eitaa logo
💕زندگی عاشقانه💕
26.2هزار دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
2.4هزار ویدیو
83 فایل
ازحسین بن علی هرچه بخواهی بدهد توزرنگ باش وازونسل علی دوست بخواه👪 مباحث و دوره های #رایگان تخصصی #همسرداری، #تربیت_فرزند، و.. ادمین تبلیغ @yamahdi85 📛استفاده ازمطالب فقط با #لینک_کانال جایزست❎ 👈رزرو تبلیغات↙ @tab_zendegiashghane
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎆 "پرخاشگری" 🔷 درستش اینه که زن و شوهر، از روز اولی که ازدواج میکنن باید طبق برنامه فعالیت هایی رو انجام بدن تا روز به روز محبتشون به همدیگه بیشتر بشه.💞❤️😊 💢 اگه زن و شوهری نشستن و هیچ فعالیتی انجام ندادن، به طور خودکار از همدیگه میشن. ⭕️ اگه فعالیتی انجام ندادید و از هم خسته شدید، در چنین شرایطی، 👈 «اگه همسرتون یه ذره هم بد اخلاقی کنه شما خیلی شدید ناراحت میشید و پرخاشگری میکنید». 😒 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
"لذت جاودانه" 🌺💞 حرف اسلام عزیز اینه که میفرماید: عزیز دلم شما اگه میخوای یه زندگی شیرین و لذت بخش و پر از هیجان داشته باشی نباید مثل ماست بایستی و به دیوار نگاه کنی! 😒 ✅بلکه شما زن و شوهر ها باید یه سری فعالیت ها رو انجام بدید تا بتونید عشق و محبت بین خودتون رو افزایش بدید.🌺👌 🌷 بعد هم خداوند متعال یه سری فعالیت های ویژه ای رو تعریف میکنه که اگه آدم انجام بده، عشق و محبتش خیلی زیاد و البته دائمی خواهد شد... 😊😌 🔹این فعالیت ها رو در آینده به طور کامل تقدیم خواهیم کرد. ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خانم سلام خانم شاکری عزیز من یک مشکلی دارم که مدت هاست اذیتم میکنه و از زمانی که متاهل شدم برام این مشکل بوجود اومد من تو دوران عقدم خیلی مشکلات زیادی داشتم به حدی که تا پای جدایی هم رفتم الان حدود۵ سال هست ازدواج کردم ولی مشکلی که دارم این هست که به صورت ناخوداگاه به مشکلاتی که تو زندگی داشتم فکر میکنم به خاطرات تلخ و رفتارهای بدی که باهام شده.... مثلا وقتی از خواب پا میشم میبینم دارم به خانواده همسرم فکر میکنم خیلی از اخلاق هااشون برای من ازاردهندست مثلا فکر میکنن هرکاری که خودشون انجام میدن هییییچ عیب و ایرادی نداره ولی کارهای خوب من رو نمیبین خییییلی توقعی هستند همسرم فقط ی خواهر دارند و تو تهران کس دیگه ای رو ندارند... یا اینکه مثلا مادرشون به شدت سوال میپرسند و دخالت میکنن هرچیزی که بخریم قیمت میپرسند و اگر مال من باشه هی میگن وای چه گرون خریدی و پول هاتون رو جمع کنید و..... یا موهام رو رنگ کرده بودم میگفت گرون دادی اصلا هم خوی در نیاورده... یا اگر دخترشون کاری انجام بده هزار بار به من میگن که فلان کار رو کرد ولی وقتی ما کاری انجام میدیم انگار نه انگار... یکی دیگه از اخلاقاشون اینکه الان اگر گفتند شب هست دیگه نمیشه متوجهشون کرد که روز هستش یا اینکه غذاهای یخچالیشون رو میدن به ما... بارها گفتم ما نمیخوریم هی میگن ببر بده بچه بخوره بعد مثلا اگه بگم یخچالی نمیدم میگه چطور خودت درست میکنی میمونه بهش میدی حالا این رو نمیدی؟؟؟ متوجه نمیشه که دستخورده و یخچالی کسی با واسه خودمون فرق داره یعنی در برابر هر دلیلی ی حرفی میزنن کلا حق به جانب هستند تو هر وضعیتی چطور میتونم باهاشون کنار بیام؟؟؟؟ واینکه من تا همینجاش هم خیییلی سعی کردم همون کاری که خودم فکر میکنم درست هست رو امجام بدم ولی گاهی طعنه ها و تیکه هایی که میشنوم اعصابم رو بهم میریزه دوست دارم جوابشون رو بدم و قانعشون کنم ولی اصلا قانع نمیشن و فکر میکنن کار درست فقط اونی هست که خودشون انجام میدن🙄 چیکار کنم که حرف ها و کنایه ها و توقعات برام مهم نباشه؟؟؟ این فکر کردن های مداوم باعث میشه ازشون کدورت به دل بگیرم و تو رابطه هاشون خیییلی اذیت بشم در ضمن اون تکنیک های صندلی خالی و سوزاندن و.... رو هم انجام دادم ولی ذهنم آروم نمیشه مدام بهشون فکر میکنم وگاهی حتی به اتفاقاتی که نیوفتاده هم فکر میکنم و حرص میخورم... فقط اینکه یک مدت از خانومی مشاوره میگرفتم ایشون کتاب از حال بد به حال خوب رو توصیه کردند طبق اون پیش میرفتیم تا یک سال خوب بودم البته سعی میکردم بیشتر کارهایی که دوست دارند رو انجام بدم تا تنش کمتر بشه ولی بعدش دیدم نههههه اونا اصلااااا هیچ تلاشی نمیکنن که رابطمون بهتر بشه و هیچ تغییری تو رفتارهاشون ندارند منم کنارگذاشتم روشم رو ... ممنون میشم ی راهکار جلوم بذارید واقعا خسته شدم از بس بهشون فکر کردم 🍀سلام عزیز.. 1⃣ذهن تون خیلی بیکاره عزیزم 😄😄 ذهنی که به امور خیر و فعالیت های مثبت اشتغال نداشته باشه،، به افکار منفی و مرور خاطرات تلخ خودش رو مشغول و غرق میکنه! 2⃣همسرتون نقش بسیار کلیدی و مهمی دارند،، 👈 یک جمله تایید و حمایت ایشون،، چند ساعت فکرهای منفی شما رو خنثی میکنه... 👉 3⃣راهکار نوشتن و صندلی خالی کاملا تایید شده و تجربه شده ست. نوشتن یا گفتن خاطرات تنها،، کفایت نمیکنه،، بلکه باید باید باید احساساتی که در اون لحظات داشتید و اذیت تون کرده هم بیان کنید. 🌀چون افکار به تنهایی آزار دهنده نیستند،، ♻ احساسات سرکوب شده ای که همراه اونها هستند،، باعث ناراحتی و خشم های درونی میشه *⃣ یکبار دیگه امتحان کنید ✅ ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
🎀 🎀 احساسات همسرتان را بپذیرید❗️ 💌برای این که همسرتان با شما روراست باشد سعی کنید او را درک کرده و برای افکار و احساساتش ارزش قایل شوید. 💌 اگر حرف‌ها و گفته‌های او مطابق میل شما نیست از خود واکنش تند نشان ندهید زیرا به این وسیله بذر بی‌اعتمادی در زندگی خود می‌کارید. 💌 وقتی همسرتان با شما درد دل می‌کند و راز دلش را با شما در میان می‌گذارد، احساساتش را بپذیرید و به او نگویید که اسرار درونش ناخوشایند و بی‌رحمانه است. ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 چه کنیم گره های زندگیمان باز شود... 🎙حجت الاسلام ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
رمان نویسنده : ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
✍️ #دمشق_شهرعشق #قسمت22 💠 یک گوشه کپسول اکسیژن و وسایل جراحی و گوشه‌ای دیگر جعبه‌های #گلوله؛ نمی‌
صدایش از خشم خش افتاده بود، سعد از ترس ساکت شده و سمیه می‌خواست کند که برای اعتراض برادرشوهرش بهانه تراشید :«اگه زخمش عفونت کنه، خطرناکه!» 💠 سعد از امکانات رفقایش اطمینان داشت که با صدایی گرفته پاسخ داد :«دکتر تو بود...» و مصطفی منتظر همین بود که با قاطعیت کلامش را شکست :«کی این بیمارستان صحرایی رو تو ۴۸ ساعت تو مسجد درست کرد؟» برادرش اهل بود و می‌دانست چه آتشی وارد این شهر شده که تکیه‌اش را از پشتی گرفت و سر به شکایت گذاشت :«دو هفته پیش یه کامیون اسلحه وارد درعا کرده!» و نمی‌خواست این لکه ننگ به دامن مردم درعا بماند که با لحنی محکم ادامه داد :«البته قبلش خودشون رو از مرز رسونده بودن درعا و اسلحه‌ها رو تو مسجد عُمری تحویل گرفتن!» 💠 سپس از روی تأسف سری تکان داد و از آنچه در این دو هفته بر سر درعا آمده، درددل کرد :«دو ماه پیش که اعتراضات تو شروع شد، مردم این شهر هم اعتراضایی به دولت داشتن، اما از این خبرا نبود!» از چشمان وحشتزده سعد می‌فهمیدم از حضور در این خانه پشیمان شده که مدام در جایش می‌جنبید و مصطفی امانش نمی‌داد که رو به برادرش، به در گفت تا دیوار بشنود :«اگه به مردم باشه الان چند ماهه دارن تو و و تظاهرات می‌کنن، ولی نه اسلحه دارن نه شهر رو به آتیش می‌کشن!» و دلش به همین اشاره مبهم راضی نشد که دوباره به سمت سعد چرخید و زیر پایش را خالی کرد :«می‌دونی کی به زنت کرده؟» 💠 سعد نگاهش بین جمع می‌چرخید، دلش می‌خواست کسی نجاتش دهد و من نفسی برای حمایت نداشتم که صدایش در گلو گم شد :«نمی‌دونم، ما داشتیم می‌رفتیم سمت خیابون اصلی که دیدم مردم از ترس تیراندازی دارن فرار می‌کنن سمت ما، همونجا تیر خورد.» ✍️نویسنده: ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
✍️ من نمی‌دانستم اما انگار خودش می‌دانست می‌گوید که صورتش سرخ شده بود، بین هر کلمه نفس نفس می‌زد و مصطفی می‌خواست تکلیف این گلوله را همینجا مشخص کند که با لبخندی تلخ دروغش را به تمسخر گرفت :«اگه به جای مسجد عُمری، زنت رو برده بودی بیمارستان، می‌دیدی چند تا پلیس و نیروی هم کنار مردم به گلوله بسته شدن، اونا رو هم ارتش زده؟» 💠 سمیه سرش را از ناراحتی به زیر انداخته، شوهرش انگار از پناه دادن به این زوج پشیمان شده و سعد فاتحه این محکمه را خوانده بود که فقط به مصطفی نگاه می‌کرد و او همچنان از که روی حنجره‌ام دیده بود، زخمی بود که رو به سعد اعتراض کرد :«فکر نکردی بین اینهمه وهابی تشنه به خون ، چه بلایی ممکنه سر بیاد؟» دلم برای سعد می‌تپید و این جوان از زبان دل شکسته‌ام حرف می‌زد که دوباره به گریه افتادم و سعد طاقتش تمام شده بود که از جا پرید و با بی‌حیایی صدایش را بلند کرد :«من زنم رو با خودم می‌برم!» 💠 برادر مصطفی دستپاچه از جا بلند شد تا مانع سعد شود که خون در صدای مصطفی پاشید و مردانه فریاد کشید :«پاتون رو از خونه بذارین بیرون، سر هر دوتون رو سینه‌تونه!» برادرش دست سعد را گرفت و دردمندانه التماسش کرد :«این شبا شهر قُرق شده که خون شیعه رو حلال می‌دونن! بخصوص که زنت و بهش رحم نمی‌کنن! تک تیراندازاشون رو پشت بوم خونه‌ها کمین کردن و مردم و پلیس رو بی‌هدف می‌زنن!»... ✍️نویسنده: ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
💐 💐 💐 ثواب تلاوت این صفحه هدیه به 💐 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
