صفحه /۲
🔴 بررسی انواع استعدادها برای مرگ
🔺اولین مرتبه استعدادبرای مرگ "استعدادمعرفتی" است.
انسان بایددائماًدرتلاش باشد برای رسیدن به نور "یقین و شرح صدر " .
همه نورانیت و استفاده از رحمت الهی در جهان پس از مرگ به شرح صدر و رسیدن به مقام یقین است که در آیه ذیل آمده است؛
أَفَمَنْ شَرَحَ اللهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلى نُورٍ مِنْ ربه..
..كسى كه خدا سينهاش را براى اسلام گشاده است و بر فرازى از نور الهى قرار گرفته..[زمر /۲۳]
روایتی از پیامبررحمت (ص) در تفسیر این آیه رسیده که مرتبط با بحث "استعداد موت" است .
از پیامبر (ص) راجع به "نور وشرح صدر" سوال شد که :
«ای رسول خدا (ص) آیا برای این نور نشانهای هست»؟ فرمود: «آری! دوری از سرای فریبنده و برگشت بهسوی خانهی جاویدان و مهیّاشدن برای مردن پیش از آنکه از دست رود، پس هرکس در دنیا پارسا شود آرزویش کوتاه میشود و دنیا را برای دنیاطلبان وامیگذارد ؛ -
فَمَنْ شَرَحَ اللهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلی نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَإِنَّ النُّورَ إِذَا وَقَعَ فِی الْقَلْبِ انْشَرَحَ وَ انْفَسَحَ فَقِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ (ص) فَهَلْ لِذَلِکَ مِنْ عَلَامَهًٍْ قَالَ نَعَمْ التَّجَافِی عَنْ دَارِ الْغُرُورِ وَ الْإِنَابَهًُْ إِلَی دَارِ الْخُلُودِ وَ الِاسْتِعْدَادُ لِلْمَوْتِ قَبْلَ نُزُولِ الْفَوْتِ فَمَنْ زَهِدَ فِی الدُّنْیَا قَصُرَ أَمَلُهُ فِیهَا وَ تَرَکَهَا لِأَهْلِهَا.»[روضهًْ الواعظین، ج۲، ص۴۴۸]
✅ امام محمدغزالی تصریح میکند که همه افراد نسبت به مرگ در یک رتبه و درجه از استعداد و آمادگی نیستند و هر کسی که در ایمان و یقین بخدا قوی تر باشد استعداد بهتری برای مواجه با مرگ داراست ؛ - تفاوت الخلق فی الاستعدادات للموت بحسب تفاوت الیقین. [احیاء العلوم ۱/ ۱۲۵]
✅ یکی از مهترین عالمان اخلاقی در جهان اسلام شخصیتی است بنام "ابوطالب مکی" است . ایشان در رابطه استعداد و آمادگی معنوی نسبت به سفر آخرت مینویسد : " زهد و بی رغبتی به چرب و شیرین دنیا و نیز تمام توجه به اینکه تمام ساعات را در خدمت دستورات مولای هستی یعنی حضرت حق تعالی قرار دادن معنای واقعی دستیابی به استعداد برای مرگ است ؛ - الزهد فی الدنیا ، والاقبال علی خدمه المولی و حسن التوفیق.[قوت القلوب؛۱/ ۲۶۷]
✅ جناب فخررازی نیز از عالمانی است که در معنای "استعداد مرگ"تلاش داشته و درتفسیرش چنین گوید : آمادگی برای سفر مرگ و برزخ دارای دو حقیقت است اول آن است که آدمی از دنیا نفرت داشته باشد و دوم آنکه که نسبت به امور آخرت رغبت داشته باشد ؛ -
الاستعداد للموت قبل نزول الموت فهو مشتمل علی الامرین اعنی النفره عن الدنیا و الرغبه فی الاخره[مفاتح الغیب ۱۳/ ۱۴۱]
🔺 دومین مرتبه استعداد برای جهان پس از مرگ ، "استعداد فقهی" است.
و غرض از آمادگی فقهی ؛ داشتن "وصیت نامه" است.
✅مهم ؛ توجه آدمی است به بدهکاری و دیونی است که بر عُهده دارد که باید وصیت کند تا به صاحبان آن برگردانده شود. و این بخش از اصل مال میت برداشته میشود.
و بعد ؛ وصیت های دیگر است.
✅طبق احکام الهیه و شریعت محمدیه (ص) ثلث از کل اموال میت ، مال اوست ومیتواند با اختیار و انتخاب خود برای آن بخش از دارایی اش ، پس مرگ وصیت کند .
