eitaa logo
💕زندگی عاشقانه💕
26.2هزار دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
2.4هزار ویدیو
83 فایل
ازحسین بن علی هرچه بخواهی بدهد توزرنگ باش وازونسل علی دوست بخواه👪 مباحث و دوره های #رایگان تخصصی #همسرداری، #تربیت_فرزند، و.. ادمین تبلیغ @yamahdi85 📛استفاده ازمطالب فقط با #لینک_کانال جایزست❎ 👈رزرو تبلیغات↙ @tab_zendegiashghane
مشاهده در ایتا
دانلود
💕زندگی عاشقانه💕
#تربیت_فرزند #قسمت35 🍒#تربیت_فرزند 🔍 #جلسه_سی_وپنجم موضوع ✍ زندگی شهری بین «بچه‌ها» و «درکِ سختی
🔍 موضوع ✍ اگر ویژگی‌های شخصیتی مثل🔸 مسئولیت‌پذیری و🔸 مقاوم بودن را در بچه‌ها تقویت کنیم، هیچ نگرانی‌ای نسبت به دینداری آنها نداریم👌 🍃____🌹_____🍃 🎀بسم الله الرحمن الرحیم🎀 اگر ویژگی‌های شخصیتی مثل1⃣ مسئولیت‌پذیری و2⃣ مقاوم بودن را در بچه‌ها تقویت کنیم، 🔰 هیچ نگرانی‌ای نسبت به دینداری آنها نداریم👏 💥ما اگر این ویژگی‌های شخصیتی-مثل مسئولیت‌پذیری و مقاوم بودن- را در بچه‌ها تقویت کنیم، هیچ نگرانی‌ای نسبت به دینداری بچه‌ها نداریم. 🏫مدرسۀ خوب، مدرسه‌ای نیست که مدام به بچه‌ها دعا و قرآن و نماز یاد بدهد! ♨️ 🏫مدرسه‌ای است که پسرها را مرد بار بیاورد،👌 و دخترها را خانم؛ دخترها هم باید💯 شخصیت‌های قوی و استواری داشته باشند💪. 😇ادب» مال آدم‌های قوی است💪 اول باید بچه‌ها را به شخصیت‌هایی قوی و استوار تبدیل کنیم👌👏 اینجا باید سرِ زبان همه باشد🔰 «مرد باش، قوی باش، محکم باش»💪 این کلمات خیلی کلمات خوبی است، یا آن کلمه‌ای که امام صادق(ع) مطرح می‌کند✍ 😇 به عنوان اینکه «مؤدب باش» ادب مال آدم‌های قوی است،💯 🛑 آدم‌های ضعیف🔰 ❗️زیرآبی می‌روند، 🔺 دروغ می‌گویند، ❌ خالی می‌بندند، ولی آدم قوی این‌طوری نیست.💪👏 ⛔️ آدم ضعیف حسودی می‌کند،💯 ولی آدم قوی حسودی نمی‌کند.👌👏 🔸ما باید اول جوان‌های‌مان را به یک شخصیت‌های استوار تبدیل کنیم.👌 فکر می‌کنم سرِ این اهداف بین خانه و مدرسه باید یک توافق‌نامه‌ای امضاء بشود✔️ 🏡تا خانه و مدرسه با هم همکاری کنند.👌 🏫 اگر در خانه به روالِ مدرسه عمل نشود،♨️ 👦بچه‌ «دو آب و هوایی» می‌شود، و از نظر تربیتی صدمه می‌خورَد.💯 💥خانه و مدرسه باید با هم همکاری کنند و خصوصاً مادرها باید در جریان تربیت بچه‌ها در مدرسه باشند.👌 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالعَنْ أعْدَاءَهُم🌷 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خانم کارشناس ارشد مشاوره 🍁🧡🍁🧡🍁🧡🍁 سلام خانم شاکری بزرگوار اگر همسری رفتارهای خوبی نداره ( بد دهنی ، بد بینی ، بد اخلاقی ، بد رفتاری ، و... ) و صفات ناشایست اما مادر می خواد تلاش کنه این صفات رو در پسرش نبینه آیا میشه ؟ چیکار باید بکنه این مادر اگر خودش همه چیز رو رعایت کنه ولی پدر خیر ... اما چه باید کرد این نقاط منفی به فرزند پسر انتقال پیدا نکنه ؟ 