eitaa logo
💕زندگی عاشقانه💕
26.2هزار دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
2.4هزار ویدیو
83 فایل
ازحسین بن علی هرچه بخواهی بدهد توزرنگ باش وازونسل علی دوست بخواه👪 مباحث و دوره های #رایگان تخصصی #همسرداری، #تربیت_فرزند، و.. ادمین تبلیغ @yamahdi85 📛استفاده ازمطالب فقط با #لینک_کانال جایزست❎ 👈رزرو تبلیغات↙ @tab_zendegiashghane
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ 👌در تعطیلی موقت اجتماعات در این ماه از خواندن دعاهای ماه رجب در خانه غفلت نکنید. 🌸 رهبر انقلاب: "حلول ماه رجب را به عموم مردم ایران تبریک عرض می‌کنم. در این ماه اجتماعات وجود ندارد لکن در خانه‌ها از دعاهای رجب غفلت نشوید. این تعطیلی موقت اجتماعات، نبایستی موجب بشود که ما از برکات این ماه و از عبادت و دعا و توسل به درگاه الهی غافل بشویم." ‌ ➡️ ۹۹/۱۱/۲۹ ‌ ❣ @khamenei_reyhaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رمان نویسنده : ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
✍️ #دمشق_شهرعشق #قسمت129 💠 انگار مچ دستان #مردانه‌اش در آستین تنگ پیراهن گیر افتاده بود که هر دو د
💠 دلم را مصطفی با خودش برده و دیگر با دلی که برایم نمانده بود برای ابوالفضل بال بال می‌زدم که او هم از دست چشمانم رفت. پوشیده در پیراهن و شال سپیدم همانجا پای دیوار زانو زدم و نمی‌خواستم مقابل اینهمه غریبه گریه کنم که اشک‌هایم همه می‌شد و در گلو می‌ریخت، چند دقیقه بیشتر از مَحرم شدن‌مان نگذشته و دامادم به رفته بود. 💠 کتش هنوز مقابل چشمانم مانده و عطر شیرین لباسش در تمام اتاق طنازی می‌کرد که کولاک گلوله قلبم را از جا کَند. ندیده تصور می‌کردم مصطفی از ساختمان خارج شده و نمی‌دانستم چند نفر او را هدف گرفته‌اند که کاسه شکست و همه خون دلم از چشمم فواره زد. 💠 مادرش سرم را در آغوشش گرفته و حساب گلوله‌ها از دستم رفته بود که میان گریه به (علیهاالسلام) التماس می‌کردم برادر و همسرم را به من برگرداند. صدای بعضی گلوله‌ها تک تک شنیده می‌شد که یکی از کارمندان دفتر از گوشه پنجره سرک کشید و از هنرنمایی ابوالفضل با دو اسلحه به وجد آمد :«ماشاءالله! کورشون کرده!» 💠 با گریه نگاهش می‌کردم بلکه خبری از مصطفی بگوید و ظاهراً مصطفی در میدان دیدش نبود که به‌سرعت زیر پنجره نشست و وحشتزده زمزمه کرد :«خونه نیس، لونه زنبوره!» خط گلوله‌ها دوباره دیوار و پنجره ساختمان را هدف گرفته و حس می‌کردم کار مصطفی را ساخته‌اند که باز به جان دفتر افتاده‌اند و هنوز جانم به گلو نرسیده، مصطفی از در وارد شد. 💠 هوا گرم نبود و از گرمای جنگ، از میان مو تا روی پیشانی‌اش عرق می‌رفت، گوشه‌ای از پیراهن سفیدش از کمربند بیرون آمده و سراسیمه نفس‌نفس می‌زد. یک دستش آرپی‌جی بود و یک سمت لباسش همه غرق خاک که خمیده به سمت پنجره رفت. باورم نمی‌شد دوباره قامت بلندش را می‌بینم، اشکم از هیجان در چشمانم بند آمده و او بی‌توجه به حیرت ما، با چند متر فاصله از پنجره روی زمین زانو زد. 💠 آرپی‌جی روی شانه‌اش بود، با دقت هدف‌گیری می‌کرد و فعلاً نمی‌خواست ماشه را بکشد که رو به پنجره صدا بلند کرد :«برید بیرون!»... ✍️نویسنده: ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
✍️ 💠 من و مادرش به زمین چسبیده و اعضای دفتر مردد بودند که عصبی فریاد کشید :«برید پایین، ابوالفضل پوشش میده از ساختمون خارج شید!» دلم نمی‌آمد در هدف تیر تنهایش بگذارم و باید می‌رفتیم که قلبم کنارش جا ماند و از دفتر خارج شدیم. 💠 در تاریکی راهرو یک چشمم به پله بود تا زمین نخورم و یک چشمم به پشت سر که غرّش وحشتناکی قلبم را به قفسه سینه کوبید و بلافاصله فریاد ابوالفضل از پایین راه‌پله بلند شد :«سریعتر بیاید!» شیب پله‌ها به پایم می‌پچید، باید پا به پای زانوان ناتوان مادر مصطفی پایین می‌رفتم و مردها حواسشان بود زمین نخوریم تا بلاخره به پاگرد مقابل در رسیدیم. 💠 ظاهراً هدف‌گیری مصطفی کار خودش را کرده بود که صدای تیراندازی تمام شد، ابوالفضل همچنان با اسلحه به هر سمت می‌چرخید تا کسی شکارمان نکند و با همین از در خارج شدیم. چند نفر از رزمندگان مردمی طول خیابان را پوشش می‌دادند تا بلاخره به خانه رسیدیم و ابوالفضل به دنبال مصطفی برگشت. 💠 یک ساعت با همان لباس سفید گوشه اتاقی که از قبل برای زندگی جدیدم چیده بودم، گریه می‌کردم و مادرش با آیه‌آیه دلداری‌ام می‌داد که هر دو با هم از در وارد شدند. ✍️نویسنده: ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
مثل بود که از این معرکه خسته و خاکی ولی سالم برگشتند و همان رفتن‌شان طوری جانم را گرفته بود که دیگر خنده به لب‌هایم نمی‌آمد و اشک چشمم تمام نمی‌شد. 💠 ابوالفضل انگار مچ پایش گرفته بود که می‌لنگید و همان‌جا پای در روی زمین نشست، اما مصطفی قلبش برای اشک‌هایم گرفته بود که تنها وارد اتاق شد، در را پشت سرش بست و بی‌هیچ حرفی مقابل پایم روی زمین نشست. برای اولین بار هر دو دستم را گرفت و انگار عطش فروکش نمی‌کرد که با نرمی نگاهش چشمانم را نوازش می‌کرد و باز حریف ترس ریخته در جانم نمی‌شد که سرش را کج کرد و آهسته پرسید :«چیکار کنم دیگه گریه نکنی؟» 💠 به چشمانش نگاه می‌کردم و می‌ترسیدم این چشم‌ها از دستم برود که با هر پلک اشکم بیشتر می‌چکید و او درد‌های مانده بر دلش با گریه سبک نمی‌شد که غمزده خندید و نازم را کشید :«هر کاری بگی می‌کنم، فقط یه بار بخند!» لحنش شبیه شربت قند و گلاب، خوش عطر و طعم بود که لب‌هایم بی‌اختیار به رویش خندید و همین خنده دلش را خنک کرد که هر دو دستم را با یک دستش گرفت و دست دیگر را به سمت چشمانم بلند کرد، به‌جای اشک از روی گونه تا زیر چانه‌ام دست کشید و دلبرانه پرسید :«ممنونم که خندیدی! حالا بگو چی کار کنم؟» ✍️نویسنده: ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 🌸 🌸 ثواب تلاوت این صفحه هدیه به 😍😍😍😍 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
🔅 السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا طَامِسَ آثَارِ الزَّیْغِ وَ الْأَهْوَاءِ... 🌱سلام بر تو ای مولایی که تنفس هوای بودنت، آلودگی تمام هواهای نفسانی را از آسمان تاریکِ دلها پاک می کند. 🌱سلام بر تو و بر روزی که خورشید نگاهت، آثار شب را از پیشانی جهان پاک خواهد کرد! 📚 صحیفه مهدیه،زیارت حضرت صاحب الامر در سرداب مقدس 🍃🌹 🌱☘🕊🌱☘🕊🌱☘🕊🌱☘🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌸 *﷽ 🌸🍃 ✨ما را ڪه درد عشق و ❣بلاے خمار ڪشٺ ✨یا وصل دوسٺ ❣یا مے صافے دوا ڪند ✨جان رفٺ و در سر مے و ❣حافظ بہ عشق سوخٺ ✨عیسی دمے ڪجاسٺ ❣ڪه احیاے ما ڪند دل من💚 مولای من♥️ ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️ صلی‌الله‌علیه‌واله فرمودند: 🍃 از اولین شب جمعه در ماه رجب غافل نشوید، زیرا شبی است که فرشتگان آن را می نامند مقداری از شب که گذشت هیچ فرشته ایی در آسمان ها و زمین نمی ماند مگر اینکه در کعبه و اطراف آن جمع شوند. ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌‎لیلة_الرغائب از این جهت است که همه فرشتگان در اطراف کعبه جمع میشوند و خداوند می‌فرماید ای فرشتگانم هر چه خواهید از من بخواهید. آنها عرضه میدارند :درخواست ما این است که از روزه داران ‎ در گذری. خداوند می‌فرماید :َاین کار را خواهم کرد. ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💕زندگی عاشقانه💕
#بشقابهای_سفره_پشت_باممان #قسمت63 #ماهواره استاد #عباسی_ولدی ❓چه کنم که تماشای ماهواره را ترک کنم
استاد 👇👇👇 2⃣ توجّه به مکر شیطان ⚠️مراقب باشید شما در این دام، گرفتار نشوید. 📛در گذشته، چگونگی دام گستردن شیطان را برای کسانی که از بخشش خداوند ناامید هستند، شرح دادیم؛ امّا وسوسۀ شیطان برای هر کسی متناسب با احوال اوست. ❌ شیطان برای این که بتواند ما را به عمل زشتی دعوت کند و در آن عمل نگه‌دارد، ما را متوجّه اعمالی می‌کند که واقعاً خوب است تا از زشتی عملی که انجام می‌دهیم، غافل شویم. ❗️شاید شیطان هم شما را این گونه وسوسه کند: «شکر خدا که تو اعمال عبادی‌ات را سرِ وقت، انجام می‌دهی. حرام‌خور هم که نیستی. اهل قرآن و مسجد و هیئت هم که هستی. ”رادیو معارف“ و ”رادیو قرآن“ را هم که گوش می‌کنی و استفاده می‌بری. خیلی‌ها ماهواره نگاه‌ نمی‌کنند؛ امّا به سراغ کارهای خوبی هم که تو انجام می‌دهی، نمی‌روند و ... ». 💯کار اصلی این وسوسه‌ها، آن است که شما وضعیت خود را چندان وخیم نبینید تا انگیزه و اراده‌تان برای تغییر، کم‌رنگ شود. 3⃣تضرّع به درگاه الهی ✅ تمام کارهایی را که در بحث «راه‌کارهای چشیدن طعم محبّت خدا و اهل بیت علیهم السلام» گفتیم، انجام دهید. ✨در وقت‌هایی غیر از هنگام پخش سریال که حالت پشیمانی دارید، به درگاه خدای عزیز و مهربان، التماس کنید و بخواهید که شما را از شرّ این عادت زشت برَهانَد. ⬅️ ادامه دارد ....... 📚بشقاب‌های سفره پشت باممان ص ۲۵۷ @abbasivaladi ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
استاد 👇👇👇 4⃣ انجام دادن کارهای الزام‌آور 🔰برای این که بتوانید بر عادت خود به دیدن این سریال‌ها غلبه کنید، کارهایی را انجام دهید که برایتان الزام‌آور باشد. ما در این جا برای مثال، چند نمونه از کار‌های الزام‌آور را بیان می‌کنیم: 🔸در هنگام پخش سریال با کسی قرار بگذارید یا این که کاری را برای آن وقت برای خود تعریف کنید؛ مثل رفتن به باشگاه ورزشی. 🔹نذر کنید؛ البته نذر شرعی که تعهّدآور باشد. 🔸به کسی قول بدهید که دیگر این سریال‌ها را نگاه نکنید، البته به کسی که از این عادت شما باخبر است. از او هم بخواهید که در زمان پخش سریال‌ها با تماس گرفتن یا پیامک دادن، قرارتان را یادآوری کند. 🔹اگر از اهل خانه، کسی از این عادت شما باخبر است، از او بخواهید که در هنگام سریال، شما را به یاد عهدتان بیندازد. 5⃣ گوش دادن به سخنرانی‌های اخلاقی و مناجات 🔆حدّاقل در کنار اینها به یک سخنرانی اخلاقی گوش دهید یا مناجاتی را ببینید و زمزمه کنید یا از کسی که در خانه است، بخواهید این کار را انجام دهد. ⬅️ ادامه دارد ..... 