واجبات از دست رفته مانند نماز و روزه وحج میتواند مورد وصیت باشد.
و در رتبه بعد ؛ مستحبات است که میتواند مورد وصیت از ثلث مال باشد مانند زیارت ائمه و انفاق و صدقات و توجه به کسانی که در مدت حیات و یا بیماری یار آدمی بوده اند.
✅توجه شود؛ شریعت محمدیه (ص) اصرارِ دارد که تقسیم ارث بین ورثه و خصوصا نسبت به فرزندان ، طبق موازین شرع مقدس تنظیم گردد .
اگر وصیتی خارج از چهارچوب فقهی نسبت به برخی فرزندان شود ، وصیت باطل ، و قهراً باعث دلخوری درمیان عزیزان آن وصیت کننده خواهد شد .
ادامه دارد...
🔷موضوع این قسمت : تردید فرشتگان از قبض روح مومن (حدیث تردّد)
به نام خدای مهربان
🔷 قابض ارواح کیست ؟
مسئولیت "اماته" یعنی میراندن توسط فرشته خدا "عزرائیل" انجام میشود، عزائیل واژه عبری است و به معنای "یارخدا" است.
در آیات قرآن هم قبض روح به خدا استناد داده شده و هم به فرشته مرگ یعنی عزراییل . چگونه میتوان به یک جمع در این دو گفتار رسید ؟
در این مورد دو توجیه مطرح است ؛
✅توجیه اول این است که همه امور جهان هستی بدست خدا اما بوسیله فرشتگان انجام میشود . در نتیجه قابض ارواح خداست اما این ماموریت به وسیله فرشته خدا انجام میپذبرد.
✅توجیه دیگر؛ این است که گفته شود:
"انسان ها در بُعد سعادت و شقاوت سه گروه هستند ؛
🔺گروه اول ؛ عده ای بی ایمانند که قبض روح این ها در لحظه مرگ توسط فرشتگان و ملائکه عذاب است که آنان را میزنند و روح شان را قبض میکنند؛
«اِنَّ الَّذِینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ ظالِمِی اَنْفُسِهِمْ؛ = کسانی که فرشتگان (قبض ارواح)، روح آنها را گرفتند در حالی که به خویشتن ستم کرده بودند...». (نساء/۹۷)
«وَ لَوْ تَری اِذْ یَتَوَفَّی الَّذِینَ کَفَرُوا الْمَلائِکَةُ یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ اَدْبارَهُمْ وَ ذُوقُوا عَذابَ الْحَرِیقِ؛ = و اگر ببینی کافران را هنگامی که فرشتگان ، جانشان را میگیرند و بر صورت و پشت آنها میزنند وگویند: بچشید عذاب سوزنده را !».(انفال/۵۰)
🔺گروه دوم افراد متوسط الایمان هستند که خود مللک الموت قابض روح اینان است.
عزرائیل، فرشتهای ویژه، برای قبض روح انسانهاست.
«قُلْ یَتَوَفَّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ...؛ = بگو: «فرشته مرگ که بر شما مامور شده، شما را میگیرد؛ سپس شما را بسوی پروردگارتان باز میگردانند.»(سجده/۱۱)
🔺وگروه سوم افرادی هستند در سطح بسیاربالائی ازایمان و عمل صالح هستند که خود خدا قابض روح آنان است .
«اللَّهُ یَتَوَفَّی الْاَنْفُسَ حِینَ مَوْتِها...؛ = خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض میکند،...».(زمر/۴۹)
خلاصه همه چیز بدست خداست ؛
ازامام صادق (ع) درباره آیه «اللّه یتوفّی الانفس حین موتها» سؤال شد، حضرت فرمود: خداوند برای ملکالموت دستیارانی از ملائکه قرار داده که ارواح را قبض میکنند، و ملکالموت ارواح را دریافت میکند و به همراه ارواحی که خودش قبض نموده به خداوند تحویل میدهد.(من لایحضر ج۱/ص۱۳۶)
✅نکته ای معرفتی از جناب عطار نقل شده که وقتی عزراییل برای قبض روح حضرت ابراهیم آمد و عرضه داشت برای قبض روح آمده ام ، ابراهیم (ع) به ایشان فرمود : جانم مال خداست را به شما نمیدهم ، واگر خدایم امرکند، میدهم.
البته این مقام ، معرفتی دیگر است که باید در بحث "ولایت انسان کامل بر فرشتگان" مطرح شود.