🍁🧡🍁 🍀سلام عزيزم، ، چه سؤال خوبي 👌👌 و چه دغدغه درستي... خداروشکر که‌ راه‌ تغییر برای انسان بسته‌ نیست و می‌تونه در هر شرایطی** آگر بخواد ** مسير درست رو انتخاب کنه . علاوه بر اینکه الگوی عملی در زندگي شخص بسيار تاثیر گذار هست ،، ژنتیک و ذات هم تأثیر گذاری زيادي داده، يعني آگر پسران در معرض الگو برداری از رفتار اشتباه پدر هستند، دو چیز می‌تونه این الگوبرداری رو کمرنگ کنه؛ اول وراثت و ذات فرزند که علاوه بر پدر،، 👈 از مادر و خویشاوندان مادر هم تأثیر می‌گیره و ... دوم متعادل سازي، شفاف سازی و آگاهی بخشي مادر از رفتارهای اشتباه‌ پدر...✅ ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
موضوع  فحش دادن برای والدین بسیار خجالت آوره و اگه کنترل نشه جزء ثابتی از شخصیت کودک میشه. 👈🏻فحش دادن بچه ها باعث میشه کل تربیت والدین زیر سوال بره. 👈🏻برای شروع باید بگم اکثر مواقع فحش دادن بچه ها یه کار تقلیدیه. یعنی بچه ها از پدر و مادر و یا اطرافیان یاد میگیرن و ممکنه همون موقع از فحش استفاده نکنن ولی به حافظه میسپارند و در جای دیگه ای به کار میبرن. 👈🏻علاوه بر این فحش رو میتونن از همسن و سال ها تو کوچه، مدرسه و یا مهد کودک یاد بگیرند توجه داشته باشید نحوه عکس العمل شما به فحش خیلی مهمه. ✅ بیشتر وقت ها واکنش اطرافیان به فحش خنده است و همین باعث میشه بچه تشویق بشه و به کارش ادامه بده. ❌❌ ⁉️راهکار چیه؟ در سن دو تا سه سالگی واکنش به فحش دادن بچه باید بی اعتنایی و بی تفاوتی باشه،، 👈 در غیر این صورت میفهمه که میتونه با فحش شما رو کنترل کنه و یا خشمگین کنه و به کارش ادامه میده. اگر ممکنه کودک رو از محیطی که فحش داده میشه دور کنید مثلا مهد و یا محیط دوستانش رو تغییر بدین.⚠️ ❎از پنج سال به بالا کودک متوجه مفهوم فحش میشه و بی اعتنایی فایده ای نداره.👉 باهاش صحبت کنید و قاطع باشید. در صورت ادامه رفتار از "محروم سازی" استفاده کنید. مثلا به مدت یک روز اجازه نداره از اسباب بازی مورد علاقه اش استفاده کنه. 🫥 اگر کودک تو جمع فحش داد به یه اتاق دیگه ببرید و بگید که این رفتار را تموم کنه ،، در غیر این صورت جمع رو ترک میکنید. البته این تهدید نیست اگر ادامه داد عملی کنید تا بفهمه جدی هستید.❌ ❌اگر خودتون *فحش* میدین اول باید این رفتار رو در خودتون اصلاح کنید .❌ ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 تمرین ادب در بچه ها رو از کِی شروع کنیم؟ 🌟 امیر المومنین (ع) می‌فرمایند: ضَبْطُ النّفْسِ عندَ الرَّغَبِ و الرَّهَبِ مِن أفضلِ الأدبِ. یعنی کنترل نفس وقتی به چیزی رغبت داری یا از چیزی می‌ترسی، از بهترین ادب‌هاست. استاد ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 کلید ارتباط با نوجوانی که حوصله حرف شنیدن ندارد! 🔻 جوان امروز حوصله اینکه برایش سخنرانی کنیم را ندارد و دوست دارد همه چیز را زود و تند و سریع دریافت کند. ❓ در چنین موقعیتی چه باید کرد؟ 🌟 در آیه شریفه قرآن آمده است، قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا. جابربن عبدالله انصاری از پیامبر اکرم (ص) پرسیدند، اینکه مواظب خودتان باشید را می‌فهمیم. اینکه واجبات را انجام دهیم و از محرمات پرهیز کنیم. اما اینکه مراقب خانواده باشیم یعنی چه؟ ⚡️ پیغمبر اکرم (ص) فرمودند، افعلوا الخیر. یعنی خودتان اهل عمل باشید. ☑️ پدر و مادر و مربی عزیز، هر چه می‌خواهید بچه‌هایتان باشند، خودتان عمل کنید. نه اینکه به بچه می‌گویید دروغ نگو، آن وقت جلوی بچه دروغ بگوییم! "حجت الاسلام عالی " ⚠️ ما در کرامت، برایتان از اندیشه های مختلف تربیتی می گوییم، چراکه نگاه نقادانه ی شما ارزشمند است. ⚠️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 هنگام تعویض پوشک دخترم با پسرم چه رفتاری داشته باشم؟ 🔻 سوالی پرسیده‌اند که پسر ۵-۶ ساله‌ای دارم که تک فرزند خانواده است و تا دو ماه دیگر خواهر او به دنیا می‌آید. او تنها تفاوت زن و مرد را در نحوه لباس پوشیدن و کوتاه یا بلند بودن مو می‌داند و از تفاوت‌های ساختاری بدن زن و مرد اطلاعی ندارد. ❓ سوال این است که آیا با ورود فرزند جدید هنگام تعویض پوشک لازم است او را از اتاق بیرون کنم؟ ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
✅ 9 کتاب عالی در روایت گری قدرت زن در جمهوری اسلامی 🔹 تنها گریه کن https://oniketab.ir/product/tanha-gerye-kon 🔹 حوض خون https://oniketab.ir/product/hoze-khoon 🔹 گلستان یازدهم https://oniketab.ir/product/golestan-yazdahom 🔹 دختر شینا https://oniketab.ir/product/dokhtar-shina 🔹 خاطرات سفیر https://oniketab.ir/product/khaterat-safir 🔹 من زنده ام https://oniketab.ir/product/man-zendeham 🔹 مادر ایران https://oniketab.ir/product/madar-iran 🔹 مهاجر سرزمین آفتاب https://oniketab.ir/product/mohajer-aftab/ 🔹 همه خبرها اینجاست https://oniketab.ir/product/hame-khabarha-einjast/ 🤵🏻 سفارش کتاب و مشاوره : @admin_Oniketab برای شما عزیزان 😊👆👆 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
از فراقت ، چشم‌هايمان غرقِ باران می‌شود‌ عاشق هجران ڪشيده زود گريان می‌شود‌... 🌹🍃 🕊🌿🌹🌻🌻🕊🌿🌹🌻🌻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بنام پرورگار یکتا پنجشنبه 28 مهر ماه را آغاز میکنیم🍂 خدایا امروز چتر رحمتت را بر سر دوستانم همیشه باز نگهدار و بهترین تقدیرها را برایشان رقم بزن آخر هفته تون سرشار از آرامش الـهی🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امروز پنجشنبه است به یاد همه شهدا و بخصوص عزیز میخوایم به نقل خاطره ای ازایشون بپردازیم😊 با ما باشید👇👇👇
💕زندگی عاشقانه💕
امروز پنجشنبه است به یاد همه شهدا و بخصوص #حاج_قاسم عزیز میخوایم به نقل خاطره ای ازایشون بپردازیم😊
شهید شالیکار تعجب حاج قاسم از ازدواج یک دختر شهید شهربانو از ۱۵ سالگی بله را داده بود و می‌دانست برخلاف زندگی بقیه نوعروسانی که اطرافش دیده، او زندگی روتین و روزمره‌ای نخواهد داشت. محمد آقا شرایط کارش را برای او شرح داده بود، اینکه پاسدار است و ضرورت کارش ایجاب می‌کند مکرر به مأموریت برود. سفرهایی که بعضاً نه مدت آن مشخص است و نه مکان آن. حتی ممکن است تماس هم نتواند بگیرد. شهربانو دوری‌ها را به جان خریده بود. مضاف بر اینکه همسرش حتی وقتی خانه بود مشکلات جانبازی را به همراه داشت. محمد در جنگ تحمیلی و در جریان عملیات‌های بیت‌المقدس، والفجر۶، کربلای ۱۰ جانباز شده بود و اعصابش نیز تحت تاثیر این جراحات قرار داشت، خصوصا ماه‌های آخر سردردهای شدیدی می‌گرفت. اما هر چه بود مرد خانه با وجودش حتی در دوری توانسته بود ستون زندگی باشد. شهربانو از سال ۶۹ که به خانه بخت آمده بود تا پاییز سال ۹۴ دوری‌ها را تحمل کرد و دم نزد اما این سفر آخر چه شده بود که دیگر دوری همسرش سخت می‌گذشت، به دوستانش گفته بود این بار می‌خواهد دست شوهرش را ببوسد و به او بگوید در نبودش لحظات سختی دارد، خصوصا حالا که حسین، کوثر و ابوالفضل بزرگتر شده‌اند. اما دقیقا همین دفعه‌ای که خانم خانه چنین تصمیمی می‌گیرد اوضاع طور دیگری رقم می‌خورد. محمد شالیکار در سن ۴۷ سالگی روز ۲۱ آذر سال ۹۴ در سوریه وقتی مدتی از حضورش در مناطق تحت درگیری تروریست‌های تکفیری می‌گذرد، شهید می‌شود و به دیدار برادرش حسین که در عملیات کربلای ۱۰ به شهادت رسیده بود، می‌رود. پیکر او هم اکنون در مسجد محله‌شان در فریدونکنار به خاک سپرده شده است. شهربانو در آخرین دیدار کف پای شوهرش را می‌بوسد. ادامه دارد.... ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شالیکار 👆👆 آنچه در ادامه خواهید خواند خاطره یک دیدار شیرین است. دیدار حاج قاسم سلیمانی با خانواده شهید شالیکار اولین شهید مدافع حرم شهرستان فریدونکنار، که همسر شهید اینگونه روایت می‌کند: شهید مدافع حرم محمد شالیکار👇👇👇
💕زندگی عاشقانه💕
امروز پنجشنبه است به یاد همه شهدا و بخصوص #حاج_قاسم عزیز میخوایم به نقل خاطره ای ازایشون بپردازیم😊
مددی که همسرم به من رساند روزی که همسرم داشت به سوریه می‌رفت، به شوخی گفتم: حاج محمد نروی جلوی داعشی‌ها بگویی بیایید من را بزنید. ما ۲۵ سال طوری زندگی کردیم که انگار هنوز روزهای اول است. واقعا لحظات عاشقانه‌ای داشتیم. حالا هم بعد از شهادت او با عکس‌ها و خاطراتش زندگی می‌کنم و اوقاتم را می‌گذرانم. در منزل اتاقی را به همسرم اختصاص دادم و با سلیقه خودم وسایلش را چیدم. دلتنگ که می‌شوم آنجا با او خلوت می‌کنم. یکبار مشکلی برایم پیش آمد و بعد از ظهر داخل اتاق حاج محمد خوابم برد، خواب دیدم آمده منزل و یک نسخه زیارت عاشورا دستش هست، گفت: این زیارت عاشورا را چهل روز بخوان حاجتت برآورده می‌شود. وقتی از خواب بیدار شدم چهل روز این کار را انجام دادم و دقیقاً بعد از چهل روز مشکلی که داشتم حل شد. همیشه به حاج محمد می‌گفتم: پیش مرگت شوم، نمی‌توانم دوری تو را تحمل کنم. الان واقعا صبرم را مدیون حضرت زینب (س) هستم. بعضی وقت‌ها کارهایی است که برای انجام آن به یک مرد نیاز است ولی انجام می‌دهم. همان گونه که حضرت زینب (س) فرمود که من مصیبتی که در کربلا دیدم چیزی جز زیبایی نبود من هم همین حس رو دارم. ادامه دارد...
