رو به روی دانشگاه بود وارد کافی شاپ شدن و روی صندلی در گوشه ڪافی شاپ نشستند گارسون به طرفشان آمد و سفارش را گرفت صدای گوشیش بلند شد بعد ڪلی گشتن گوشی را از کیف درآورد پیام داشت .همان شماره ناشناس بود جواب پیام را داده بود _یڪ دوست مهیا پیامش را پاک کرد و بیخیال تو کیف انداخت _بی مزه بازیش گرفته _با ڪی صحبت مي کني تو _هیچی بابا مزاحمه بیخی شروع ڪردن به خوردن ڪیڪ بعد از ربع ساعت از جایشان بلند شدند مهیا به طرف صندوق رفت تا حساب ڪند _چقدر میشه _حساب شده خانم مهیا با تعجب سرش را بالا آورد _اشتباه شده حتما من حساب نڪردم _نه خانم اشتباه نشده اون آقا میز شمارو حساب کرد مهیا به جایی ڪه گارسون اشاره ڪرد نگاه ڪرد با دیدن مهران صولتی و آن لبخند و نگاه مرموزش اخم وحشتناڪی به او انداخت و زود پول را از ڪیف پولش در آورد و روی پیشخوان گذاشت و از کافی شاپ خارج شد _پسره عوضی _باز چته غر میزنی _هیچی بابا بیا بریم دستی برای تاڪسی تکان داد با ایستادن اولین تاڪسی سوار شدند _مهیا _جونم _یه سوال بپرسم راستشو بهم میگی _من کی بهت دروغ گفتم بپرس _اون دو سه روزی ڪه جواب گوشیتو نمی دادی ڪجا بودی مهیا پوفی ڪرد دوست نداشت چیزی را از زهرا مخفی ڪند _بهت میگم ولی واویلا اگه فهمیدم نازی یا کس دیگه ای فهمیده _باشه باشه بگو... * از.لاڪ.جیـغ.تـا.خـــدا * * ادامــه.دارد... * 💐شادے ارواح طیبہ شهدا صلوات💐 بامــــاهمـــراه باشــید ‌  ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
ارتباط موفق_37.mp3
10.74M
▪️کسانی که پر از عیوب و آلودگی‌های روحی‌اَند؛ دائماً از عینکِ همان عیوب، دیگران را می‌بینند و قضاوت می‌کنند. بیراه نگفته‌اند؛ کافر همه را به کیش خود پندارد! 🔥بی‌اعتمادی به دیگران، نشانه‌ی بیماری شدید نفس، و کاهش دهنده‌ی قدرت جذب انسان است. 🎤 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══ 
37.mp3
790.4K
🔶 صحبت های دکتر حبشی در مورد رابطه صحیح زن و شوهر در خانواده "بخش سی و هفتم" 💢🔸 بدترین نوع اقتدار شکنی یک زن چیه؟! 💥 دکتر حمید ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
#خانواده_خوب #قسمت36 #همسرداری" 📝 اهمیت «مبارزه با نفس والدین» در تربیت فرزندان🌷 خوب بودن پدر و م
💌خانواده، اصلی‌ترین و آسان‌ترین محل تربیت 📩 اهمیت رسانه تلویزیون در تربیت خانواده 📧تاثیر اینترنت و ابزار ارتباطی نوین مانند تلفن همراه در فضای خانه🏡 💕_____💕_____💕 💥اولویت اصلاح 👈 نسبت به اصلاح فرد و جامعه✔️ اگر بخواهیم برای برنامه‌ریزی‌های فرهنگی و تربیتی بین اهمیت اصلاح فرد، خانواده و جامعه مقایسه‌ای انجام دهیم و اولویتی را تعیین کنیم، باید بگوییم✍ اصلاح خانواده اولویت دارد.💯 〽️ برای هرگونه رشد معنوی نیز راه میانبر و معقول، رسیدگی به وضع دینداری👈 است. 