🔷تردید نسبت به قبض روح مومنان
نکته مهمی که در روایات متعدد شیعه و سنی آمده این است که خداوندمتعال میفرماید ؛ از قبض عبد مومنم کراهت دارم..
اول متن حدیث را ملاحظه کنید و بعد به شرح بپردازیم؛
ابو حمزه ثمالی گویدازامام صادق(ع) شنیدم که فرمود :
"خدای متعال میفرماید: من در هیچ کاری تردّد ندارم به مانند تردّد درباره بنده مؤمنم که ملاقات او را خواهم و او از مرگ بدش آید، و من آن را از او دور میکنم، .. = یقول ُ الله عزَّ و جلَّ: "ما تردَّدْ تُ فی شیءٍ اَنا فاعِلهُ کَتَردُدی علی المؤمن لِاَنّی اُحِبّ لقائهُ و یَکْرهُ الموتَ فَاُزْویه .." (المحاسن، ۱۵۹/۱)
جالب این است که مفاد این حدیث در دعای طول عمر آمده که شیخ طوسی بر استحباب خواندن آن بعد از نماز تصریح دارد:
"اللهم اِنّ رسولک الصادق المصدّق صلواتک علیه و آله قال اِنّک قُلتُ ما تردّدت ُ فی شیئ انا فاعِلُه کتردّدُ فی قبضِ روحِ عبدیَ المؤمن یَکرهُ الموت و اُکره مُسائَتَهُ." (مصباح المتهجدشیخ طوسی)
🔷معنای حدیث "تردد"
آنچه در شرح این حدیث که معروف به حدیث "تردد" است میتوانم به صورت کوتاه عرضه بدارم این است که "تردید و تردد و دو دلی" از ساحت قدس خدای متعال دور است ، او هر گونه جهل و نقص و مانند آن دور است که باعث تحیر و تردد شود.
پس این حالت "تردد" در قبض روح مومن یا معنای کنایی و اشاری دارد و یا مربوط به حال فرشتگان در مواجه ی با مومن در قبض روح اوست.
چون مومن تمایل به انصراف از این نشائه ندارد و حب بقاء و بودن در اوست و لذا کراهت از مرگ دارد .
واین کراهت مومن موجب تردید فرشتگان رحمت الهی که در واقع مظاهر رحمت الهیه هستند ، میشود چرا که از ذره ای نگرانی مومن دلخوش نیستند. بله ؛ در اینجاست که طبق روایات ما ؛ فرشتگان قبض روح مومن که فرشتگان رحمت هستند، صحنه هایی از عالَم غیب و جنت و بهشت و ملاقات با حق تعالی را نمایان میکنند و در نتیجه آن مومن محتضر ، مشتاق به رفتن میشود.
ادامه مقاله 👇👇
صفحه /۲ از مقاله گذری به عالَم برزخ
🔷 سخنان برزگان در شرح حدیث "تردد"
برای اهل تحقیق و مطالعه گوشه ای از شرح برخی از عارفان و حکیمان در مورد این حدیث را تقدیم دارم، البته به جهت اختصار و تسریع در فهم ، خروجی فرمایشات این اعاظم را می آوردم ؛
✅ شیخ ابن عربی در کتاب فصوص الحکم در فص محمدیه(ص) گوید:
خداوند نسبت به مومن مشتاق است تا او را به عنوان مظهر خویش رویت کند و این رویت با ارتفاع حجاب میسر است و ارتفاع حجاب در حال مرگ بسیار شفاف پیش می آید ، چرا که مومن حجاب تن را رها کرده است. و این مقام؛ مقام لقاء الله است . این توضیح اشتیاق خدای مهربان نسبت به مومن است.
و این بزرگ مرد علم و شهود در کتاب فتوحات گوید :
این "تردد" و به تعبیری دو دلی نشان از "تجددامثال" است که این خود یکی از مراحل برای ظهور و تکمیل نفوس آدمیان است که خداوند متعال کرامت میفرماید .
✅شیخ الاسلام جناب شیخ بهائی در کتاب اربعین گوید:
خداوند سبحان در وقت احتضار مؤمن، محبت و عنایت دارد و به او بشارت بهشت میدهد تا کراهت موت را از او زایل سازد و شوق او به مرگ رافراهم آورد تا ناراحتی او کم شده و به مرگ راضی و راغب گردد و پیوسته خداوند چیزی را که مورد رغبت اوست ظاهر میکند، تا این مسئله مرگ برای او کاملا مورد قبول قرار گیرد.
✅میرداماد در کتاب قبسات گوید:
"تردّد" به سبب تعارض داعی مرجح در طرفین است، به این معنا که قبض روح مؤمن، خیر است و کراهت او از مرگ، شرّ است. و در واقع خیر بودن ، فاعل را به انجام فعل دعوت میکند و شر بودنش او را به ترک فعل وادار میکند.
در این صورت انجام فعل میان دو طرف خیرّیت بالذات و شرّیت بالعرض است و خیریّت انتخاب میشود.
✅صدرالمتالهین جناب ملاصدرا ؛ در دو کتاب اسفار جلد ششم و الشواهدالربوبیه گوید:
"تردّد" ، را مربوط به ملائکه و به معنای "دو دلی" دانسته اما "دو دلی" به معنا و مفهموم مناسب با جهان فرشتگان.
و ایشان از سوی دیگر برای اساس مبنای متین اش در فلسفه صدرایی "حکمت متعالیه" ؛ نفس آدمی را مانند همه ذرات عالَم هستی در حرکت جوهری میداند ، و این تردد در لحظه احتضار از سنخ حرکت جوهری و تکمیل نفوس است که نفس آدمی با آن "تردد فرشتگان" به کمال میرسد و اموری برای او منکشف میشود.
و ایشان نیز در جلد اول تفسیر قرآن اش گوید : این حدیث "تردد" کنایه از اظهار رحمت الهیه نسبت به بندگان است که گرچه بنده به مرگ خوشایند نیست اما او را آماده نیل به آن مقام میکند. مانند پدری که مصلحت فرزند را میداند در عین اینکه چه بسا فرزندش به آن تدبیر پدر راضی نباشد اما پدر بالاخره او را متوجه آن مصلحت میکند.
✅ جناب فیض کاشانی در سه کتاب ؛وافی و محجه البیضاء و علم الیقین گوید :
حدیث "تردد" اشارت به سبق اراده و مقدرات خدا بر هرچیزی دارد.
✅امام خمینی در کتاب شرح چهل حدیث گوید:
این تردد ، تردد ملائکه است که خدا به خود نسبت داده است . ملائکه الله از طرفی مقام و نعمت های آماده شده برای این مومن در بهشت را میبینند و از طرفی کراهت او از مرگ را میبینند.
ادامه دارد..
🔷هیچ فکر کرده ایم چرا "خوبان" در دنیا راحتند ؟
🟢پاسخ این است که چون "زندگیِ بهشتی" دارند و غوطه ور در زیبایی های مادی و معنوی زندگی هستند .
"بهشت" ، یعنی ؛ آیات ۵۵ تا ۵۸ سوره یس که در تصویر ملاحظه میکنید .
"زندگیِ بهشتی" از آنِ کسانی است که مفاد این آیات را در دنیای خود پیاده کرده اند.
یعنی چنین اند ؛
۱) در تمام ساعات ؛ مشغولیت شان به امور "مثبت" است ، و تریدی نیست هر مثبتی تاثیر مثبت دارد و برای آدمی بهشت درست میکند.
۲) با همسر خود در اوج اخلاق و مهربانی اند ، در نتیجه همواره حس میکنند بر "تخت عشق و صفا" تکیه زده اند و لذت میبرند.
۳) در امور مادی زندگی چون "اهل قناعت" هستند و دارای روحیه بی توقعی هستند ، در نتیجه حس میکنند به "خوبی ها" رسیده اند و به آن مشغول اند.
۴) از همه مهمتر ؛ همواره با گوش جان خود "سلام" خدا را میشنوند..
بیاییم ؛ امروزمان را ، "زندگی بهشتی" را تجربه کنیم .
هوالودود
🔶موضوع: اهمیت حُسن خُلق در برزخ
به نام خدا
🟢حُسن خلق در برزخ وجهان آخرت
تاثیرات حسن خلق بر آخرتِ آدمی یعنی بربرزخ وقیامت شگفت آور است که برخی آنها چنین است ؛
✅ ۱)موجب نیل به درجات عالی میشود؛
پیامبر اكرم(ص) فرمود:
«به درستی كه بنده در سایه خوش خلقی به درجات بزرگ و مقامات والایی در آخرت میرسدگرچه عبادتش ضعیف باشد؛ = اِنَّ الْعَبْدَ لَیَبْلُغُ بِحُسْنِ خُلْقِهِ عَظیمَ دَرجاتِ الاخِرَهِ وَ اَشْرَفَ الْمَنازِلِ وَ اِنَّهُ ضَعیفُ الْعِبادَهِ»[بحار۳۰۶/۵]
✅ ۲) عنوان برجسته نامه عمل است؛
حضرت علی(ع) فرمود:
«عنوانُ صحیفةُ المؤمن حسنُ خُلقه؛ = سرلوحه نامه عمل انسان با ایمان حسن خلق او است».[بحار،۳۹۲/۶]
عنوان نامه اعمال، بیانگر مهم ترین اعمال نیکی است که قبل از هر چیز نظرها را به خودجلب میکند.
✅ ۳) حساب و کتاب آدمی را سهل میكند؛
امام علی(ع) میفرماید:
«اخلاق را نیكو كن تا خداوند حسابت را آسان كند ؛ = حَسَّنْ خُلْقَكَ یُخَفِّفِ اللهُ حِسابَكَ»[بحار،۱۵۲/۷۷]
✅ ۴ ) سنگین ترین ها در میزان الهی است ؛
امام رضا بوسیله پدراتش از رسول الله (ص) فرمود: « در میزان اعمال قیامت، هیچ چیزی سنگین تر ازخلق نیکو نیست ؛ = ما مِنْ شَیْ ءٍ اَثْقَلَ فِی الْمیزانِ مِنْ حُسْنِ الْخُلُقِ.»[عیون ۳۸/۲]
✅ ۵ ) آمرزش گناهان را در پی دارد؛
امام صادق (ع) فرمود:
« اِنَّ الْخُلْقَ الْحَسَنَ یُمیثُ الْخَطیئَهَ كَما تُمیثُ الشَّمْسُ الْجَلیدَ ؛ = خوش اخلاقی لغزشها را ذوب میكند همان گونه كه آفتاب یخ را آب میکند.[بحار؛۲۹۶/۱۶]
✅ ۶) ورود به بهشت را به انسان هدیه میکند؛
رسول خدا (ص) فرمود:
«بیشترین امتیازی كه امت من به سبب داشتن آن به بهشت میرود، تقوای الهی و خوش خلقی است ؛ = اَكْثَرُ ما تَلْجُ بِهِ اُمَّتیَ الْجَنَّهَ تُقْوی اللهِ وَ حُسْنُ الْخُلْقِ.» [اصول كافی،۶۶۳/۲]
🟢 چیستی حُسن خُلق
حُسن خُلق ویاخوش اخلاقی؛ نرمخوئی وخوشسخنی وگشادهروئی است.
🔸امام صادق(ع)؛"حُسن اخلاق رابه نرم خوئی ومهربانی، گفتارمودبانه و خوشرویی تعریف فرمود = تُلیّن جانبک و تُطیب کلامک و تلقی اخاک ببشرٍ حَسن."[معاني الاخبار/۲۵۳]
🔸ازعالمانِ طراز اول درتبیین اخلاق؛ مرحوم محقق نراقی است، ایشان در جامع السعادت معتقد است مراداز "حُسن خلق" درروایات، به معنای خوش اخلاقی است ونه بمعنای جامع بودن کمالات اخلاقی.
🟢اهمیت حُسن خُلق
حُسن خلق؛ تجلی گاه وبلکه سازنده هویت هویت آدمی وهویت دینی است.
🔸این ادعا رامیتوان از بیان رسول خدا (ص) دریافت نمود که پیامبر رحمت وکرامت فرمود:
«الْاسْلامُ حُسْنُ الْخُلْقِ؛ - اسلام همان خوش رویی است».[كنز العمّال۱۷/۳]
پس چکیده وعصاره همه ی آموزه های اسلام؛ "حسن خلق" است.
🟢 سه نکته مهم و عمیق اخلاقی و عرفانی از سه عارف بزرگ
🔻حکیم ملاصدرا ، توصیه می کند که آدمی باید روی تقویت زیبایی های اخلاق خودتلاش کند و خود راملتزم و متعهد به حسن خلق کند. و سپس این حدیث را که از امیرالمومنین (ع) نقل میکند ؛
" رفتارشما به شما بازمیگردد، خود را به رفتار اخلاقی در آرید و به آن پای بند باشید که فردا با شما آن میکنند که شما با مردمان کردید = انما هی اعمالکم ترد الیکم فالتزموا مکارم الاخلاق هو غدا یعامکم بما عامتم به عباده ."
[شواهدربوبیه/۳۶۷]
🔻امام خمینی میگوید:
"درتمام مراحل برزخ وقیامت ، محتاج معارف حقه الهیه واخلاق حسنه واعمال صالحه هستیم."
پس کار آمدی "حُسن خلق" تنها برای ورود مسرورانه به برزخ نیست ، بلکه حسن خُلق در قدم به قدم سیر در مراحل برزخی و عوالم قیامت سهم تعیین کننده دارد.
