eitaa logo
💕زندگی عاشقانه💕
26.2هزار دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
2.4هزار ویدیو
83 فایل
ازحسین بن علی هرچه بخواهی بدهد توزرنگ باش وازونسل علی دوست بخواه👪 مباحث و دوره های #رایگان تخصصی #همسرداری، #تربیت_فرزند، و.. ادمین تبلیغ @yamahdi85 📛استفاده ازمطالب فقط با #لینک_کانال جایزست❎ 👈رزرو تبلیغات↙ @tab_zendegiashghane
مشاهده در ایتا
دانلود
💕زندگی عاشقانه💕
#هرچی_توبخوای #قسمت56 رفتم پیشش و در آغوش گرفتمش.... خودم توان ایستادن نداشتم، #اما باید تکیه گاه
وقت پروازش داشت نزدیک میشد.قلب من تنگ تر میشد... دلم زیارت امام رضا(ع) 🕌😍😢میخواست. با بابا صحبت کردم.موافقت کرد با امین برم مشهد.یه سفر سه روزه... اولین سفر من با امین. وقتی وارد حرم شدم نمیدونستم چی بخوام.😔✋ سلامتی امین یا شهادتش.نمیخواستم خودخواه باشم ولی شهادتش برام سخت بود.حتی جرأت نداشتم بگم ✨خدایا هرچی صلاحه.✨ میترسیدم صلاح شهادتش باشه.تنها دعایی که به ذهنم رسید آرامش و صبر برای خودم بود. حال و هوای عجیبی داشتیم؛هم من،هم امین. روز دوم تو صحن آزادی نشسته بودیم. هوا سرد بود.صحن خلوت بود.هردو به ایوان و گنبد نگاه میکردیم. امین گفت:_زهرا😒 نگاهش کردم.نگاهم نمیکرد.فهمیدم وقتشه؛وقت گفتن.گفت: _برم؟😊 منم به ایوان حرم نگاه کردم. -یعنی الان داری اجازه میگیری؟!!😒 -آره. تعجب کردم.نگاهش کردم.فهمید از اون وقتهاست که باید صداقتشو از چشمهاش بفهمم.نگاهم میکرد.راست میگفت.😞داشت اجازه میگرفت ولی اینکه اینجا، پیش امام رضا(ع) اجازه میگیره،حتما دلیلی داره.به رو به رو نگاه کردم. گفتم: _اگه راضی نباشم نمیری؟😒 -نه😊 -ناراحت میشی؟😔 با لبخند نگاهم کرد و گفت: _اگه بگم نه دروغه..ولی نمیخوام بخاطر ناراحتی من راضی باشی.😊 -کی میخوای بری؟ -هنوز درخواست ندادم.اگه تو راضی باشی،درخواست میدم.حدود یک ماه طول میکشه تا اعزام بشم. -عروسی چی میشه؟😢💞 قرار بود سالگرد جشن عقدمون یعنی پنج فروردین مراسم عروسی بگیریم. -تا اون موقع برمیگردم.😊 تو دلم گفتم اینبار بری دیگه برنمیگردی، زنده برنمیگردی...😞زهرا! شهدا زنده اند..خب آره،زنده برمیگردی ولی شهید میشی.😞 -برو.من قول دادم مانعت نشم.😔 -اینجوری نمیخوام.چون ناراحت میشی، چون قول دادم.اینجوری نه.رضایت کامل میخوام.☺️ تو دلم گفتم رضایت کامل داشته باشم،به شهادتت؟!..نمیتونم.😣 💭دوباره یاد حرف محمد افتادم.نگو نمیتونم،بگو خدایا کمکم کن. بلند شدم.به امین گفتم: _میرم تو حرم،یک ساعت دیگه میام همینجا.😞 داخل حرم تلفن همراه آنتن نمیداد📵با ساعت قرار میذاشتیم.رفتم تو حرم.یه گوشه پیدا کردم و حسابی گریه کردم.با خدا و امام رضا(ع) حرف میزدم.اصلا نمیدونستم چی میگم.😣😭 هر جمله ای با خودم میگفتم بعدش سریع استغفار میکردم.خیلی گذشت.خیلی گریه کردم.😭آخرش گفتم.. ✨خدایا اصل تویی.مهم تویی.نبودن امین برام خیلی سخته ولی..*هرچی تو بخوای*خیلی کمکم کن.✨دوباره حسابی گریه کردم. حالم که بهتر شد،رفتم تو صحن که ببینم امین اومده یا نه.همون جایی که نشسته بودیم،نشسته بود.معلوم بود خیلی وقته اومده. صورتش از سرما سرخ شده بود.تا منو دید اومد طرفم.😟😧 گفت:... ادامه دارد.. 🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ اولین اثــر از؛ ✍ ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
_کجایی تو؟😧نگران شدم..خودت گفتی یک ساعت دیگه،پس چرا نیومدی؟!😟😧 -مگه چقدر طول کشیده؟!!😟 -به...خانوم ما رو..😁الان سه ساعته رفتی. شرمنده شدم.گفتم: _ببخشید.متوجه زمان نشدم.😅 بالبخند گفت: _اینقدر استرس داشتم گرسنه م شد.بریم یه چیزی بخوریم.😍😋 رفتیم رستوران.روی صندلی رو به روی من نشسته بود.نه حرفی میزد،نه نگاهم میکرد. ولی من همه ش چشمم بهش بود.غذاش زودتر از من تموم شد.سرشو آورد بالا و به من نگاه کرد.نگاهش یه جوری بود.اینبار من سرمو انداختم پایین و فقط به غذام نگاه میکردم و امین به من نگاه میکرد.غذام تموم شد.ولی سرم پایین بود.گفتم: _امین،من راضیم به رفتنت.😊 چیزی نگفت.سرمو آوردم بالا و نگاهش کردم.داشت به من نگاه میکرد.میخواست صداقت منو از چشمهام بفهمه.منم صاف تو چشمهاش نگاه کردم تا بفهمه صادقانه میگم.☺️ بلند شد و رفت.منم دنبالش رفتم.دوباره رفتیم حرم.اینبار رفتیم قسمت خانوادگی. یه جایی نشستیم،بی هیچ حرفی.سرم پایین بود.قرآن باز کردم. 🌟سوره مؤمنون🌟 اومد.شروع کردم به خوندن.وقتی تموم شد،به دو تا بچه ای که جلوی ما بازی میکردن نگاه کردم.امین گفت: _زهرا😊 بدون اینکه نگاهش کنم گفتم: _جانم😒 -قول و قرارمون یادت رفته؟😕 -کدومشو میگی؟🙁 -اینکه وقتی با هم هستیم جوری زندگی کنیم که انگار قراره هزار سال با هم باشیم.😍 خوشحال شدم که ناراحتی هامون فعلا تموم شد.بالبخند نگاهش کردم.امین هم داشت بالبخند نگاهم میکرد.😍😍 برگشتیم تهران... دیگه حرفی از سوریه رفتن نبود.ولی میدونستم دنبال کاراشه.اما طبق قرار وقتی باهم بودیم خوش بودیم.اواخر دی ماه بود.یه روز اومد دنبالم و گفت بریم بیرون شام.با هم رفتیم رستوران.لبخند زد و گفت: _دفعه قبل به سور کمتر از شام رضایت ندادی.😁 فهمیدم سفرش جور شده و هفته ی دیگه میره.نگاهش میکردم. تو دلم غوغا بود🌊😄 ولی لبخند زدم.امین هم بالبخند و شوخی غذا میخورد. من ساکت بودم و تو شوخی هاش همراهیش نمیکردم.امین هم ساکت شد.دست از غذا کشید و به صندلی تکیه داد. به بشقاب غذاش نگاه میکرد.به خودم نهیب زدم که چته زهرا؟ 😡😞امین هرکاری کرد که تو بخندی و وقتی با توئه شاد باشی اما تو؟ از امین خجالت کشیدم.با لبخند صداش کردم: _امین😊 سرش پایین بود،گفت:_بله😔 گفتم: _اینجوریه؟ این دفعه چند بار باید صدات کنم تا اونجوری که من میخوام جوابمو بدی؟☺️😌 سرشو آورد بالا.لبخندی زد و گفت: _یه بار دیگه.😉 تو چشمهاش نگاه کردم و گفتم: _امین جانم😍😌 لبخند زد و گفت: _جان امین😍 مدتی عاشقانه به هم نگاه میکردیم. گفتم: _غذاتو بخور که بریم.☺️😋 از همین الان دلم براش تنگ شده بود. گفتم: _هنوز هم خوش قولی؟😊 لبخند زد و گفت:بله😇 -محمد میدونه؟ -نه،سپردم بهش نگن.میخوام تو به خانواده ت بگی. مرموز نگاهش کردم و گفتم: _چرا اونوقت؟🙁 -بد جنس شدم.😉 دو روز گذشت... برای گفتن به خانواده م تردید داشتم.یه شب که همه بودن به امین گفتم: _امشب میخوام بگم.😌 گفت: _من زودتر میرم.وقتی رفتم بهشون بگو. محکم گفتم:نه.✋ -چرا؟😕 -بد جنس شدم.😉 خندید و چیزی نگفت.😁 بعد از شام همه مشغول میوه خوردن و حرف زدن بودن.گفتم: _📢توجه بفرمایید...توجه...