eitaa logo
ایـده‌هـا و تـجـربـه‌هـای زنـدگـی
651 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
400 ویدیو
72 فایل
#تجربه #انگیزه #ایده #ایده_قری #ایده_شیطنت #ایده_معنوی #قابل_تأمل #زندگی_مشترک #دلبرری #آقایان_بدانند #سیاستهای_زنانه و...
مشاهده در ایتا
دانلود
📜 شخصی هنگام ڪردن یڪ دستش بلند بود و با دست دیگرش دڪمه اش را می بست... شب خـــواب دیـــده بود ڪه از آن دستش ڪه بالا گـــرفته بود ساطــــع است اما این دستش ڪه مشغول دکمه بستن بوده بــــــــــود!! 👌هنگام دعــا هر دست را بلند ڪنید و تا می توانید دســـت هایتان را دراز ڪنید چـون همین دست دراز ڪردن سبب جـاری شدن مےشود و خـ♡ـداوند هم دعایتان را اجابت میڪند. eitaa.com/zendgizanashoyi
#همسفر_تا_بهشت ‼️ اگر #زن و شوهر نسبت به احساسات یکدیگر#بی اعتنایی و بی توجهی کنند و به تدریج حالت بی محبتی از یک طرف به وجود بیاید. چون بی محبتی #مرضی مسری است، حتما به آن طرف دیگر هم سرایت می کند. ⭕️ این طوری است که نباید بگذارید. هر #دو باید تلاش و کوشش کنید. این پایه ی اصلی است. #مـقـام_مـعـظـم_رهـبـرے eitaa.com/zendgizanashoyi
جالب در تفحص یک شهید... که قرض ها و بدهی تفحص کننده خود را ادا کرد .... سید مرتضی دادگر🌷 : اهل تهران بودم و عضو گروه تفحص و پدرم از تجار بازار تهران..... مخالفت شدید خانواده و به خاطر عشقم به شهداء ی پدر را ترک کردم و به همراه بچه های لشکر ۲۷ محمد رسول الله(ص) راهی مناطق عملیاتی جنوب شدم.... رفتن همان و پای ثابت گروه تفحص شدن همان.... بعد از چند ماه، ای در اهواز اجاره کردم و همسرم را هم با خود همراه کردم.... دو سالی گذشته بود و من و همسرم این مدت را با حقوق گروه تفحص میگذراندیم.... سفره ی ساده ای پهن می شد اما دلمان، یاد خدا شاد بود و زندگیمان، با عطر شهدا عطرآگین... تا اینکه.... زنگ خورد و خبر دادند که دو پسرعمویم که از بازاری های بودند برای کاری به اهواز آمده اند و مهمان ما خواهند شد... در دلم پیدا شد... حقوق بچه ها چند ماهی می شد که از تهران نرسیده بود و این مدت را با نسیه گرفتن از بازار گذرانده بودم... نمی خواستم شرمنده ی اقوامم شوم.... همان حال به محل کارم رفتم و با بچه ها عازم شلمچه شدیم.... از زیارت عاشورا و توسل به شهدا کار را شروع کردیم و بعد از ساعتی استخوان و پلاک شهیدی نمایان شد.... ...🌷 سید حسین... اعزامی از ساری... غرق در شادی به ادامه ی کار پرداخت اما من.... های مطهر شهید را به معراج انتقال دادیم و کارت شناسایی به من سپرده شد تا برای از لشکر و خبر به خانواده ی شهید، به بنیاد شهید تحویل دهم..... از حرکت با منزل تماس گرفتم و جویای آمدن مهمان ها شدم و جواب شنیدم که ها هنوز نیامده اند اما همسرم وقتی برای خرید به رفته بود مغازه هایی که از آنها نسیه خرید می کرد به علت بدهی زیاد، حاضر به نسیه دادن نبودند و همسرم هم رویش نشده اصرار