#تربیت_فرزند 👧🏻👶🏼
چرا بچه ها زیاد حرف میزنند؟
آخه اون هر روز یه عالمه فکر جدید داره کی میخواد بهتون بگه...
هر روز توی ذهنش پر از سوالای جدیده که میخواد از شما بپرسه آخه کسی رو غیر از شما نداره.
اون هنوز نمی تونه توی ذهنش فکر کنه و مجبوره فکرشو بلندبلند حرف بزنه.
بچهها اصلاً صبر ندارن و هرچی می بینن و می شنون رو زودی میخوان بهتون بگن.
بچه ها وقتی براتون شیرین زبونی میکنن و میبینن شما کیف می کنید بارها و بارها براتون تکرارش می کنند.
لطفاً اینقدر تو ذوق اون نزنین!
با عشق جواب سوال هاشون رو بدین و وقتی براتون حرف میزنن با عشق بغلشون کنید، باور کنید خوشمزه تر از این نفسها ها نداریم تو دنیا.
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#تربیت_فرزند 👧🏻👶🏼
📚 #نکته_های_تربیتی📚
✍ #فرزندان_علوی_و_فاطمی
1⃣برای تربیت نسل صالح
قـــــــ👣ـــدم اول این است که
🔰 اول خود را اصلاح کنیم
‼️تا خودمان را #تزکیه و #خودسازی نکنیم
⚠️ نمیتوانیم فرزند شایسته تربیت کنیم
🔱در تولد حضرت زهرا سلام الله علیها
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم
با آن همه عظمت روحی و ایمانی
♻️ از طرف خدا مامور شدند که ۴۰ روز از حضرت خدیجه (س) کناره گیری کنند
و در غار حرا به عبادت بپردازند .
👈این مسئله اهمیت #خودسازی_والدین را
✍در #تربیت_فرزند نشان میدهد.
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#مشاوره
#تربیت_فرزند
خانم #شاکری
💕🥀🥀🥀⭐🥀🥀🥀💕
#به_بچه_هام_میگم_کسی_که_مرده_داره_ما_رو_میبینه
سلام علیکم ،تقریبا دو هفته هست که مادر شوهرم فوت کرده است خیلی خانم خوب و مومنه ای بود. در این مدت دختر من که ۶سال وپسرم ۹ساله هستند. دخترم خیلی سوال میپرسه،من بهش میگم عزیز توی بهشت هست جاش خوبه ،ما هم اگه کارای خوب بکنیم میرویم پیشش. من بهش گفتم عزیز الان داره ما رو میبینه ولی ما نمیتونیم ببینیمش اگه کارخوب بکنیم خوشحال میشه ، راجع به این موضوع،میخواستم بپرسم چه جوری جواب سوال هاشو بدم؟واینکه این مواردی که جواب دادم درست بوده؟ ،اجرتون با حضرت زهرا س
🥀⭐🥀
🍀سلام عزیزم،،
خدا مادرشوهرتون رو بیامرزه و همنشین اهل بیت علیهم السلام قرار شون بده ان شا الله...
احسنت به شما عروس خوب و مهربان.. عاقبت به خیر و سعادتمند باشید.
جواب هایی که دادید درسته اما سعی کنید غلو نکنید. ❌
ایشون معصوم نبودند که هر وقت بخوان بتونند بچه ها رو ببینند.
مرگ رو براشون طوری تعریف کنید که انگار ادامه زندگی هست.
👈که هست.
مثل زندگی در شکم مادر،،
👈مرگ در دنیای رحم و تولد به دنیا،،
نوزادی،، کودکی، نوجوانی،،
جوانی،، بزرگسالی،، کهنسالی،
👈مرگ در دنیای کنونی و تولد در دنیای جدید و بزرگتر،،
زندگی و گذراندن مراحل زندگی برزخی...
_اونجا چطوریه مامان؟!
_اطلاعات زیادی ازش نداریم توی روایات و قرآن در موردش هست،،
اما خیلی جالب تر و بهتر از این جاست.
مثل اینکه اینجا خییییلی بزرگتر و بهتر از شکم مادره...
میتونی قرآن بخونی یا در موردش کتاب بخونی و مطالعه کنی..
🖤مفهوم مرگ را برای کودک به صورت مثبت بیان کنید.
مثلا بهش بگین *مرگ یک میهمانی بزرگ و با شکوه نزد خداست*.
✅اینطوری مرگ برای بچهها هیجان انگیز و اسرار آمیز میشه
👈 که هست.
و ترس از مرگ در او کاهش پیدا می کنه ان شا الله..
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#مشاوره
#پرسش_پاسخ
#تربیت_فرزند
خانم #شاکری
#پسرم_نسبت_به_مسائل_جنسی_کنجکاوشده
سلام.
وقت بخیر.
ببخشید
احساس میکنم پسر نه ساله ام راجب به مسائل جنسی از بچه های بزرگتر از خودش چیزهایی شنیده که خیلی فکرشو مشغول کرده.
ما زیاد رفت و امد نداریم بیرون هم نمیره.فقط با خواهر برادرها.
که متاسفانه در همین رفت و امد کم هم نوه های دیگر که دو سه سالی بزرگتر هستن حرف هایی که نباید میگفتن رو بهش منتقل کردن و حالا فکرش خیلی مشغول شده.
پدرش باهاش صحبت کردن دوستانه....
الان جدیدا به من گیر داده که جرا بعضی مواقع نماز نمیخونی؟
چون من و همسرم نمازهامونو جماعت میخونیم توی خونه.
نماز نخوندن من خیلی مشهوده.
من سجاده می اندازم و قران میخونم.
اما دیگر نمیشه که همون حالات نماز و بازی کنم.
خیییلی باهوشه.
میاد در گوشم میگه.
دیگه بسه قران خوندی پاشو نمازت بخون😔😔😔
نمیدونم چه برخوردی کنم.
سنش کمه ولی حرف های خیلی گنده تر از سنش میزنه.
حتی میگه از دوشنبه به تو چی شده که نماز نمیخونی.
یعنی روزهاشم داره میشمارد.
منم که از بدشانسی دوره های پاکی خیلی کوتاهی دارم و در ماه دوبار پریود میشم.
موندم با این بچه چکار کنم....
لطفا راهنمایی بفرمایید.
🌦🌈🌦🌈
🍀سلام مامان خوب،،
🤔برای چی اینقدر ضعیف عمل کردین؟
فرزند به خودش اجازه داده مچ تون رو بگیره و اذیت تون کنه..
نه سال کودک نیست.☑
ماشاءالله داره میرسه به نوجوانی.... براش توضیح بدین.
👇👇👇
🧕"پسرم همون خدای بزرگ و مهربانی که دستور داده "نماز بخونیم"،،
به خانومها فرموده روزهایی از ماه رو
" نماز نخونند" و اگر ماه رمضان بود،، روزه نگیرند و داخل مسجد و حرم اهل بیت علیهم السلام نرن.
👦برای چی مامان ؟
🧕در امور دینی وظیفه ما اطاعت از خدا و رسول خداست پسرم.
🌦🌈🌦🌈
👦مامان روزهایی که خانومها نمی تونند نماز بخونند چطوریه و از کجا متوجه میشن؟
🧕اینطوریه که از جایی که ادرار میاد خون هم میاد و درد دارند. پاها و کمرشون درد میگیره و اذیت هستند و باید استراحت کنند.
خدای بزرگ،، چون میدونه در این حالت خانومها اذیت هستند بهشون دستور داده چند روز برای نماز خم و راست نشن و استراحت کنند تا زودتر حال شون خوب بشه ""
🌦🌈🌦🌈
👌بعد توضیحات مربوط به آرامش داشتن و عصبی نشدن در این روزها رو براش پررنگ کنید،،
که:
🧕"" پسرم وقتی خدای بزرگ و مهربان اینقدر به خانومها توجه ویژه داشته،،
یعنی👈 خیلی زیاد دوست شون داشته...
پس هر کس هم که خانومها رو دوست شون داره باید بیشتر مراقب حال شون باشه تا بیشتر اذیت نشن...
❤مثلا شما که منو دوست داری توی این روزها بیشتر مراقب مامان باش ""
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
👌در تعطیلی موقت اجتماعات در این ماه
از خواندن دعاهای ماه رجب در خانه غفلت نکنید.
🌸 رهبر انقلاب: "حلول ماه رجب را به عموم مردم ایران تبریک عرض میکنم. در این ماه اجتماعات وجود ندارد لکن در خانهها از دعاهای رجب غفلت نشوید. این تعطیلی موقت اجتماعات، نبایستی موجب بشود که ما از برکات این ماه و از عبادت و دعا و توسل به درگاه الهی غافل بشویم."
➡️ ۹۹/۱۱/۲۹
❣ @khamenei_reyhaneh
💕زندگی عاشقانه💕
✍️ #دمشق_شهرعشق #قسمت129 💠 انگار مچ دستان #مردانهاش در آستین تنگ پیراهن گیر افتاده بود که هر دو د
#دمشق_شهرعشق
#قسمت130
💠 دلم را مصطفی با خودش برده و دیگر با دلی که برایم نمانده بود برای ابوالفضل بال بال میزدم که او هم از دست چشمانم رفت.
پوشیده در پیراهن و شال سپیدم همانجا پای دیوار زانو زدم و نمیخواستم مقابل اینهمه غریبه گریه کنم که اشکهایم همه #خون میشد و در گلو میریخت، چند دقیقه بیشتر از مَحرم شدنمان نگذشته و دامادم به #قتلگاه رفته بود.
💠 کتش هنوز مقابل چشمانم مانده و عطر شیرین لباسش در تمام اتاق طنازی میکرد که کولاک گلوله قلبم را از جا کَند.
ندیده تصور میکردم مصطفی از ساختمان خارج شده و نمیدانستم چند نفر او را هدف گرفتهاند که کاسه #صبرم شکست و همه خون دلم از چشمم فواره زد.
💠 مادرش سرم را در آغوشش گرفته و حساب گلولهها از دستم رفته بود که میان گریه به #حضرت_زینب (علیهاالسلام) التماس میکردم برادر و همسرم را به من برگرداند.
صدای بعضی گلولهها تک تک شنیده میشد که یکی از کارمندان دفتر از گوشه پنجره سرک کشید و از هنرنمایی ابوالفضل با دو اسلحه به وجد آمد :«ماشاءالله! کورشون کرده!»
💠 با گریه نگاهش میکردم بلکه خبری از مصطفی بگوید و ظاهراً مصطفی در میدان دیدش نبود که بهسرعت زیر پنجره نشست و وحشتزده زمزمه کرد :«خونه نیس، لونه زنبوره!»
خط گلولهها دوباره دیوار و پنجره ساختمان را هدف گرفته و حس میکردم کار مصطفی را ساختهاند که باز به جان دفتر #رهبری افتادهاند و هنوز جانم به گلو نرسیده، مصطفی از در وارد شد.
💠 هوا گرم نبود و از گرمای جنگ، از میان مو تا روی پیشانیاش عرق میرفت، گوشهای از پیراهن سفیدش از کمربند بیرون آمده و سراسیمه نفسنفس میزد.
یک دستش آرپیجی بود و یک سمت لباسش همه غرق خاک که خمیده به سمت پنجره رفت. باورم نمیشد دوباره قامت بلندش را میبینم، اشکم از هیجان در چشمانم بند آمده و او بیتوجه به حیرت ما، با چند متر فاصله از پنجره روی زمین زانو زد.
💠 آرپیجی روی شانهاش بود، با دقت هدفگیری میکرد و فعلاً نمیخواست ماشه را بکشد که رو به پنجره صدا بلند کرد :«برید بیرون!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
✍️ #دمشق_شهرعشق
#قسمت131
💠 من و مادرش به زمین چسبیده و اعضای دفتر مردد بودند که عصبی فریاد کشید :«برید پایین، ابوالفضل پوشش میده از ساختمون خارج شید!»
دلم نمیآمد در هدف تیر #تکفیریها تنهایش بگذارم و باید میرفتیم که قلبم کنارش جا ماند و از دفتر خارج شدیم.
💠 در تاریکی راهرو یک چشمم به پله بود تا زمین نخورم و یک چشمم به پشت سر که غرّش وحشتناکی قلبم را به قفسه سینه کوبید و بلافاصله فریاد ابوالفضل از پایین راهپله بلند شد :«سریعتر بیاید!»
شیب پلهها به پایم میپچید، باید پا به پای زانوان ناتوان مادر مصطفی پایین میرفتم و مردها حواسشان بود زمین نخوریم تا بلاخره به پاگرد مقابل در رسیدیم.
💠 ظاهراً هدفگیری مصطفی کار خودش را کرده بود که صدای تیراندازی تمام شد، ابوالفضل همچنان با اسلحه به هر سمت میچرخید تا کسی شکارمان نکند و با همین #وحشت از در خارج شدیم.
چند نفر از رزمندگان #مقاومت مردمی طول خیابان را پوشش میدادند تا بلاخره به خانه رسیدیم و ابوالفضل به دنبال مصطفی برگشت.
💠 یک ساعت با همان لباس سفید گوشه اتاقی که از قبل برای زندگی جدیدم چیده بودم، گریه میکردم و مادرش با آیهآیه #قرآن دلداریام میداد که هر دو با هم از در وارد شدند.
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#دمشق_شهرعشق
#قسمت132
مثل #رؤیا بود که از این معرکه خسته و خاکی ولی سالم برگشتند و همان رفتنشان طوری جانم را گرفته بود که دیگر خنده به لبهایم نمیآمد و اشک چشمم تمام نمیشد.
💠 ابوالفضل انگار مچ پایش گرفته بود که میلنگید و همانجا پای در روی زمین نشست، اما مصطفی قلبش برای اشکهایم گرفته بود که تنها وارد اتاق شد، در را پشت سرش بست و بیهیچ حرفی مقابل پایم روی زمین نشست.
برای اولین بار هر دو دستم را گرفت و انگار عطش #عشقش فروکش نمیکرد که با نرمی نگاهش چشمانم را نوازش میکرد و باز حریف ترس ریخته در جانم نمیشد که سرش را کج کرد و آهسته پرسید :«چیکار کنم دیگه گریه نکنی؟»
💠 به چشمانش نگاه میکردم و میترسیدم این چشمها از دستم برود که با هر پلک اشکم بیشتر میچکید و او دردهای مانده بر دلش با گریه سبک نمیشد که غمزده خندید و نازم را کشید :«هر کاری بگی میکنم، فقط یه بار بخند!»
لحنش شبیه شربت قند و گلاب، خوش عطر و طعم بود که لبهایم بیاختیار به رویش خندید و همین خنده دلش را خنک کرد که هر دو دستم را با یک دستش گرفت و دست دیگر را به سمت چشمانم بلند کرد، بهجای اشک از روی گونه تا زیر چانهام دست کشید و دلبرانه پرسید :«ممنونم که خندیدی! حالا بگو چی کار کنم؟»
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#صفحه292ازقرآن🌸
#جز_پانزده🌸
#سوره_اسرا🌸
ثواب تلاوت این صفحه هدیه به #شهید_محمد_بروجردی 😍😍😍😍
#ختم_قرآن
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
🔅 السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا طَامِسَ آثَارِ الزَّیْغِ وَ الْأَهْوَاءِ...
🌱سلام بر تو ای مولایی که تنفس هوای بودنت، آلودگی تمام هواهای نفسانی را از آسمان تاریکِ دلها پاک می کند.
🌱سلام بر تو و بر روزی که خورشید نگاهت، آثار شب را از پیشانی جهان پاک خواهد کرد!
📚 صحیفه مهدیه،زیارت حضرت صاحب الامر در سرداب مقدس
#اللّهمعجّللولیکالفرج 🍃🌹
🌱☘🕊🌱☘🕊🌱☘🕊🌱☘🕊
🍃🌸 *﷽ 🌸🍃
✨ما را ڪه درد عشق و
❣بلاے خمار ڪشٺ
✨یا وصل دوسٺ
❣یا مے صافے دوا ڪند
✨جان رفٺ و در سر مے و
❣حافظ بہ عشق سوخٺ
✨عیسی دمے ڪجاسٺ
❣ڪه احیاے ما ڪند
#روشناے دل من💚
#سلام مولای من♥️
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#حدیث_عشق
❤️ #پیامبر_اکرم صلیاللهعلیهواله فرمودند:
🍃 از اولین شب جمعه در ماه رجب غافل نشوید،
زیرا شبی است که فرشتگان آن را #لیله_الرغائب می نامند مقداری از شب که گذشت هیچ فرشته ایی در آسمان ها و زمین نمی ماند مگر اینکه در کعبه و اطراف آن جمع شوند.
#لیله_الرغائب
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
لیلة_الرغائب از این جهت است که همه فرشتگان در اطراف کعبه جمع میشوند و خداوند میفرماید ای فرشتگانم هر چه خواهید از من بخواهید.
آنها عرضه میدارند :درخواست ما این است که از روزه داران #ماه_رجب در گذری.
خداوند میفرماید :َاین کار را خواهم کرد.
#لیلة_الرغائب
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
#بشقابهای_سفره_پشت_باممان #قسمت63 #ماهواره استاد #عباسی_ولدی ❓چه کنم که تماشای ماهواره را ترک کنم
#بشقابهای_سفره_پشت_باممان
استاد #عباسی_ولدی
#قسمت64👇👇👇
2⃣ توجّه به مکر شیطان
⚠️مراقب باشید شما در این دام، گرفتار نشوید.
📛در گذشته، چگونگی دام گستردن شیطان را برای کسانی که از بخشش خداوند ناامید هستند، شرح دادیم؛ امّا وسوسۀ شیطان برای هر کسی متناسب با احوال اوست.
❌ شیطان برای این که بتواند ما را به عمل زشتی دعوت کند و در آن عمل نگهدارد، ما را متوجّه اعمالی میکند که واقعاً خوب است تا از زشتی عملی که انجام میدهیم، غافل شویم.
❗️شاید شیطان هم شما را این گونه وسوسه کند: «شکر خدا که تو اعمال عبادیات را سرِ وقت، انجام میدهی. حرامخور هم که نیستی. اهل قرآن و مسجد و هیئت هم که هستی. ”رادیو معارف“ و ”رادیو قرآن“ را هم که گوش میکنی و استفاده میبری. خیلیها ماهواره نگاه نمیکنند؛ امّا به سراغ کارهای خوبی هم که تو انجام میدهی، نمیروند و ... ».
💯کار اصلی این وسوسهها، آن است که شما وضعیت خود را چندان وخیم نبینید تا انگیزه و ارادهتان برای تغییر، کمرنگ شود.
3⃣تضرّع به درگاه الهی
✅ تمام کارهایی را که در بحث «راهکارهای چشیدن طعم محبّت خدا و اهل بیت علیهم السلام» گفتیم، انجام دهید.
✨در وقتهایی غیر از هنگام پخش سریال که حالت پشیمانی دارید، به درگاه خدای عزیز و مهربان، التماس کنید و بخواهید که شما را از شرّ این عادت زشت برَهانَد.
⬅️ ادامه دارد .......
📚بشقابهای سفره پشت باممان ص ۲۵۷
#بشقابهای_سفره_پشت_باممان
#ماهواره
#محسن_عباسی_ولدی
@abbasivaladi
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══