eitaa logo
زندگی شیرین با شهدا
256 دنبال‌کننده
15.8هزار عکس
8.4هزار ویدیو
1.6هزار فایل
یک حس ناب ... فرهنگ و کار فرهنگی در کلام امام خامنه‌ای عشق ،امید ، زندگی ،شهادت، رشادت .... و رسیدن به آرامشی شیرین مهمان ما در کانال ... زندگی شیرین با شهدا باشید🍁 @zendekisherinbashohada1396
مشاهده در ایتا
دانلود
10.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥 محاله بعد از وفات، کسی بتونه شما رو شفاعت کنه، مگر اینکه ....
9.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 💥 همه‌مونو گذاشتن سر کار! ـ یه عمره باور کردیم ؛ باید گناه نکنیم تا خدا دوست‌مون داشته باشه! ـ یه عمره داریم می‌گردیم دنبال یه راهی، که امام حسین علیه‌السلام، ویژه دوست‌مون داشته باشه ! ـ این یه آدرس، و یه باور اشتباهه❗️ ♻️
4_5834712796738095781.mp3
12.84M
۶۴ 🎤 🔅چرا بعضی‌ها می‌توانند توسل کنند و سریع به پاسخِ معصوم برسند و دستِ پُر برگردند! ▪️و بعضی‌ها بعد از سالها دینداری، هنوز هم نمی‌توانند به اهل بیت علیهم‌السلام تکیه کنند، و با آنها، در میان تمام خطرات، با شجاعت به سمت جلو حرکت کنند؟ علیهم‌السلام
8.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 💢 خدا، هم، همسرش رو انتخاب می‌کنه❗️ 💢 و هم واسطه‌ی خواستگاری براش فرستاده ❗️ 💢 و هم باهاش رابطه‌ی همسری برقرار می‌کنه ❗️ ♻️
6.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 💥 روم نمیشه با خدا حرف بزنم! ➖ چقدر دلم میخواد با خدا آشتی کنم... ولی از بس گناه کردم، از بس خراب‌کاری داشتم، از بس بهش قول دادم و زدم زیرش، حتی خجالت می‌کشم باهاش حرف بزنم... خجالت می‌کشم صداش کنم!
12.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥 گناهی قلبی، که بالاتر از قتل دهها انسان است. منبع: مجموعه شیطان شناسی ♻️
یکی از صد تا.mp3
9.95M
➖ خدا هم پارتی بازی می‌کنه؟ ➖ چرا بعضیا دعاهاشون سریع مستجاب میشه، اما من صدتا چلّه و ختم می‌گیرم، بازم حاجتهام روا نمیشه؟ ویژه شب جمعه ( )
8.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سرگردانی یعنی؛ آنقدر غرق می‌شوی، که دیگر صدای قلبت را خودت هم نمی‌شنوی! تنگ و خفه و سخت .... سرگردانی یعنی؛ هرچه چشم برمی‌گردانی می‌بینی آنقدر گم شده‌ای که دیگر اثری از خدا در میان خواهشهای قلبت نیست ... نه برایش دلتنگ می‌شوی نه کمی هوایِ بغل کردنش را داری ! اینجاست که باید دور بزنی! تو رسیده‌ای به سر ! فقط کافیست برگردی، خدا پشت سرت منتظر ایستاده.
موضوع : «مهارت استفاده از غیب» ✍ موقع پست «گپ روز» نیست! ولی گپ روز «حرف دل» است و دل وقت و ساعت نمی‌شناسد که! • نشسته‌ام گوشه‌ی حرم! گوشه که می‌گویم چقدر کلمه‌ی مبتذلی است برای این مثال! بی‌نهایت که گوشه ندارد، و حرم همان بهشت بی‌نهایتی است که وعده داده‌اند، و ما توان ادراکش را نداریم. زیارت نامه در دستانم است :  السلام علی آدم صفوه الله، السلام علی نوح نبی الله، السلام علی ابراهیم خلیل‌الله ... و یکی یکی سلام، تا میرسد به پادشاه زمین! حالا من با این همه عظمتِ پیش رویم چه کنم؟ آنقدر آدم ناتوان می‌شود مگر؟ نه بلد شده‌ام دور این عظمت بگردم، نه بلد شده‌ام قربان صدقه‌شان بروم، نه بلد شده‌ام خودم را در این آغوش‌های همیشه باز جا کنم! آنقدر آدم ناتوان می‌شود مگر؟ برمی‌گردم به عقب! دیروز بالای قبر یکی از دوستانم ایستاده بودم که فقط یک روز از من کوچکتر بود! عمرم تمام دارد می‌شود، ترس ندارد این؟ و من می‌دانم که «آدم و نوح و ابراهیم و ....» یک پیامبر نبوده‌اند و تمام، یک حقیقت جاری‌اند که دستم باید برسد به آنها! همین‌جا باید برسد! ولی دستانم ضعف دارد و نمی‌رسد... • می‌دانم اگر اینجا از بهشت لذت نبرم، آنجا بهشتی در کار نیست. من با این بهشتی که در آن نشسته‌ام چه کرده‌ام مگر؟ کور می‌آیم و می‌نشینم و کَر برمی‌گردم! √ خدایا «لا حول و لا قوه الّا بک» توانی نیست جز به قوّت تو، می‌شود از این بدبختی و بی‌پر و بالی برهانی مرا؟ دلم اینور ماجرا را می‌طلبد اما جانم کشش بالا رفتن ندارد! رحم کن بر بنده‌ای که گناه زمین‌گیرش کرده...
: «رفقا از هم لذت می‌برند، همدیگر را تحمل نمی‌کنند» ✍ به صمیمی‌ترین رفقا، که دقت کنی، می‌بینی چقدر شبیه هم فکر می‌کنند، شبیه هم حرف می‌زنند، شبیه هم رفتار می‌کنند، حتی شبیه هم می‌خندند • هرچه شبیه‌تر می‌شوند؛ بیشتر به هَم خو می‌گیرند، و بیشتر به هم اعتماد می‌کنند، و همین روز به روز بر میزان محبتشان می‌افزاید. • ماجرای همین رفقای صمیمی است؛ ماجرای ما و خدا. نه به عبادت و سجاده نشینی‌مان محتاج است، نه به اطاعت و فرمانبریِ‌مان! • درست از لحظه‌ای که خلقمان کرده، قصد نموده از صمیمی‌ترین رفقایش قرارمان دهد، یعنی از شبیه‌ترین رفقایش. • و از همین روست که انبیاء و اولیائش را، دستِ پُر به سویمان روانه کرده، تا راه و چاهِ این رفاقت را یادمان دهند. • و خوشبخت آنکه نمی‌ترسد و ساعت‌ها خود را روی سجاده با چنین رفیقِ بی‌همتایی تنها می‌گذارد تا حجم بیشتری از أسماء او را در خود، به فعلیّت برساند، تا به رفیقش شبیه‌تر شود! √ داستان به فصل رفاقت که رسید، دیگر ماجرا عوض می‌شود! خدا، رفیق‌بازِ عجیبی‌ست.