eitaa logo
💕زندگی عاشقانه💕
26.1هزار دنبال‌کننده
11.9هزار عکس
2.5هزار ویدیو
83 فایل
ازحسین بن علی هرچه بخواهی بدهد توزرنگ باش وازونسل علی دوست بخواه👪 مباحث و دوره های #رایگان تخصصی #همسرداری، #تربیت_فرزند، و.. ادمین تبلیغ @yamahdi85 📛استفاده ازمطالب فقط با #لینک_کانال جایزست❎ 👈رزرو تبلیغات↙ @tab_zendegiashghane
مشاهده در ایتا
دانلود
استاد 👇👇👇 📌خانم خانه‌دار ماهواره نگاه نکند، چه کار کند؟ ❓من یک زن خانه‌دار هستم. همسرم از صبح تا غروب در خانه نیست.دو سالی هست که ازدواج کرده‌ام؛ امّا هنوز تصمیمی برای فرزنددار شدن نداریم. شما که می‌گویید ماهواره نگاه نکنیم، بگویید چه کار کنیم؟ 1⃣ مادری کردن ✳️هیچ چیزی جای مادری را نمی‌گیرد. تنها بدن ما متناسب با کارهایی که می‌خواهیم انجام بدهیم، آفریده نشده. روحیه‌مان هم متناسب با کاری است که آفرینش برعهده‌مان گذاشته است. ✅زن وقتی که مادر می‌شود، احساس مفید بودن می‌کند. زن تنها دوست ندارد مادر شود؛ بلکه‌ او نیاز به مادر شدن دارد. ‼️این که می‌بینیم برخی از زوج‌های جوان، هزینه‌های سنگینی برای درمان ناباوری می‌کنند، برای این است که بچّه داشتن، یک نیاز است. 💯مرد هم نیاز به بچّه دارد؛‌ امّا زن بیش از مرد نیاز دارد که بچّه داشته باشد. زن هر اندازه هم که در محیط اجتماع کار کند و پول در بیاورد،‌ باز هم برای او جای مادری را نمی‌گیرد. 💟هیجان، شادی، تنوّعی که بسیاری از ما دنبالش هستیم، همه در بچّه ‌داشتن هست. بسیاری از نیازهای عاطفی ما با بچّه داشتن، پاسخ داده می‌شود. بسیاری از بهانه‌هایی که در زندگی‌ها وجود دارد، به دلیل نبود یا کمبود بچّه در خانه است. 🔆بچّه داشتن و بزرگ کردن بچّه و صرف کردن وقت برای بچّه برای یک مادر،‌ یک کار مفید است؛ برای روح مادر هم مفید است. ✅بیشترین زمانی که یک زن احساس مفید بودن می‌کند، وقتی است که یک موجود زنده را بزرگ می‌کند. 🔸 گاهی اوقات یک زن، لباسی را خیّاطی می‌کند یا می‌بافد. هر چه‌قدر که این کار او به نتیجه نزدیک‌تر می‌شود، احساس خوب‌تری به او دست می‌دهد. مگر می‌شود یک موجود زنده به نام انسان را با یک بافتنی مقایسه کرد؟ ⬅️ ادامه دارد ..... 📚بشقاب‌های سفره پشت باممان ص۲۶۱ @abbasivaladi ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
متن و عکس نوشته میخواین حتما تو کانال دوممون شید 😉👆👆
ساعتی دیوار کعبه باز شد🕋 یا علی گفتیم و ❤️ عشق❤️ آغاز شد میلاد_امام_علی(ع)🌺 مبارک ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
*📌سه شکایت مردان اززنان: 🔹اینکه زنان موقع ناراحتی سکوت میکنند 🔹اینکه مدام ازگذشته ی مردسوال میپرسندوکارهای اورابه اویادآوری میکنند 🔹وسوم اینکه به اوبگویند تو عرضه ی فلان کاررانداری* ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸هر از چنــد گاهى، توی یه فضـــایِ دنــج و محبت‏‌‌آمیز و صمیمانه، به ارزیابى رفتار و روابط یکدیگر بپردازید و از هم بپرسید، چکار کنیم تا روابطمان بهتر و با نشاط‌تر شود؟! ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══🍎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 🌸 🌸 ثواب تلاوت این صفحه هدیه به 😍😍😍😍 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
رمان نویسنده : ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
✍️ #دمشق_شهرعشق #قسمت145 در تاریک و روشن آسمان مغرب صورتش از ستاره‌های اشک می‌درخشید و حس می‌کردم
💠 سرم را از پشت به دیوار تکیه داده بودم، به ابوالفضل نگاه می‌کردم و مصطفی جان کندنم را حس می‌کرد که به سمتم برگشت و مقابلم زانو زد. جای لگدشان روی دهانم مانده و از کنار لب تا زیر چانه‌ام خونی بود، این صورت شکسته را در این یک ساعت بارها دیده و این زخم‌ها برایش کهنه نمی‌شد که دوباره چشمانش آتش گرفت. 💠 هنوز سرم را در آغوشش نکشیده بود، این چند ساعت محرم شدن‌مان پرده شرمش را پاره نکرده و این زخم‌ها کار خودش را کرده بود که بیشتر نزدیکم شد، سرم را کمی جلوتر کشید و صورتم را روی شانه‌اش نشاند. خودم نمی‌دانستم اما انگار دلم همین را می‌خواست که پیراهن صبوری‌ام را گشودم و با گریه جراحت جانم را نشانش دادم :«مصطفی دلم برا داداشم تنگ شده! دلم می‌خواد یه بار دیگه ببینمش! فقط یه بار دیگه صداشو بشنوم!» 💠 صورتم را در شانه‌اش فرو می‌کردم تا صدایم کمتر به کسی برسد، سرشانه پیراهنش از اشک‌هایم به تنش چسبیده و او عاشقانه به سرم دست می‌کشید تا آرامم کند که دوباره رگبار گلوله در آسمان پیچید. رزمندگانِ اندکی در حرم مانده و درهای حرم را از داخل بسته بودند که اگر از سدّ این درها عبور می‌کردند، حرمت و خون ما با هم شکسته می‌شد. ✍️نویسنده: ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
✍️ 💠 می‌توانستم تصور کنم که حرم را با مدافعانش محاصره کرده‌اند چه ولعی برای بریدن سرهایمان دارند و فقط از خدا می‌خواستم من پیش از مصطفی باشد تا سر بریده‌اش را نبینم. تا سحر گوشم به لالایی گلوله‌ها بود، چشمم به پای پیکر ابوالفضل و مادر مصطفی بی‌دریغ می‌بارید و مصطفی با و اندک اسلحه‌ای که برایشان مانده بود، دور حرم می‌چرخیدند و به گمانم دیگر تیری برایشان نمانده بود که پس از صبح بدون اسلحه برگشت و کنارم نشست. 💠 نگاهش دریای نگرانی بود، نمی‌دانست از کدام سر قصه آغاز کند و مصیبت ابوالفضل آهن دلم را آب داده بود که خودم پیش‌قدم شدم :«من نمی‌ترسم مصطفی!» از اینکه حرف دلش را خواندم لبخندی غمگین لب‌هایش را ربود و پای در میان بود که نفسش گرفت :«اگه دوباره دستشون به تو برسه، من چی کار کنم زینب؟» 💠 از هول دیروزم دیگر جانی برایش نمانده بود که نگاهش پیش چشمانم زمین خورد و صدای شکستن دلش بلند شد :«تو نمی‌دونی من و ابوالفضل دیروز تا پشت در خونه چی کشیدیدم، نمی‌دونستیم تا وقتی برسیم چه بلایی سرتون اومده!» هنوز صورت و شانه و همه بدنم از ضرب لگدهای وحشیانه‌شان درد می‌کرد، هنوز وحشت بی‌رحمانه مادرش به دلم مانده و ترس آن لحظات در تمام تنم می‌دوید، ولی می‌خواستم با همین دستان لرزانم باری از دوش غیرتش بردارم که دست دلش را گرفتم و تا پای حرم بردم :«یادته منو سپردی دست (علیهاالسلام)؟ اینجا هم منو بسپر به (علیهاالسلام)!» ✍️نویسنده: ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
✍️ 💠 محو تماشای چشمانم ساکت شده بود، از بغض کلماتم طعم اشکم را می‌چشید و دل من را ابوالفضل با خودش برده بود که با نگاهم دور صحن و میان مردم گشتم و (علیهاالسلام) را شاهد عشقم گرفتم :«اگه قراره بلایی سر حرم و این مردم بیاد، جون من دیگه چه ارزشی داره؟» و نفهمیدم با همین حرفم با قلبش چه می¬کنم که شیشه چشمش ترک خورد و عطر عشقش در نگاهم پیچید :«این و جون این مردم و جون تو همه برام عزیزه! برا همین مطمئن باش تا من زنده باشم نه دستشون به حرم می‌رسه، نه به این مردم نه به تو!» 