🧕🏻 ❤️🍃❤️ 👈وقتی در مورد همسرتون صحبت می‎کنید از اسامی اشاره مثل: ❌این یا اون استفاده نکنید وهمچنین کلمه هایی مثل: ببین ، الو و آهای❌ 👈 وقتی همسرتان شما را صدا می‎زنه با علاقه بهش جواب بدید! 👌 مثلا به جای گفتن: هااان!؟ یا گفتن یک بله خالی به او بگویید: بله عزیــــــــــ😊ــــــــزم ، جان دلم یا جانم 👌 مطمئن باشید در ازای احتــــــــــ🙏ــــــــــرام گذاشتن خودتان احترام می بینید 👌یادمون نره همسر ما یک درخــــــــــ🌴ــــــــــــت نیست❌ ✅ زیبا صداکردن زن و مرد بهترین شیوه برای ابراز محبــــــ❤️ـــــــــت و نوعی شخصیت دادن به طرف مقابل است. ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
جایی ... که تـ❤️ـو نباشی ... خبر از راحتی و دلخوشی ام نیست 🌾🌹🌾🌹🌾🌹🌾🌹🌾🌹🌾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▪️فاطمیه آمد و آن مونس و همدم کجاست؟ شمع میپرسد ز پروانه گل نرگس کجاست؟ ▪️در عزای مادرت یابن الحسن یکدم بیا تا نپرسد این جماعت بانی مجلس کجاست؟ ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رفت از خاکِ وطن سالم و بی سر آمد اِرباً اِربا شد و با روضه ی آمد صاحبِ عصر، عزادار شد روضه اش با دهه ی اول آمد 🥀 را یاد کنیم با ذکر 🌷 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
سلام سلام سلام 😍😍😍 صبح زیبای روز چهار شنبه تون بخیر و شادی☺️☺️☺️☺️ انشالله روز خوبی رو شروع کنیم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد ☘ اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم☘ ثواب کارهای امروزمون از کوچیک تا بزرگ رو تقدیم میکنیم به 😍😍😍😍😍😍 حضرت علی ع می‌فرمایند:صله رحم نعمت ها را فراوان میکند و سختی ها را از بین میبرد👌👌👌👌👌👌 آثار و برکات صله رحم زیاد هست ✅ انشالله یک جستجوی ده دقیقه ای کمک میکنه بهتون در این کار 👌👌👌 امروز هم دو تا ده دقیقه ای وقت بزاریم برای صله رحم تلفنی☺️☺️☺️☺️ حتما قید کنید که تماستون برای چی هست👌 تکلیف این هفته مون خدا رو شکر خیلی با استقبال روبرو شد😍 ....خیلی ها می گفتن از وقتی کرونا اومده دیگه با کسی رابطه نداشتیم و تلفنی هم نبوده.... ولی این چند روز تماس گرفتیم و جویای احوال شدیم ...‌خدا رو شاکریم از این بابت ✅ انشالله موفق باشید جهادگران در راه خدا ☘ التماس دعا از همه بزرگواران ☘ ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خانم سلام کهربا جان ،وقت به خیر،پسرم داخل ۸ ساله،در اطرافیان که موسیقی میزارند،پسرم بسیار اصرار داره ما در گوشی و در ماشین روشن کنیم،همچنین عموش که طبقه بالا هستن و پسرم بهشون علاقه داره، رفتارهاشو یاد میگیره مثلا با ماژیک رو دستشو شکل خالکوبی میکشه،یا تو ظرف آب شلنگ میزاره میگه مثل عموم انجام میدم،خیلی تلاشم میکنم،خیلی محبت میکنم،شادی و نشاط ایجاد میکنم،بازی میکنم که حرفهام تاثیر بده،ولی نتیجه نمیده،میگه تورو دوست ندارم تو بدترین مادری،مامانهای بقیه بچه ها خوبن که آهنگ احازه میدن،کهربا جان چه تفسیری ،براش داشته باشم از مضرات آهنگ و تاثیرمنفی،متشکرم 🎼🎸🎼 🍀سلام عزیزم،، موسیقی هم برای بچه‌ها و هم بزرگترها هیجان انگیز و جذاب هست،، 🎻🥁🎸 از موسیقی های شاد و کودکانه استفاده کنید،، 🎼🎹 و کودک تون رو با منع های مستقیم و آشکار حریص نکنید. ❌ 👩‍👦گاهی خودتون هم باهاش موسیقی گوش کنید و ورزش کنید و بخندید تا مامان خوبش باشید 😄 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خانم 💕👠👠👠👛👠👠👠💕 سلام ببخشید سوالم اینکه من خیلی به حجاب اهمیت میدم و همیشه با عشق از چادرم صحبت کردم و دخترمم هم اینو میدونه و الان که 7 سالشه خودش همیشه روسری میپوشه ولی میدونم که از بچگی دوست داشت شیک پوش باشه حتی به دختر عمش گفته من مامانم چادر دوست داره ولی من میخوام مثل تو خوشکل باشم آیا این حرفش نگران کنندست یا من باید کار خاصی انجام بدم، البته تو صحبتاش با من شده که گفتم لازم نیست شما روسری بپوشی خدا ازت نخواسته ولی گفته نه باید بپوشم عادت کنم در صورتی که من خودم هیچ‌وقت اینجوری بهش نگفتم، و جدیدا هم میگه من چادر خیلی دوست دارم ولی نمیدونم خودشیرینی برای منه یا نه؟ نمیدونم من دقیقا چه موضعی درباره سوالش درباره حجاب باید داشته باشم؟ 👠👛👠 🍀سلام بله نگرانی تون درسته! دخترتون به خاطر اینکه شما رو خیلی دوست داره و میدونه از این مسائل خوش تون میاد،، ابراز تمایل میکنه 👉 یه کم بیشتر از زیبایی هاش و ظاهرش تعریف کنید. توی خونه خییییلی باهاش رفیق باشید و بخندید. 👈موهایش رو مدل های مختلف ببندید، 👈ازش عکس بگیرید و ذوق اش رو بکنید. 👈براش لاک بزنید،، 👈رژ لب های مخصوص کودکان براش بگیرید،، 👈عطر های ملایم و کرم های طبیعی براش بگیرید. 👈لباس هایی که دوست داره،، 👈و زیور آلاتی که خوشش میاد رو براش تهیه کنید. 👈در مهمانی های خانومانه خییییلی براش زیبا بپوشید،، ↩تا ظرف عزت نفس درونی اش کاملا پر بشه، و متوجه بشه،، 🌸خانومهای متدین و باحجاب هم،، 😍بسیار زیبا، تمیز و خوش پوش هستند و از لذت های حلال شون کاملا استفاده می کنند. ♥ سلامتی و تعجیل امام زمان (عج) صلوات ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
بازی معجزه ی رابطه با كودك است. برای بازی كردن با فرزندتان، نيازی به اسباب بازی های خاص و دانش پيچيده ای نداريد. فقط بايد به اندازه او از بازی لذت ببريد همین برای کودک کافی است و او را سرشار از لذت میکند. ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عواقب فریاد زدن بر سر کودک❗️ 1. باعث نابودی اعتمادبه نفس کودک میشود. 2. روح کودک آسیب میبیند. 3. کودک دچار اضطراب میشود. 4. کودک از ترس موارد اشتباه را پنهان میکند و این زمینه دروغگویی را در فرزند شما در سالهای بعد فراهم میکند. 5. باعث کاهش عزت نفس کودک میشود. 6. باعث افزایش رفتار خشونت آمیز در کودک میشود. ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
سپردن کارهای کوچک و ساده به فرزندان سبب می شود فرزندان بر حسب توانمندی خود با افراد خانواده همکاری کنند و از این امر رضایت داشته باشند. داشتن رضایت خاطر از انجام کارهای ساده باعث شکل گیری اعتماد به نفس در آنها شده و آنها را در قبال پذیرش مسئولیت ها و وظایف بیشتر آماده تر می کند. ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ: ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺭﺍﻩ ﺗﺮﺑﯿﺖ ﮐﺮﺩﻥ ﭼﯿﺴﺖ؟ ﮔﻔﺖ : ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﺜﻞ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺑﺰﺭﮒ ﮐﻦ ! ﮔﻔﺘﻢ: ﭼﮕﻮﻧﻪ؟ ﮔﻔﺖ : ﻭﻗﺘﯽ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺗﻮ ﻣﯿﻬﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻣﯿﮕﺬﺍﺭﯼ، ﺣﺎﻟﺶ ﺭﺍ می پرﺳﯽ، ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺳﺮﺍﻍ ﮐﯿﻒ ﻭ ﻧﻤﺮﺍﺕ ﺍﻭ ﻧﻤﯿﺮﻭﯼ، ﺩﺭ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺑﺎ ﻧﻮﻉ ﻏﺬﺍ ﻧﻈﺮﺵ ﺭﺍ ﻣﯿﭙﺮﺳﯽ، ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺯﻣﺎﻥ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻥ ﺑﺎ ﺍﻭ ﻣﺸﻮﺭﺕ ﻣﯿﮑﻨﯽ، ﻧﻈﺮ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺯ ﻣﻮﺍﻗﻊ ﺟﻮﯾﺎ ﻣﯿﺸﻮﯼ، ﻧﺰﺩ ﺍﻭ ﺑﺎ ﻫﻤﺴﺮﺕ ﺩﻋﻮﺍ ﻧﻤﯿﮑﻨﯽ، ﺑﺪﺍﻥ ﮐﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺗﻮ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺗﻮ ﻣﯿﻬﻤﺎﻥ ﻫﺴﺘﻨﺪ . ﯾﮑﯽ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﻭ ﺁﻥ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻝ ! ﻓﻘﻂ ﮐﺎﻓﯽ ﺍﺳﺖ ﺑﺪﺍﻧﯽ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ، ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻣﯽ ﺁﻓﺮﯾﻨﺪ ﻧﻪ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﺎﻟﮑﯿﺖ!!! ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
رمان نویسنده : ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
✍️ #دمشق_شهرعشق #قسمت24 من نمی‌دانستم اما انگار خودش می‌دانست #دروغ می‌گوید که صورتش سرخ شده بود،
💠 دیگر نمی‌خواستم دنبال سعد شوم که روی شانه سالمم تقلاّ می‌کردم بلکه بتوانم بنشینم و مقابل چشم همه با گریه به پای سعد افتادم :«فقط بذار امشب اینجا بمونیم، من می‌ترسم بیام بیرون!» طوری معصومانه تمنا می‌کردم که قدم رفته به سمت در را پس کشید و با دست و پایی که گم کرده بود، خودش را بالای سرم رساند. کنارم نشست و اشک چشمم قفل قلدری‌اش را شکسته بود که دست زیر سر و گردنم گرفت و کمکم کرد تا دوباره در بستر بخوابم و نجوا کرد :«هرچی تو بخوای!» 💠 انگار می‌خواست در برابر قلب مرد غریبه‌ای که نگرانم بود، تصاحب را به رخش بکشد که صدایش را بلندتر کرد تا همه بشنوند :«هیچکس به اندازه من نگرانت نیست! خودم مراقبتم عزیزم!» می‌فهمیدم دلواپسی‌های اهل این خانه به‌خصوص مصطفی عصبی‌اش کرده و من هم می‌خواستم ثابت کنم تنها من سعد است که رو به همه از حمایت کردم :«ما فقط اومده بودیم سفر تا سعد رو به من نشون بده، نمی‌دونستیم اینجا چه خبره!» 💠 صدایم از شدت گریه شکسته شنیده می‌شد، مصطفی فهمیده بود به بهای عشقم خودزنی می‌کنم که نگاهش را به زمین کوبید و من با همین صدای شکسته می‌خواستم جان‌مان را نجات دهم که مظلومانه قسم خوردم :«بخدا فردا برمی‌گردیم !» اشک‌هایم جگر سعد را آتش زده و حرف‌هایم بهانه دستش داده بود تا از مخصمه مصطفی فرار کند که با سرانگشتش را پاک کرد و رو به من به همه طعنه زد :«فقط بخاطر تو می‌مونم عزیزم!» ✍️نویسنده: ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══