ازدواج تنها دخترم آقا مهدی پسر همسایه‌مان دخترم را دیده بود و دوستش داشت اما چون سن کوثر کم بود خیلی مایل به ازدواجش نبودم. هر چند پدرش مخالف نبود. حاج محمد که شهید شد آقا مهدی اصرارش برای ازدواج بیشتر شد تا حدی که خانواده‌اش گفتند ما می خواهیم روز مراسم سالگرد شهید شالیکار پسرمان داماد خانه شما باشد. کوثر ناراضی نبود و من هم که می‌دانستم مهدی جوان خوبی است رضایت دادم. قسمت اینگونه بود که دخترم هم در سنی ازدواج کند که خودم هم در همان سن ازدواج کرده بودم. اتفاقا دامادم هم ۱۹ ساله بود و هم سن زمان دامادی شالیکار بود. جالب است برایتان تعریف کنم وقتی فرزند آخرم را باردار بودم به کربلا رفته بودیم. همسفری‌ها که متوجه شدند فرزندم پسر است گفتند: نامش را ابوالفضل بگذار اما من دوست داشتم بگذارم مهدی و این اسم را خیلی دوست داشتم. پسر اولم به خواست همسرم نام عموی شهیدش را گرفت و دوست داشتم نام این پسرم مهدی باشد. خلاصه زیر بار پیشنهاد همسفری‌ها نرفتم تا اینکه برگشتیم و زمان دنیا آمدن فرزندم آقا محمد گفت: خانم! میشه اسم پسرمان را بگذاریم ابوالفضل؟ من هم که الویت همه کارها و تصمیم‌هایم، همسرم بود با کمال میل پذیرفتم و گفتم: چرا نمی‌شود آقا. چند سال گذشت و خدا دامادی قسمتم کرد به نام مهدی و حالا او هم پسر سومم هست. گاهی به خودم می‌گویم ببین خدا چه لطفی دارد. ادامه دارد .....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حاج قاسم گفت: روی آمدن به مازندران را ندارم بعد از شهادت همسرم، همراه تعدادی دیگر از خانواده شهدای مدافع حرم به تهران دعوت شدیم تا در مراسم بزرگداشتی که برای شهدایمان گرفته بودند، شرکت کنیم. فضا طوری بود که حس کردیم ممکن است حاج قاسم برای سخنرانی بیاید اما از هر که پرسیدیم اظهار بی‌اطلاعی می‌کرد. کتابی از زندگی همسرم چاپ شده بود به نام خداحافظ دنیا و کوثر یک نسخه آورده بود تا اگر سردار سلیمانی را دید به او بدهد تا برایش امضا کند. مراسم تازه در سالن اجتماعات هتل استقلال آغاز شده بود که متوجه شدیم مردی وارد شد و حدود ۵۰ نفر از فرزندان کوچک و بزرگ شهدا دورش را گرفته‌اند. غلغله‌ای بود. حاج قاسم بود که همراه آنها همینطور که خوش و بش می‌کردند رفت بالای سن و سخنرانی کرد. خانواده شهدا از او درخواست کردند که لحظاتی از نزدیک با او گفت‌و‌گو کنند اما حاج قاسم گفت: باید برای کاری زودتر برود، قول داد به مازندران بیاید و خانواده شهدای خان‌طومان را ببیند. اما این را هم گفت که تا پیکر شهدا بر نگردد روی آمدن و دیدار با خانواده‌ها را ندارد. تعدادی از رزمندگان مدافع حرم لشکر ۲۵ کربلای مازندران اردیبهشت سال ۹۵ در منطقه خان طومان سوریه مورد هدف تروریست‌ها قرار گرفته بودند و به علت وضعیت ایجاد شده امکان بازگشت پیکرها نبوده و برخی از خانواده‌ها چشم انتظار پیکر شهیدشان بودند. البته سردار سلیمانی وقتی آمد مازندران هنوز همه پیکرها تفحص نشده بود و قول داد که حتما بر می‌گردند. همین‌طور هم شد و الان که اولین سالگرد حاج قاسم را می‌گذرانیم تنها پیکر شهید رحیم کابلی از آن شهدا برنگشته و بقیه در تفحص پیکرهایشان کشف شد و به آغوش خانواده‌ها برگشتند. کوثر هم به علت کمبود وقت نتوانست کتاب پدرش را به دست سردار سلیمانی برساند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تعجب حاج قاسم از زندگی دخترم یک سال و نیم از آن دیدار گذشت تا اینکه یک روز از سپاه مازندران تماس گرفتند و گفتند: دعوتید به مصلای آمل برای مراسم شهدا. گفتند: حاج قاسم با خانواده‌ها هم دیدار می‌کند. پسرم با همسرش زودتر از ما رفته بودند. من و دخترم و فرزندش هم با هم رفتیم. قبل از اینکه برویم داخل از چند گیت بازرسی ردمان کردند. من هم که نوه‌ام را بغلم کرده بودم، کلافه و خسته شدم. جلوی در سالنی که قرار بود دیدارها انجام شود رسیدیم و من با ناراحتی در زدم و گفتم: در را باز کنید خسته شدیم. وقتی در را باز کردند دوباره شروع کردم به غر زدن که، ای بابا حتماً باید هفت خان رستم را رد کنیم تا اجازه دهید بیاییم داخل؟ غافل از اینکه سردار سلیمانی کمی آن طرف تر نشسته است. واقعاً کلافه بودم. تعدادی از نیروهای سپاه آمدند و گفتند: حاج خانم خواهش می‌کنیم تحمل کنید، آبروی ما جلو حاج قاسم می‌رود. در همین حین سردار سلیمانی مرا می‌بیند و صدای مرا هم می‌شنود. دیدم حاجی از جایش بلند شد و آمد سمت من.گفت: دخترم چه شده؟ وقتی حاج قاسم را دیدم، خودم را جمع‌وجور کردم و گفتم: چیزی نشده بچه بغلم هست، خسته شدم. حاج قاسم بچه را از آغوش من گرفت و گفت: بنشینید اینجا. ما اولین خانواده شهید مدافع حرم بودیم که وارد سالن شدیم. پیش از ما دو خانواده از شهدای دفاع مقدس حضور داشتند. حاج قاسم نشست کنار ما و شروع کرد با دخترم کوثر صحبت کردن. کوثر انگار با دیدن سردار سلیمانی یاد پدرش افتاده بود، همینطور اشک می‌ریخت و نمی توانست خودش را کنترل کند. حاجی از او پرسید: دخترم حالت چطور است؟ خوبی؟ چه کار می‌کنی؟ دخترم خندید و گفت: هیچی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا