📜 #پندانــــهـ
شخصی هنگام #دعـــا ڪردن یڪ
دستش بلند بود و با دست دیگرش
دڪمه اش را می بست...
شب خـــواب دیـــده بود ڪه از آن
دستش ڪه بالا گـــرفته بود #نـور
ساطــــع است اما این دستش ڪه
مشغول دکمه بستن بوده #تـاریڪ
بــــــــــود!!
👌هنگام دعــا هر #دو دست را بلند
ڪنید و تا می توانید دســـت هایتان
را دراز ڪنید چـون همین دست دراز
ڪردن سبب جـاری شدن #اشڪتان
مےشود و خـ♡ـداوند هم دعایتان را
اجابت میڪند.
eitaa.com/zendgizanashoyi
#همسفر_تا_بهشت
‼️ اگر #زن و شوهر نسبت به احساسات یکدیگر#بی اعتنایی و بی توجهی کنند و به تدریج حالت بی محبتی از یک طرف به وجود بیاید.
چون بی محبتی #مرضی مسری است، حتما به آن طرف دیگر هم سرایت می کند.
⭕️ این طوری است که نباید بگذارید.
هر #دو باید تلاش و کوشش کنید. این پایه ی اصلی است.
#مـقـام_مـعـظـم_رهـبـرے
eitaa.com/zendgizanashoyi
#زندگی_به_سبک_شهدا
#اتفاقی جالب در تفحص یک شهید...
#شهیدی که قرض ها و بدهی تفحص کننده خود را ادا کرد ....
#شهید سید مرتضی دادگر🌷
#میگفت: اهل تهران بودم و عضو گروه تفحص و پدرم از تجار بازار تهران.....
#علیرغم مخالفت شدید خانواده و به خاطر عشقم به شهداء #حجره ی پدر را ترک کردم و به همراه بچه های #تفحص لشکر ۲۷ محمد رسول الله(ص) راهی مناطق عملیاتی جنوب شدم....
#یکبار رفتن همان و پای ثابت گروه تفحص شدن همان.... بعد از چند ماه، #خانه ای در اهواز اجاره کردم و همسرم را هم با خود همراه کردم....
#یکی دو سالی گذشته بود و من و همسرم این مدت را با حقوق #مختصر گروه تفحص میگذراندیم.... سفره ی ساده ای پهن می شد اما دلمان، #از یاد خدا شاد بود و زندگیمان، با عطر شهدا عطرآگین... تا اینکه....
#تلفن زنگ خورد و خبر دادند که دو پسرعمویم که از بازاری های #تهران بودند برای کاری به اهواز آمده اند و مهمان ما خواهند شد... #آشوبی در دلم پیدا شد... حقوق بچه ها چند ماهی می شد که از تهران نرسیده بود و #من این مدت را با نسیه گرفتن از بازار گذرانده بودم... نمی خواستم شرمنده ی اقوامم شوم....
#با همان حال به محل کارم رفتم و با بچه ها عازم شلمچه شدیم....
#بعد از زیارت عاشورا و توسل به شهدا کار را شروع کردیم و بعد از ساعتی استخوان و پلاک شهیدی نمایان شد....
#شهیدسیدمرتضیدادگر...🌷
#فرزند سید حسین... اعزامی از ساری... #گروه غرق در شادی به ادامه ی کار پرداخت اما من....
#استخوان های مطهر شهید را به معراج انتقال دادیم و کارت شناسایی #شهید به من سپرده شد تا برای #استعلام از لشکر و خبر به خانواده ی شهید، به بنیاد شهید تحویل دهم.....
#قبل از حرکت با منزل تماس گرفتم و جویای آمدن مهمان ها شدم و جواب شنیدم که #مهمان ها هنوز نیامده اند اما همسرم وقتی برای خرید به #بازار رفته بود مغازه هایی که از آنها نسیه خرید می کرد به علت بدهی زیاد، #دیگر حاضر به نسیه دادن نبودند و همسرم هم رویش نشده اصرار کند....
#با ناراحتی به معراج شهدا برگشتم و در حسینیه با استخوانهای #شهیدی که امروز تفحص شده بود به راز و نیاز پرداختم....
#این رسمش نیست با معرفت ها... ما به عشق شما از رفاهمان در تهران بریدیم.... #راضی نشوید به خاطر مسائل مادی شرمنده ی خانواده مان شویم.... "گفتم و گریه کردم....
#دو ساعت در راه شلمچه تا اهواز مدام با خودم زمزمه کردم: «شهدا! ببخشید... بی ادبی و جسارتم را ببخشید...»
#وارد خانه که شدم همسرم با خوشحالی به استقبال آمد و خبر داد که بعد از تماس من #کسی درب خانه را زده و خود را پسرعموی من معرفی کرده و عنوان کرده که مبلغی پول به #همسرت بدهکارم و حالا آمدم که بدهی ام را بدهم.... هر چه فکرکردم ، یادم نیامد که به کدام #پسرعمویم پول قرض داده ام.... با خودم گفتم هر که بوده به موقع پول را پس آورده...
#لباسم را عوض کردم و با پول ها راهی بازار شدم.... #به قصابی رفتم... خواستم بدهی ام را بپردازدم که در جواب شنیدم:
#بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است... به #میوه فروشی رفتم...به همه ی مغازه هایی که به صاحبانشان بدهکار بودم سر زدم... جواب همان بود....بدهی تان را امروز #پسرعمویتان پرداخت کرده است...
گیج گیج بودم... مات مات... #خرید کردم و به خانه بر گشتم و در راه مدام به این فکر می کردم که چه کسی خبر #بدهی هایم را به پسرعمویم داده است؟ آیا همسرم؟
#وارد خانه شدم و پیش از اینکه با دلخوری از همسرم بپرسم که چرا #جریان بدهی ها را به کسی گفته .... با چشمان سرخ و گریان همسرم مواجه شدم که روی پله های #حیاط نشسته بود و زار زار گریه می کرد....
#جلو رفتم و کارت شناسایی شهیدی را که امروز تفحص کرده بودیم را در #دستان همسرم دیدم.... اعتراض کردم که: چند بار بگویم تو که طاقت دیدنش را نداری چرا #سراغ مدارک و کارت شناسایی شهدا می روی؟
#همسرم هق هق کنان پاسخ داد: خودش بود.... بخدا خودش بود.... کسی که امروز خودش را #پسرعمویت معرفی کرد صاحب این عکس بود.... به خدا خودش بود.... گیج گیج بودم.... مات مات....
#کارت شناسایی را برداشتم و راهی بازار شدم... مثل دیوانه ها شده بودم.... عکس را به صاحبان #مغازه ها نشان می دادم.... می پرسیدم: آیا این عکس، عکس همان فردی است که امروز.....؟
#نمی دانستم در مقابل جواب های مثبتی که می شنیدم چه بگویم...#مثل دیوانه هاشده بودم.. به کارت شناسایی نگاه می کردم....
#شهید سید مرتضی دادگر.... فرزند سید حسین... اعزامی از ساری...
وسط بازار از حال رفتم...
eitaa.com/zendgizanashoyi
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
#زوجین_بدانند
🍃 *ارتباط چشمی بین دو نفر، #نیرومندترین و #موثرترین ارتباطات است، که پیامدش فعال شدن چرخههایِ دیگرِ بدنِ هر #دو طرف است.*
👈 پس با نگاهی عاشقانه به همسرتان احساس #محبوبیت بدهید و از مزایای آن #لذت ببرید.
👈 اضافه کنید به این نگاه عاشقانه؛ یک #لبخند ملیح و گاه #بوسهی 🙈از راه دور به دور از چشم دیگران تا ببینید در #قلب همسرتان چه #غوغایی به پا میکند....!
eitaa.com/zendgizanashoyi
💞💞💍💍💞💞
#انچه_مجردان_باید_بدانند
💢کدام شخصیت ها بهتر است که با هم #ازدواج_نکنند؟
✅ برای پاسخ به این سوال بهتر است افراد را از لحاظ #پنج_بعد_بزرگ شخصیتی با هم مقایسه کنیم.