توجه📢 همه ساکت شدن و به من نگاه کردن.امین کنار من نشسته بود و سرش پایین بود.یه نگاهی به امین کردم و بعد رو به جمع با دست به امین اشاره کردم و گفتم: _جناب آقای امین رضاپور افتخار میدن بهتون که امشب باهاشون عکس یادگاری بگیرید.📷😄 امین باتعجب😟 نگاهم کرد.محمد بالبخند گفت: _جدا؟!! چه افتخاری؟!!!😃 علی گفت: _ما هم بهشون افتخار میدیم و همینجا نگاهشون میکنیم،نمیخوایم تمثال مبارکشون رو توی خونه مون هم ببینیم دیگه.😆😁 باخنده گفتم:_پس نمیخواین؟😬😃 همه گفتن:_نه.😁😂😃😄 جدی گفتم: _پشیمون میشین.😐 همه ساکت شدن.دوباره به امین اشاره کردم و بالبخند گفتم: _ایشون در آینده👣شهید امین رضاپور👣 هستن...بعدا مجبور میشین با سنگ مزارش عکس بگیرید...تازه اونم اگه داشته باشه.😐 امین ناراحت نگاهم کرد و گفت: _خودم میگفتم بهتر بود.😒 بابغض و لبخند نگاهش کردم و گفتم: _هنوز هم دیر نشده.من اینقدر مسخره بازی درآوردم که باور نکردن.حالا خودت بگو.😒😢 محمد گفت:.. ادامه دارد.. 🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ اولین اثــر از؛ ✍ ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
🌸 🌸 🌸 ثواب تلاوت این صفحه هدیه به 😍😍 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
📌 مظلوم‌ترین زندانی تاریخ 📺 مسئولینِ برنامه‌های تلویزیونی، امسال چند پویش مختلف برای حمایت از زندانیان و خانواده‌هایشان راه انداخته بودند، خیلی‌ها لبیک گفته بودند و شکر خدا قدم‌های خوبی برداشته شد. ◾️ خیلی‌ها به میله‌های زندان فکر کرده بودند، به پدر و برادری که به خانه برنگشته بودند. به دیوارهای بتنی که باعث می‌شد نتوانی عزیزت را ببینی. زندانی که شبیه غیبت یک آدم سفر کرده بود، غیبتی که مثل یک دیوار نمی‌گذاشت محبوبمان برگردد، مثل میله‌های نامرئی یک زندان که باعث شده آقایمان سال‌ها در غربت و تنهایی و غیبت به انتظار بنشیند و ما این‌جا در حسرت نیامدنش در چنگ زمان گرفتار شویم. 🔅 میله‌هایی که هر کدام از ما با نخواستنمان، با بی‌عملی و با بدرفتاریمان به دور عزیزترین مخلوق خداوند کشیده‌ایم؛ میله‌هایی که او را از ما دور و دورتر می‌کند... 🔰 ای کاش از این به بعد با همین قوت، با همین گستردگی هر روز پویشی درست شود برای سرآمدن غیبت، برای ظهور مظلوم‌ترین زندانی تاریخ، برای برداشتن این میله‌های نامرئی که بین دنیایمان و دنیای پس از ظهور کشیده‌ایم. ⭕️ پویشی به نام: «پویش ظهور» 🌸 🌾🌿🌷🌾🌿🌷🌾🌿🌷🌾🌿🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ تویی بهانه خورشیـ☀️ـد وقت تویی بهانه بارانــ🌧 برای باریدن بیا که مطلق،مسیر می خواهد امیر می خواهد 🌷 🌷 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🧕 "شوهرتان را تهدید نکنید!!!"🚫🚫⛔️ ✍️بخواهید یا نخواهید، مردها از زن‌هایی که برای رسیدن به خواسته‌هایشان از در تهدید وارد می‌‌شوند بیزارند، پس اگر می‌‌خواهید رابطه‌تان یکطرفه نشود و زندگی مشترکتان قوام و دوام داشته باشد، برای همسرتان خط و نشان نکشید و مدام همسرتان را تهدید نکنید. ضمن اینکه مردها بر این باورند که تهدید‌های زنانه در بیشتر موارد عملی نمی‌شود. پس به جای اینکه همسرتان را تحت فشار بگذارید یا به شکل توهین‌آمیزی او را تهدید کنید، برایش اهمیت مسئله را توضیح دهید و تلاش کنید با گفت‌وگو به یک نظر مشترک برسید. 💥توجه داشته باشید که اگر همسر شما به خواسته شما اهمیت نمی‌دهد، مشکل‌تان بزرگ‌تر از آن است که با تهدید حل شود. در این مورد بهتر است از متخصص کمک بگیرید. ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 💠 اگر‌ می‌خواهید همسرتان برخی از کارهایی که شما را به می‌آورد تکرار کند باید به او حضوری یا پیامکی کنید که من از فلان رفتار یا گفتارت خیلی زیاد و به طور خاص می‌برم. 💠 به او بگویید که همیشه با تصور فلان رفتار یا گفتارت خوشی پیدا کرده و خدا را بابت این نعمت، شکر می‌کنم. 💠 در واقع دارید با این روش یعنی اعلام، غیر مستقیم به او اعلام می‌کنید که باز هم رفتارها و گفتارهای مورد پسندم را تکرار کن! ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 اشاره‌ی مقام معظم رهبری؛ رئیس‌جمهوری که ، انتخاب نکنید❗️ 📥 لینک پخش و دانلود با کیفیت‌های مختلف 🌐 آپارات 🌐 یوتیوب ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استاد 🔊 خیانت زن متاهل در فضای مجازی 🎧... 💠 پیشنهاد دانلود 🌺برای زندگے بهتر به بپیوندید:👇 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴اگه واقعا فرقی نمی‌کنه کی رئیس جمهور باشه، حاضری 4سال دیگه روحانی رئیس جمهور باشه؟! ❌ نشر حداکثری در تمام کانالها و پیامرسانها ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
🔴اگه واقعا فرقی نمی‌کنه کی رئیس جمهور باشه، حاضری 4سال دیگه روحانی رئیس جمهور باشه؟! #انتخابات_140
امروز همین یه کلیپ رو به 60 میلیون ایرانی نشون بدیم کافیه بسم الله همه باهم یاعلی بگید و مثل همیشه در روزهای باقی مانده انتخابات باشید که تکلیف فعلی هممونه
رمان محتوایی ..... ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
#هرچی_توبخوای #قسمت58 _کجایی تو؟😧نگران شدم..خودت گفتی یک ساعت دیگه،پس چرا نیومدی؟!😟😧 -مگه چقدر طول
محمد گفت: _راست میگه؟!! میخوای بری سوریه؟!!😳 امین گفت:_بله،با اجازه تون.😊 علی باتعجب گفت: _دو ماه دیگه عروسیتونه!!😟😧 امین گفت: _تا اون موقع برمیگردم.😊 محمد گفت: _کارهای عروسی رو باید انجام بدی!!😐 امین چیزی نگفت.باخنده گفتم: _خودم انجام میدم.😁 علی گفت:_تنهایی؟؟!!!😠 -دو تا داداش خوب دارم،کمکم میکنن.😎😌 محمد به امین گفت: _امین،داره جدی میگه؟؟!!!😳😥 امین سرشو انداخت پایین.بالبخند گفتم: _چی رو جدی میگم؟اینکه دو تا داداش خوب دارم؟😁😉 علی و محمد هر دو با اخم نگاهم کردن.😠😠اینبار علی جدی گفت: _امین،واقعا میخوای بری سوریه؟😠 امین گفت: _بله با اجازه تون.😊 علی عصبانی شد،😠خواست چیزی بگه که بابا اجازه نداد. بابا بلند شد.امین رو بغل کرد.بهش گفت: _برو پسرم.خدا خیرت بده.به سلامت.🤗 بعدش رفت تو اتاق.مامان نگاهش به ظرف میوه ها بود ولی فکرش هزار جا.به من نگاه کرد،بعد به امین.گفت: _پسرم،تا عروسی برمیگردی یا میخوای عقب بندازیم؟😊😥 امین گفت:برمیگردم.☺️ تو دلم گفتم برمیگرده،زنده تر از همیشه. مامان هم بغلش کرد بعد رفت تو اتاق.محمد اومد نزدیک امین نشست و گفت: _داداش جان،بذار سال دیگه برو.این خانواده هنوز سر زخمی شدن من....