eitaa logo
💕زندگی عاشقانه💕
26.3هزار دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
2.4هزار ویدیو
83 فایل
ازحسین بن علی هرچه بخواهی بدهد توزرنگ باش وازونسل علی دوست بخواه👪 مباحث و دوره های #رایگان تخصصی #همسرداری، #تربیت_فرزند، و.. ادمین تبلیغ @yamahdi85 📛استفاده ازمطالب فقط با #لینک_کانال جایزست❎ 👈رزرو تبلیغات↙ @tab_zendegiashghane
مشاهده در ایتا
دانلود
👇👇 سلام دختر من اصلا دلش نمیخواد وسایل خودشو جمع کنه یا به من توی جمع کردن وسایل خونه کمک کنه به بهانه خسته ام یا خوابم میاد یامامان هم کمکم کنه .چیکار باید کرد؟ آیا منع کردن بازی بااسباب بازیهایش جواب میده ؟ ممنون میشم راهنمایی بفرمایید. سلام مامان خانم گل، بچه ها ی سنین 3 تا 6 سال معمولا نظم گریز هستند،، گاهی رفتار مادر هم این مسئله رو تشدید می کنه، مادرها یه راه حل تربیتی اشتباه دارن به نام" تذکر دادن " متاسفانه زیاد هم ازش استفاده می کنند! با این روش در هیچ سنی تربیت صحیح صورت نمیگیره! چون فرایند تذکر دادن به این شکل هست 👇👇 تذکر دادن( اسباب بازی هات رو جمع کن)👈 بی توجهی کودک تذکر دوباره با صدای بلند 👈 اضطراب درونی کودک و بی توجهی و خشم درونی مادر تذکر سه باره با داد زدن و عصبانیت 👈 ترسیدن کودک، و اکثر مواقع باز هم بی توجهی کودک،، یا انجام کار به صورت ناقص و..... عصبانیت بیشتر مادر،، 👈ناراحتی مادر 👈غر زدن مادر 👈ناراضی شدن مادر 👈خشم درونی و تغییر رفتار با کودک... متاسفانه این چرخه رفتار اشتباه در بیشتر خانواده هاست. "تذکر دادن " به معنای یادآوری و یکی از پایه های تربیتی هست و برای تکمیل تربیت کودک استفاده میشه نه برای دستور دادن! چون بچه ها به راحتی ممکنه چیزی رو فراموش کنند، این 🍭🍭🍭🍭🍭 وظیفه مامانه که به اونها تذکر بده . مثلاً اگه کودک شما فراموش کرد به دستشویی بره . باید با مهربانی بهش بگید 👈" وقت دستشویی" رفتنه✅👉 این یک کلمه ی یاد آوری یا تذکر براش بسیار مفید و کاربردی خواهد بود . ✅👌✅👌✅👌 بهترین راهکار برای نظم کودکان زیر هفت سال،،، کمک به اونها و درگیر شدن بزرگترها با مسئله مورد تذکر به جای تذکر دادن های بسیار هست. دخترم بیا اسباب بازی ها رو با هم جمع کنیم ببریم تو خونه شون، بخوابن. زبان داستانی و بازی بهترین راه برای ایجاد نظم و همکاری کودکان هست.. یا اگه خودتون حوصله ندارید، به جای اینکه بهش بگید " اتاقت را مرتب کن " بهتره به مورد مشخصی اشاره کنید . یعنی بگید کتاب ها رو در قفسه آبی ، و اسباب بازی ها رو در قفسه پایینی بذار. هر قدر فرمان های شما واضحتر باشه قبول کردن و پذیرفتن اونها برای کودک راحت تره 😉✅ ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
مامان خوب، کتک زدن، سرزنش و تحقیر کردن یعنی خشونت!! کودکانی که به وسیله نزدیکترین افراد از نظر عاطفی مثل *پدر و مادر* مورد خشونت قرار می گیرند، اطمینان و اعتماد خود را به تمام دنیا از دست می دهند.( فکانما قتل الناس جمیعاً ) ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