1⃣ بی ثباتی هیجانی (روان رنجورخویی)
👈 ازدواج دو فردی که #ثبات هیجانی ندارد موفق آمیز نخواهد بود چون هر دو دارای #مشکلات هیجانی و عاطفی هستند.
2⃣ درونگرایی / برونگرایی
👈 ازدواج افرادی که به #صورت افراطی در دو سر طیف قرار دارند #مشکل ساز خواهد بود چون از نظر علایق، فعالیت، #صمیمیت و روابط بین فردی تفاوت بسیار زیادی با هم دارند.
3⃣ انعطاف پذیری و باز بودن
👈 ازدواج #دو فردی که یکی تنوع طلب و تجربه گرا و دیگری #محافظه کار و بسته، #مشکلات ساز خواهند بود.
4⃣ توافق و سازگاری اجتماعی
👈 ازدواج افرادی که از #لحاظ سازگاری اجتماعی با هم در #تضادند، اصلا بهتر است که صورت نگیرد. #نمره ی پایین (در آزمون) معمولا با ویژگی اختلال شخصیت #خودشیفته، ضد اجتماعی و پارانوئید همراه است.
5⃣ وجدان مندی
👈 ازدواج فرد #مسئولیت پذیر، وظیفه شناس، کمالگرا و وسواسی با فرد #شلخته، بدون انگیزه پیشرفت، راحت طلب و #غیر مسئول مشکل ساز خواهد بود.
پ ن. پنج عامل نام برده شده، به پنج عامل بزرگ #شخصیت معروف است که بر اساس آنها آزمونی #تحت عنوان NEO ساخته شده است.
eitaa.com/zendgizanashoyi
#آنچه_مجردان_باید_بدانند
#قبل خواستگاری
#مهارتهای_انتخاب_همسر
🔴 درجهبندی #معیارها، متناسب با انتخاب خویش
✅ معیارهای ما باید #دو درجه داشته باشد؛ معیارهای درجه یک و معیارهای درجه دو.
❤️معیارهای درجه یک❤️
معیارهایی است که حتّی اگر یکی از آنها در #طرف مقابلم نبود، به راحتی و خیلی محکم میگویم: «نه» و از خیر ازدواج با او میگذرم.
👈 مثلاً یکی از معیارهای درجه یک دخترها این است که همسر آیندهشان #معتاد نباشد. حالا اگر کسی به خواستگاری او آمده که معتاد است، امّا باقی #معیارهای او را دارد، میگوید: «نه».
💜معیارهای درجه دو💜
معیارهایی است که میشود در آنها #تساهل و تسامح کرد؛ یعنی اگر یک یا چند تا از آنها در طرف مقابل نبود، #اشکالی ایجاد نمیشود. نام دیگر این معیارها را میتوان «#معیارهای ترجیحی» گذاشت.
👈 مثلاً برخی دوست ندارند همسرشان دارای یک #خانوادۀ شلوغ باشد؛ امّا این طور نیست که به هیچ وجه، #طاقت چنین خانوادهای را نداشته باشند. به این میگویند، معیار درجه دو.
📚 نیمه دیگرم، کتاب اول، ص۴۹
🔻🔻🔻🔻
#نیمه_دیگرم
#کتاب_اول
#از_من_بودن_تا_ما_شدن
eitaa.com/zendgizanshoyi
✅ دعواهای #زناشویی به #دو نتیجه ختم می شود، یا هر#دو نفر از آن #برنده بیرون می آیند، یا هر دو #بازنده، فردی که تلاش می کند و دعوای زناشویی را از همسرش #می_برد #بزرگترین بازنده است. ممکن است #دعوا را برده باشد اما به مرور رابطه را خواهد #باخت.
✨ *سعی کنید به #نقطه ای برسید که هردو با #رضایت☺️ به #اختلاف پایان دهید.*
eitaa.com/zendgizanashoyi