💕زندگی عاشقانه💕
#پسرک_فلافل_فروش #قسمت25 #اهانت_به_رهبر از زمانی که به عراق رفت و در نجف ساکن شد، نگرش خاصی به موض
#پسرک_فلافل_فروش
#قسمت26
#اسلام_اصیل
#محمدحسین_طاهری
موسسه ای در نجف بود به نام اسلام اصیل که مشغول کار چاپ و تکثیر جزوات و کتاب بود. من با اینکه متولد قم بودم اما ساکن نجف شده و در این موسسه کار می کردم.
اولین بار هادی ذوالفقاری را در این موسسه دیدم. پسر بسیار باادب و شوخ و خنده رویی بود. او در موسسه کار می کرد و همان جا زندگی و استراحت می کرد. طلبه بود و در مدرسه کاشف الغطاء درس می خواند.
من ماشین داشتم. یک روز پنجشنبه راهی کربلا بودم که هادی گفت: داری می ری کربلا؟
گفتم: آره، من هر شب جمعه با چندتا از رفیق ها می ریم، راستی جا داریم، تو نمی خوای بیای؟
گفت: جدی می گی؟ من آرزو داشتم بتونم هر شب جمعه برم کربلا.
ساعتی بعد با هم راهی شدیم. ما توی راه با رفقا می گفتیم و می خندیدیم، شوخی می کردیم، سر به سر هم می گذاشتیم اما هادی ساکت بود. بعد اعتراض کرد و گفت: ما داریم برای زیارت کربلا می ریم. بسه، اینقدر شوخی نکنید.
او می گفت، اما ما گوش نمی کردیم. برای همین رویش را از ما برگرداند و بیرون جاده را نگاه می کرد.
به کربلا که رسیدیم، ما با هم به زیارت رفتیم، اما هادی می گفت: اینجا جای زیارت دسته جمعی نیست. هرکی باید تنها بره و تو حال خودش باشه، ما هم به او محل نمی گذاشتیم و کار خودمان را می کردیم!
در مسیر برگشت، باز همان روال را داشتیم. شوخی می کردیم و می خندیدیم. هادی می گفت: من دیگر با شما نمی آیم، شما قدر زیارت امام حسین(ع) آن هم در شب جمعه را نمی دانید.
اما دوباره هفته بعد که به شب جمعه می رسید از من می پرسید؟ کی می ری کربلا؟
هادی گذرنامه معتبر نداشت، برای همین تنها رفتن برایش خطرناک بود. دوباره با ما می آمد و برمی گشت، اما بعد از چند هفته دیگر به شوخی های ما توجهی نداشت. او برای خودش مشغول ذکر و دعا بود.
توی کربلا هم از ما جدا می شد. خودش بود و آقا اباعبدالله(ع)
بعد هم سر ساعتی که معین می کردیم می آمد کنار ماشین. روزهای خوبی بود. هادی غیر مستقیم خیلی چیزها به ما یاد داد.
یادم هست هادی خیلی آدم ساده و خاکی بود. در آن ایام با دوچرخه از محل موسسه به حوزه علمیه می رفت. برای همین از او ایراد گرفته بودند.
می گفت: برای من مهم نیست که چه می گویند. مهم درس خواندن و حضور در کنار مولا علی(ع) است.
مدتی که گذشت از کار در موسسه بیرون آمد! حسابی مشغول درس شد. عصرها هم برای مردم مستحق به صورت رایگان کار می کرد.
به من گفت: می خوام لوله کشی یاد بگیرم! خیلی از این مردم نجف به آب لوله کشی احتیاج دارند و پول ندارند.
رفت پیش یکی از دوستان و کار لوله کشی های جدید با دستگاه حرارتی را یاد گرفت. آنچه را که برای لوله کشی احتیاج بود از ایران تهیه کرد. حالا شده بود یک طلبه لوله کش!
یادم هست دیگر شهریه طلبگی نمی گرفت. او زندگی زاهدانه ای را آغاز کرده بود. یکبار از او پرسیدم برای غذا چه می کنی؟ گفت: بیشتر روزهای خودم را با چای و بیسگویت می گذرانم!