🔻شیخ بزرگوارما در معارف الهیه علامه حسن زاده آملی در نکته ۴۷۸ از کتاب پر ارزش "هزارویک نکته" نوشته است ؛
"هریک از اخلاق فاسده شاخه ای از درخت دوزخ است و اتصال به آن انسان را به دوزخ می کشاند ! و اگر اخلاق فاسد در ذات انسان فرو رود ، ذات انسان شاخه ای از دوزخ میشود. همین معنا در حدیث منقول در امالی شیخ طوسی از رسول الله (ص) تبیین شده که آن حضرت فرمود :
"سخاوت درختى است در بهشت،پس هر كس داراى سخاوت شود به يكى از شاخههاى آن چنگ زده است،و اين شاخه او را رها نمىكند،تا او را وارد بهشت سازد،و حرص و آز نيز درختى است از آتش،هر كس آزمند باشد به شاخهاى از آن چنگ زده است،تا اينكه وارد آتش جهنم شود . = السخاء شجره فی الجنه فمن کان سخیا اخذ بغصن منها.."
🔸نکته مهم علمی این است که فقط نماز وروزه وخیرات ویا رفتارمنفی مجسم نمیشود،بلکه اخلاق ما هم مجسم میشود و"تجسم اخلاق" فرا از تجسم اعمال است.
غرض اینکه؛اخلاق مثبت، مانند؛ خوشرویی،ادب، محبت،صبر، آرامش،سخاء، و همه آنچه که ضد این اوصاف مثبت است تجسم عینی پیدا میکندوباماعجین میشود. عارفان ازآن به "بهشت ویاجهنم اخلاق" نام میبرند.
🔷 مسلمان مُردن !
به نام خدا
✅ بر اساس آموزه های قرآن انسان باید به اصول دین اسلام معتقد و باور داشته باشد و آن اعتقادات حق و درست را با خود به جهان ابدی ببرد.
این با "خود بردن" در خور توضیح است.
✅ هر انسانی فطرتاً دوست دارد همواره زنده باشد و چیزی حیات او را تهدید نکند ، در نتیجه به چگونگی و کجا و به شکل "مُردن" حساس است.
اما توجه قرآن به کجا و کی مُردن نیست بلکه توجه به حال انسان دارد که در زمان ارتحال از این نشئه ، از جهات اعتقادی و باورهای دینی چگونه باید باشد .
✅ دعای انبیاء و اولیاء شاهد بر دغدغه آنان نسبت به چگونه مُردن است که در چه باوری و در چه جایگاهی از ایمان ، این جهان را ترک میکنند ؟
اما به مُردن خود از حیث زمان و یا مکان و یا امکانات رفاهی و یا امکانات پزشکی توجه ندارند.
✅ بر اساس تعالیم آسمانی ؛ وظیفه ایمانی فقط منحصر در "مسلمان" زندگی کردن نیست ، بلکه مهم ؛ مسلمان مُردن است.
"مسلمان"در اصطلاح قرآن، تسلیم بی چون و چرا در مورد خداست که نتیجه آن توحید کامل و معرفت خالص از هر گونه شرک است که نمونه کامل آن در قرآن حضرت ابراهیم (ع) است.
✅ یوسف صدیق (ع) در اوج فرمانروایی و دسترسی به همه ی امکانات حکومتی از خدا میخواهد که "مسلمان و در حال تسلیم بخدا" بمیرد.
" أَنْتَ وَلِيِّي فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ تَوَفَّني مُسْلِماًوَأَلْحِقْني بِالصَّالِحين."(یوسف/۱۰۱)
علامه طباطبایی این درخواست مرگ در حال مسلمان بودن و تسلیم بودن را ، به "بقاء اخلاص و استمرار حالت تسلیم" در برابر پروردگار معنا نموده است. (المیزان۲۵۰/۱۱)
✅ اگر یوسف در حالیکه در مقام نبوت قرار دارد به چنین حاجت معرفتانه ای آگاهی دارد جای تعجب نیست ، اما برای این قلم بسیار شگفت آور است که ساحرانِ دربار فرعون که مشرک بودند و معجزه موسی (ع) دیدند و بعد ایمان آوردند ، چگونه در حالی که آنچنان زمانِ زیادی بر خداپرستی آنان نمی گذشت چنین حاجت عارفانه ای را مطرح کردند و از خدا خواستند ؛ مرگ ما در مسلمانی و تسلیم قرار بده ؟!