💠 در روشنای طلوع آفتاب، آسمان چشمانش می‌درخشید و با همین دستان خالی عزم کرده بود که از نگاهم دل کَند و بلند شد، پهلوی پیکر ابوالفضل و مادرش چند لحظه درددل کرد و باقی دردهای دلش تنها برای (علیهاالسلام) بود که رو به حرم ایستاد. لب‌هایش آهسته تکان می‌خورد و به گمانم با همین نجوای عشقش را به (علیهاالسلام) می‌سپرد که یک تنها لحظه به سمتم چرخید و می‌ترسید چشمانم پابندش کند که از نگاهم گذشت و به سمت در حرم به راه افتاد. 💠 در برابر نگاهم می‌رفت و دامن به پای صبوری‌ام می‌پیچید که از جا بلند شدم. لباسم خونی و روی ورود به حرم را نداشتم که از همانجا دست به دامن محبت (علیهاالسلام) شدم. می‌دانستم رفتن (علیه‌السلام) را به چشم دیده و با هق‌هق گریه به همان لحظه قسمش می‌دادم این حرم و مردم و مصطفی را نجات دهد که پشت همهمه شد. 💠 مردم مقابل در جمع شده بودند، رزمندگان می‌خواستند در را باز کنند و باور نمی‌کردم تسلیم تکفیری‌ها شده باشند که طنین در صحن حرم پیچید... ✍️نویسنده: ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃 🔅اگر به چشم ما آیی، سپیده خواهد شد سحربه یُمنِ تو ،ای نور! دیده خواهد شد 🔅فضای باور ما درهوای آمدنت پر از طراوت سیب رسیده خواهد شد ‌🍃🌸🍀 🍀🌼🍀🌼🍀🌼🍀🌼🍀🌼🍀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ 🍃چه شود روزی که صبحم را با سلامِ به شما خوش🌸بو کنم 😍 مولای من هرگاه می دهم بند بند وجودم لبخندتان را می کند ... ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام به شما دوستان بزرگوار و کدبانوهای نازنین💖 📝 در این جلسه قصد داریم چند تا دیگه از «ترفند های» تمیزی هال و پذیرایی رو خدمتتون عرض کنیم...✔️ 🔷 یه خداقوت ویژه عرض میکنیم چون این روزا مشغول «خونه تکونی»هستید ؛↓ ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
💌تــرفند تمیزی هال و پذیرایی۲ 9⃣1⃣ ) به گل های طبیــــ🌳ـــعی هم حتما رسیدگی کنید و خاکشونو زیر و رو کنید وگلدانها رو تمیز کنید✅ 🔴 اگر «گل طبیعی» ندارین نصف عمرتون بر فنــــــ😒ــــاست حتما چندتا گل طبیعی قشنگ بگیرین 0⃣2⃣ ) شیشه ها رو پاک کنید و پرده ها رو بشورید...💯 1⃣2⃣ ) دیوارها هم که دست آقایون رو میبوسه، اخر هفته هست ازشون کمک بگیرین☺️ 2⃣2⃣ ) ســـــ🕰ــــــاعت منزل رو هم گردگیری کنید 3⃣2⃣ ) ←دریچه های کولر→ هم پر از خاکن حتما گردگیری کنید 4⃣2⃣ ) سرامیک ها یا هرچیزی که کف منزلتون رو پوشونده تمیز کنید👌 [ 📌خوبه اول با جارو برقی خاکش رو بگیرید بعد با تی یا دستمال تمیز کنید!! ➖آب گـرم واسپری ســــ🥃ــرکه برای تمیزی درز سرامیکها عالیه ] ✅💫‼️♻️💥 5⃣2⃣ ) مبـــــ🛋ـــــل ها و فرش ها و میز ها رو بلند کنید و زیرش کاملا جارو بشه!! بخصوص جاهایی که مدتهاست جارو نزدین مثل؛← زیر میز تلویزیون✔️ 6⃣2⃣ ) پایان کارتون هر چی وسیله اضافی دورتون جمع شده و وسایل کار رو بگذارید سرجاش👌 🏡 یه تغییر دکوراسیون هم حسابی خستگیتونو در میبره وحالتونو خـــــ😍😌ـــــــوب میکنه خـــــــــــدا قوت👏🌸 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
و 54 استاد ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
#چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم #قسمت52 استاد #پناهیان چرا نماز آدم رو از هر بدی دور میکنه؟ 🔶🔷🔶🔷🔶 استاد
استاد : چرا بعضیهابه یه نعمتی میرسند خسیس میشند؟ ⛔ وقتی شر بهش میرسه ، بلا بهش میرسه ، جزع و فزع میکنه . ناله میزنه . 🔴🔴 خدا در قرآن بدیهای انسان رو میفرماید . 🔶🔷 میفرماید : همه ی آدما اینقدر بدند "الا المصلین" مگر نماز خونا . ✅🌺 نماز مگه بدیها رو از آدم بر میداره ؟ بله عزیز من ،تازه این اولشه ... نماز در عالم تاثیر میگذاره . ✅ شخصی میگفت که ، من چیکار کنم؟ مشکلاتم زیاده ... ⁉‼ گفتم سرنماز اول وقت ، مشکلاتت روفراموش کن . بگو بی ادبیه در خانه ی خدا من تو فکر مشکلاتم باشم . 🔷🔶 مشکلاتت رو مثل کفش ، دم در بزار بیا . 🔶 آخی... ، این دم در حرم ، وقتی میخوای وارد بشی ... «کفشدار ایستاده» 🔷فلسفه کفش داریها چیه؟ برای اینکه کفشاتون گم نشه ...؟ گم بشه ، فدای سر اقات ... تو حاضر نیستی یه کفش بندازی دم در بری تو حرم ؟ ✅🌺 کدوم یکی از شما ها میگید نه ، من اگه کفشام گم بشه حرم نمیرم ؟ 🔴کدوم یکی از شماها اگر کفش داران محترم نبودن نمی اومدید حرم ؟ نه ، من کفشمو دوست دارم . 🔶🔴 شما میری حرم ، میگی : "بابی انت و امی" فدات بشم. پدرو مادر و هستیم فدات . 🙏🙏 ✅بخدا اگر آداب حرم این بود ،کفشتو دم در بنداز برو. قبوله آقا ؟ 🌺✅ خب ، پس چرا این کفش داریها هست؟ کفشدار حرم ، کفشت و میگیره تا حواست پرت نشه ،پیش کفشت نره . ⁉‼⁉ فدای کفشدار حرم خدا بشم ، که میگه کفشات و دربیار بده به من . کفش چیه ؟ همه ی فکر و خیال و مشکلات دنیاست . مشکلات دنیا رو ، عین کفش پات بکن ، بده به کفشدار . ✅☝️ برو بگو : " الله اکبر " نمازت و بخون. کفشدار حرم ، کفشت و واکس نمیزنه ، ولی کفشدار خدا ، اگر کفشت و یعنی زندگیت و بدی بهش ، اگر یه گوشه شم پاره باشه برات میدوزه واکسشم میزنه . ✅💯 کفشدار خدا که سر نماز کفشمون و یعنی مشکلاتمون و میدیم بهش ، کیه جز خود خدا ؟ 🙏🙏 〰🌸〰〰🌸〰 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
استاد پناهیان ؛ کی به جز خود خدا میگه به من بسپر مشکلت ❓❓❓ مشکل داری ؟ گرفتاری ؟ من خرابش نمیکنم ، بدتر نمیشه اوضاعت ،بسپار به من؛ ✅💯 بخدا فقط کافیه سرنماز مشکلتو فراموش کنی ... از ذهنت در بیار بنداز بیرون . ⭕️🚫⭕️👆 💠 از نماز مودبانه داریم میرسیم به نماز متفکرانه . میخوایم یه کمی به باطن نماز راه پیدا کنیم . ✅🔰 مشکلات اومد توذهنت ...؟ سرنماز بگو، نه ...الان وقتش نیست ، یه وقت دیگه در موردش فکر میکنم . ♦️❌👆 من بدبخت بیچاره ، بیست و چهار ساعته دارم دست و پا میزنم تو مشکلات دنیا ، حالا این دو دقیقه رو نمیخواد . 💢⭕️😔👆 💠 الله اکبر ...خدا بزرگتراز مشکلات منه ، من الان عبدم ، من الان مامورم بگم بسم الله الرحمن الرحیم ✅ مامورم بگم الحمدالله رب العالمین ✅ دستور دارم بگم الرحمن الرحیم ✅ فرمان داده شده بمن ، الان بگم مالک یوم الدین ✅ من الان چیزی نیستم جز اینکه کسی هستم که باید بگم ایاک نعبد و ایاک نستعین ✅ 👈بعداز نماز میبینی ، زنگ میزنه میگه مشکل حل شد . 🙏👆✅ بعداز نماز ، یا تو بزرگ میشی ... 👈دیگه ناله نمیزنی از مشکل یا مشکل کوچیک میشه و 👈دیگه ناله زدن نداره ♻️🔰♻️ چرا ؟ فقط به احترام این که دو دقیقه سرنماز ادب باطنی نماز رو آغاز کردی ، به مشکل گفتی نه؛ 💠✅💠 🌸〰〰🌸 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
به به اعضای کانال دیروز چه کردند 😍😍 دستور بعضی از شیرینیها و کیکها در کانال هنرکده قرار میگیره 😊👇 https://eitaa.com/joinchat/2300248080C44701a85d4
ماشاالله به اعضای فعال کانال دم همتون گرم ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══