کند.... ناراحتی به معراج شهدا برگشتم و در حسینیه با استخوانهای که امروز تفحص شده بود به راز و نیاز پرداختم.... رسمش نیست با معرفت ها... ما به عشق شما از رفاهمان در تهران بریدیم.... نشوید به خاطر مسائل مادی شرمنده ی خانواده مان شویم.... "گفتم و گریه کردم.... ساعت در راه شلمچه تا اهواز مدام با خودم زمزمه کردم: «شهدا! ببخشید... بی ادبی و جسارتم را ببخشید...» خانه که شدم همسرم با خوشحالی به استقبال آمد و خبر داد که بعد از تماس من درب خانه را زده و خود را پسرعموی من معرفی کرده و عنوان کرده که مبلغی پول به بدهکارم و حالا آمدم که بدهی ام را بدهم.... هر چه فکرکردم ، یادم نیامد که به کدام پول قرض داده ام.... با خودم گفتم هر که بوده به موقع پول را پس آورده... را عوض کردم و با پول ها راهی بازار شدم.... قصابی رفتم... خواستم بدهی ام را بپردازدم که در جواب شنیدم: تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است... به فروشی رفتم...به همه ی مغازه هایی که به صاحبانشان بدهکار بودم سر زدم... جواب همان بود....بدهی تان را امروز پرداخت کرده است... گیج گیج بودم... مات مات... کردم و به خانه بر گشتم و در راه مدام به این فکر می کردم که چه کسی خبر هایم را به پسرعمویم داده است؟ آیا همسرم؟ خانه شدم و پیش از اینکه با دلخوری از همسرم بپرسم که چرا بدهی ها را به کسی گفته .... با چشمان سرخ و گریان همسرم مواجه شدم که روی پله های نشسته بود و زار زار گریه می کرد.... رفتم و کارت شناسایی شهیدی را که امروز تفحص کرده بودیم را در همسرم دیدم.... اعتراض کردم که: چند بار بگویم تو که طاقت دیدنش را نداری چرا مدارک و کارت شناسایی شهدا می روی؟ هق هق کنان پاسخ داد: خودش بود.... بخدا خودش بود.... کسی که امروز خودش را معرفی کرد صاحب این عکس بود.... به خدا خودش بود.... گیج گیج بودم.... مات مات.... شناسایی را برداشتم و راهی بازار شدم... مثل دیوانه ها شده بودم.... عکس را به صاحبان ها نشان می دادم.... می پرسیدم: آیا این عکس، عکس همان فردی است که امروز.....؟ دانستم در مقابل جواب های مثبتی که می شنیدم چه بگویم... دیوانه هاشده بودم.. به کارت شناسایی نگاه می کردم.... سید مرتضی دادگر.... فرزند سید حسین... اعزامی از ساری... وسط بازار از حال رفتم... eitaa.com/zendgizanashoyi •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
#دو اصل مهم در پایداری ازدواج عبارتند از: *۱. یک درصد محبت.* *۲. ۹۹ درصد چشم پوشی از خطاهای یکدیگر.* گاهی اوقات نباید #دید و #نباید شنید. eitaa.com/zendgizanashoyi
#زوجین_بدانند 🍃 *ارتباط چشمی بین دو نفر، #نیرومندترین و #موثرترین ارتباطات است، که پیامدش فعال شدن چرخه‌هایِ دیگرِ بدنِ هر #دو طرف است.* 👈 پس با نگاهی عاشقانه به همسرتان احساس #محبوبیت بدهید و از مزایای آن #لذت ببرید. 👈 اضافه کنید به این نگاه عاشقانه؛ یک #لبخند ملیح و گاه #بوسه‌ی 🙈از راه دور به دور از چشم دیگران تا ببینید در #قلب همسرتان چه #غوغایی به پا می‌کند....! eitaa.com/zendgizanashoyi