با این حال روز به روز حالات معنوی او بهتر می شد. از آن طلبه هایی بود که به فکر تهذیب نفس و عمل به دستورات دین هستند.
#پسرک_فلافل_فروش
زندگینامه وخاطرات #طلبه_شهید_مدافع_حرم_محمدهادی_ذوالفقاری🌷
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#پسرک_فلافل_فروش
#قسمت27
#شروع_بحران
#محمدحسین_طاهری
با اینکه هادی در موسسه اسلام اصیل کار نمی کرد، اما برای زیارت کربلا در شبهای جمعه با هم بودیم. در مورد مسائل روز و ... صحبت داشتیم و او هم نظراتش را می گفت.
با شروع بحران داعش، موسسه به پایگاه حشدالشعبی برای جذب نیرو تبدیل شد. هادی را چند بار در موسسه دیدم. می خواست برای نبرد به مناطق درگیر اعزام شود. با اعزام او مخالفت شد.
یکبار به او گفتم: باید سید را ببینی، او همه کاره است. اگر تأیید کند برای تو کارت صادر می کنند و اعزام می شوی.
البته هادی سال قبل هم سراغ سید رفته بود. آن موقع می خواست به سوریه اعزام شود اما نشد. سید به او گفته بود: تو مهمان ما هستی و امکان اعزام به سوریه را نداری.
اما این بار خیلی به سید اصرار کرد. او به جهت فعالیت های هنری در زمینه عکس و فیلم، از سید خواست تا به عنوان تصویر بردار با گروه حشدالشعبی اعزام شود.
سید با این شرط که فقط حماسه رزمندگان را ثبت کند موافقت کرد. قرار شد یکبار با سید به منطقه برود. البته منطقه ای که درگیری مستقیم در آنجا وجود نداشت.
هادی سر از پا نمی شناخت. کارت ویژه رزمندگان حشدالشعبی را دریافت کرد و با سید به منطقه اعزام شد.
همانطور که حدس می زدم، هادی با یکبار حضور در میان رزمندگان، حسابی در دل همه نفوذ کرد.
از همه بیشتر سید او را شناخت. ایشان احساس کرده بود که هادی، مثل بسیجی های زمان جنگ، بسیار شجاع و بسیار معنوی است. و این همان چیزی بود که باعث تأثیرگذاری بر رزمندگان عراقی می شد.
بعد از آن برای اعزام به سامراء انتخاب شد. هادی به همراه چند تن از دوستان ما راهی شد. من هم می خواستم با آنها بروم اما استخاره کردم و خوب نیامد!
یادم هست یکبار به او زنگ زدم و گفتم: فلان شخص که همراه شما آمده یک نیروی ساده است، تا حالا با کسی دعوا نکرده چه رسد به جنگیدن، مواظب او باش.
هادی هم گفت: اتفاقاً این شخصی که از او صحبت می کنی دل شیر دارد. او راننده است و کمتر درگیر کار نظامی می شود اما در کار عملیاتی خیلی مهارت دارد.
بعد از یک ماه، هادی و دوستان رزمنده به نجف برگشتند. از دوستانم در مورد هادی سوال کردم. پرسیدم: هادی چطور بود؟
همه دوستان من از او تعریف می کردند. از شجاعت، از افتادگی، از زرنگی، از ایمان و تقوا و...
همه از او تعریف می کردند. هرکس به نوعی او را الگوی خودش قرار داده بود. نماز شبها و عبادت های هادی، حال و هوای جبهه های نبرد ایران با صدامیان بعثی را برای بقیه رزمندگان تداعی می کرد.
هادی دوباره راهی مناطق عملیاتی شد. دیگر او را کمتر می دیدم. چندبار هم تماس گرفتم که جواب نداد. مدتی گذشت و من با چندتن از دوستان برای زیارت راهی ایران شدیم.
یادم هست توی قم بودم که یکی از دوستانم گفت: خبر داری رفیقت، همون هادی که با ما می آمد کربلا شهید شده؟
گفتم: چی می گی؟ سریع رفتم سراغ اینترنت. بعد از کمی جستجو متوجه شدم که هادی به آنچه لایقش بود رسید.
#پسرک_فلافل_فروش
زندگینامه وخاطرات #طلبه_شهید_مدافع_حرم_محمدهادی_ذوالفقاری🌷
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#سلام_بر_هادی
دوست آسمانی من..
🍃آرزویم این است روزی شرمندگیمان از شما و تمام شهدا پایان بگیرد.
🍂سخت است انسان شرمنده کسی باشد که زندگیش را مدیون اوست.
برایمان دعا کن برادرم هادی*
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#صفحه342ازقرآن🌸
#جز_هجدهم🌸
#سوره_مومنون🌸
ثواب تلاوت این صفحه هدیه به #شهید_مرتضی_ابراهیمی 😍😍😍😍
#ختم_قرآن
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
پایان شعبان رسیده
مرا پاڪ ڪن حسین
.
این دل
براے ماه خدا روبراه نیسٺ
🌙 #ماه_رمضان
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
💠 امام صادق علیه السلام؛
««همانا قائم ما اهل بیت آن گاه که قیام فرماید لباس علی علیه السلام را برتن خواهد کرد و به سیره او عمل خواهد کرد.»
📚الكافی، جلد ۱ ، صفحه ۴۱۱ ، حدیث۴
#اللّهمعجّللولیکالفرج 🍀🌷
🌾☘🌱🌼🌾☘🌱🌼🌾☘🌱🌼
صداے پاے رمضان آرام آرام
به گوش میرسد...
آرام آرام صدای ضیافت و مهمانی خدا می آید...
آرام آرام صدای ربنا ربنا به گوش میرسد
آرام آرام نسیم خوش عطر سحر،و بوی خوش افطار به مشام میرسد
دستایمان خالیست
و دلهایمان لبریز....
دستهاے خالیمان
دستاویز دلهای پاکتان
ما را در روزهاے آخرشعبان و در ماه مبارک رمضان
نه به بهاے لياقت
بلکه به رسم رفاقت
اول حلال و بعد دعا کنید🌹
#فرارسیدن_ماه_عبادت_وبندگی
#پیشاپیش_مبارکباد
#ماه_رمضان
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#پرسش_پاسخ
#مشاوره
#تکنیک_های_همسرداری
❓ سوال:
سلام؛ باتوجه به اینکه زن نباید از دست مرد گریه کنه و سایر نکاتی که در این مورد گفته شد من تمام سعیم رو می کنم که همسرم گریه هام رو نبینه یا اگر میبینه بدونه که از دست اون نیست که اقتدارش لطمه نخوره. هر وقت هم این حالت پیش اومده مثل یک دوست صمیمی ازم حمایت کرده و بهم اطمینان داده که قضیه حل میشه و من رو آروم کرده. اما خیلی مواقع نمیخوام به خاطر مسائل کوچیک شوهرم اشک منو ببینه اما هر کاری می کنم نمی تونم جلوی اشک هام رو بگیرم و ناخواسته اشکهام سرازیر میشه و بند نمیاد. بارها رفتم کلی گریه کردم و نفس عمیق کشیدم به این خیال که اشکام تموم بشه و وقتی دارم با شوهرم راجع به اون مسئله ای که اذیتم کرده صحبت می کنم دیگه گریه ام نگیره اما موفق نشدم. حتی اومدم در موردی که اذیت شدم نوشتم که سبک بشم و کمی حجم هیجاناتم رو کنترل کنم اما باز هم نشد و انگار وقتی شروع به حرف زدن با شوهرم میکنم بی اختیار اشکهام میاد. اگه قراره من انقدر ضعیف باشم که مدام پیش شوهرم گریه ام بیاد که نمیشه. دوست ندارم اون فکر کنه باعث ناراحتی و رنج من میشه. خواهش میکنم کمکم کنید و بفرمایید چه طور میتونم به خودم مسلط باشم و جلوی گریه های بی اختیارم رو بگیرم.
👈پاسخ:
مهم گریه کردن و دیدن گریه های شما نیست مهم تاثیر آن گریه هاست. یعنی وقتی گریه شما به معنی ایراد مرد و شکایت از او باشد، منجر به شکستن اقتدارش می شود. من در همان درسها گفته ام که می توانید پیش مرد و از دست مرد گریه کنید، بشرطی که سر بر شانه خودش بگذارید و از او دروی نکنید و او را از خود نرانید و ابراز شکایت نکنید و بجای آنکه بگویید تو با من چه کرده ای، شرج بدهیم که بر من چه می گذرد پس شما میتوانید پیش شوهرتان گریه کنید و برایش شرح بدهید که این اشکها به معنی شکایت و ایراد از شما نیست و شرح حال خودم برای یاری گرفتن از شماست.
دکتر #حبشی
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#پرسش_پاسخ
#مشاوره
دکتر #حبشی
👈 سوال:
باعرض سلام، همسرم در خواستگاری عنوان کردند که خیلی اهل رفت و آمد به خانه فامیل ها نیستند چه فامیل های خودشان و چه فامیل های همسرشان. مثلا فامیل های خودش را در مناسبت ها و.. می بیند و سالی دوبار شاید همدیگر را ببینند. چون مادر ایشان وسواس دارد واز ابتدا ازخانه بقیه مردم خوشش نمی آمده!!به همین دلیل خیلی با فامیل هایشان حتی خواهر و برادر خودش نیز رفت و آمد نمی کرده است.اکنون من در خانواده ای بسیار صمیمی زندگی می کنم حتی با دایی مامانم نیز رفت و آمد داریم و خودم هم دوست دارم رفت و آمد کنم. چگونه همسرم را با خودم همراه کنم و با مخالفت هایش چگونه برخورد کنم؟ می دانم که لجبازی کردن و در مراسم خانواده های آن ها شرکت نکردن از جانب من مشکل را حل نمی کند و بدتر می شود.شما چه راه حلی را پیشنهاد می کنید؟
👈 پاسخ:
وقتی ایشان در جلسه خواستگاری ضعف خودش را صریحا تشریح کرده است ، انتظار و شکایت شما از واکنش ایشان درست نیست و شما هم خودتان را از آمد و شد و معاشرت ها محروم نکنید و از فرصتی که ایشان میدهد بهره خودتان را ببرید و اصراری برای همراه کردن شوهر نداشته باشید اما اینکه شما می توانید با رفتار متین خودتان وی را از این مشکل خود بتدریج آزاد کنید ، وابسته به این است که این آمد و شدها برای وی زحمت و فشاری نداشته باشد و بالعکس در همان مواردی که موافقت می کند بیاید ، ببیند برکاتی پیدا می کند و انس و محبت هایی می بیند
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#هردوبخوانیم
#چالش
چالش ترمیم رابطه در هفت روز 💍💞
ازت میخام به مدت هفت روز ، یک هفته توی رابطه ات ؛
1⃣ غر نزنی، سرزنش و بی محلی نکنی
2⃣ در طول روز سعی کنی درباره خاطرات خوب گذشته باهاش صحبت کنی
3⃣ چند کاری که خوشحالش میکنه بدون توقع براش انجام بده
4⃣ اجازه نده دعوا و بحث بالا بگیره
5⃣ توی این مدت یک پیام زیبا با این محتوا یا مشابه بده که...
بودنت دنیای من تغییر داده، همیشه ازت بابت حس های خوبی که بهم دادی ممنونم درسته گاهی از هم دور میشیم اما بیا اجازه ندیم تفاوت هامون به عشقمون غلبه کنه، دوستت دارم❤️💋
6⃣ به مدت یک هفته تلاش کن راه های جدیدی برای عشق ورزیدن پیدا کنی
از همین امروز امتحان کنید و از نتیجه های خارق العاده ش لذت ببرید 🦋🌈
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨
#ماه_رمضان
توصیه هایی كاربردي و عجيب از مرحوم آيت الله #كشميرى
۱- حتماً دقایقی از ساعات رازآمیز روزه داری خود را به برترین عبادت اختصاص دهید و آن هم چیزی نیست جز «تفکر»! با خود و خدای خود خلوت کنید.
