#خانمها_بخوانند
#همسرداری
#خانم های عزیز 😉
💞خانهداری از جمله مسائلی است که بر عهده خانم خانه میباشد.
💞خانمهای باید طوری خانهداری کنند که،
💞شوهرشان با علاقه با خانه برگردد.
💞یعنی، نوع رفتار، عشق و محبت شما در خانه، نوع رسیدگی شما به کارهای خانه باعث شود،
💞شوهر با انگیزه و علاقه وارد خانه شود. نه اینکه به زور به خانه بیاید.
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#حدیث_عشق
🔰 🔰 🔰
امام صادق عليه السّلام فرمودند:
💠 من رضی من الله بالیسیر من المعاش رضی الله منه بالیسیر من العمل
هر که به یک زندگی ساده از خدا راضی باشد خدا هم به عمل اندک او راضی شود 🌺
📚 اصول کافي ، ج ۳ ص۲۰۷
📌خانم عزیز توجه کنید که اگر به درآمد همسرت راضی باشی و سخت نگیری، چند کار نیک را با هم انجام داده اید.👏
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#خانمها_بخوانند
💠 اگر درخواستتان پیچیده باشد همسرتان یا آن را فراموش میکند یا با بیعلاقگی، آن را انجام میدهد. پس بهتر است درخواستهایتان محترمانه و کوتاه باشد تا عاشقانه از آنها استقبال کند!
💠 تا راه دارد ردیف کردن محدودیتهایی مثل فلان مغازه، فلان مارک، فلان مقدار، فلان زمان و ... از درخواستهایتان حذف شود.
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ
#همسرداری
چگونه خانه ای شاد داشته باشیم؟؟
استاد #عباسی_ولدی
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
🖇رونوشت به آقایان همتی ومهرعلیزاده!!!
💠فرازی از وصیتنامه حاج قاسم #سلیمانی :
عزیزان، هر رقابتی با هم میکنید و هر جدلی با هم دارید، اگر عمل شما و کلام شما یا مناظرههایتان بهنحوی تضعیفکننده دین و انقلاب بود، بدانید شما مغضوب نبی مکرم اسلام و شهدای این راه هستید؛ مرزها را تفکیک کنید...
#انتخابات
#مناظره
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
⭕️ جابجایی مرزهای وقاحت توسط دو نفر از نامزدها، نتیجۀ ۲۵سال سکوت حوزه در موارد مشابه قبلی است
⭕️ اینکه شورای نگهبان الان و در گذشته جرأت اقدام نداشته، بهخاطر همین سکوتهاست
⭕️ استانداران و رؤسای بانکها در ادوار مختلف، این وقاحت را محکوم کنند
خاذلین و ساکتین، روز قیامت باید جواب بدهند
🔻مدرسه عالی شهید مطهری-در میان جمعی از علما
➖امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: اگر کسانی که لایق نیستند، بر شما قدرت پیدا کردند، ریشهاش این است که شما از یاریکردن حق، دست برداشتید و زشتی باطل را نشان ندادید. (نهجالبلاغه.خطبۀ۱۶۶)
➖دیروز مرزهای وقاحت، توسط دو نفر از نامزدهای ریاستجمهوری و رجال سیاسی مذهبیِ کشور جابجا شد؛ آنهم با دروغها و توهینهای صریح!
من اصلاً به نتیجۀ انتخابات کاری ندارم، اما چرا باید این اتفاق بیفتد؟ چون وقتی حدود ۲۵سال پیش این روش در سیاستورزی آغاز شد، حوزۀ علمیه تقریباً ساکت بود. چون وقتی رئیسجمهور فعلی و معاون او به همین روش در انتخاباتهای قبلی سخن گفتند، حوزه عموماً ساکت بود و کسی نهی از منکر نکرد.
➖چون اهل تبلیغ و اهل علم، در مقابل این باطل ساکت بودند و موجب وهنِ باطل در جامعه نشدند، کسانی که به درس و بحث خارج و داخل مشغولند، وهن و زشتی این روش باطل را به مردم نشان ندادند و حق را در این زمینه نصرت نکردند.
➖مشکل بنده در جامعه، با اینطور افراد وقیح نیست که دیروز در مناظره وقاحت خود را نشان دادند، مشکل اینجاست که چرا وهنِ اینها و سخن باطل اینها نشان داده نمیشود؟ چرا نهی از منکر نمیشود و حق نصرت نمیشود؟
➖چرا شورای نگهبان جرأت نمیکند، چرا دفعات قبل که دروغ و وقاحت را در نامزدهای ریاستجمهوری میدید، جرأت نکرد آنها را از ادامۀ بازی باز بدارد؟ مثل کاری که یک داور در بازی فوتبال انجام میدهد و کارت قرمز میدهد. این بهخاطر همین سکوتهاست.
➖بهدلیل اینکه نصرتِ حق و توهین باطل در جامعۀ ما نمیشود؛ البته بهقدر کافی یا با ادبیات مؤثر، یا با روش و بیان قوی. خیلیها جزو خاذلین و ساکتین هستند، و روز قیامت باید جواب بدهند.
➖چند عدد استاندار مثل یکی از این نامزدها در کشورمان داریم که حاضرند اینطور وقیحانه بهخاطر خودشان یا باند سیاسیشان دروغ بگویند؟ آیا نباید استانداران از چنین وقاحتی، تنزّه بجویند؟ استانداران ادوار مختلف بگویند که ما اینمقدار وقاحت را محکوم میکنیم.
➖رؤسای بانکها چند نفرشان مثل یکی از این نامزدها هستند؟ کسی که مال مردم، در اختیار اوست! شما انتظار دارید توسط اینطور افراد چه اتفاقی در کشور بیفتد؟ آیا مملکت با اینطور افراد به آبادانی میرسد؟
➖آیا میان استانداران یا رؤسای بانکها افرادی شبیه این دو نامزد داریم؟ اگر مسئولین ما چنین افرادی هستند، دیگر مردم نمیتوانند احساس امنیت کنند.
➖چرا سیاستمدارانی که از راه باطل رأی آوردند و امروز مملکت ما را به این بحران و بنبست کشاندند، از میان مردم رأی جمع کردند؟ من مقصر را حوزۀ علمیه میدانم، در میان ما کسانی هستند که حقگویی را ساکت میکنند.
➖فرمود: کسی که مبلّغ دین میشود نباید از احدی بترسد! اهل علم اگر بترسند، مردم به کجا پناه ببرند؟ مردم در آغوش چنین استانداران و بانکدارانی قرار میگیرند!
➖باید روشنگری کنیم و اینهایی که مرز وقاحت را در عرصۀ سیاست جابجا میکنند و دیگر اخلاقی برای جامعه باقی نمیگذارند، از عرصۀ سیاست بزداییم. تا انتخابات بعدی، کسانی در عرصه بیایند که بهخاطر افکار عمومی، به خودشان جرأت ندهند که بخواهند دروغپراکنی و اغواگری کنند.
#انتخابات
@Panahian_ir
استاد #پناهیان
#انتخابات
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#هرچی_توبخوای
رمان محتوایی .....
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
#هرچی_توبخوای #قسمت56 رفتم پیشش و در آغوش گرفتمش.... خودم توان ایستادن نداشتم، #اما باید تکیه گاه
#هرچی_توبخوای
#قسمت57
وقت پروازش داشت نزدیک میشد.قلب من تنگ تر میشد...
دلم زیارت امام رضا(ع) 🕌😍😢میخواست. با بابا صحبت کردم.موافقت کرد با امین برم مشهد.یه سفر سه روزه... اولین سفر من با امین.
وقتی وارد حرم شدم نمیدونستم چی بخوام.😔✋
سلامتی امین یا شهادتش.نمیخواستم خودخواه باشم ولی شهادتش برام سخت بود.حتی جرأت نداشتم بگم ✨خدایا هرچی صلاحه.✨
میترسیدم صلاح شهادتش باشه.تنها دعایی که به ذهنم رسید آرامش و صبر برای خودم بود.
حال و هوای عجیبی داشتیم؛هم من،هم امین.
روز دوم تو صحن آزادی نشسته بودیم. هوا سرد بود.صحن خلوت بود.هردو به ایوان و گنبد نگاه میکردیم.
امین گفت:_زهرا😒
نگاهش کردم.نگاهم نمیکرد.فهمیدم وقتشه؛وقت گفتن.گفت:
_برم؟😊
منم به ایوان حرم نگاه کردم.
-یعنی الان داری اجازه میگیری؟!!😒
-آره.
تعجب کردم.نگاهش کردم.فهمید از اون وقتهاست که باید صداقتشو از چشمهاش بفهمم.نگاهم میکرد.راست میگفت.😞داشت اجازه میگرفت ولی اینکه اینجا، پیش امام رضا(ع) اجازه میگیره،حتما دلیلی داره.به رو به رو نگاه کردم. گفتم:
_اگه راضی نباشم نمیری؟😒
-نه😊
-ناراحت میشی؟😔
با لبخند نگاهم کرد و گفت:
_اگه بگم نه دروغه..ولی نمیخوام بخاطر ناراحتی من راضی باشی.😊
-کی میخوای بری؟
-هنوز درخواست ندادم.اگه تو راضی باشی،درخواست میدم.حدود یک ماه طول میکشه تا اعزام بشم.
