💕زندگی عاشقانه💕
#بشقابهای_سفره_پشت_باممان #ماهواره #قسمت32 استاد #عباسی_ولدی 📡 پیامدهای ماهواره در خانواده ⁉️چه شد
#بشقابهای_سفره_پشت_باممان
#ماهواره
استاد #عباسی_ولدی
#قسمت33
📡 پیامدهای ماهواره در خانواده
⁉️چه شد که پای ماهواره به خانههایمان باز شد؟
فصل2⃣: لذت گرایی و دور ماندن از فضاهای معنوی
⬅️چه کنیم که شیرینی محبّت خدا🕋 را بچشیم؟
9⃣ حزن و شُکر
🔸مقصود از حُزن😑، در این جا، افسردگیهایی نیست که به جهت همّ و غمّ دنیا در انسان پدید میآید؛ بلکه مقصود، حُزن بندگی است؛ یعنی آن حالتی که در انسان به جهت کوتاهی در بندگی خویش در مقابل خدا ایجاد میشود.
🔹اگر اندکی در عظمت الهی تدبّر کرده، اعمال خود را با آن همه عظمت مقایسه کنیم، حالتی به انسان دست میدهد که به آن، حُزن مطلوب گفته میشود؛ همان حالتی که طبق فرمودۀ امام مهربانمان زین العابدین علیه السلام🌸 به فرشتگان در مواجهه با عظمت الهی، دست میدهد و سخن آنان در این حالت، آن است که:
«پاک و منزّهی تو! ما تو را آن گونه که حقّ عبادتت بود، عبادت نکردیم.»
🔸شکر🙏 هم به حالتی میگویند که در نتیجه توجّه به نعمت، پدید میآید که دو مرحلۀ اصلی دارد: مرحلۀ اوّل آن، شکر زبانی و مرحلۀ دوم، شکر عملی است که استفادۀ از نعمت، در مسیر اصلی آن است.
🔹اگر به نکتۀ قبلی که یاد کردن از نعمتهای الهی بود، توجّه ویژه کنید، این دو حالت، به شما دست خواهد داد. وقتی خود را غرق در نعمت ببینید، انگیزۀ شکر در شما زنده میشود. اگر هم در مقام شکر بر آمدید، خواهید دید که توان شکر این همه نعمت را ندارید. این جاست که حُزن مطلوبی به شما دست میدهد که نتیجۀ آن، محبّت الهی🌺 است.
📚بشقابهای سفره پشت باممان، ص 141 - 142
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#خانمها_بخوانند
#سیاست_زنانه
چجوری زندگی زناشوییخود را جذاب و محکم کنیم؟
▪️ به جای اینکه شوهر خسته شما به هنگام ورود به خانه، در آشپزخانه یا اطاقها به دنبال همسرش بگردد، بیدرنگ برای استقبالش به جلوی درب خانه بروید.
▪️ بگذارید آن لحظهای که به خانه وارد میشود، یک لحظه شاد و زیبا باشد.
▪️با صورت منظم مرتب و یکم آرایش کرده در حالی که رایحه عطر از وجود شما به مشام میرسد، خرامان خرامان به طرف در بروید.
▪️ به این ترتیب نه تنها میتوانید به ابراز محبت او پاسخ بدهید بلکه خود شما هم نیاز به این ابراز محبت دارید
▪️ اگر او با حالتی عصبی و خسته و کوفته به خانه میآید، با دیدن قیافه مرتب و منظم شما خستگی از تنش بیرون میرود.
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#تنها_میان_داعش
💥 برگرفته از حوادث #حقیقی خرداد تا شهریور سال ۱۳۹۳ در شهر آمرلی عراق بود که با خوشه چینی از خاطرات مردم مقاوم و رزمندگان دلاور این شهر، به ویژه فرماندهی بینظیر سپهبد شهید #قاسم_سلیمانی در قالب داستانی عاشقانه روایت شده است.
نویسنده : فاطمه ولی نژاد
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
#تنها_میان_داعش #قسمت30 💠 سردستهشان هم عباس بود، با عجله این طرف و آن طرف میرفت، دستور میداد و ا
🍃🌸 *﷽ 🌸🍃
#تنها_میان_داعش
#قسمت31
💠 اما جای جراحت جملات دیشبم به جانش مانده بود که حرف را به هوای عاشقی برد و عصاره احساس از کلامش چکید :«نرجس! بهم قول بده #مقاوم باشی تا برگردم!»
انگار اخبار #آمرلی به گوشش رسیده بود و دیگر نمیتوانست نگرانیاش را پنهان کند که لحنش لرزید :«نرجس! هر اتفاقی بیفته، تو باید محکم باشی! حتی اگه آمرلی اشغال بشه، تو نباید به مرگ فکر کنی!»
💠 با هر کلمهای که میگفت، تپش قلبم شدیدتر میشد و او عاشقانه به فدایم رفت :«بهخدا دیشب وقتی گفتی خودتو میکُشی، به مرگ خودم راضی شدم!» و هنوز از تهدید عدنان خبر نداشت که صدایش سینه سپر کرد :«مگه من مرده باشم که تو اسیر دست داعش بشی!»
گوشم به #عاشقانههای حیدر بود و چشمم بیصدا میبارید که عباس مقابلم ظاهر شد. از نگاه نگرانش پیدا بود دوباره خبری شده و با دلشوره هشدار داد :«به حیدر بگو دیگه نمیتونه از سمت #تکریت برگرده، داعش تکریت رو گرفته!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت32
💠 و صدای عباس بهقدری بلند بود که حیدر شنید و ساکت شد. احساس میکردم فکرش بههم ریخته و دیگر نمیداند چه کند که برای چند لحظه فقط صدای نفسهایش را میشنیدم.
انگار سقوط یک روزه #موصل و #تکریت و جادههایی که یکی پس از دیگری بسته میشد، حساب کار را دستش داده بود که بهجای پاسخ به هشدار عباس، قلب کلماتش برای من تپید :«نرجس! یادت نره بهم چه قولی دادی!»
💠 و من از همین جمله، فهمیدم فاتحه رسیدن به #آمرلی را خوانده که نفسم گرفت، ولی نیت کرده بودم دیگر بیتابی نکنم که با همه احساسم خیالش را راحت کردم :«منتظرت میمونم تا بیای!» و هیچکس نفهمید چطور قلبم از هم پاشید!
این انتظار به حرف راحت بود اما وقتی غروب #نیمه_شعبان رسید و در حیاط خانه به جای جشن عروسی بساط تقسیم آرد و روغن بین مردم محله برپا بود تازه فهمیدم درد جدایی چطور تا مغز استخوانم را میسوزانَد.
💠 لباس عروسم در کمد مانده و حیدر دهها کیلومتر آن طرفتر که آخرین راه دسترسی از #کرکوک هم بسته شد و حیدر نتوانست به آمرلی برگردد.
آخرین راننده کامیونی که توانسته بود از جاده کرکوک برای عمو آرد بیاورد، از چنگ #داعش گریخته و به چشم خود دیده بود داعشیها چند کامیون را متوقف کرده و سر رانندگان را کنار جاده بریدهاند.
#ادامه_دارد
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#صفحه133ازقرآن🌹
#جز_هفت🌹
#سوره_انعام 🌹
ثواب تلاوت این صفحه هدیه به #شهید_علی_قنبری
#ختم_قرآن
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
برپا بشود محشر ڪبرے شب جمعه
آید ز حرم ناله ے زهرا شب جمعه
یک هفته نگه داشته غم هاے دلش را
تا لحظه ے دیدارِ پسر تا شب جمعه
زیر بغل فاطمه را فضّه گرفته
با مریم و آسیه و حوّا شب جمعه
با قامت خم، چادر خاڪے، رخ نیلی
تا صبح ڪند زمزمه برپا شب جمعه
پیراهن خونے شده بر دست بگیرد
آشفته شود عرش معلّا شب جمعه
مادر گره ے معجر خود باز نموده
در لحظه ے بوسیدن رگها شب جمعه
آن موے به هم ریخته ڪه در پَسِ در سوخت
گردد ته گودال هویدا شب جمعه
این بوسه ڪجا! بوسه ے گودال ڪجا و
یادے ڪند از زینبِ تنها شب جمعه
#شب_جمعه شب زيارتى حضرت سيدالشهدا عليه السلام
#محرم
التماس دعا یاعلی
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
سلام آقا جانم
دوباره جمعه و
ما در صف چشم انتظاران تو هستیم
بیا پایان بده بر این همه دلواپسی ها
اجرک الله یا صاحب الزمان
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#خانمها_بخوانند 🧕🏻
آقایان هم بخونند بد نیست😉
✅بسیاری از زنان و مردان با نیت خیر اقدام به آغاز گفتگو با هم می کنند و با سوالاتی که شبیه بازجویی است صحبت ها را آغاز میکنند
🔺مثلا مرد وارد خانه می شود و زن بلافاصله به استقبال او می رود با این سوال : چه خبر؟
🔺دراینجا نهایتا با این جواب مواجه می شود : سلامتی
🔺زنی که با هدف ایجاد رابطه و توجه به خود آغاز گر یک دیالوگ بوده ناراحت میشود و دوباره امتحان میکند و با سوالاتی به دنبال ایجاد رابطه و ادامه گفتگو است
مثلا : امروز چطور بود؟
جواب مرد : خوب بود یا مثل بقیه روزها
✅پس به هنگام مواجه با طرف مقابل به جای بازجویی به دنبال همدلی باشید
🔺به جای سوال کردن که چه خبر؟
میتوانید به چهره او نگاه کنید و همانی که هست را به او برگردانید
اگر خسته است میشود همین موضوع را به او انعکاس داد
به این شیوه :
🔺عزیزم خسته نباشی معلومه روز سختی رو داشتی
🔺یا : عزیزم چقدر خسته شدی
//توجه کنید همدلی با همدردی کاملا متفاوت است
🔺بعضی خانم ها به همسرشان میگویند :
🔺عزیزم خسته شدی ها منم مثل تو خسته شدم (واین همدردیه نه همدلی )
🔺جواب مرد : مگه توی خونه چه کار کردی و ... خودتان آخراین مکالمه رامیدانید....
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
🌹💥🌹💥🌹💥🌹💥🌹
#هردوبخوانیم 🧔🏻🧕🏻
🔴 #اخلاق_روغنی
💠 وقتی لولای درب، صدای گوشخراش میدهد به آن #روغن میزنند. روغن باعث میشود صدای جیر جیر درب از بین برود و یا صدای آن بسیار #کم شود.
💠 در زندگی مشترک گاهی رفتارهای زن یا مرد مثل صدای لولای درب، #خشن و آزار دهنده است؛ مثل زود عصبانی شدن، بددهنی کردن، بهانهگیری زیاد، زورگویی، زخم زبان و ...
💠 یکی از تکنیکهای بسیار مهم و اساسی برای درمان یا کنترل اینگونه رفتارهای ناملایم، #اخلاق_روغنی یعنی رفتار نرم، مدارا کردن، محبّت، مهربانی، سازگاری، کوتاه آمدن و ایثار است که نقش بسیار اثرگذاری دارد.
💠 نکتهی مهم این است که در مواجهه با بسیاری از رفتارهای خشن و نامناسب همسر، #نحوه بکارگیری اخلاق روغنی نیاز به آموزش و راهنمایی مشاور خانواده دارد. چرا که #تکنیکهای کلامی و رفتاری زیادی وجود دارد که با آموزش آنها با سرعت بیشتری به نتیجه خواهید رسید. از آموزش این تکنیکهای معجزهآسا #غافل نشوید.
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
👌👌همراهان خوب کانال
بمناسبت ایام شهادت و عزاداری سرور و سالار شهیدان ؛ آستانه مقدس حرم معصومه (س) اقدام به برگزاری #مسابقه در دو بخش #کودک و #عمومی کرده لطفا مثل همیشه پرشور در این مسابقات شرکت کنید و فرزندان گلتون رو به این طریق با اهل بیت آشنا کنید و همچنین ان شاءالله از جوایز این مسابقات هم بهره مند بشید👇👇👇
همچنین عزیزان میتونید نذورات خودتون رو به شماره حسابهای زیر به نام آستانه مقدس حضرت معصومه (س) بریزید و در ثواب عظیم این کار خیر شریک باشید😊👇👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خانواده فاطمی سلام
🔸آیا ماه محرم امسال، نام شما در فهرست توزیع اطعام حسینی ثبت شده؟
🔸 توسط قرار گاه فرهنگی جهادی فاطمی در مهمانسرای حرم حضرت فاطمه معصومه علیها السلام غذای نذری به صورت کاملا بهداشتی پخت میشه و به نیابت شما بین عزاداران حسینی توزیع می گردد.
💠قیمت خرید مواد اولیه جهت پخت هر پرس غذا:
۱۰هزار تومان
💠قیمت یک عدد ماسک سه لایه: هزار تومان
💠قیمت یک بسته ارزاق(یک کیسه برنج، روغن و لپه رب و..): ۲۰۰هزار تومان
بعد از واریزمبلغ مشارکت خود رسید پرداخت را بهمراه تعداد و نوع نذری به آدرس @khanehaye_fatemi_admin
بفرستید تا بتونیم نذر شما را در بین عزاداران حسینی توزیع کنیم.
شماره تماس :02537175593
از ساعت 7:30تا 15:00
شماره حساب به نام آستان مقدس حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها
شماره کارت
6063737004840680
شماره حساب
5202118887771
شماره شبا
Ir980600520201100888777001
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#صوتی
#همسرداری
استاد #پناهیان
پاداش زن و شوهرهایی که عاشق همند
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷زیارت امام زمان عجل در روز جمعه
آقا جان
همه گویند
به تعجیل ظهورت
صلوات
کاش این جمعه بگویند:
به تبریک حضورت،
صلوات
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ
وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهم
🌟 اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَــــرَج
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
⭕️ آیا دینم به سلامت خواهد بود؟
🔹 در شهری حوالیِ مراغه، پيرمردي زندگي ميكرد كه صد و هفده سال داشت. نام او قاسم بن علا بود. او به ملاقات امام هادي و امام حسن عسكري رسيده بود، و در زمان غيبت صغرا هميشه نامههايي از ناحيه مقدّس حضرت اباصالح المهدي دريافت ميكرد. حدود دو ماه بود كه هیچ ارتباطی با حضرت نداشت و از این بابت بسیار غمگین بود. تا اینکه پیکی از جانب حضرت رسید و نامهای آورد.
🔸 قاسم که نابینا بود، نامه را به كاتب خود داد تا برایش بخواند. وقتي سكوت كاتب بيش از حدّ معمول به طول انجاميد، قاسم دانست كه نكته اي در نامه هست. به همين خاطر پرسيد: آيا خبري شده است؟ كاتب گفت: حضرت فرموده اند: وقتي اين نامه رسيد، چهل روز بعد فوت ميكني.
🔺 قاسم گفت: آيا دينم به سلامت خواهد بود؟ كاتب گفت: آري. آنگاه قاسم خنديد، و گفت: ديگر آرزويي بعد از اين عمر طولاني ندارم.
📚 داستان هایی از امام زمان، ص۵۶
❄️ زمانی که رسول الله خبرِ شهادت امیرالمومنین را به ایشان دادند، حضرت پرسیدند که آیا در آن زمان دینم سلامت خواهد بود؟ شیعیان واقعی، همیشه همچون امامشان عمل میکنند.
#حکایات_و_تشرفات ۳۸
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#تنها_میان_داعش
💥 برگرفته از حوادث #حقیقی خرداد تا شهریور سال ۱۳۹۳ در شهر آمرلی عراق بود که با خوشه چینی از خاطرات مردم مقاوم و رزمندگان دلاور این شهر، به ویژه فرماندهی بینظیر سپهبد شهید #قاسم_سلیمانی در قالب داستانی عاشقانه روایت شده است.
نویسنده : فاطمه ولی نژاد
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت32 💠 و صدای عباس بهقدری بلند بود که حیدر شنید و ساکت شد. احساس میکردم فک
#تنها_میان_داعش
#قسمت33
💠 همین کیسههای آرد و جعبههای روغن هم دوراندیشی عمو و چند نفر دیگر از اهالی شهر بود تا با بستهشدن جادهها آذوقه مردم تمام نشود.
از لحظهای که داعش به آمرلی رسیده بود، جوانان برای #دفاع در اطراف شهر مستقر شده و مُسنترها وضعیت مردم را سر و سامان میدادند.
💠 حالا چشم من به لباس عروسم بود و احساس حیدر هر لحظه در دلم آتش میگرفت. از وقتی خبر بسته شدن جاده کرکوک را از عمو شنید، دیگر به من زنگ نزده بود و خوب میفهمیدم چه احساس تلخی دارد که حتی نمیتواند با من صحبت کند.
احتمالاً او هم رؤیای #وصالمان را لحظه لحظه تصور میکرد و ذره ذره میسوخت، درست مثل من! شاید هم حالش بدتر از من بود که خیال من راحت بود عشقم در سلامت است و عشق او در #محاصره داعش بود و شاید همین احساس آتشش زده بود که بلاخره تماس گرفت.
💠 به گمانم حنجرهاش را با تیغ #غیرت بریده بودند که نفسش هم بریده بالا میآمد و صدایش خش داشت :«کجایی نرجس؟» با کف دستم اشکم را از صورتم پاک کردم و زیرلب پاسخ دادم :«خونه.» و طعم گرم اشکم را از صدای سردم چشید که بغضش شکست اما مردانه مقاومت میکرد تا نفسهای خیسش را نشنوم و آهسته زمزمه کرد :«عباس میگه مردم میخوان #مقاومت کنن.»
به لباس عروسم نگاه کردم، ولی این لباس مقاومت نبود که با لبهایی که از شدت گریه میلرزید، ساکت شدم و اینبار نغمه گریههایم آتشش زد که صدای پای اشکش را شنیدم.
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══