eitaa logo
زندگی شیرین با شهدا
256 دنبال‌کننده
15.8هزار عکس
8.4هزار ویدیو
1.6هزار فایل
یک حس ناب ... فرهنگ و کار فرهنگی در کلام امام خامنه‌ای عشق ،امید ، زندگی ،شهادت، رشادت .... و رسیدن به آرامشی شیرین مهمان ما در کانال ... زندگی شیرین با شهدا باشید🍁 @zendekisherinbashohada1396
مشاهده در ایتا
دانلود
و گفت: «بمونه اون طرف.» منظورش را درست نفهمیدم و خیال کردم منظورش آن طرف آب است. بعد رو کرد به طرف من و گفت بیا دیده بوسی(خداحافظی) کنیم. با خودم گفتم که راست می‌گوید معلوم نیست تا چند لحظه دیگر چه کسی می‌ماند و چه کسی می‌رود 🌹🌹🌹🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ادامه روایت خاطرات عملیات کربلا 5 انشاالله فردا شب شهدارا باصلوات یادکنید: سرزمین کربلای ۵ قطعه ایی از بهشت است پایان قسمت بيست هفتم 🌴🌴🌴🌴
 🌷🌸مهمان معنوی امشب🌷🌸     ،بیایید  با ذکر صلواتی برای شادی تمام شهدا 🌸🌷مخصوصا این شهید بزرگوار ، به آنها متوسل بشویم 🌹🌸هر شب به نیت یک شهید 🌸🌹 اللهم صلی علی محمد ⚘وال محمد و عجل فرجهم🌷🍃 🌴🌴🌴🌴
آدمهای منفی‌باف و بدگمان که دائماً به دیگران سوءظن دارند؛ ابزار دست شیطانند و علت پراکندگی جمع‌ها! این قلب‌ها هرگز توان نیتهای بزرگ و پاک را ندارند و از استجابت نیز بسیار دورند! 🎞 استاد محمد شجاعی
انسان شناسی ۳۶۰.mp3
11.44M
۳۶۰ | ✘ خیلی وقتها ما فکر می‌کنیم بقیه بدن! دارن اشتباه میرن، دارن به ما خیانت می‌کنن، دارن به ما ظلم میکنن! اما واقعیت اینه ما آدم بیماری هستیم! چجوری اینو تشخیص بدیم؟ منبع : کارگاه انسان شناسی پیشرفته 🎞 استاد محمد شجاعی
10.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ چفیه فلسطینی شده نمادی برای همبستگی و پیدا کردن فطرت های بیدار در امریکا و سایر کشورهای دنیا ✍زیرنویس اختصاصی
: کفش‌هایمان را دربیاوریم! فاخلع نعلیک، إنّکَ بالواد المقدّس طویٰ.... ✍️ آمده بود دم در، می‌خواست با بچه‌ها برود اردوی جهادی برای بسته‌بندی و توزیع پک‌های معیشتی برای خانواده‌های کم‌درآمد. • من برای بدرقه‌ی یک مهمان از اتاق بیرون رفتم که چشمانم به چشمانش افتاد! دو سه ماهی بود که ندیده بودمش! دلم برایش تنگ شده بود! گفتم : از این طرفها آقاجان؟ ذکر خیرتان زیاد بود. گفت : حلالم کنید، می‌شود بیایم داخل ؟ گفتم بفرمایید و با من به اتاق جلسات وارد شد. • تا آمدم حال و احوال کنم، بی‌مقدمه گفت؛ من مامور شیطان شده بودم و نمی‌دانستم. دیدم کوهی حرف دارد، هیچ نگفتم و آرام به صندلی تکیه دادم و گذاشتم که ببارد! • گفت : بعد از سالها همکاری جهادی و حضور در جمع عاشقانه و صمیمی بچه‌ها و نوش کردن محبتهای بسیار از این جمع، خدا از من هم امتحان وفاداری و استقامت گرفت! یکی پیدا شد که اتفاقا از قبل می‌شناختمش! و با تکیه بر این آشنایی و اعتماد شروع کرد یکی یکی دانه‌های شک و تردید را در دلم کاشت! برای هر چیز مثبتی که برای من اینجا مایه‌ی دلگرمی و آرامش بود یک تحلیل منفی داشت تا ذهن و قلبم را نسبت به آن بدبین و آلوده کند! و بعد از این موفقیت از من خواست تا این شبهات و آلودگی‌ها را در میان دیگر اعضا نیز آرام آرام نفوذ دهم.... و اینجا بود که من «بوی شیطان» را شنیدم! با خودم فکر کردم : من این را در مکتب اهل بیت علیهم‌السلام آموختم: « محال است کسی یا جایی بخواهد برای خدا و اهل بیت علیهم‌السلام قدمی بردارد و بتواند، مگر آنکه به اذن خدا باشد! و خداوند در قرآن تذکر داده که به آنچه برای خدا باشد، برکت داده و آنرا به رشد می‌رساند، و نیتها و اعمال ناپاک را در نطفه خفه خواهد کرد.» و من رشد را در سایه سادگی و مهربانی و تلاش این بچه ها شاهد بودم. این حکمت آن روز به داد من رسید و من توانستم با دست خدا از این مرداب، جانم را بالا بکشم.... او همچنان می‌گفت و حرفهایش شبیه نیزه‌های پیاپی در جان من فرو می‌رفتند! اما مکالمه ما زیاد طول نکشید و بچه‌های اردو منتظرش بودند و رفت ! ✘ برایم تجربه‌ی این حجم از «مکر» از نزدیک، آنهم برای جمع جوان نوپایی که سعی کرده بودند روی پای امامشان بایستند و قد بلند کنند، دردناک بود! اما پدرم گفت؛ سعی کن از این میدان، نورش را دریافت کنی و آتشش را برای خود گلستان کنی... شبیه ابراهیم.! من این حرف را بارها از او شنیده بودم، به خیال خودم هم فهمیده بودم، به خیال خودم هم با آن تمرین کرده بودم، ولی آن موقع، در این میدان... وای که میدان بزرگی بود برای منِ کوچک‌ترین! ※ دیدم دنیا هر لحظه دارد برایم ناامن‌تر می‌شود، خودم را رساندم به حرم و سرم را تکیه دادم به سینه‌ی پسر موسی بن جعفر (ع) و تمام دردم را آنجا باریدم! همانجا بود که ماجرای زینب (س) جلوی چشمانم زنده‌ترین ماجرای تاریخ شد! ✘ تحقیرها و تمسخرهایی که نتوانست این زن را بشکند و دست هیچ کدام از این آزارها به قلبش نرسید آنقدر که از همه‌ی آن آتش‌ها جز نور دریافت، و جز زیبایی اعلام نکرد! با خودم گفتم : هنوز خیلی مانده که دردهای تو شبیه دردهای این خانواده شود! هنوز خیلی دردهای بزرگتر مانده که این پیش‌دردها می‌آیند تو را برای آنها آماده کنند. کمر راست کن ... که «در زیر ولایت خدا، تنها دشمن واقعی انسان خود او و نیتهای ناپاک اوست». تو مراقب سرزمین درونت باش، و بیرون را به وکیلت بسپار! در کسری از ثانیه آرامش تمام جانم را گرفت! و من این نشانه‌ی اجابت را سالهاست که می‌شناسم. ✘ یادم آمد از آیه‌‌ی «فخلع نعلیک» با خودم گفتم؛ کفشهایت را درآر و همینجا بگذار! آن حجم از آبرویت که نشانه رفته، همان نعلینی بود که باید درمی‌آوردی‌اش... امام در سرزمین طوی‌ِ خودش، آدمها را پابرهنه می‌خواهد... بی هیچ شان و آبرو و عزت و جایگاهی! نعلین‌هایت را بگذار و شاد و رها برو ... کلی کار انتظار تو را می‌کشد! امروز وقت ایستادن و مشغولِ نعلین شدن نیست. این خاصیت سینه‌ی اهل بیت علیهم‌السلام است، دردهای کوچک را می‌خرند، دغدغه‌های بزرگ می‌دهند.
7.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
| √ تنها مانع رسیدنت به امام زمانت، خودتی! از خودت پیاده شو!
ماجرای وجود.mp3
6.76M
| «ماجرای وجود» علت اصلی همه درجازدن‌ها و عدم موفقیت‌های انسانی و معنوی ماست! چگونه از این ماجرا دست بکشیم؟
کتاب انقلاب اسلامی و آینده جهان نوشته محمد شجاعی بخش بیست و سوم | وظایف مسئولان و مردم درقبال امام زمان علیه‌السلام
آینده جهان 23.mp3
21.59M
| بخش بیست و سوم کتاب انقلاب اسلامی و آینده جهان نوشته محمد شجاعی ۱• ما برای امام زمان علیه‌السلام به چه کار می‌آییم؟ ۲• چرا اینقدر به امام زمان علیه‌السلام امید دارید که حاضرید از همه دنیایتان برایش بگذرید، درحالیکه میلیاردها انسان مُنتظر، مُردند و او را ندیدند؟ 🎞 استاد محمد شجاعی