📚بشقاب‌های سفره پشت باممان ص۲۵۸ ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰انتخاب همسر و آنقدر با و محبت گره می خورد که شور و هیجانی که به شما می آورد که اگراوضاع بد هم که باشد، باز آن را می کنید. اما همیشه وضع به یک شکل نمی ماند و اولیه که فروکش کرد واقعیت ها بیشتر به چشم می آیند. ❤️واقعا صادقانه جستجو کنید. درباره قوت و ضعف طرف عشقتان متمرکز شوید وراجع به حالات او از مشاور وافراد تحقیق کنید. ❤️توجیه نکنیم. فلان چیز که مهم نیست... فلان موضوع چشم پوشی است... زمان بگذر درست می شود و... از خودتان بپرسید سه ویژگی مثبت و سه ویژگی منفی او چیست؟؟ حالا بر اساس تصمیم بگیر. وقتی دیگران درباره مشکلات این ازدواج برایتان صحبت می کنند، می گویید: 💞می دانم اما دارم... 💞 می دانم اما ماجرای ما فرق می کند... 💞 می دانم اما من می توانم از بر بیایم... 🍀این هم یک نشانه است برمحدود شدن براین نگاه. شما وقتی یک روشن و ارزشی دارید که بتوانید منطقی درباره همه ی ابعاد انتخاب تان فکر کنید‌. ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
-215081214_-216112.mp3
1.19M
✅نشانه های داشتن برای ازدواج چیه؟ ❗️از کجا بفهمیم آیا پسره برای ازدواج خوبه یا نه؟ ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
🔈آنچه ڪه باید در ارتباط بہ قصد ازدواج بدانند....👇 1← هیچ وقتـ درطول زندگے نہ خودتانـ را ڪامل مےتوانید بشناسید نہ طرفـ مقابل را؛ چون برخے از رفتارهاے پنهانـ شما صرفأ در زمانـ وقوع اتفاقاتـ خاصے نمایانـ مےشود؛ 👌در نتیجہ تا زمانے ڪه آن اتفاق را تجربہ نڪردید ، درباره آن رفتار شناختے ندارید...🌺 2← معمولا شناختـ نسبے براے رسمے شدن ارتباط طےِ مدتـ 10روز یا دو هفتہ حاصلـ مےشہ، روابط در ابتداے شناختـ از هردو طرفـ بیشتر جنبہ‌ے منطقے داره، ☝️لذا بعد از مدتـ ڪوتاهے ادامہ ارتباط ڪمڪے بہ افزوده شدن شناختـ بیشتر نمےڪنه و فقط از لحاظ احساسے به یڪدیڱر وابستہ مےشوند...🌺 3← همیدیگرو در دوره‌ے شناختـ مورد بازجویے قرار ندید 😑دنبالـ آتــو نباشید...🌺 4← راجع به مهریـہ و رسمـ و رسوماتـ پس از رسمے شدن رابطہ صحبتـ ڪنید، (آینده نڱرے بیش از حد در دوره‌ے شناختـ ، فرصتـ شناختـ شرایط فعلے و از شما سلبـــ مے ڪند.)...🌺 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
🧕 *💟 بوی خوب داشتن یکی از تکالیف زن است* بعضی از آقایون بوی تن همسرشان را دوست دارند(بوی تمیزی).🛁 خود این ارتباط باعث می شود در بیرون از خانه چشمش خیلی به دنبال زن های دیگر نباشد.👀 ✔️اگر بعد از غذا درست کردن فرصت حمام رفتن ندارید، لباس مخصوصی بابت پخت و پز داشته باشید. 👩‍🍳. وقتی همسرتان وارد خانه میشود، قاعدتاً نسبت به همچین زنی تمایل دارد (زنی خوش رفتار، تمیز، شاد...) سعی کنید در آن لحظه خواسته ی همسر را اجابت کنید.🛌 * زن خوب و دانا وظیفه اش را به موقع انجام می‌دهد.👌* به خاطر کار و مشغله، دست رد به نیازهای همسرتان نزنید.🤨 بلکه کار و آشپزی... را به تاخیر بیندازید. ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
اعمال و آداب شب لیلة الرغائب شب جمعه اول ماه رجب را لیلة الرغائب می‏گویند و از برای آن عملی از حضرت رسول صلی الله علیه و آله با فضیلت بسیار وارد شده است. ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══