😢😥 -محمد😐 محمد یه نگاهی به من کرد و حرفشو ادامه نداد... هروقت با امین بودم،میگفتم و میخندیدم.وقتی تنها بودم گریه میکردم. قلبم درد میکرد.شب و روز از خدا کمک میخواستم. امین روز قبل از رفتنش به خانواده ش گفت.اینبار هم مثل دفعه قبل ماتم سرا شد.اما اینبار من بیشتر اونجا بودم.هر بار که عرصه به امین تنگ میشد با هم میرفتیم بیرون،یه دوری میزدیم،شوخی و خنده میکردیم و برمیگشتیم پیش بقیه.قلبم مدام تیر میکشید و درد میکرد💔😞 ولی من به درد قلبم عادت کرده بودم و هر بار خوشحال میشدم.فکر میکردم به آخر زندگیم نزدیکتر میشم. روز آخر شد. امین قرار بود قبل ظهر بره.صبح بود.با امین تو اتاقش بودم.داشت وسایلشو مرتب میکرد.کارش که تموم شد به من نگاه کرد و گفت: _زهرا...من الان همینجا باهات خداحافظی میکنم.توی حیاط دیگه شاید حتی بهت نگاه هم نکنم.از من ناراحت نشو.😊 مخالفتی نکردم.فقط نگاهش میکردم. -زهرا،زندگی با تو خیلی برام شیرین بود.همیشه خیلی دوست داشتم.بخاطر حمایت هایی که ازم کردی ازت ممنونم. سختی های زندگیمو تحمل کردی.😊 بغض کردم.همه ش فعل گذشته استفاده میکرد.یه پاکت💌 بهم داد و گفت: _اگه برنگشتم اینو بازش کن.☺️ دیگه اشکهام جاری شد.داشت وصیت میکرد.😢 -حواست به عمه و خاله ی منم باشه.اونا خیلی دوست دارن.اگه از روی ناراحتی چیزی گفتن به دل نگیر.....زهرا،بعد من زندگی کن.با هر کی به دلت نشست ازدواج کن.☺️💍 قلبم بیشتر از قبل درد میکرد.کوله شو برداشت و رفت سمت در...🎒✨ ادامه دارد.. 🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ اولین اثــر از؛ ✍ ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
🌸 🌸 🌸 ثواب تلاوت این صفحه هدیه به 😍😍😍 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
🌹 📖 السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْقائِمُ... 🌱سلام بر تو ای مولایی که تمام حق های بر زمین مانده، قیام تو را انتظار می کشند... و دل های غمدیده به امید قیام تو می تپند. 📚 صحیفه مهدیه، زیارت حضرت بقیة الله ارواحنا فداه در سختیها 🌾🌾🌷🌷🌾🌾🌷🌷🌾🌾🌷🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💗هیچ خوشبختی بزرگتر 🍹از آرامش فکری نیست 💗الهی آرامش و شادی 🍹همراه همیشگی قلبتون 💗خوش خبری زنگ در خونتون و 🍹گل خنده از روی ماهتون کم نشه 💗صبحتون بخیر و پراز آرامش 🍹 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
استاد 👇👇👇 ✅ خب متوجه شدیم که اول رو درست کنیم!!! خواستی بری هیئت ،بگو من چه جوری باید برم هیئت؟! وضو باید بگیرم؟! چجوری بگیرم ها شروع شد باریکلا... چی گفتی؟! دوباره بپرس! هیچی!!میخواستم ببینم آداب هیئت رفتن چجوریه؟! 🔹آداااب چقدر آدم باشعوری شدی تو!!😊 یه بار دیگه سوال کن؟! میخواستم ببینم وضو باید بگیرم؟ آره وضو بگیر.. چه آدم فهمیده ایی شدی. روایت براتون بخونم..از قول عیسی ابن مریم می فرماید: 💟زیاد چیز یاد گرفتن به نفع تو نیست ، زیاد یاد گرفتن چیزی به تو اضافه نمیکنه جز ، 🔺میخوای نادان بشی؟وقتی بهش نکنی. 🔹میفرماید زیاد چیز یاد گرفتن چیزی به آدم اضافه نمیکنه جز تکبر!!!😳 👈وقتی که بهش نکنی. 🔺امیر المومنین علی علیه سلام می فرمایند 👌شما عمل کردن به اون چیزی که میدانید رو بیشتر بهش احتیاج دارید،تا ندانستن اون چیزهایی که نمیدونید!!!! امام صادق علیه السلام هم دارند که : "یک ذره علم نیاز داره، ولی به خیلی زیااااد" ادامه دارد... ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