این نیست مگر نفوذ آموزه های مکتب موسوی (ع) درجان آنان که باعث چنین انقلاب روحی در آنان گشت و طبق صراحت قرآن از خدا خواستند ؛ خدایا ظرف نفسِ ما را مملو از صبر فرما و توفیق مسلمان مُردن به ما عنایت کن ؛
رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَيْنا صَبْراً وَ تَوَفَّنا مُسْلِمِينَ (اعراف/۱۲۶)
و بر این اساس باید دعای همیشگی ما چنین باشد تا در مراحل بعدی دعاهای والاتری چون ؛ وَتَوَفَّنَا مَعَ الْأَبْرَارِ (آل عمران/۱۹۳) داشته باشیم.
✅ مهم ؛ "تسلیم خدا" بودن است که از آن در قرآن به اسلام و مسلمانی نام برده شده است.
این حالت تسلیم ، به زبان و ظاهر نیست ، بلکه باید در وجود انسان و خمیره ذات آدمی پیاده شود و جای گیرد تا در مواقع حساس و پر فشار از دست نرود.
دیدن رفتن از این جهان ، و ترک مال و جاه و همسر و فرزند و .. بسیار بسیار سخت است ، و وقتی آدمی خود را در آن شرائط میبیند در صورتی با حالت تسلیم و مسلمانی جهان را بدرود میگوید که از قبل روی خود بسیار کار کرده باشد و خود را به تسلیم مقدرات پروردگار بودن آشنا و سپس عادت داده باشد .
ولی اگر ایمان ضعیف باشد و تسلیم امر پروردگار نباشد خطر "بی دینی" در لحظه مرگ میرود !
✅ راه این است که آدمی ؛ اول ، خدا را بپذیرد . بعد به او اعتقاد جدی و باور پیدا کند ، و سپس تسلیم خواسته حق تعالی باشد .
اگر مدتی بر این کمالات در جان خود کار کند و ریاضت کشد ، ایمان ، "ملکه" نفس و جان انسان می شود و در اینصورت است که در حالت "اسلام و تسلیم" خواهد مُرد.
🟢نتیجه : برای مسلمان مُردن ، مسلمان شناسنامه ای بودن معیار نیست ، چه مسلمان شناسنامه ای که لحظه ای مسلمان واقعی نبوده و نهایتا هم مسلمان نخواهد مُرد .
پس مهم این است که باید فقط و همیشه "تسلیم خدا" بود .
به این نمونه از احادیث در این موضوع نظر دقت کنید؛
پیامبر (ص) فرمود:
"کسى که در دنیا به امانتى خیانت کند و آن را به صاحبش برنگرداند و آنگاه بمیرد بر دین من نمرده است و با خدا دیدار مى کند در حالى که بر او خشمگین است = مَن خانَ أَمانَةً فِى الدُّنیا وَلَم یَرُدَّها إِلى أَهلِها ثُمَّ أَدرَکَهُ المَوتُ ماتَ عَلى غَیرِ مِلَّتى وَیَلقَى اللّهَ وَ هُوَ عَلَیهِ غَضبانٌ."
[جامع الاحادیث الشیعه، ج٢٣/۱۱۵۴]
🔴 "پُلِ مرگ"
"مرگ" از آن دسته از حقائق این جهان هستی است که تعریف و بلکه تشبیه آن به سادگی نیست. و چون از سنخ و واقعیات عالم دیگری است ، کسانی میتوانند آن را معنا و یا تشبیه کنند که با آن جهان مرتبط باشند و آن افراد منحصر در انبیاء و ائمه اطهار هستند که بوسیله وحی از حقایق هستی میتوانند مطلع باشند.
🟢مرگ "پُل" است
از زیباترین تشبیهات در باب مرگ ؛ تشبیه مرگ به "پل" است .
در واقع ، پل بودن مرگ تشبیه هم نیست بلکه بیان ماهیت مرگ است که از امام حسین (ع) در یک بیان نورانی ؛ مطرح شده است.
تعبیرحضرت حسین(ع)در بحبوحه روز سخت عاشورا این است : «صَبْراً بَنِي الْكِرَامِ فَمَا الْمَوْتُ إِلَّا قَنْطَرَةٌ»
تعبیر استادمان حضرت آیت الله جوادی آملی در درس این بود که ؛ اين بيان امام حسین (ع) که مرگ پل است حرفی است که قبلا نبوده و از زبان ایشان به ما رسیده است.این حرف آن چنان جذاب و پر معنا است که "بوسيدنی" است.
🔻نکات ظریفی در این بیان حضرت امام حسین (ع) نهفته است که تقدیم میدارم ؛
✅ همانطوریکه انسان برای گذر پا روی پل میگذارد، پا روی مرگ ميگذاريد و از آن عبور میکند و بعد از مرگ دیگر مرگی نخواهید دید. چون پل مرگ مانند هر پل دیگری ، زير پای قرار میگیرد.
✅پایان این پل ورود به جایگاه و یا مسیر متفاوتی است و انسان بعنوان رونده روی این پل به جایگاه جدیدی وارد میشود. که اگر چه مغایرت با مسیر قبل از پل ندارد چون همه اش مسیر سیر و حرکت است ، اما میتواند با شرائط قبل پل متفاوت باشد و آن ورود به آخرت است.
امیرالمؤمنین فرمود:
"هر خانه و سرائی درِ ورودی دارد، درِ ورودی آخرت، مرگ است. لِكُلِّ دارٍ بابٌ وَ بابُ الآخرةِ اَلمَوتُ." (شرح نهج البلاغه؛ ۳۴۵/۲۰)
✅ روشن است پل در جایی نصب میشود که زیر آن رود و یا دره ای باشد .
آدمی وقتی مرگ سراغ او آمد ، روی پل رفته و در نتیجه از دنیا که محل گذر قبل از پل بوده جدا شده است . در این حالت دو راه بیشتر ندارد ؛ یا ادامه حرکت و یا سقوط به زیر پل .
رونده روی پل مرگ ، چه ادامه حرکت دهد و چه سقوط کند ، هر دو صورت در فضا و عالَمی بنام "برزخ" وارد شده است.
در صورت سقوط به زیر پل ؛ ورود به دره و یا چاله است ، و صورت در ادامه حرکت به آن سوی پل ؛ ورود به گلستانی از گلستان های بهشت است .
این معنای دقیق از فرمایش حضرت رسول (ص) قابل استفاده است که فرمود :
"اِنَّ القَبرَ رَوضَةٌ مِن رِیاضِ الجَنَّةِ اَو حُفرَةٌ مِن حُفَرِ النّیرانِ؛ = قبر، باغی از بوستانهای بهشت است، یا حفره و گودالی از گودالهای جهنم."
✅ آنچه ما از مرگ میبینیم این است که انسانی در چاله ای در گورستان دفن میشود. اما این واقعیت مرگ نیست چون مرگ چاله قبرستان نیست، بلکه چون پل است یا به گلستان برزخی منتهی میشود و یا به چاله برزخی جهنم !
راز مطلب در اینجاست که انسانيت انسان از عالَم دیگری است و ماده و مادی نیست تا در اين چاله ی قبرستانی وارد شود.
بله ؛ چاله برزخی حقیقتی دیگر است که در تعبیر پیامبر (ص) به عنوان "حفره" آمده است که اشاره به جهنم برزخی دارد و ارتباطی با قبر ظاهری در قبرستان ندارد.
✅ مرگ پل است و هر پُلی برای دوری از هر گونه سقوطی باید استحکام داشته باشد و استحکام در صورتی است که با ابزار و مصالح درجه یک بوسیله یک شخص کاردان ساخته شده باشد.
استحکام این پل ، به باورهای درست و حق ، و اخلاق و نیز به عمل صالح است. کسانیکه از اعتقادات حق در توحیدو معاد و نیز در نبوت و امامت بهرمند باشند و زندگی شان بر اساس اخلاق و رفتار نیکو ترسیم شده باشد ، پلِ مرگ را با استحکام ساخته اند. در قرآن به استحکام در اعتقاد و اخلاق و عمل ، تعبیر "قول الثابت" شده است؛
يُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ
خداوند کسانى را که ایمان آوردند، به سبب گفتار و اعتقاد استوار در این جهان و در سراى دیگر، ثابت قدم مىدارد.(ابراهیم/۲۷)
براءبنعازب گوید پیامبر (ص) در مورد آیه: یُثَبِّتُ اللهُ الَّذِینَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِی الحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَةِ؛ [ که سخن از ثبات قدم و استواری عقیده است] فرمود: هنگام سؤال از اموات در عالم قبر است. (الأمالی للطوسی، ص۳۷۷)
اما در صورت گرایش به باورهای غلط و رفتار خارج از اخلاق ، پلِ مرگ لرزان خواهد بود و رونده روی آن را به سقوط می کشاند و زیر پل مرگ هم روشن شد که چیزی غیر از گودال جهنم نیست.
ادامه در صفحه بعد 👇