°•چے میشہ °•امامـ حسینـ🌙 °•تامحرمِ سال دیگہ! °•تو رو بہ من بدھ🚶♂ °•باهمـ بریم بہ پابوسشـ... #زیآرتـ_دونفره ان شاءالله همه #مجردای کانال تا سال بعد #دو نفره بشن یک #صلوات محمدی پسند بفرستید 😇 eitaa.com/zendgizanashoyi
💞💞💍💍💞💞 💢کدام شخصیت ها بهتر است که با هم ؟ ✅ برای پاسخ به این سوال بهتر است افراد را از لحاظ شخصیتی با هم مقایسه کنیم. 1⃣ بی ثباتی هیجانی (روان رنجورخویی) 👈 ازدواج دو فردی که هیجانی ندارد موفق آمیز نخواهد بود چون هر دو دارای هیجانی و عاطفی هستند. 2⃣ درونگرایی / برونگرایی 👈 ازدواج افرادی که به افراطی در دو سر طیف قرار دارند ساز خواهد بود چون از نظر علایق، فعالیت، و روابط بین فردی تفاوت بسیار زیادی با هم دارند. 3⃣ انعطاف پذیری و باز بودن 👈 ازدواج فردی که یکی تنوع طلب و تجربه گرا و دیگری کار و بسته، ساز خواهند بود. 4⃣ توافق و سازگاری اجتماعی 👈 ازدواج افرادی که از سازگاری اجتماعی با هم در ، اصلا بهتر است که صورت نگیرد. ی پایین (در آزمون) معمولا با ویژگی اختلال شخصیت ، ضد اجتماعی و پارانوئید همراه است. 5⃣ وجدان مندی 👈 ازدواج فرد پذیر، وظیفه شناس، کمالگرا و وسواسی با فرد ، بدون انگیزه پیشرفت، راحت طلب و مسئول مشکل ساز خواهد بود. پ ن. پنج عامل نام برده شده، به پنج عامل بزرگ معروف است که بر اساس آنها آزمونی عنوان NEO ساخته شده است. eitaa.com/zendgizanashoyi
خواستگاری 🔴 درجه‌بندی ، متناسب با انتخاب خویش ✅ معیارهای ما باید درجه داشته باشد؛ معیارهای درجه یک و معیارهای درجه دو. ❤️معیارهای درجه یک❤️ معیارهایی است که حتّی اگر یکی از آنها در مقابلم نبود، به راحتی و خیلی محکم می‌گویم: «نه» و از خیر ازدواج با او می‌گذرم. 👈 مثلاً یکی از معیارهای درجه یک دخترها این است که همسر آینده‌شان نباشد. حالا اگر کسی به خواستگاری او آمده که معتاد است، امّا باقی او را دارد، می‌گوید: «نه». 💜معیارهای درجه دو💜 معیارهایی است که می‌شود در آنها و تسامح کرد؛ یعنی اگر یک یا چند تا از آنها در طرف مقابل نبود، ایجاد نمی‌شود. نام دیگر این معیارها را می‌توان « ترجیحی» گذاشت. 👈 مثلاً برخی دوست ندارند همسرشان دارای یک شلوغ باشد؛ امّا این طور نیست که به هیچ وجه، چنین خانواده‌ای را نداشته باشند. به این می‌گویند، معیار درجه دو. 📚 نیمه دیگرم، کتاب اول، ص۴۹ 🔻🔻🔻🔻 eitaa.com/zendgizanshoyi
‍ ✅ دعواهای #زناشویی به #دو نتیجه ختم می شود، یا هر#دو نفر از آن #برنده بیرون می آیند، یا هر دو #بازنده، فردی که تلاش می کند و دعوای زناشویی را از همسرش #می_برد #بزرگترین بازنده است. ممکن است #دعوا را برده باشد اما به مرور رابطه را خواهد #باخت. ✨ *سعی کنید به #نقطه ای برسید که هردو با #رضایت☺️ به #اختلاف پایان دهید.* eitaa.com/zendgizanashoyi