استاد 👇👇 🌀خب دوستان، یادتونه که حضرت علی فرمودند به اون چیزی که میدونی، عمل کن!!! یادتونه حتما👌 یکی از مهم ترین قطعه هایی که باید شروع کنیم در رفتارمون بعنوان یک رفتار خوب موثر ، 👈"تغییر و توبه است"👉 🔺عادت شکنی و استغفاره🔺 کدوم رفتار مهمتر، جان آدم رو جلا میده؟! 👈انجام رفتارهای خوب؟!نــه 👈ترک رفتارای بد؟!نــه 🔹پس کدوم رفتار؟! ✅تــغییر رفتار .✔️ که خیلی سخته!!!! ✅حالا هنوز به کلمه ی سَبک زندگی هم هنوز نرسیدیم. فعلا ما به کار داریم. 🌀سَبک زندگی 👈 سَبک رفتاره فعلا تو مقدمه ما گرفتار اینیم که، موثرتر از آگاهی و ایمان است!!! 💟حالا کدوم عمل رو من انجام بدم که بالاترین تاثیر رو روی من داشته باشه؟! 👈دور بزن 👈استغفار کن، 👈توبه کن، 👈اراده کن، 👈تغییر بده، کاری داره تغییر بدی؟؟👌 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💖خانواده برتر💖 📗زن و شوهر كوشش كنند يك ديگر را به راه خدا هدايت كنند، يك ديگر را در راه مستقيم نگه دارند و حفظ كنند. 📙جواناني كه مشغول كاري در راه خدا هستند، با گرفتن همسر، با ازدواج، نبايد كارشان را متوقف كنند. 👈مطلع عشق (گزيده اي از رهنمودهاي حضرت آيت الله خامنه اي به زوج‌هاي جوان)، ص82 و83 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
🧕 💑 برای همسرتان خوشبـو باشـید 🔸زن و شوهر، عطر و ادکلنشان را باید زود به زود عــوض کنند. خوب نیست برای یک مدت طولانی، از یک عطر استفاده کنید. تنوع و تازگی باعــث جذب می‌شــود. 🔸شاید همــسرتان با عطــر و ادکلن تازه‌تان ارتباط بهتری برقرار کند و همین تغییر کوچک باعث افزایــش صمیمیت بینتان شــود. ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
🔻چندسطر درباره مناظرات ریاست جمهوری : 🔶️ روزگاری پیش ،کفن دزدی به حالت احتضار افتاد. در بستر مرگ ، پسرش را فراخواند وگفت : (من در دوران زندگی ام بسیار بدی کردم وبسیار کفن دزدیده ام . حالا هم فرصتی برای جبران ندارم . تو کاری کن که پس از مرگ ، مردم بد مرا نگویند وبرایم ازخدا آمرزش بخواهند.) پدر مُرد وپسر دراین اندیشه بود که چه کند تاوصیت پدر برزمین نماند ؛ اندکی اندیشید و اونیز به کفن دزدی روی آورد ...البته تفاوت او با پدر دراین بود که پدر فقط کفن را میدزدید ، اما پسر هم کفن را میدزدید وهم پیش از رفتن ، تکه چوبی به میت فرو میکرد .. این اتفاق آنقدر تَکرار شد که مردم به هم میگفتند خدابیامرزد آن کفن دزد اولی را . او فقط کفن را میدزدید اما این ازخدا بی خبر حرمت میت را هم نگاه نمیدارد وآن میکند که نباید .. واینگونه پسر کاری کرد که مردم برای پدرش طلب آمرزش کنند ... 🔻پ ن : مناظرات نامزدهای ریاست جمهوری را که دیدم ؛ گمان کردم که آمده تا برای خدابیامرزی جور کند واگر رای بیاورد ، تردید نکنید دیر زمانی نخواهدبود که مردمان این دیار به هم خواهندگفت : خدا بیامرزد حسن روحانی را !!! وهمین !! ✍حسین شاهمرادی ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا