eitaa logo
💕زندگی عاشقانه💕
26.3هزار دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
2.4هزار ویدیو
83 فایل
ازحسین بن علی هرچه بخواهی بدهد توزرنگ باش وازونسل علی دوست بخواه👪 مباحث و دوره های #رایگان تخصصی #همسرداری، #تربیت_فرزند، و.. ادمین تبلیغ @yamahdi85 📛استفاده ازمطالب فقط با #لینک_کانال جایزست❎ 👈رزرو تبلیغات↙ @tab_zendegiashghane
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 ازدواج نکردن یه نوع راحت‌طلبیه! 👈 انسان تا وقتی تنها و مجرده بیشتر به فکر خودشه و احساس مسئولیت کمتری هم داره و ممکنه دچار هرزگی هم بشه!! 😍← ولی اگه ازدواج کنه میفهمه که تنها نیست! میفهمه مسئولیت همسر و فرزند رو بعهده داره 🍃یکی از خوبی های ازدواج، ←احساس مسئولیت→ و نرفتن سمت بیخیالی و هرزگی و ....هست😌 ‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌ ‌ ‌ ‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
دوستان طاعاتتون قبول درگاه حق عیدتون مبارک استاد پناهیان مبحثی دارند با عنوان موثرتر از آگاهی که ان شاءالله از امروز در کانال میزاریم حتما مطالعه کنید بسیار کاربردی و مهمه
استاد بسم الله الرحمن الرحیم 💐💐💐قسمت اول ما قراره تمام تلاشمون رو بکنیم تا بتونیم همه زیباییها و لذتهایی که میبریم حفظ کنیم و انتشار بدیم ☺️ چون همه زندگی باید در پی این باشیم که از وقتمون بهترین استفاده رو ببریم خب به نظرتون بهتر نیست اول روشو یاد بگیریم 🤔 سبک زندگی مهمتر از خیلی مواردیه که میبینید مثلا خیلی شرایط نابهنجار یا خیلی شرایط خوب در زندگی افراد و اطرافیانتون همه نشاءت گرفته از روش زندگیشونه اگر از یک خانواده که منظم هستن بپرسید بدترین مشکل که ممکنه براتون پیش بیاد چیه 😉 میگن بی برنامگی بی نظمی و...... 💐 از یه خانواده دیگر که اولویتشون کمک به مردمه بپرسی میگن بی انصافی بی عدالتی و ...... چرا جوابها متفاوته سوال که یکی بود 😌 جوابش تو یه جمله خلاصه میشه سبک زندگی روش زندگی هر کسی مستقیما روی رفتار و اخلاقیاتش و روابط اجتماعیش تاثیر میذاره 🌻 حالا یه سوال 😊 برای درست کردن روش زندگیمون باید آگاهی زیادی داشته باشیم 🤔🤔 یا باید از کوچکترین چیزهایی که بلدیم شروع کنیم ؟؟ ما اطلاعات کافی برای بهتر زندگی کردن رو داریم نسبتا همگی میدونیم چه کارهایی به سود و چه کارهایی به ضرر ماست پس چرا کیفیت زندگی نسبتا هنوز به سطح عالی نرسیده مشکل کجاست ☺️ یه حلقه گمشده هست که ما زیاد بهش توجه نکردیم اونم 🌻عمله🌻 فقط موضوعی رو یاد گرفتن باعث بهبود زندگی ما نمیشه نکته طلاییش عمل به کمترین اطلاعات هست 💐💐 امتحان کن از کوچکترین کارهای روزمره شروع کن سعی کن به نحو عالی هر کاری رو انجام بدی نتیجه شگفت آوره 👌 شاید به نظرتون شعاری باشه یا مسائل سخت و بزرگ در نظرتون بیاد ولی میتونید .. از آب دادن به گلدون و کمک‌ به رفتگری که زباله های پاره شده رو جمع میکنه یا سر زدن به خانم مسن همسایه یا برداشتن یه کاغذ از کف اتاقتون شروع کنید ☺️😁 بله میگید اینارو که انجام میدادیم خب از حالا با دقت انجام بدید و البته لذت لذت ببرید از کوچکترین اتفاق زندگی منتظر معجزه نباشید😒 خودتون باید همت کنید 👌 ولی اغلب غربی تو رسانه ها موجه معرفی میشه چرا ؟؟ چون عمل باید از زندگیمون حذف بشه تا دچار انواع بیماریها بشیم. یه دومینوی معیوبه. وقتی ما تغییر بکنه مستقیم روی رفتارهای ما تاثیر گذاره با یه نگاه ساده به ده سال پیش کاملا به تغییرها پی میبریم👌 فکر میکنیم با رفتن به انواع کلاسهای روانشناسی و ..‌ باید اطلاعاتمونو زیاد کنیم تا بتونیم درستتر زندگی کنیم 😒 آگاهی زیاد برای ما سمّه تعجب کردید میگم خدمتتون با ما همراه باشید پایان قسمت اول با کم شروع کن ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
استاد خب رفقا رسیدیم به اینجا که عرض کردم اطلاعات و آگاهی زیاد به کسی بدی انگار مسمومش کردی 💐 چرا؟ شما به گلدون هم زیادآب بدی چی میشه ریشه میپوسه درسته؟ اگر بخوای ریشه سالم‌باشه باید کم آب بخوره تا ریشه رشد کنه و بزرگ‌بشه و به تبع اون ساقه و برگ هم رشد میکنه کاکتوس دیدی؟ ☺️ چقدر مقاومه و دیر هم خشک میشه باید اونجوری باشی 😎 پس نریم دنبال آگاهی؟ 😕 ببین بری دنبال آگاهی ادامه بدی خراب میشی آگاهی به اندازه یه زندگی داری اونو دریاب نباید بری دنبال کاری که بهش عمل😕 نمیکنی خودتو مسموم میکنی ریشه ت میپوسه عزیز دلم 🙃 💐 بهش گفتم تو میتونی خیلی پیشرفت کنی اصلا میتونی بشی آقای بهجت 👌 با تعجب نگاهم کرد و گفت 😒 من باید مثل ایشون عاشق بشم بعد ایمانم زیاد میشه توفیق نمازهای اونجوری و نماز شبو خدا بهم میده 😒🤔 گفتم اشتباهت همینجاست اگر بخوای صبر کنی تا عاشق بشی و بعد اون نمازها و ... بخونی اصلا عمرت کفاف نمیده 😉 یه چیزی بگم بین خودمون بمونه تا به اونایی که بلدی عمل نکنی درهای حکمت به روت باز نمیشه که بخوای عاشق بشی و آقای بهجت بشی خدا از ما میخواد به خودمون صدمه نزنیم همین ☺️❤️❤️ عزیزم به خودت با عمل کردن به دانسته هات کمک کن صدمه نزن منتظرم نباش 💐🙏 ❌اشتباه اول پس از فراوانی آگاهی بخوام عمل کنم اطلاعات زیاد بدون عمل انسان رو خراب میکنه ❌اشتباه دوم بدون ایجاد ظرفیت بخوام اطلاعات بگیرم. ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
❌ اگر همسرمان را برای مدت طولانی تحت فشار و زور قرار دهیم؛ به جایی خواهیم رسید که ممکن است هرگز دوباره صمیمیتی بین ما ایجاد نشود و بازگشتی وجود نداشته باشد! ❎ برای ایجاد و نگهداری رابطه با همسرمان، باید از رفتارهای مخرب و قطع کننده ارتباط دست برداریم. 👈 رفتارهایی از قبیل زور، اجبار، تحمیل، تنبیه، شکایت، سرزنش، پاداش، کنترل، ریاست، غرغر، مقایسه، قهر و کناره‌گیری و... ✅ به جای این رفتارهای تخریبگر، رفتارهای مهرورزی و پیوند دهنده را جایگزین کنیم. 👈 این رفتار عبارتند از گوش کردن، حمایت کردن، مذاکره، تشویق و دلگرمی، عشق و دوستی، اعتماد، پذیرش، گشاده‌رویی، احترام گذاردن و... ‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌ ‌ ‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 وقتی دیگران را می‌بینی ولی همسر و بچه‌ات را نمی‌بینی استاد ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رمان محتوایی ..... ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
#هرچی_توبخوای #قسمت20 چشمم به پاهاشون بود....😧😥 از یه چیزی مطمئن بودم،تا #جون دارم #نمیذارم دستشون
امین که کارد میزدی خونش درنمیومد با سر گفت: آره.😡 تازه حانیه رو دیدم... رنگش مثل گچ شده بود و داشت از ترس سکته میکرد.😰😯 من از حرفهایی که شنیده بودم درد یادم رفت،فقط تا دست چپم تکون میخورد به شدت درد میگرفت.حانیه گفت: _اینجاست. با کاغذی که دستش بود اومد سمت ما و گفت: _نوشته... داشت آدرس رو میگفت که امین با نعره گفت: _نامرد..آشغال😡🗣 من گیج شده بودم اما از درد داشتم میمردم.😥😣رو به حانیه گفتم: _زنگ بزن پلیس،بگو آمبولانسم بیاد. امین به من گفت: _شما حالتون خوبه؟!!! کنار مرده با صورت افتادم زمین. صدای گریه ی مامان رو میشنیدم. چشمهام سنگین بود و نمیتونستم بازشون کنم.چند دقیقه همونجوری فقط گوش میدادم.😣 مامانم داشت گریه میکرد و مریم سعی میکرد آرومش کنه.چشمهامو به سختی باز کردم.تو بیمارستان🏥 بودم. شکمم درد میکرد.دستم هم درد میکرد. تازه داشت همه چیز یادم میومد. خیابان،💭دو تا مرد،💭استادشمس،💭امین.💭 مامان متوجه من شد... اومد نزدیکم و قربون صدقه م میرفت.با صدایی که از ته چاه در میومد و با هر حرفش دردم بیشتر میشد.. 🤕😒 بهش گفتم: _من خوبم.گریه نکن. مریم باخوشحالی پیشونی مو بوسید و گفت:😊 _از دست تو آخرش من سکته میکنم. لبخند بی جونی زدم.. مریم همونجوری که اشک میریخت😢 رفت بیرون. به دست گچ گرفته م نگاه کردم و تو دلم گفتم ✨خدایا شکرت.بخیر گذشت✨، مثل همیشه. چند ثانیه بعد بابا و محمد اومدن تو اتاق. چهره ی بابا چقدر خسته و ناراحت و شکسته بود.انگار ماهها بیهوش بودم. محمد هم با چشمهای نگران و ناراحت به من نگاه میکرد. نمیتونستم جواب محبت هاشون رو بدم.باهمه ی توانم لبخند زدم و سعی کردم بلند بگم: _خوبم،نگرانم نباشین. ولی صدام به سختی در میومد.پرستار اومد تو اتاق و به همه گفت: _دورشو خلوت کنید.باید استراحت کنه. توی سرمم دارویی تزریق کرد💉 و رفت. به محمد اشاره کردم که بیاد نزدیکتر. گوششو👂 آورد نزدیک دهانم تابتونه بشنوه چی میگم. بهش گفتم: _چیشد؟ اون مردها؟استادشمس؟😨😟 محمد گفت: _اون مردها بازداشت شدن.پلیس شمس رو دستگیر کرده.تا آخرین اطلاعی که دارم انکار میکرد.😐 با اضطراب گفتم: _اون مردی که خورد زمین مرده؟😨 لبخندی زد و گفت:😊 _نخیر.زورت اونقدر زیاد نبود که بمیره. زیرلب گفتم: _خداروشکر.☺️ دارویی که پرستار به سرمم تزریق کرد ظاهرا خواب آور بود.چشمهام سنگین شده بود.😴 وقتی چشمهامو باز کردم حانیه و ریحانه بالا سرم بودن... تا متوجه من شدن اومدن جلو و سلام کردن.حانیه گفت: _دختر تو چه جونی داری؟منکه اون موقع دیدمت داشتم سکته میکردم.ولی تو جوری داد میزدی انگار رفتی تمرین آواز.😁 ریحانه گفت: _خداروشکر به خیر گذشت.😊 حالم بهتر بود.میتونستم صحبت کنم.گفتم: _چه خبر؟شمس اعتراف کرد؟😥 حانیه گفت:... ادامه دارد.. 🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ اولین اثــر از؛ ✍ ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
حانیه گفت: _نامرد مقاومت میکنه.😕 ریحانه گفت: _پشیمونی که جوابشو میدادی؟🙁 گفتم: _نمیدونستم اینقدر کینه ای و بی فکره. ولی حتی اگه میدونستم هم بازم جوابشو میدادم،👌حتی اگه میمردم هم پشیمون نبودم. که امثال ما به اسلام میزنه از اشتباه امثال شمس . در باز شد و محمد اومد نزدیک و گفت: _شمس اعتراف کرد.😊 دو روز بعد مرخص شدم... بعد یک هفته استراحت تو خونه حالم خوب شده بود.ولی دستم باید چهل روز تو گچ میموند.دوست و آشنا و فامیل برای عیادتم میومدن.😅 بچه های دانشگاه هم اومدن. حانیه خیلی ناراحت بود.گفت: _ امین میخواد بره سوریه. معلوم بود هرکاری کرده که منصرفش کنه. بیشتر از یک ماه از اون روز گذشته بود که خانواده صادقی اومدن عیادت من. سهیل؟؟!!!😳 سهیل خیلی تغییر کرده بود.😟سه ماه از دیدار اون شب توی پارک گذشته بود. سهیل الان جوانی خوش تیپ، مؤدب، محجوب و سر به زیر بود.ته ریش داشت😊 ولی دکمه یقه شو نبسته بود.😆🙈مثل خواهری که از دیدن برادرش خوشحال میشه از تغییراتش خوشحال شدم.😊 کاش محمد اینجا بود و سهیل رو میدید. فقط سهیل و پدر و مادرش اومده بودن. بابا با آقای صادقی صحبت میکرد و مامان با خانم صادقی. من و سهیل هم ساکت به حرفهای اونا گوش میدادیم.هر دومون سرمون پایین بود.همه ساکت شدن. سرمو آوردم بالا،دیدم پدر و مادرامون به من و سهیل نگاه میکنن و لبخند میزنن.سهیل هم بخاطر سکوت جمع سرشو آورد بالا.جز من و سهیل همه خندیدن. آقای صادقی به بابا گفت: _آقای روشن!این جوون ها از صحبت های ما پیرمردها حوصله شون سرمیره، اگه اجازه بدید برن باهم صحبت کنن.😊 من خیلی جا خوردم... سهیل هم تعجب کرده بود.بابا که از تغییرات سهیل خوشش اومده بود به من گفت: _دخترم،با آقا سهیل برید تو حیاط صحبت کنید.😊 💭یاد محمد افتادم که گفته بود دیگه نه میبینیش،نه باهاش صحبت میکنی.✋ نمیدونستم چکار کنم...😕😟 آقای صادقی به سهیل گفت: _پاشو پسرم. سهیل بامکث بلند شد.ولی من همچنان سرم پایین بود.مامان گفت: _زهرا جان! آقا سهیل منتظرن.😊 بخاطر حرف مامان و بابا مجبور شدم قبول کنم... من روی تخت نشستم و آقاسهیل روی پله،جایی که من اون شب نشسته بودم.اینبار سعی میکرد فاصله شو حفظ کنه.چند دقیقه فقط سکوت بود.گفتم: _چه اتفاقی براتون افتاده؟ همونجوری که سرش پایین بود بالبخند گفت: _ظاهرا اتفاقی برای شما افتاده که ما اومدیم عیادت. خنده م گرفت،خب راست میگفت دیگه،ولی جلوی خنده مو گرفتم.🙊 گفت: _بعد از اون شب ذهنم خیلی مشغول شده بود. سؤالامو گرفته بودم ولی خیلی چیزها بود که باید یاد میگرفتم.👌 خیلی کردم.ولی فقط برای پیدا کردن جواب سؤالام.اما کم کم بهشون میکردم.اوایل فقط برای این بود که به خودم و شما کنم این چیزها آرامش نمیاره.ولی کم کم خیلی آرومم میکرد. رو که دنبالش بودم داشتم پیدا میکردم. -خوشحالم پیداش کردین.حسی رو که با هیچ کلمه ای نمیشه توصیفش کرد. -دقیقا.از این بابت خیلی به شما مدیون هستم. -من با خیلی ها در این مورد صحبت میکنم،اما مثل شما پیداش . این نشون میده هم .این بود که خدا به من داد وگرنه خدا کس دیگه ای رو برای شما میفرستاد. دوباره سکوت شد.گفتم... ادامه دارد.. 🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ اولین اثــر از؛ ✍ ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
🌸 🌸 🌸 ثواب تلاوت این صفحه هدیه به 😍😍😍😍 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نوکر نرود به کربلا پس چه کند...؟ خود را نرساند به شما پس چه کند...؟ قلبش به کرمخانه ارباب خوش است... گر رو نزند به آشنا پس چه کند... ؟ دارو ز شفاخانه تربت خواهد ... جامانده زکربلا شفا پس چه کند...؟ ❤️ 🌙 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
🔸مولای ما ✨ ما لحظه‌ی شیرین وصال توست. همان لحظه که روزه‌ی فراق را نه با شهد و شکر، که با شیرینی لبخند تو باز کنیم. ✨همان روز که پشت سر تو، صف به صف بایستیم و سجده های نماز عیدمان را یکی کنیم با سجده‌های شکرانه ظهور. ✨همان روز که طنین قنوت تو در گوش دنیا بپیچد: اللهم بحق هذا الیوم الذی جعلته للمسلمین عیدا... به امید دیدن عید ظهور... 🍀🌾🌸🍀🌾🌸🍀🌾🌸🍀🌾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از تو هوس نگاه دارد دل من چشمی به در و به راه دارد دل من تا کی به صبوری؟ برگرد آقا... به خدا گناه دارد دل من الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پیامبر اکرم (ص) 🔸بعد از ایمان به خدا، نعمتی بالاتر از همسر موافق و سازگار نیست. 📖 مستدرک الوسائل، ج۲ شخصی خدمت رسول خد‌ا عرض کرد: همسری دارم که به هنگام ورود به خانه به استقبالم می آید و به هنگام خروج بدرقه ام می کند هنگامی که مرا اندوهناک یافت در تسلیت من می گوید: اگر درباره رزق و روزی می اندیشی، غصه نخور که خدا ضامن روزی است و اگر در امور آخرت می اندیشی، خدا اندیشه و اهتمام ترا زیاده گرداند. پس رسول خدا(ص) فرمود: خدای را در این جهان عمال و کارگزارانی است و این زن از عمال خدا می باشد، چنین همسری نصف اجر یک شهید را خواهد داشت 📖 وسائل شیعه،ج۱۴ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
استاد گفتیم اطلاعات زیاد بدون عمل برعکس عمل میکنه و انسان رو از بین میبره دومین گزینه ظرفیت داشتن هست ببینید رفقا هر آگاهی که میخواین داشته باشین باید قبلش ظرفیتش رو ایجاد کرده باشید👌 چجوری؟ با انتخاب یه سری کارها میتونید برای خودتون ظرفیت ایجاد کنید مثلا با کمک به والدین یا هر راهی که بشه کمکی به فردی بکنید کلا نکته طلایی این مسئله اینجاست ❤️وقتی دغدغه کمک به همنوع رو داشته باشی کارهای زندگیت راحتتر پیش خواهد رفت اون ظرفیته ایجاد میشه یه مسئله مهمی که باید بهش دقت کنیم اینه دنبال راههای دیگه نباشید تنها مسیرش همینه ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
استاد جالبه که ظرفیت ما هم با 💪عمل بالا میره پس عمل 👌هم باعث باز شدن دید درست ما و هم باعث زیاد شدن ظرفیت ما میشه مثلا والدین قبل از اینکه ظرفیت برای بچه ایجاد کنن احکام یادش میدن نتیجه ش میشه اینکه تا نوجوونی ممکنه اون بچه انجام بده ولی بعدش احتمالا ترک میکنه خیلی از عزیزان این مشکل رو دارن 🤔 و با ما مطرح میکنن عزیزدلم🌻دلیلش همینه اول با بازیهای مختلف و با دادن مسئولیت،اندازه توان بچه 😌اهل عمل 👏 تربیتش کن همزمان برو سراغ آموزشهای مهم بچه بهتر قبول میکنه و ماندگارتره در ذهنش چون اول عمل بهش یاد دادی با اطلاعات اولیه ش، البته اینا مخصوص بچه زیر ۷ ساله ها بالای ۷ سال دیگه وقت دادن مسئولیتهای بیشتر به بچه س 💪 مامانا لطف کنن در هفته دو بار تو خونه نون بپزن ☺️👌 چرا تعجب کردین خب نون یا کیک یا .... چیزی که بچه دوست داره خودشم بیارید کمکتون کنه حتما بهش کارهایی بسپارید بذارید ببینه برای یک نون باید تقریبا ۴ ساعت صبر کنه تا نون پخته بشه غیر مستقیم یادش دادین در زندگی بخوای موفق بشی باید 💐😊 صبر داشته باشی و اهل عمل باشی ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══