🔰 چون در واقع، واحد اصلی یک جامعه، خانواده است و این خانواده ها هستند که جامعه را تشکیل میدهند👌 نه افراد؛ و فرد هم ابتدا در خانواده است که هویت و شخصیت خود را پیدا می‌کند. پس هم فرد و هم جامعه وابستگی زیادی به خانواده دارند، اگرچه خانواده نیز از افراد و جامعه تأثیر میپذیرد، ولی ابتدا باید برای اصلاح خانواده برنامه‌ریزی شود.👌👏 اصلی‌ترین محل تربیت است، نه مدرسه و مسجد❌ 💏خانواده نسبت به واحدهای بزرگتر اجتماعی مانند مسجد و مدرسه تاثیرگذاری بیشتری بر افراد دارد. محیط اصلی تربیت خانه است🏡 🕌و مسجد و مدرسه در درجۀ👈 دوم قرار دارند.👌 🏫مسجد و مدرسه در حکم یاور و مشاور خانه برای تربیت افراد محسوب می‌شوند. 💯 ⭕️کسی که در خانه، تربیت نشود،♨️ 🛑 به سختی ممکن است در محیط‌های دیگر مثل مدرسه یا مسجد تربیت شود،💯 💠اگرچه همیشه استثناءهایی وجود دارد. البته مسجد و مدرسه تاثیرات تکمیلی فراوانی بر افراد دارند، 👌 ولی عموماً این تاثیرات متناسب با تربیت اولیۀ هستند.👌👏 آسان بودن تربیت در اصالت دادن به خانواده و سنگین نمودن مسئولیت تربیتی خانواده به معنای سخت نمودن و دشوار نمایاندن این مسئولیت نیست. 👌 خانواده با توجه به تمام امکاناتی که دارد🔰 آسان‌ترین محل تربیت هم به حساب می‌آید.🌹 به کارگرفتن ابزارهای تربیتی که در خانواده به صورت طبیعی موجود است، نیاز به هیچگونه بار تکلیفی اضافی هم ندارد.😊 💏 کافی است زن و مرد که تشکیل دهندۀ هستۀ اولیۀ خانواده هستند طبق طبیعت واقعی و فطرت الهی خود عمل کنند؛💯 در این صورت، هم خود بیشتر از زندگی لذت و بهره خواهند برد😍 و هم فرزندان خود را از مواهب تربیتی فراوان برخوردار می‌کنند👌👏👏
💕زندگی عاشقانه💕
#اخلاق_در_خانواده #قسمت36 بسم الله الرحمن الرحیم💐 #اخلاق_در_خانواده #کلام_سی_وششم #کار_زن🔍 🖇
بسم الله الرحمن الرحیم💐 🌸 💥در درس گذشته گفتیم که «شوهر نباید نسبت به همسرش تعصب بیجا داشته باشد» حال باید ببینیم موارد غیرت ورزی از نظر اسلام ،کجا و در چه حد است.تا اضافه بر آن را بیجا بشماریم .⚡️ 💥غیرت ورزی شوهر ، نسبت به حجاب و عفاف زن هست ، حال ببینیم نظر اسلام درباره حجاب زن چیست ؟💡 ✨در آیات و روایات حجاب زن به دو گونه مطرح شده است. 🔦در برخی مآخذ سختگیری ومحدودیت زیاد قائل شده تا آنجا که: ۱_شوهر اگر بتواند کاری کند که هیچ مردی زنش را نشناسد، بهتر است.⭕️ ۲_صدای زن عورت اوست و نباید به گوش نامحرم برسد .⭕️ ۳_ زن نباید پاهایش را طوری به زمین بزند که صدای خلخال پایش به گوش مردی برسد .❌ ✔️اما در مقابل روایات ذکر شده ادله دیگری وجود دارد که در نظر ابتدایی مخالف با اینهاست.مانند: ۱_هر مرد و زن نامحرم میتوانند با یکدیگر دست بدهند به شرط آنکه با دستکش باشد و دست یکدیگر را فشار ندهند البته این کار کراهت دارد .💢 ۲_هر مردی میتواند به هر زنی سلام کند واو را به غذا دعوت کند مگر زن جوانی که صدایش محرک است که نسبت به این چنین زنی کراهت دارد.💢 ۳_اصحاب چهره فاطمه زهرا سلام الله علیها را که در اثر گرسنگی زرد شده بود دیده اند.✔️ ۴_ پیامبر در جنگها یکی از همسرانش راهمراه میبرد و فاطمه زهرا سلام الله در جنگ احد حاضر بود✔️ اینها نمونه هایی از دو دسته مآخذ مختلف که درباره حجاب نقل شده است .🔘 برای حل این تضاد و اختلاف باید به نظر مرجع تقلید رجوع کنید 🤔 اما از نظر طرح ملی یک مسئله علمی تضادی وجود ندارد.♻️ 🔸اولا : محدودیت زن مشروط به اینکه « اگر مرد بتواند» یعنی شرایط اجتماعی و اقتصادی طوری باشد که اصلا خروج زن از خانه نیاز نباشد پس اگر این امکان وجود ندارد پس این حکم لازم الاجرا نیست❎ 👌ثانیا بدون شک تاکید اسلام در امر حجاب ، بخاطر خیرخواهی و دلسوزی نسبت به خود زن هست زنان در جذابیت و دلربایی متفاوت هستند لذا اسلام به زنانی که قیافه وصدای وسوسه انگیز ی دارند محدودیت می‌دهد که در برابر مردان مخصوصا جوانان آشکار نشوند و آنان را تحریک نکنند ولی نسبت به زنان عادی و روستاییان ساده پوش تا حدی آن محدودیت را برمیدارد✅ ♻️ثالثا از لحاظ اسلام چنانکه رعایت عفت و حجاب بر زن واجب است صله رحم هم براو واجب است و ترک آن گناه کبیره هست لذا زن باید با حفظ عفت خود به دیدن خویشاوندان خود برود . ♻️رابعاً تاریخ نشان داده که قدرت غریزه جنسی و فریبکاری شیطان خیلی بیشتر از این هست که دختر و پسری خودشان را مستثنی بدانند لذا خداوند مهربان که خیر خواه انسان است می‌گوید: برای زن بهتر است حجاب خود را حفظ کند✳️ ♻️و مورد آخر اینکه چنانکه حفظ عفت واجب است سهولت در انجام کارهای اجتماعی نیز لازم است و شاید استثنا ء وجه و کفین به همین جهت است.🍃 بنابراین حدود غیرت ورزی باجا و بیجا کاملا مشخص می‌شود.☝️ غیرت ورزی شوهر زمانی پسندیده و مطلوب است که احتمال فریب خوردن و بدام افتادن او عاقلانه باشد ولی اگر زنی عادی است و احتمال فریب و فساد درکار نیست شوهر نباید سختگیری کند✔️ ♦️اگر بتوانی کاری کن، که زنانت غیر تو را نشناسند ( نهج‌البلاغه نامه ۳۱) شما زنان نباید صدای خود را در گفتار نازک کنید تا مردان بیمار دل به طمع بیافتند.📌 (احزاب_آیه ۳۲) زنان پاهای خود را جوری به زمین نزنند که زینتهای نهانی ایشان دانسته شود.☝️ (سوره نور آیه ۳۱) 🌸امام صادق علیه‌السلام فرمودند: کسانی که به پشت و عقب زنان نگاه میکنند ، ایمن نباشند از اینکه دیگران به عقب زنان آنها نگاه کنند. (وسائل جلد ۱۴_ص۱۴۵) روایات زیادی هستند که بدلیل اختصار از ذکر آنها خودداری میکنیم .☺️ اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
💕زندگی عاشقانه💕
#تربیت_فرزند #قسمت36 #تربیت_فرزند 🔍 #جلسه_سی_وششم موضوع ✍ اگر ویژگی‌های شخصیتی مثل🔸 مسئولیت‌پذیر
موضوع ✍ مدرسه خوب چه مدرسه ی هست🤔 🍃____🌹_____🍃 🎀بسم الله الرحمن الرحیم🎀 🏫مدرسۀ خوب مدرسه‌ای است 🔰 که زرتشتی‌ها و ارمنی‌ها هم بخواهند بچه خود را در آن ثبت‌نام کنند 👌 🌷تجربۀ جهانی در تست شیرینی✔️ 1⃣اول شخصیت! ⬇️ یک مدرسۀ خوب مدرسه‌ای است که زرتشتی‌ها و ارمنی‌های شهر هم بچه‌های خود را بیاورند و بگویند «ما می‌خواهیم بچه‌مان را اینجا ثبت‌نام کنیم؛🔰 چون این مدرسه شخصیت بچۀ ما را قوی بار می‌آورد» باید این‌طور باشد.💪 در خیلی از نکات می‌توانیم از تجربۀ جهانی استفاده کنیم. 💯 مثلاً این «تست شیرینی» الان یک حرف بین‌المللی است:✍ یک شیرینی جلوی بچه‌ها می‌گذارند و به آنها می‌گویند:✍ «ما تا یک ربع دیگر برمی‌گردیم، اگر این شیرینی را نخورده باشی، دو تا شیرینی به تو می‌دهم»🎁 بعضی از بچه‌ها بلافاصله می‌خورند،♨️ 👦بعضی‌ها 10 دقیقه بعد می‌خورند و بعضی‌ها-بااینکه گرسنه هستند- نمی‌خورند.💪👏 و بعداً زندگی این بچه‌ها را در 15 سال آینده بررسی کرده‌اند، و دیده‌اند، بچه‌هایی که شیرینی را نخوردند، 🔰 💥در علم و کار و ازدواج و حتی در مدیریت، بسیار آدم‌های موفقی شده‌اند.💯👏👏 🛑و آنهایی که طاقت نیاورده بودند و زود شیرینی را خورده بودند، بعدها در زندگی‌شان دچار مشکلات فراوانی بودند.♨️ یعنی این مسأله را بعد از 15 سال می‌توان بررسی کرد.👌🌷 🏫مدرسۀ خوب مدرسه‌ای نیست که همان‌سال نتیجه‌اش را نشان دهد؛👌 15 سال بعد باید نتیجه‌اش را دید👏 یک مدرسۀ خوب مدرسه‌ای نیست که همان‌سال نتیجه‌اش را نشان دهد، باید بعد از 15 سال این بچه را ببینید🔰 که چطوری شده است ⁉️ خیلی از مدارس در تهران هستند که به بچه نمرۀ 20 می‌دهند و ظاهراً هم این بچه دارد خوب درس می‌خواند،✅ ♨️ اما وقتی این بچه به دانشگاه می‌رود، دچار بسیاری از افسردگی‌ها و مشکلات می‌شود،💯 ⭕️یا بعد از اینکه دکترای خود را گرفت و سرِ کار رفت، هزاران مشکل دیگر ایجاد می‌کند.👌 🤔چرا همۀ پزشکان ما دکتر قریب نمی‌شوند؟⁉️ چرا همۀ مهندسین ما مثل دکتر حسابی نمی‌شوند؟⁉️ یعنی یک دکتر یا مهندسِ حسابی نمی‌شوند؟🤔 ⚠️ چون اینها شخصیت‌های قوی‌ای نداشتند.💪 ما در درجۀ اول باید آدم‌های قوی‌ای بشویم.👌👏 ☀️امیدوارم این کوچولوهایی که مردان بزرگی هستند، 💪 پس‌فردا وقتی دیدند که مادرشان سرِ یک حادثه‌ای دارد گریه می‌کند و ناراحت است، بگویند: ✍ 🧕«مامان! ناراحت نباش، این می‌گذرد...» 👌👏🌷👏 🧕یعنی به مادرش هم تسکین بدهد؛ این‌قدر بچه‌ها می‌توانند مؤثر باشند.💪🌹 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالعَنْ أعْدَاءَهُم🌷 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
4_5852893315992652533.mp3
12.14M
(ره) ♨️ قَبـــرِ شما ، خودِ شمایید! از صبح که ازخواب برمی‌خیزید، تا شب که به خواب می‌روید، و حتّی در خواب، ↓ - احوالات‌تان چگونه است؟ - از ذهن شما، چه افکاری عبور می‌کند؟ - در قلبتان، نسبت به دیگران چه احساساتی غالباً برانگیخته می‌شود؟ 💥 پاسخ این سؤالات، اوضاعِ قبر شما را مشخص می‌کند! @Ostad_Shojae ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
019 (1).mp3
17.12M
🟣خانواده موفق 💠قسمت سی و هفتم دکتر
کارگاه خویشتن داری_37.mp3
25.6M
🔅نورِ وجود هر انسان، از نیّات او شروع می‌شود و به عمل او سرایت میکند! ▫️خویشتن‌داری یعنی؛ مراقب نیّت‌هایم باشم، نکند باشند و تمام اعمال زیبای مرا نیز، احاطه کنند! @ostad_shojae