🌹 بانو! برای نوازش فرزندانت، عدالت را فراموش نکن! بزرگ و کوچک،، نیازمند خورشید وجودت هستند. بی دریغ ببخش! بدون شرط گرما دهنده باش! تو خورشید خانه ای! 🌞☀🌝 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
رمان نویسنده : ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
#دمشق_شهرعشق #قسمت61 نام ایران حیرت نگاه زن را بیشتر کرد و بی‌غیرتی سعد مصطفی را آتش زده بود که خا
💠 کنار حوض میان حیاط صورتم را شست، در آغوشش مرا تا اتاق کشاند و پرده را کشید تا راحت باشم و ظاهراً دختری در خانه نداشت که با عذر تقصیر خواست :«لباس زنونه خونه ما فقط لباسای خودمه، ببخشید اگه مثل خودت خوشگل نیس!» از کمد کنار اتاق روسری روشن و پیراهن سبز بلندی برایم آورد و به رویم خندید :«تا تو اینا رو بپوشی، شام رو می‌کشم!» و رفت و نمی‌دانست از پهلو هر حرکت چه دردی برایم دارد که با ناله زیر لب لباسم را عوض کردم و قدم به اتاق نشیمن گذاشتم. 💠 مصطفی پایین اتاق نشسته بود، از خستگی سرش را به دیوار تکیه داده و تا چشمش به من افتاد کمی خودش را جمع کرد و خواست حرفی بزند که مادرش صدایمان کرد :«بفرمایید!» شش ماه بود سعد غذای آماده از بیرون می‌خرید و عطر دستپخت او مثل رایحه دستان بود که دخترانه پای سفره نشستم و باز از گلوی خشکم یک لقمه پایین نمی‌رفت. 💠 مصطفی می‌دید دستانم هنوز برای گرفتن قاشق می‌لرزد و ندیده حس می‌کرد چه بلایی سرم آمده که کلافه با غذا بازی می‌کرد. احساس می‌کردم حرفی در دلش مانده که تا سفره جمع شد و مادرش به آشپزخانه رفت، از همان سمت اتاق آهسته صدایم کرد :«خواهرم!» ✍️نویسنده: ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
✍️ 💠 نگاهم تا چشمانش رفت و او نمی‌خواست دیدن این چهره شکسته دوباره زخم را بشکافد که سر به زیر زمزمه کرد :«من نمی‌خوام شما رو کنم، شما تو این خونه آزادید!» و از نبض نفس‌هایش پیدا بود ترسی به تنش افتاده که صدایش بیشتر گرفت :«شاید اونا هنوز دنبالتون باشن، خواهش می‌کنم هر کاری داشتید یا هر جا خواستید برید، به من بگید!» از پژواک پریشانی‌اش ترسیدم، فهمیدم این کابووس هنوز تمام نشده و تمام تنم از درد و خستگی خمیازه می‌کشید که با در بستر خواب خزیدم و از طنین بیدار شدم. 💠 هنگامه رسیده و من دیگر زینب بودم که به عزم از جا بلند شدم. سال‌ها بود به سجده نرفته بودم، از خدا خجالت می‌کشیدم و می‌ترسیدم نمازم را نپذیرد که از شرم و وحشت سرنوشتم گلویم از گریه پُر شده و چشمانم بی‌دریغ می‌بارید. نمازم که تمام شد از پنجره اتاق دیدم مصطفی در تاریک و روشن هوا با متانت طول حیاط را طی کرد و از در بیرون رفت. در این خانه دلم می‌خواست دوباره بخوابم اما درد پهلو امانم را بریده و دیگر خوابم نمی‌برد که میان بستر از درد دست و پا می‌زدم. 💠 آفتاب بالا آمده و توان تکان خوردن نداشتم، از درد روی پهلویم کز کرده و بی‌اختیار گریه می‌کردم که دوباره در حیاط به هم خورد و پس از چند لحظه صدای مصطفی دلم را سمت خودش کشید :«مامان صداش کنید، باید باهاش حرف بزنم!» دستم به پهلو مانده و قلبم دوباره به تپش افتاده بود، چند ضربه به در اتاق خورد و صدای مادر مصطفی را شنیدم :«بیداری دخترم؟» شالم را با یک دست مرتب کردم و تا خواستم بلند شوم، در اتاق باز شد. ✍️نویسنده: ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