خصوصاً به نوع رابطه حضرت حق با خودتان بیندیشد؛ امید است ابوابی از معرفت به روی تان باز شود.
۲- یکی از مهم ترین حالت های بندگی خصوصاً در رمضان المبارک، حالتی است که توصیه ى مؤکد نبی مکرم است و آن «سجده طولانی» است.
فقط خدا و اولیاء الهی می دانند هنگام سجده ى عبودیت چه بارانی از ابر رحمت و چه برکاتی از عالم ربوبیت بر سر شما می بارد.
حتماً در روز یک سجده ى طولانی داشته باشید.
۳- آغاز ماه رمضان حتماً نیت کنید فقط براى الله روزه بگیرید؛ فقط الله!
آداب روزه داری را تا آنجا که نشاط دارید، انجام دهید:
"کمیت گرا نباشید؛ کیفیت جو باشید!"
دنبال ختم آیات و ادعیه نباشید؛ بلكه درپی هضم آنها باشید!
غذای اندک را خوب بجوید تا جزء جان تان شود.
بزرگترین مشکل ما قشری نگری به دین و شریعت است.
با خود فکر کنید آنقدر در سال های قبل با ولعِ زیادخوانی اعمال انجام دادید، به کجا رسیدید؟!
۴- حتی المقدور بر سفره ى خانه خود افطار کنید؛ حتی در مساجد افطار نکنید.
بگذارید برکت افطار و دعای مستجاب لحظه ی افطار به خانواده و خانه ى شما تعلق گیرد.
در ضمن، هنگام افطار دِلال کنید!
دِلال چیست؟
در اول دعای افتتاح عرض می کنیم: «مدلاً علیک»
"دِلال يعنى ناز کردن"
هنگام افطار برای خدا ناز کنید! چون براش روزه گرفتید وحضرتش خوان کرم گسترده؛ لقمه ى اول را نزدیک دهان ببرید، اما نخورید! دعا کنید؛ یعنی به خدا عرض کنید: "اگر حاجتم را بدی، افطار می کنم!"
به این حالت می گويند دِلال؛
معجزه می كند!
۵-رمز ماندگاری در ضیافت الهی رمضان کیمیای«حُسن خلق» است.
با فرزندان، خویشان و دوستان خود با اکسیر حسن خلق و مهربانی برخورد کنید.
همیشه خصوصاً در این ماه خوش برخورد باشید.
لحظه ى عصبانیت و خشم شما همان لحظه اخراج شما از این مهمانی الهی است!
۶- کشتی رؤیایی رمضان سوار بر امواج دریای «اشک »به ساحل نجات می رسد!
از خدای سبحان در این ماه خصوصاً اسحار سحرآمیز آن اشک و گریه درخواست کنید.
البته شرط سحرخیزی و اشک ریزی دل شکسته داشتن است.
۷- از ابتدای ماه رمضان باید هدف گذاری شما "لیلة القدر” باشد که جان رمضان است.
در این خصوص، سخن زیاد است؛ لکن، «مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز»
فقط سعی کنیم شب قدر در ما واقع شود نه در ماه!
۸- این ماه ماه «ربیع القرآن» ماست.
در این بهار قرآنی هرروز یک آیه را انتخاب کنید و تا افطار به طور متناوب تلاوت و در پیرامون آن تدبر نمایید. امید است دم دمای افطار آن آیه برای شما پرده از رخسار بردارد!
۹- در سراسر ماه رمضان توجه شما به روزه دار حقیقی و انسان کامل یعنی وجود ذی جود حجة بن الحجج البالغة (عج)نبايد منقطع شود.