-عروسی چی میشه؟😢💞
قرار بود سالگرد جشن عقدمون یعنی پنج فروردین مراسم عروسی بگیریم.
-تا اون موقع برمیگردم.😊
تو دلم گفتم اینبار بری دیگه برنمیگردی، زنده برنمیگردی...😞زهرا! شهدا زنده اند..خب آره،زنده برمیگردی ولی شهید میشی.😞
-برو.من قول دادم مانعت نشم.😔
-اینجوری نمیخوام.چون ناراحت میشی، چون قول دادم.اینجوری نه.رضایت کامل میخوام.☺️
تو دلم گفتم رضایت کامل داشته باشم،به شهادتت؟!..نمیتونم.😣
💭دوباره یاد حرف محمد افتادم.نگو نمیتونم،بگو خدایا کمکم کن.
بلند شدم.به امین گفتم:
_میرم تو حرم،یک ساعت دیگه میام همینجا.😞
داخل حرم تلفن همراه آنتن نمیداد📵با ساعت قرار میذاشتیم.رفتم تو حرم.یه گوشه پیدا کردم و حسابی گریه کردم.با خدا و امام رضا(ع) حرف میزدم.اصلا نمیدونستم چی میگم.😣😭
هر جمله ای با خودم میگفتم بعدش سریع استغفار میکردم.خیلی گذشت.خیلی گریه کردم.😭آخرش گفتم..
✨خدایا اصل تویی.مهم تویی.نبودن امین برام خیلی سخته ولی..*هرچی تو بخوای*خیلی کمکم کن.✨دوباره حسابی گریه کردم.
حالم که بهتر شد،رفتم تو صحن که ببینم امین اومده یا نه.همون جایی که نشسته بودیم،نشسته بود.معلوم بود خیلی وقته اومده.
صورتش از سرما سرخ شده بود.تا منو دید اومد طرفم.😟😧
گفت:...
ادامه دارد..
🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ
اولین اثــر از؛
✍ #بانـــومهدی_یارمنتظرقائم
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#هرچی_توبخوای
#قسمت58
_کجایی تو؟😧نگران شدم..خودت گفتی یک ساعت دیگه،پس چرا نیومدی؟!😟😧
-مگه چقدر طول کشیده؟!!😟
-به...خانوم ما رو..😁الان سه ساعته رفتی.
شرمنده شدم.گفتم:
_ببخشید.متوجه زمان نشدم.😅
بالبخند گفت:
_اینقدر استرس داشتم گرسنه م شد.بریم یه چیزی بخوریم.😍😋
رفتیم رستوران.روی صندلی رو به روی من نشسته بود.نه حرفی میزد،نه نگاهم میکرد.
ولی من همه ش چشمم بهش بود.غذاش زودتر از من تموم شد.سرشو آورد بالا و به من نگاه کرد.نگاهش یه جوری بود.اینبار من سرمو انداختم پایین و فقط به غذام نگاه میکردم و امین به من نگاه میکرد.غذام تموم شد.ولی سرم پایین بود.گفتم:
_امین،من راضیم به رفتنت.😊
چیزی نگفت.سرمو آوردم بالا و نگاهش کردم.داشت به من نگاه میکرد.میخواست صداقت منو از چشمهام بفهمه.منم صاف تو چشمهاش نگاه کردم تا بفهمه صادقانه میگم.☺️
بلند شد و رفت.منم دنبالش رفتم.دوباره رفتیم حرم.اینبار رفتیم قسمت خانوادگی. یه جایی نشستیم،بی هیچ حرفی.سرم پایین بود.قرآن باز کردم.
🌟سوره مؤمنون🌟 اومد.شروع کردم به خوندن.وقتی تموم شد،به دو تا بچه ای که جلوی ما بازی میکردن نگاه کردم.امین گفت:
_زهرا😊
بدون اینکه نگاهش کنم گفتم:
_جانم😒
-قول و قرارمون یادت رفته؟😕
-کدومشو میگی؟🙁
-اینکه وقتی با هم هستیم جوری زندگی کنیم که انگار قراره هزار سال با هم باشیم.😍
خوشحال شدم که ناراحتی هامون فعلا تموم شد.بالبخند نگاهش کردم.امین هم داشت بالبخند نگاهم میکرد.😍😍
برگشتیم تهران...