🌸 🌸 🌸 ثواب تلاوت این صفحه هدیه به 😍😍😍😍 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
💠امام‌ صادق علیه السلام ؛ 🔅«او همان کسی است که پس از از دوران فشاری شدید و بلائی طولانی و ستمگری و بیم و هراس، از شیعه خویش اندوه و گرفتاری را می گشاید؛پس خوشا به حال کسی که آن زمان را در یابد...» 📚غیبت نعمانی،ص۱۳۰ 🌾🌹🌾🌹🌾🌹🌾🌹🌾🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📜 ❤️قال امـام هادی علیه السلام: از نمونه های نسبت به آن است که «بنده»بر اصرار و پافـــــشاری کند و از «خــدا» امید داشته باشد. ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
✅ چطور بفهمید تان است؟ 🔰 خشم یعنی چه؟ خشم، احساس ناخرسندی و ناخوشایند و خصومت ما در مقابل خودمان یا دیگران یا موقعیتی كه پیش آمده است كه یكسری واكنش‌های بیرونی هم دارد؛ مثل چهره برافروخته، حالت از كوره در رفتن و رفتارهای تكانشی كه انرژی‌های خشم را به این طریق نشان می‌دهیم. 🔰 چطور بفهمید خواستگارتان خشن است؟ یكی از توصیه‌های اصلی و اكید ما قبل از این است كه حتما زمانی را برای شناخت هم قائل شوید و این زمان لزوما چند روز، یك هفته یا یك ماه نیست. معمولا دوره شناخت را بین 6 ماه تا یك سال (زیر نظر خانواده ها) پیشنهاد می‌كنیم زیرا رفتارهای مختلف و خاص افراد در طول زمان، بالاخره خودش را نشان می‌‌دهد. باید زمان قابل‌ملاحظه‌ای را با فرد بگذرانید، البته نه فقط با پیامك و تلفن بلکه بهتر است خانواده‌ها و دوستان دو طرف هم در موقعیت‌های مختلف با هم آشنا شوند. 📎 معمولا خشم یكسری آثار دارد؛ مثل اینكه فرد وقتی چیزی مطابق سلایق و عقایدش نباشد خیلی به هم می‌ریزد و برافروخته می‌شود، با فشار و حرص صحبت می‌كند و شما متوجه می‌شوید كه انرژی منفی او در یك لحظه بالا می‌رود. 📎 معمولا افرادی كه دچار پرخاشگری هستند از تن صدای بالایی برخوردارند و از كلمات پرخاشگرانه و توهین‌آمیز استفاده می‌كنند. به هر حال این افراد در طول زمان خودشان را نشان می‌دهند. افراد خشمگین ممكن است تا مدت طولانی بتوانند چهره خوبی از خود نشان دهند اما كم‌كم چهره واقعی‌شان آشکار می‌شود. 🔰 آیا می‌شود با فرد پرخاشگر زندگی خوبی داشت؟ اما اگر ازدواج كردید و دیدید تان است باید بدانید تغییر دادن طرف مقابل كار بسیار دشواری است مگر اینكه خودش بخواهد. اصولا آدم‌‌ها تغییر نمی‌كنند مگر اینكه خودشان بخواهند. اگر فرد پرخاشگر نخواهد تغییر كند كار خیلی دشوار خواهد بود. 👌 درحقیقت كسی كه بخواهد با این فرد زندگی كند ابتدا باید تصمیم بگیرد كه آیا می‌تواند با فردی كه پرخاشگر است زندگی كند یا خیر؟ یعنی آیا رفتارهای پرخاشگرانه او آنقدر آسیب‌زننده است كه تصمیم به جدایی بگیرد یا نه؟ اگر می‌خواهد زندگی كند كه باید او را همان‌طور كه هست، بپذیرد. درحقیقت اینجا جز پذیرش طرف مقابل هیچ چاره‌ای ندارد و باید روی آرام‌سازی خودش كار كند. ◽️ اما فرض بر اینكه آن فرد پرخاشگر می‌خواهد تغییر كند، ضمن اینكه باید یكسری مهارت‌های مدیریت خشم را بیاموزد، خانواده هم می‌تواند خیلی كمك‌كننده باشد. اما چگونه این کار را بکنیم: ✔️ 1- به مروز زمان افراد متوجه می‌شوند كه اشخاص پرخاشگر چه خط قرمزهایی دارند که می‌توانند مراقب آنها باشند. ✔️ 2- معمولا افرادی كه پرخاشگرند، افراد حساسی هستند و چون دارند در دنیای درون‌شان با خودشان خشم را تجربه می‌كنند دیگر تحمل‌شان تمام می‌شود و آن را به بیرون می‌‌ریزند؛ یعنی ما هر چیزی را كه در درون داریم به بیرون نشان می‌دهیم. من اگر در درونم با خودم سرزنش‌‌گرانه و توهین‌آمیز برخورد كنم طبیعتا با دیگران نیز همین‌طور خواهم بود. معمولا افراد خشمگین رابطه عمیق و زیبایی با خودشان ندارند. خود را خیلی دوست ندارند. حالا اطرافیان وقتی این را بدانند می‌توانند كمك كنند تا این جایگاه خالی و خلأعشق برای آنها پر شود. 🔰 با فرد پرخاشگر ازدواج نكنید، مگر...: در مورد ازدواج همیشه باید شناخت و آگاهی ما نسبت به فرد مقابل در رابطه‌اش با ما یك قدم جلوتر باشد. در روانشناسی نیز یك اصل است كه احساس‌محوری یكی از خطاهای ذهنی است. افراد احساس‌محور معمولا تصمیماتی می‌گیرند كه بعدها دچار ناكامی و پشیمانی شده و متوجه می‌شوند كه تصمیمات‌شان اشتباه بوده و چه بسا همین عامل می‌تواند باعث افسردگی شود. وقتی در سنجش شخصیت طرف مقابل كه یكی از ملاك‌های اصلی است پرخاشگری را مشاهده كنیم و در مقابل او یك فرد آرام قرار بگیرد اتفاقی كه بین این دو می‌افتد، این است كه فرد پرخاشگر معمولا حاكم بر فرد آرام خواهد شد. با این شرایط پیشنهاد ما این است كه ازدواج صورت نگیرد مگر اینكه فرد پرخاشگر روی خشم خود كار كند. ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🧕🏻🧔🏻 زوجین 😍 💞زبان اول : تاییدوتشویق 👈 اگرهمسر شما جزء آن دسته از افرادی ست که دوست دارد از او تمجید شود؟ پس حتی اگر یک لیوان چای برایتان آورد از او بابت این کارش تقدیر کنید. ☑️زبان دوم : اختصاص وقت 👈 آیا برای رسیدگی به خواسته ها و درخواست های همسرتان وقت می گذارید؟ وقت گذاشتن زبان محبت شما است و بدانید این وقت گذاشتن یعنی تمرکز و توجه به همسر نه صرفاً درکنار او بودن. ☑️ زبان سوم : هدیه دادن بدانید ازنظرکسی که زبان محبت او دریافت هدیه است قیمت هدیه چندان ارزشی ندارد؛ بلکه اعطای آن به عنوان نمادی از عشق برایش مهم است. 💞زبان چهارم : خدمت کردن خدمت عاشقانه یعنی برآوردن انتظارات همسر. البته خدمت کردن همسر در کارهای خانه نباید اجباری باشد؛ اماطرف مقابل هم فراموش نکند که بجای امر کردن بایددرخواست کند. ☑️زبان پنجم : لمس کردن گرفتن دست یکدیگر ، درآغوش گرفتن ورابطه زناشویی از راههای ابراز علاقه به یکدیگر است. 💥درپیدا کردن راههای ابراز علاقه به همسرتان بیشتر از قبل دقت کنید. ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
و 38 استاد ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
#چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم #قسمت36 می خواهی خدا تحویلت بگیره؟؟ ✅🌸✅ خدایا ازت ممنونیم که این نماز
میخوای ببرمت کربلا یه سجده نشونت بدم؟ ▪️◾️◼️ استاد پناهیان: اجازه میدهید ببرمتون کربلا؟ ولی یادتون باشه این حرفایی که بهتون زدیم 🔶از چهارده معصوم پاک بخواهید کمکتون کنند تا بتونیم یه نماز خوب و قشنگ بخونیم ❎✅ امشب میخوام ببرمتون کنار گودی قتلگاه ☑️ در خونه ی امیرالمومنین که رفتید آقا میگه به به چقدر بوی حسینم رو میدی 🔶🔹🔶 کربلا بودی ؟ بگو آقا پای گودی قتلگاه بودم ⚫️ هر کسی کنار گودی قتلگاه رفت دست خالی بر نگشت 😔 شمر رفت با سر بریده حسین برگشت ساربان رفت با انگشتر برگشت یکی رفت با پیراهن برگشت ➖⚫️ شمام دست خالی بر نگردی امشب ☑️ امان از آخرین سجده ی حسین که صورت به خاک گذاشته بود ✔️ میگه خدا من هر قولی که بهت دادم رو وفا کردم حالا به من قول دادی که شیعیانم رو شفاعت کنم ☑️ نوبت تو هست که به قولت عمل کنی که من دست بچه شیعه هامو بگیرم ☑️ اما روضه ی آخر 😔😔 هر کسی رفت کنار گودی قتلگاه دست خالی بر نگشت بجز زینب که با تازیانه برگشت ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
استاد چرا قسمت واجبات نماز تکراری قرار داده شده؟ ❌⭕️❌ 🔰اگر ما در ماه رجب شیرینی محور عبادتها ، یعنی نماز رو نچشیم 🔰یقینا" در دیگر مواقع سال به این لذت بلند و محبت بزرگ نخواهیم رسید . 💢⭕️💢 اگر در این ماه که ماه خصوصی خداست ما با خدا نتونیم سر نماز درست گفتگو کنیم 🔴🔴 مناجات کنیم... رسم ادب بجا بیاریم... 🔶🔹🔶🔹 طبیعتا در اوقات دیگر نخواهیم توانست . 💢♨️💢 ✅واگر سر سجاده ی نماز باخدا ، دست ندیم به محضر ربوبی ، ارادت پیدا نکنیم ❌ بقیه ی اوقات روزمون طبیعتا انسانی نخواهیم بود که با خدا باشیم 🔴وقتی سر نماز از خدا دورم ، وقتی که سر نماز نیستم 🔷🔹🔷🔶 طبیعتا از خدا دور تر خواهم بود ✅نماز خوب خوندن رسیدگی به واجبات نمازه؛ ✅ نماز خوب خوندن یعنی اینکه واجبه نماز رو گردن بنهم 🌺 قسمت واجبات نماز طوری قرار داده شده اند که برای انسان معمولا خسته کننده است 💢⭕️💢 قسمت واجبات نماز جوریه که آدم بعداز چند روز نماز براش تکراری میشه ❌🚫 ✅ همین رو بپذیریم ، همین رو با معنا بپذیریم همین رو در چهره خودمون در رفتار خودمون نشون بدیم ✅🌺✅ 🔰بخدا نگیم ، خدا ... نماز برای ما تکراری ، عادتی وملال آور شده ‼️⁉️‼️ ⛔️ بخدا نگیم که یه عبادت دیگه ای بما پیشنهاد بده تا ما عبادت کنیم با لذت 〰🌸〰〰🌸〰 عزیزان تا میتونن پخش کنن یاعلی ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
نتایج قرعه کشی مسابقه سردار فاطمی👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یه کانال با مطالب خوب برای شما و فرزند نوجوان شما 😊👆👆 ❌ بدون مطالب نامناسب👌
🔷 دوست داشتن با وابستگی متفاوت است. ✴️ گاهی اوقات خانم، انقدر نگران میان وعده سرکار همسر هست که جهت خوردن لقمه، زنگ می‌زند و یادآوری می‌کند.🙄 ✴️ حتی مواظب قرار های کاری همسر هست و سر ساعت جهت یادآوری تماس می‌گیرد. ☹️ ❌ آقایون اصلا این چنین نگرانی هارا دوست ندارند و احساس می‌کنند زیر سلطه خانم قرار گرفته اند و از خود هیچگونه استقلالی ندارند. ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌾میگویند خیرات برای رفتگان 🌱مثال نسیم خنکی ست که 🌾در هوای داغ 🌱به صورت انسانی می وزد 🌾به همین لذت ‌بخشی 🌱و به همین لطافت 🌾پنجشنبه است، به یاد آنهایی 🌱که دیگر تکرار بودنی نیستند 🌾بفرستیم هدیه ای 🌱به زیبایی فاتحه و صلوات روحشان شاد ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
رمان نویسنده : ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
✍️ #دمشق_شهرعشق #قسمت63 💠 نگاهم تا چشمانش رفت و او نمی‌خواست دیدن این چهره شکسته دوباره زخم #غیرتش
✍️ 💠 خطوط صورتم همه از درد در هم رفته و از نگاهم ناله می‌بارید که زن بیچاره مات چشمان خیسم ماند و مصطفی تمام شده بود که جلو نیامد و دستپاچه صدا رساند :«می‌تونم بیام تو؟» پتو را روی پاهایم کشیدم و با صدای ضعیفم پاسخ دادم :«بفرمایید!» و او بلافاصله داخل اتاق شد. دل زن پیش من مانده و از اضطرار نگاه مصطفی می‌فهمید خبری شده که چند لحظه مکث کرد و سپس بی‌هیچ حرفی از اتاق بیرون رفت. 💠 مصطفی مقابل در روی زمین نشست، انگشتانش را به هم فشار می‌داد و دل من در قفس سینه بال بال می‌زد که مستقیم نگاهم کرد و بی‌مقدمه پرسید :«شما شوهرتون رو دوست دارید؟» طوری نفس نفس می‌زد که قفسه سینه‌اش می‌لرزید و سوالش دلم را خالی کرده بود که به لکنت افتادم :«ازش خبری دارید؟» 💠 از خشکی چشمان و تلخی کلامش حس می‌کردم به گریه‌هایم کرده و او حواسش به حالم نبود که دوباره پاپیچم شد :«دوسش دارید؟» دیگر درد پهلو فراموشم شده و طوری با تندی سوال می‌کرد که خودم برای شدن پیش‌دستی کردم :«من امروز از اینجا میرم!» 💠 چشمانش درهم شکست و من دیگر نمی‌خواستم سعد شوم که با بغضی قسمش دادم :«تورو خدا دیگه منو برنگردونید پیش سعد! من همین الان از اینجا میرم!» یک دستم را کف زمین قرار دادم تا بتوانم برخیزم و فریاد مصطفی دلم را به زمین کوبید :«کجا می‌خواید برید؟» شیشه محبتی که از او در دلم ساخته بودم شکست و او از حرفم تمام وجودش در هم شکسته بود که دلم را به محکمه کشید :«من کی از رفتن حرف زدم؟»... ✍️نویسنده: ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
✍️ 💠 نگاهش می‌درخشید و دیگر نمی‌خواست احساسش را پنهان کند که به میدان زد :«از دیشب یه لحظه نتونستم بخوابم، فقط می‌خوام ازتون مراقبت کنم، حالا بذارم برید؟» دلم لرزید و پای رفتنم دل او را بیشتر لرزانده بود که نفسش در سینه ماند و صدایش به سختی شنیده شد :«من فقط می‌خواستم بدونم چه احساسی به دارید، همین!» 💠 باورم نمی‌شد با اینهمه بخواهد به حریم من و سعد وارد شود که پیشانی‌ام از شرم نم زد و او بی‌توجه به رنجش چشمانم نجوا کرد :«می‌ترسیدم هنوز دوسش داشته باشید!» احساس ته‌نشین شده در صدایش تنم را لرزاند، در برابر چشمانی که گمان می‌کردم هوایی‌ام شده‌اند، شالم را جلوتر کشیدم تا صورتم کمتر پیدا باشد. 💠 انگار دیگر در این خانه هم امنیتی نبود و باید فرار می‌کردم که با خبرش خانه خیالم را به هم ریخت :«صبح موقع نماز سیدحسن باهام تماس گرفت. گفت دیشب بچه‌ها خروجی به سمت حمص یه جنازه پیدا کردن.» با هر کلمه نفسش بیشتر در سینه فرو می‌رفت و من سخت‌تر صدایش را می‌شنیدم که دیگر زبانش به سختی تکان می‌خورد :«من رفتم دیدمش، اما مطمئن نیستم!» ✍️نویسنده: ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══