eitaa logo
زندگی شیرین با شهدا
241 دنبال‌کننده
16.8هزار عکس
8.8هزار ویدیو
1.6هزار فایل
یک حس ناب ... فرهنگ و کار فرهنگی در کلام امام خامنه‌ای عشق ،امید ، زندگی ،شهادت، رشادت .... و رسیدن به آرامشی شیرین مهمان ما در کانال ... زندگی شیرین با شهدا باشید🍁 @zendekisherinbashohada1396
مشاهده در ایتا
دانلود
اگر از خودی های ناخودیِ خویش دور شدم ، به رویای تو نزدیک می شوم .. همان وجودِ همیشه حاضرِ علت نفخت فیه من روحی ..
همین که میان خویش، تار های عنکبوتِ قفسه های نفس را کنار زدم،خود را در میان چشم های تو آشنا دیدم .. «أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِه ..» 🌑🌿
فراموش نمی شوید ، اگر تپش های قلب تان را با یاد او بسازید ..
هر روزت را با امام زمان شریک شو ، تا امام زمان نیز به همراه عیسی بن مریم در برنامه های هستیِ خویش که به وسعت تمام قلوب است ، به یادِ تو نیز باشد .. کیفیت و استمرار تو در به یاد او بودن، میزان حضور امام در قلبت را نمایان می کند .. #
متنِ حضورتان در این هستیِ بی نهایت را از منظر چشمانِ او تعریف کنید ، خویشتن را و چشم های تان و تنِ تان و اندام های روح تان را خرج هر متنِ حضوری نکنید ، تا ریشه هایِ درخت نبوتِ درون تان ، خوب باغبانی شود و اسیر علف زارهای هرز نشود و میوه هایش آلوده به حرام نشود ..
خوش به حال اونایی که توی انجام کار ها ملاک‌شون ، حال دل‌شون‌نیست و از دلِ باید ها، حس ها و شوق های اصیل و عمیق را در لایه های پنهانِ وجودشان کشف می کنند و برای نگهداری شان ، باغبان خوبی می شوند .. طوبی لکم ..
وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَيْبًا .. حس و حالم حضورم طعمِ معنایی از پیر شدن گرفته است ، هنوز برای درک حضورت آمادگی ندارم .. مانند زکریا غیرممکن‌ش را برای آرزوی من ممکن کن .. ! آیه‌های پیری در میان من شعله‌های‌ش هویدا شده است و هنوز اثری از تو نیست این سختیِ نبودن ، با نفس های حضورش طعمِ آرامش می گیرد .. سوره مریم آیه ۴
علاقه‌های متصل به تکیه‌گاهِ اطمینان بخش همان بخش حس‌ های قوی و شوق‌ های متعالی، وقتی حضور میابند در قلب و آنجا¹ را خانه‌ی امن خود می‌دانند ، رنج ها چشیدنی می‌شود حتی اگر اشک‌ها باران آن غبار‌ها باشد .. ‌و حضور درد های عمیق را با اشک آن نگاه التیام میدهد .. ¹: خانه‌ی خودش است، اگر ما اجازه بدهیم ..
گریه‌هایی وجود دارد از نبودن‌ت که حتی مردمک چشم‌م نیز طاقت حمل آن را ندارد .. من برای‌م سوال است که چگونه نخل حمل می‌کند غم‌هایت را .. ؟
چه قدر طعمِ غربت حتی میان آشنایان‌ت با آنکه تلخیِ مثل قهوه دارد ، زیباست .. مزه‌ی شبیه‌شدن به یک‌ قلب را می‌دهد .. هر چند دلایل‌ش متفاوت باشد اما من از هر چیزی به دنبال اشتراک روحی با او‌ می‌گردم تا از یک‌ مسیر شباهت ، سایر اندام‌های روح‌م را نیز شبیه او کنم ..
تمام سکانس‌های ضبط شده از متن حضورم را اگر جمع کرده‌ای،آن‌ها را مثل نخ‌هایی در رنگ‌های پراکنده‌ می‌یابی .. ، شاید گاهی برای تو بودم و خیلی علیه‌ تو .. این‌ تو هستی که باید در طرح‌ و نگارش خودت میان قالی نگاه‌ت مرا پنهان کنی ، تا آبروی مرا در صداقتم به عشق‌ت حفظ کنی .. ! من تنها.. می‌توانم روی این قالی شما آرامش را تجربه کنم .. شاید این بهترین سکانس من شود .. ! من از اختیاری که برای تو خیلی وقت است غریبه شده است واهمه دارم .. ! من از سکانس‌های درهم‌تنیده‌ای که با تو آشنا نیست ، می‌خواهم غریبه شوم‌.. ! ‌
تا حالا باید متوجه شده باشی که کدوم کلید واژه‌ها، قلب من رو لمس می‌کنه .. ! اگر نمی‌دونی می‌خوام معرفی‌شون کنم .. ! هر چند خودت باید بدون ذره‌ای فکر کردن، بهش برسی .. !