دیگه حرفی از سوریه رفتن نبود.ولی میدونستم دنبال کاراشه.اما طبق قرار وقتی باهم بودیم خوش بودیم.اواخر دی ماه بود.یه روز اومد دنبالم و گفت بریم بیرون شام.با هم رفتیم رستوران.لبخند زد و گفت:
_دفعه قبل به سور کمتر از شام رضایت ندادی.😁
فهمیدم سفرش جور شده و هفته ی دیگه میره.نگاهش میکردم.
تو دلم غوغا بود🌊😄 ولی لبخند زدم.امین هم بالبخند و شوخی غذا میخورد. من ساکت بودم و تو شوخی هاش همراهیش نمیکردم.امین هم ساکت شد.دست از غذا کشید و به صندلی تکیه داد.
به بشقاب غذاش نگاه میکرد.به خودم نهیب زدم که چته زهرا؟ 😡😞امین هرکاری کرد که تو بخندی و وقتی با توئه شاد باشی اما تو؟
از امین خجالت کشیدم.با لبخند صداش کردم:
_امین😊
سرش پایین بود،گفت:_بله😔
گفتم:
_اینجوریه؟ این دفعه چند بار باید صدات کنم تا اونجوری که من میخوام جوابمو بدی؟☺️😌
سرشو آورد بالا.لبخندی زد و گفت:
_یه بار دیگه.😉
تو چشمهاش نگاه کردم و گفتم:
_امین جانم😍😌
لبخند زد و گفت:
_جان امین😍
مدتی عاشقانه به هم نگاه میکردیم. گفتم:
_غذاتو بخور که بریم.☺️😋
از همین الان دلم براش تنگ شده بود.
گفتم:
_هنوز هم خوش قولی؟😊
لبخند زد و گفت:بله😇
-محمد میدونه؟
-نه،سپردم بهش نگن.میخوام تو به خانواده ت بگی.
مرموز نگاهش کردم و گفتم:
_چرا اونوقت؟🙁
-بد جنس شدم.😉
دو روز گذشت...
برای گفتن به خانواده م تردید داشتم.یه شب که همه بودن به امین گفتم:
_امشب میخوام بگم.😌
گفت:
_من زودتر میرم.وقتی رفتم بهشون بگو.
محکم گفتم:نه.✋
-چرا؟😕
-بد جنس شدم.😉
خندید و چیزی نگفت.😁
بعد از شام همه مشغول میوه خوردن و حرف زدن بودن.گفتم:
_📢توجه بفرمایید...توجه...توجه📢
همه ساکت شدن و به من نگاه کردن.امین کنار من نشسته بود و سرش پایین بود.یه نگاهی به امین کردم و بعد رو به جمع با دست به امین اشاره کردم و گفتم:
_جناب آقای امین رضاپور افتخار میدن بهتون که امشب باهاشون عکس یادگاری بگیرید.📷😄
امین باتعجب😟 نگاهم کرد.محمد بالبخند گفت:
_جدا؟!! چه افتخاری؟!!!😃
علی گفت:
_ما هم بهشون افتخار میدیم و همینجا نگاهشون میکنیم،نمیخوایم تمثال مبارکشون رو توی خونه مون هم ببینیم دیگه.😆😁
باخنده گفتم:_پس نمیخواین؟😬😃
همه گفتن:_نه.😁😂😃😄
جدی گفتم:
_پشیمون میشین.😐
همه ساکت شدن.دوباره به امین اشاره کردم و بالبخند گفتم:
_ایشون در آینده👣شهید امین رضاپور👣 هستن...بعدا مجبور میشین با سنگ مزارش عکس بگیرید...تازه اونم اگه داشته باشه.😐
امین ناراحت نگاهم کرد و گفت:
_خودم میگفتم بهتر بود.😒
بابغض و لبخند نگاهش کردم و گفتم:
_هنوز هم دیر نشده.من اینقدر مسخره بازی درآوردم که باور نکردن.حالا خودت بگو.😒😢
محمد گفت:..
ادامه دارد..
🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ
اولین اثــر از؛
✍ #بانـــومهدی_یارمنتظرقائم
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#صفحه393ازقرآن🌸
#جز_بیستم🌸
#سوره_قصص🌸
ثواب تلاوت این صفحه هدیه به #شهدای_افغانستان 😍😍
#ختم_قرآن
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
📌 مظلومترین زندانی تاریخ
📺 مسئولینِ برنامههای تلویزیونی، امسال چند پویش مختلف برای حمایت از زندانیان و خانوادههایشان راه انداخته بودند، خیلیها لبیک گفته بودند و شکر خدا قدمهای خوبی برداشته شد.
