eitaa logo
زندگی شیرین با شهدا
242 دنبال‌کننده
16.7هزار عکس
8.8هزار ویدیو
1.6هزار فایل
یک حس ناب ... فرهنگ و کار فرهنگی در کلام امام خامنه‌ای عشق ،امید ، زندگی ،شهادت، رشادت .... و رسیدن به آرامشی شیرین مهمان ما در کانال ... زندگی شیرین با شهدا باشید🍁 @zendekisherinbashohada1396
مشاهده در ایتا
دانلود
. ۶۷/۳/۴# یک عجیب و دردناک در زندگیِ من😥 .... از تا ، مثل در سوزان شده بود 🔥 از فقط ، آنهم هر آنچه داشت فرو میریخت... و زمان میسوخت🥺🔥 و های ما هم از سوختن گذشته بود و داغ ها تازه و تازه تر میشد😢#😓 خطوط اول و پنجم را با آغشته کرد و بچه ها در کمتر از سه نفس میرفتند .... ساعت های حدود ۱۰ صبح ، خط جدید پدافندی در مقابل ایجاد شد و سرسختانه به پرداختند این .... ولی عده ای هنوز در رفت و آمد بودند فقط عده ای کمتر از انگشتان یکدست ... یکی از این زمین ، بود او بود که با خودروی وانت با کد ۱۷۴-۲۲ از همون اوائل ، در حال انتقال و ادوات و مجروح و خسته به جای داشت ... بود...😓 فقط فرصت کرده بود نمازش را بخواند که شد آخرین حسن... در مرحله ی آخر در منطقه رفت که رفت و و داغی بر دلهامان گذاشت که همچنان میسوزد .... آخرینشم و بانتظار دیدن رویش هستم که نزدیک است 🤲
آدم را می کند ، حتی اگر باشی ، آنقدر داغ عزیزانت را می بینی که پیر می شوی، حتی اگر سلطان باشی و به ازا هر گلوله دشمن یک لبخند بر لب نشانده باشی... چه روز عجیبی است امروز... دشمن از دنده چپ بلند شده ، به سیم آخر زده و گلوله های جنگی و شیمیایی است که نفس به نفس به زمین را می درد... حسن ، فرمان را دو دستی گرفته و پایش روی گاز است و به سرعت می رود. به قول خودش این ماشین تویوتا ، است و این مسیر ، ... از صبح که دشمن بعثی تک گسترده اش را با آتش سنگین شروع کرد ، دستور عقب نشینی به همه یگان ها اعلام شد. حسن این پا و آن پا میکرد تا به خط برود ، جایی که از کیلومترها دورتر می شد ورود گلوله های بی وقفه توپ را در آن دید. دنبال بهانه بود که ، باید خودش را سریعتر به یگان های مستقر در خط می رساند و نیروها را عقب می فرستاد و حسن ، فرمانده را راضی کرده یا نکرده!! کنار عباس نشسته و خود را به دل آتش سپرده بود... ادامه در کتاب لندکروز بهشت📖