روزه و نماز و بندگی شما از کانال آن حضرت به بارگاه باری تعالی بار می یابد .
✨سیدعبدالکریم رضوی کشمیری (۱۳۰۳-۱۳۷۸ش) از عارفان شیعه و از شاگردان سید علی آقا قاضی طباطبایی و سید هاشم حداد است. «شرح کفایة الاصول» از آثار او است. وی در سال ۱۳۷۸ش درگذشت و در حرم حضرت معصومه(س) مدفون شد.
💞 @zendegiasheghane_ma
14.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞نماهنگ بسیار زیبا و خاطره انگیز
🔆تواشیح اَسماءُ اللّه🔆
🌙ویژه ماه مبارک رمضان
🕋همخوانی 99 اسم خداوند متعال
🌀کاری از:
💠گروه تواشیح بین المللی تسنیم💠
🎉و آقاپسرها و دختر خانم های قرآنی نوجوان😊
⭕️مشاهده و دریافت اثر با کیفیت بالا:
📺 aparat.com/v/coei9
🎧با هدفون بشنوید...
#ماه_رمضان
#رمضان
#افطار
13.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دکتر #حبشی
جرات و جسارت برای مردان ضرورت و برای زن مثل سم است
حتما ببینید مخصوصا آقایون✅
#کلیپ
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
✍اعمال مستحب شب و روز اول
🤲📿📖
#ماه_رمضان
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
مداحی آنلاین - باز میخوای ماهی دلش نگیره - سید رضا نریمانی.mp3
4.91M
🌙استقبال از #ماه_رمضان
🍃باز میخوای ماهی دلش نگیره
🍃باز میخوای ماه عسل بگیری
🎤 #سید_رضا_نریمانی
⏯ #شور
👌بسیار دلنشین
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
رفقا ما رو در لحظات سبز افطار و سحر از دعاهای خیرتون بی نصیب نزارید
به رسم رفاقت دعامون کنید
التماس دعای فرج
#ماه_رمضان
✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨
✫⇠ رمان زیبای
#پسرک_فلافل_فروش
📌زندگینامه شهید محمدهادی ذوالفقاری...🍃🌹
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
#پسرک_فلافل_فروش #قسمت27 #شروع_بحران #محمدحسین_طاهری با اینکه هادی در موسسه اسلام اصیل کار نمی ک
#پسرک_فلافل_فروش
#قسمت28
#وابستگی_به_نجف
ایام حضور هادی در نجف به چند دوره تقسیم می شود. حالات و احوال او در این سه سال حضور او بسیار متفاوت است. زمانی تلاش داشت تا یک کار در کنار تحصیل پیدا کند و درآمد داشته باشد.
کار برایش مهیا شد، بعد از مدتی کار ثابت با حقوق مشخص را رها کرد و به دنبال انجام کار برای مردم و به نیت رضای پروردگار بود.
هادی کم کم به حضور در نجف و زندگی در کنار امیرالمومنین علی ع بسیار وابسته شد. وقتی به ایران بر می گشت، نمی توانست تهران را تحمل کند. انگار گمگشته ای داشت که می خواست سریع به او برسد.
دیگر در تهران مثل یک غریبه بود. حتی حضور در مسجد و بین بچه ها و رفقای قدیمی او را سیر نمی کرد.
این وابستگی را وقتی بیشتر حس کردم که می گفت: حتی وقتی به کربلا می روم و از حضور در آنجا لذت می برم، دلم برای نجف تنگ می شود. می خواهم زودتر به کنار مولا امیرالمومنین برگردم.
این را از مطالعاتی که داشت می توانستم بفهمم. هادی در ابتدا برای خواندن کتابهای اخلاقی به سراغ آثار مقدماتی رفت. آداب الطلاب آقای مجتهدی را می خواند و...
رفته رفته به سراغ آثار بزرگان عرفان رفت. با مطالعه آثار و زندگی این اشخاص، روز به روز حالات معنوی او تغییر می کرد.
من دیده بودم که رفاقت های هادی کم شده بود. برخلاف اوایل حضور در نجف، دیگر کم حرف شده بود. معاشرت او با بسیاری از دوستان در حد یک سلام و علیک شده بود.
به مسجد هندی ها علاقه داشت. نماز جماعت این مسجد توسط آیت الله حکیم و به حالتی عارفانه برقرار بود. برای همین بیشتر مواقع در این مسجد نماز می خواند.
خلوت های عارفانه داشت. نماز شب و برخی اذکار و ادعیه را هیچگاه ترک نمی کرد.
این اواخر به مرحوم آیت الله کشمیری ارادت خاصی پیدا کرده بود. کتاب خاطرات ایشان را می خواند و به دستورات اخلاقی این مرد بزرگ عمل می کرد.
یادم هست که می گفت: آیت الله کشمیری عجیب به نجف وابسته بود. زمانی که ایشان در ایران بستری بود می گفت مرا به نجف بببرید بیماری من خوب می شود.
هادی این جملات را می خواند و می گفت: من هم خیلی به اینجا وابسته شده ام، نجف تمام وجود ما را گرفته است، هیچ مکانی جای نجف را برای من نمی گیرد.
این سال آخر هر روز یک ساعت را به وادی السلام می رفت. نمی دانم در این یک ساعت چه می کرد، اما هر چه بود حال عجیب معنوی برای او ایجاد می کرد.
این را هم از استاد معنوی خودش مرحوم آیت الله کشمیری و آقا سید علی قاضی فرا گرفته بود.
#پسرک_فلافل_فروش
زندگینامه وخاطرات #طلبه_شهید_مدافع_حرم_محمدهادی_ذوالفقاری🌷
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#پسرک_فلافل_فروش
#قسمت29
#عرفان
هادی یک انسان بسیار عادی بود. مثل بقیه، تنها تفاوت او عمل دقیق به دستورات دین بود. برای همین در مسیر خودسازی و عرفان قرار گرفت.
اما مسیر عرفانی زندگی او در نجف به چند بخش تقسیم می شود. مانند آنچه که بزرگان فلسفه و عرفان گفته اند، مسیر من الخلق الی الحق و ... به خوبی طی نمود.
هادی در زمانی که در نجف در محضر بزرگان تحصیل می کرد، نیمی از روز را مشغول تحصیل و بقیه را مشغول کار بود. در ابتدا برای انجام کار حقوق می گرفت، اما بعدها کارش را فقط برای رضای خدا انجام می داد.
شهریه نمی گرفت، برای کاری که انجام می داد مزد نمی گرفت. حتی اگر کسی می خواست به او مزد بدهد ناراحت می شد. منزل بسیاری از طلبه ها و برخی مساجد نجف را لوله کشی کرد اما مزد نگرفت!
توکل و اعتماد عجیبی به خدا داشت. یکبار به هادی گفتم: تو که شهریه نمی گیری، برای کار هم پول نمی گیری، پس هزینه های خودت را چطور تأمین می کنی؟
هادی گفت: باید برای خدا کار کرد، خدا خودش هوای ما را دارد. گفتم: این درست، اما ...
یادم هست آن روز منزل یکی از دوستانش بودیم. هادی بعد از صحبت من، مبلغ بسیار زیادی را از جیب خودش بیرون آورد و به دوستش داد و گفت: هر طور صلاح می دانی مصرف کن!
خانهای وسیع و قدیمی در نجف به هادی سپرده شده بود تا از آن نگهداری کند. او در یکی از اتاقهای کوچک و محقر آن سکونت داشت.
بیشتر وقتش را در خانه به عبادت و مطالعه اختصاص داده بود. او از صاحب خانه اجازه گرفته بود تا زائران تهیدستی که پولی ندارند را به آن خانه بیاورد و در آنجا به آنها اسکان دهد.
برای زائران غذا درست میکرد. در بیشتر کارها کمکحالشان بود. اگر زائری هم نبود، به تهیدستان اطراف خانه سکونت میداد و در هیچحالی از کمک دادن دریغ نمیکرد.
آن خانه حدود صد سال قدمت داشت و بسیار وسیع بود، شاید هرکسی جرات نمیکرد در آن زندگی کند.
بعد از شهادت هادی آن را به طلبه دیگری سپردند اما آن طلبه نتوانست با ظلمت و وحشت خانه کنار بیاید!
اربعین که نزدیک می شد، هادی اتاقها را به زائران و مهمانان میداد و خودش یک گوشه میخوابید، گاهی پتوی خودش را هم به آنها میبخشید.
او عادت کرده بود که بدون بالش و لوازم گرمایشی بخوابد. یکبار مریض شده بود، خودش در سرما در راهروی خانه خوابید اما اتاق را که گرم بود در اختیار زائران راهپیمایی اربعین قرار داد.
او در این مدت با پیرمرد نابینایی آشنا شده بود و کمکهای زیادی به او کرده بود. حتی آن پیرمرد نابینا را برای زیارت به کربلا هم برده بود
هادی در زمانی که مشغول کارهای عرفانی و ذکر و خلوت شده بود، کمتر با دیگران حرف می زد. این هم از توصیه های بزرگان است که انسان در ابتدای راه، سکوت را بر هر کاری مقدم بدارد.
هادی می دانست بسیاری از معاشرت ها تأثیر منفی در رشد معنوی انسان دارد، لذا ارتباط خود را با بیشتر دوستان در حد یک سلام و علیک پایین آورده بود.
این اواخر بسیار کتوم شده بود. یعنی خیلی از مسائل معنوی را پنهان می کرد. از طرفی تا آنجا که امکان داشت در راه خدا زحمت می کشید. هر زائری که به نجف می آمد، به خانه خودش می برد و از آنها پذیرائی می کرد.
هیچ وقت دوست نداشت که دیگران فکر کنند که آدم خوبی است. این سال آخر روزه داری و دیگر مراقبت های معنوی را بیشتر کرده بود.
تا اینکه ماجرای مبارزه با داعش پیش آمد، هادی آنجا بود که از خلوت معنوی خود بیرون آمد. او به قول خودش مرد میدان جهاد بود، شجاعتش را هم قبلاً اثبات کرد. حالا هم میدان مبارزه ایجاد شده بود.
#پسرک_فلافل_فروش
زندگینامه وخاطرات #طلبه_شهید_مدافع_حرم_محمدهادی_ذوالفقاری🌷
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#صفحه343ازقرآن🌸
#جز_هجدهم🌸
#سوره_مومنون🌸
ثواب تلاوت این صفحه هدیه به #شهید_محسن_وزوایی 😍😍😍😍
#ختم_قرآن
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
*می گویند :
سرِ دوراهی گناه و ثواب
به حُبّ #شهادت فكر كن
به نگاه امام زمانت فكر كن ...
ببين می توانی از گناه بگذری؟!
از گناه كه گذشتی،
از جانت هم می گذری...
#رفیق_شهیدم
ادعای شهادت دارم ولی
دست دلم می لرزد
سر دو راهی گناه و ثواب
حلال و حرام...
#سنگینی_نگاه_تو_را_لازمم
به وقت ماندن سر دو راهی
که یادآورم باشد
#شاهد بودن #شهید را.....
#رفیق_شهید
#محمدهادی_ذوالفقاری🌷*
شبتون پر نور
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
🌷🌿 #یا_اباعبدالله_ع🌷🌿
در بدو ورود #رمضانيم هنوز
حسرت بہ دليم و نگرانيم هنوز
گويند: ڪہ آرزو بما عيبے نيسٺ
يك #ڪرببلا ڪہ ما جوانيم هنوز
#اللهم_ارزقنا_ڪربلا🌷
#ماه_رمضان🌙
#یا_ثارالله_ع❤️
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
mojtehedi_sharh-doa-roozhaye-mah-e-ramezan01.mp3
1.91M
شرح دعای روز اول
مرحوم آیت الله #مجتهدی
#روز_اول
#ماه_رمضان
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══