◾️ خیلیها به میلههای زندان فکر کرده بودند، به پدر و برادری که به خانه برنگشته بودند. به دیوارهای بتنی که باعث میشد نتوانی عزیزت را ببینی. زندانی که شبیه غیبت یک آدم سفر کرده بود، غیبتی که مثل یک دیوار نمیگذاشت محبوبمان برگردد، مثل میلههای نامرئی یک زندان که باعث شده آقایمان سالها در غربت و تنهایی و غیبت به انتظار بنشیند و ما اینجا در حسرت نیامدنش در چنگ زمان گرفتار شویم.
🔅 میلههایی که هر کدام از ما با نخواستنمان، با بیعملی و با بدرفتاریمان به دور عزیزترین مخلوق خداوند کشیدهایم؛ میلههایی که او را از ما دور و دورتر میکند...
🔰 ای کاش از این به بعد با همین قوت، با همین گستردگی هر روز پویشی درست شود برای سرآمدن غیبت، برای ظهور مظلومترین زندانی تاریخ، برای برداشتن این میلههای نامرئی که بین دنیایمان و دنیای پس از ظهور کشیدهایم.
⭕️ پویشی به نام: «پویش ظهور»
#اللّهمعجّللولیکالفرج
🌸 #دلنوشته_مهدوی
🌾🌿🌷🌾🌿🌷🌾🌿🌷🌾🌿🌷
❣ #سلام_امام_زمانم❣
تویی بهانه خورشیـ☀️ـد
وقت #تابیدن
تویی بهانه بارانــ🌧
برای باریدن
بیا که #عدالت مطلق،مسیر می خواهد
#سپاه_منتظرانت امیر می خواهد
🌷 #أللَّھم_عجل_لولیڪ_ألفرجـ 🌷
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#خانمها_بخوانند🧕
"شوهرتان را تهدید نکنید!!!"🚫🚫⛔️
✍️بخواهید یا نخواهید، مردها از زنهایی که برای رسیدن به خواستههایشان از در تهدید وارد میشوند بیزارند، پس اگر میخواهید رابطهتان یکطرفه نشود و زندگی مشترکتان قوام و دوام داشته باشد، برای همسرتان خط و نشان نکشید و مدام همسرتان را تهدید نکنید.
ضمن اینکه مردها بر این باورند که تهدیدهای زنانه در بیشتر موارد عملی نمیشود. پس به جای اینکه همسرتان را تحت فشار بگذارید یا به شکل توهینآمیزی او را تهدید کنید، برایش اهمیت مسئله را توضیح دهید و تلاش کنید با گفتوگو به یک نظر مشترک برسید.
💥توجه داشته باشید که اگر همسر شما به خواسته شما اهمیت نمیدهد، مشکلتان بزرگتر از آن است که با تهدید حل شود. در این مورد بهتر است از متخصص کمک بگیرید.
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#خانمها_بخوانند
🔴 #ترفند_اعلام
💠 اگر میخواهید همسرتان برخی از کارهایی که شما را به #وَجد میآورد تکرار کند باید به او حضوری یا پیامکی #اعلام کنید که من از فلان رفتار یا گفتارت خیلی زیاد و به طور خاص #لذّت میبرم.
💠 به او بگویید که همیشه با تصور فلان رفتار یا گفتارت #حال خوشی پیدا کرده و خدا را بابت این نعمت، شکر میکنم.
💠 در واقع دارید با این روش یعنی #ترفند اعلام، غیر مستقیم به او اعلام میکنید که باز هم رفتارها و گفتارهای مورد پسندم را تکرار کن!
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ 🎬 #استاد_شجاعی
اشارهی مقام معظم رهبری؛
رئیسجمهوری که #نمیبیند ، انتخاب نکنید❗️
📥 لینک پخش و دانلود با کیفیتهای مختلف
🌐 آپارات
🌐 یوتیوب
#انتخابات
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#همسرداری
استاد #عباسی_ولدی
🔊 خیانت زن متاهل در فضای مجازی
🎧#حتما_بشنوید...
💠 پیشنهاد دانلود
🌺برای زندگے بهتر به #زندگی_عاشقانه بپیوندید:👇
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴اگه واقعا فرقی نمیکنه کی رئیس جمهور باشه، حاضری 4سال دیگه روحانی رئیس جمهور باشه؟!
#انتخابات_1400
❌ نشر حداکثری در تمام کانالها و پیامرسانها
#انتخابات
#مشارکت_حداکثری
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══