#سیاست_های_زنانه
🔵 همراهی با همسر خیلی خوبه و لازمه ولی نباید اونقدر این همراهی پررنگ باشه که چیزی از علایق و شخصیت خودتون باقی نمونه!
🔵 بعضی خانوما ازدواج که میکنن کلا خودشونو یادشون میره. کلا میشن نسخه دوم همسرشون!
و این از دو جهت مضره:
یک: موقع ازدواج همین تفاوت های شما با همسرتون بوده که جذاب بوده و باعث شده انتخابش کنین و انتخابتون کنه و اگر این تفاوت هاصفر بشن جذابیت هم به تبعش کم رنگ میشه. باید صمیمی باشید ولی در عین حفظ تفاوتها.
🔵 دوم اینکه اگر از خودتون و علایقتون و... بگذرین و بشین دقیقا اونی که همسرتون میخواد بعد از یه مدت حس میکنین تلف شدین! حس میکنین در حق خودتون خیانت کردین. حس میکنین سرجای خودتون وانستادین...
🔵 باز هم تاکید میکنم نمیگم صمیمی نباشین. نمیگم به خواسته هاشون دل ندین. همه ی اینا سرجاش ولی خودتون هم باشین. برای خودتونو علایقتون هم وقت بذارین. به فکر حال دل خودتونم باشین. دل خوشی های شخصی تونو دوست داشته باشین و بهشون برسین. هم حال خودتون خوب میشه و هم حال همسرتون.
eitaa.com/zendgizanashoyi
تصوير سلاحى كه در خطبه هاى نماز عيد فطر در دستان رهبر انقلاب بود مورد توجه رسانه ها قرار گرفت.
♦️اين سلاح " دراگانوف" نام دارد. اما اين سلاح چه خصوصيتى دارد؟
♦️سلاح تک تيرانداز "دراگانوف" سلاح انفرادی است که بیشتر در عملیات های تجسسی کاربرد داشته و برای از کار انداختن نفرات شاخص دشمن، در حین عملیات کمین از فاصله دور به کار می رود.
♦️این سلاح از وزن کم و دقت فوق العاده ای برخوردار است و با ظاهری زیبا، عملکردی مطمئن و بی خطر دارد.
eitaa.com/zendgizanashoyi
ایـدههـا و تـجـربـههـای زنـدگـی
تصوير سلاحى كه در خطبه هاى نماز عيد فطر در دستان رهبر انقلاب بود مورد توجه رسانه ها قرار گرفت. ♦️ا
سلام
این پستو گزاشتم ک بگم کار در عرصه فرهنگی فضای مجازی چطور باید باشه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حتما_ببینید 🔺
از دعا کردن خسته نشید...
eitaa.com/zendgizanashoyi
۱. به چشمهایش دقت کنید.
فقط با نگاه کردن به چشم های طرفتان میتوانید از احساس او باخبر شوید. برخلاف سایر اعضای بدن که ما روی آنها کنترل داریم، چشمهایمان فرق دارند. وقتی زن یا مردی هیجان داشته باشد یا حسی قوی در دلش باشد، مردمک چشمانش بزرگتر میشود. پس اگر وقتی با طرفتان حرف میزنید، دیدید که مردمک چشمانش بزرگ شده است یعنی دوستتان دارد.
همچنین موقع حرف زدن میتوانید از طرز نگاه کردن او بفهمید که چقدر به شما توجه دارد. اگر ارتباط چشمی خود را به طور مداوم با شما حفظ میکند، میتوانید احساس قلبیاش را از چشمهایش بخوانید.
۲. وقتی با شماست احساس شادی میکند.
این رفتار ضمن اینکه کاملاً مشخص است اما معمولاً نادیده گرفته میشود. این واقعیت که مردی نتواند لبخندش را از شما مخفی کند یا پیش شما خیلی هیجان داشته باشد، دستش را جلو شما رو میکند.
۳. کاری که دوست دارید را انجام میدهد.
این هم یکی دیگر از نمونههایی است که مردها برای اینکه پیش کسی باشند که دوستشان دارند انجام میدهند. به فعالیتهایی فکر کنید که دوست دارید و اگر میبینید او برای آن فعالیتها برایتان برنامه میگذارد، مشخص است که دوست دارد وقت بیشتری با شما بگذراند. مهم نیست که او به آن فعالیتها علاقه دارد یا نه، مهم این است که میخواهد وقتش را با شما بگذراند.
۴. آخر هفتههای خود را با شما میگذراند.
از آنجا که همه ما زندگیهای پرمشغلهای داریم، آخر هفتهها دوست داریم استراحت کرده و وقتمان را همانطور که دوست داریم بگذرانیم. بنابراین اگر مردی فقط دوستتان باشد، آخرهفته خود را صرف کار دیگری خواهد کرد، کاری که از انجام آن لذت میبرد. اما وقتی مردی میخواهد کل آخرهفته خود را با شما بگذراند، کاملاً مشخص است که شما چیزی هستید که به او بیشترین لذت را میدهید.
این مسئله به طور ناخودآگاه و غیرارادی برای آنها اتفاق میافتد چون وقتی مردها به زنی علاقه دارند، دوست دارند همه وقت خود را کنار او بگذرانند. هیچوقت با خودش فکر نمیکند که اگر این کار را بکند، شما پیش خودتان خواهید گفت که گرفتارتان شده است. این کار را میکند چون همان کاری است که دوست دارد انجام دهد.
۵. بیش از اندازه مراقبتان است.
همه مردها تا اندازهای برای دوستان و اطرافیانشان نگران هستید اما اگر مردی که در کنارتان است بیش از اندازه مراقبتان است و نگرانتان میشود، فقط میتواند یک معنی داشته باشد: واقعاً دوستتان دارد.
اگر از شما میپرسد ناهارتان را خوردهاید یا نه، برای اینکه سردتان نشود، کتش را روی دوشتان میاندازد، حتی اگر کمی حالتان بد باشد شما را پیش دکتر میبرد، یعنی خیلی نگرانتان است.
بیشتر وقتها این نگرانیها مشکلی ایجاد نمیکند اما گاهی برای طرفمقابل خستهکننده میشود. واقعیت این است که این یکی از آن رفتارهایی است که مردها نمیتوانند کنترلش کنند. این در خونشان است و فقط زمانی بروز میکند که کسی را واقعاً دوست داشته باشند.
خوب اینها ۵ روش اول بودند تا بفهمید مردی به شما جذب شده است یا نه، اما اگر میخواهید بدانید همسرتان عاشقتان هست یا نه ۵ نکته بعدی را بخوانید.
۶. از لمس کردن شما لذت میبرد.
یک جفت گوشواره جدید خریدهاید؟ احتمالاً برای بررسی آنها به نرمی انگشتانش را به گوشهایتان میکشاند. هر مردی که همسرش را دوست داشته باشد، دوست دارد که مدام او را نوازش کند. البته این نوع نوازش کردن نوع شهوتآمیز نیست، بلکه نوازشی توام با دوست داشتن است. مردها از تماسهای جسمی خیلی خوششان میآید و اگر دوستتان داشته باشند، اینکار به صورت غیرارادی در آنها اتفاق میافتد.
اگر همسرتان مدام بدنتان را لمس میکند، کاملاً مشخص است که واقعاً دوستتان دارد. دلیل این کارش این است که میخواهد مدام حستان کند. این برای آنها کاملاً طبیعی است و روشی است برای نشان دادن مردانگیشان. بنابراین اگر شما هم بعنوان یک زن همین حس را دارید، باید با لمس کردن همسرتان به آن پاسخ دهید.
۷. یک اسم مستعار دلنشین برایتان انتخاب کرده است.
اسمهای مستعار یک روش غیرمستقیم برای مردان است که احساساتشان را به شما نشان دهند. با این کار آن اسم مستعار را با یک حس خوشایند مرتبط میکنند و هربار که آن اسم را بر زبان میآورند آن حس را احساس میکنند. هرچه شما را بیشتر با آن اسم صدا کنند یعنی دوست دارند آن حس را بیشتر تجربه کنند و این یعنی آن مرد شدیداً گرفتارتان شده است.
۸. هر روز برایش مثل روز تولدتان است.
این یکی از مشخصترین رفتارها است اما خیلی مهم است. اگر همسرتان به محلکارتان برایتان گل میفرستد، برایتان هدیه میخرد، مرتب شما را بیرون میبرد، بدون شک دوستتان دارد. اگر همه این کارها را حتی بعد از اینکه با او رابطهجنسی برقرار کردید ادامه میدهد، یعنی عاشقتان شده است.
ادامه دارد...
eitaa.com/zendgizanashoyi
ایـدههـا و تـجـربـههـای زنـدگـی
۱. به چشمهایش دقت کنید. فقط با نگاه کردن به چشم های طرفتان میتوانید از احساس او باخبر شوید. برخلا
مردها چندان اهل ابراز احساسات نیستند و تصور میکنند که هدیه خریدن یا خوشرفتاری با همسر، دوست داشتنشان را نشان میدهد. حواستان باشد که قدر این مراحل ابتدایی رابطه را بدانید چون این راهی است که مردها برای ابراز دوستداشتنشان انتخاب میکنند.
۹. به نیازهایتان توجه دارد.
این هم یکی دیگر از رفتارهایی است که در مردی که عاشقتان است میبیند. این مسئله مخصوصاً اگر در گروه دوستانش باشید نمود بیشتری پیدا میکند. اگر به شما توجه خاصی نشان میدهد، توجهی بیشتر از آنچه به دوستانش دارد، یعنی خیلی دوستتان دارد چون هر مردی که توجهی بیشتر از توجهی که به دوستانش دارد به زنی داشته باشد، یعنی اهمیت شما برای او بسیار بالاتر از دیگران است.
۱۰. به رفتار دوستانش توجه کنید.
همه ما وقتی عاشق میشویم، ناخودآگاه درمورد چیزی که در فکرمان میگذرد – یعنی کسی که عاشقش هستیم – حرف میزنیم. اگر وقتی دوستانش را میبینید به شما میگویند که فلانی «خیلی تعریف شما را کرده است» یا «چه خوب که بالاخره شما را دیدیم» و یا وقتی شروع به تعریف یک خاطره مشترک میکنید به شما میگویند فلانی «قبلاً برایمان تعریف کرده است»، کاملاً مشخص است که این اواخر شما تنها موضوع صحبتهای او بودهاید.
همینطور وقتی با دوستانش بیرون هستید و متوجه میشوید که آنها حواسشان به حرفها، رفتارها و احساسات شماست، باید بفهمید که طرفتان قبلاً به آنها گفته است که شما را خیلی دوست دارد و به همین دلیل آنها هم سعی میکنند که بهترین رفتار خود را جلو شما داشته باشند.
این چیزها برای مردها خیلی مهم است چون اگر مردی بتواند کاری کند دوستانش با شما رفتار خوبی داشته باشند، میتواند شما را کنار آنها نگه دارد (یعنی میتوانید اوقات بیشتری را کنار هم بگذرانید) و این دوطرفه است زیرا وقتی شما هم اوقات خوبی را کنار آنها بگذرانید، رفتار خوبی خواهید داشت و دوستانش هم از شما خوششان خواهد آمد.
اگر بخواهید سادهتر بگوییم، اگر مردی همه این سختیها را به خاطر شما به جان بخرد، یعنی واقعاً دوستتان دارد.
eitaa.com/zendgizanashoyi
🔵 نشانههای عشق شدید مردان به زنان:
👈 مرد عاشق گاهی عصبی بهنظر میآید؛
👈 مرد عاشق عموما خوشحال است؛
👈 سعی میکند جلوی شما آدم با اعتماد بهنفسی بهنظر برسد؛
👈 بسیار مراقب شما است و هیچیک از فعالیتهای شما را از قلم نمیاندازد؛
👈 وقتی به شما نگاه میکند و پس از مدتی شما را میبیند، مستقیم به چشمانتان مینگرد؛
👈 وقتی برای ملاقاتش دیر میرسید میبینید که بیطاقت شده است؛
👈 همیشه خوشلباس به ملاقات شما میآید؛
👈 همیشه دلیلی پیدا میکند که شما را همراهی کند و در اطرافتان باشد؛
👈 با شما ارتباط فیزیکی برقرار میکند، متناوبا دستها و شانههایتان را لمس میکند ولی کاری نمیکند که احساس ناراحتی کنید؛
👈 همیشه بهانهای برای ملاقات شما پیدا میکند؛
👈 مرد عاشق با لطافت و نرمی سخن میگوید؛
👈 مرد عاشق به شما اجازه میدهد او را بشناسید.
eitaa.com/zendgizanashoyi
#درخواست_راهنمایی
سلام تو رو خدا درخواست منو تو کانال قرار بدین نیاز دارم کسی کمکم کنه 😔
من یه خانم ۲۱ سالم پنج ساله ازدواج کردم یه بچه دارم دومیم باردارم. منو شوهرم با هم خیلی خوبیم هر کاری بگی برام میکنه و بی نهایت دوستش دارم. قبلا متوجه شدم تو فضای مجازی با خانوما پیام میده و گفتم اشکال نداره اگه بهش بگم ناراحت میشه و بدتر میکنه ولی امروز فهمیدم یه خانومیو یکسال صیغه کرده بوده مجازی و چون اخلاقش خوب نبوده بخشید و الان با یه خانوم دیگه دوست شده و خیلیم باهم راحتن 😔 تو مشهد نمیدونم باید چیکار کنم
رو دوراههی گیر کردم میترسم چیزی نگم بدتر شه میترسم بگم زندگیم بپاشه. تو رو خدا کمکم کنین اصلا حالم خوب نیست. من تمام خواسته ای شوهرمو براورده میکنم از خوشگلیم چیزی کم ندارم. دارم دیونه میشم 😭 شماره خانومه رو هم یاداشت کردم به نظرتون بهش زنگ بزنم آخه شوهرداره بیشتر از این داغونم که با زن شوهردار پیام میده😭😭😔 تو رو به فاطمه زهرا کمکم کنین به کی بگم و چیکار کنم؟ منتظرتونم 🙏
@dordanehzahra 🆔
eitaa.com/zendgizanashoyi
#همسفرانہ
#خرید_در_روزهای_تعطیل 🎁
🌼 سعی کنید بیشترِ روزهای #تعطیل برای همسر خود ولو ناچیز #خرید کنید!🎈
☝️ حتما عنوان کنید چون روز تعطیلی بود #بخاطر تو و برای تو خرید کردم تا فکر نکنی روز تعطیل، #عشق ورزیدن من به تو تعطیل میشود. 😍
💠 برخی کارهای #کوچک و مداوم در زندگی برای همسر، #شیرینی خاص و به یاد ماندنی به جا میگذارد.
eitaa.com/zendgizanashoyi
#داستان_زندگی
سلام میخاستم داستان زندگیمو بگم.
من تو سن ۱۷ سالگی دیپلم فنی گرفتم و وارد دانشگاه کاردانی شدم.
شعار اطرافیانم این بود که خوشبخت کسیه که درس بخونه و وارد دانشگاه بشه و بعدشم جذب بازار کار بشه و به اصطلاح دستش تو جیب خودش باشه.
با این فکر رفتم هنرستان که سریع تر جذب بازار کارشم.
کاردانی رو که گرفتم. برادرم فوت کرد 😭 اون موقع ۱۹ سالم بود و خواهر بزرگترم تازه ازدواج کرده بود.
بعد ازدواج اون، به اصطلاح "پرونده ی من، رو اومده بود". شرایط سنی و موقعیتم مناسب ازدواج بود. اما مرگ برادرم تو سن ۲۴ سالگی شرایط روحی همه رو بهم ریخت. برای تغییر روحیه ام دنبال کار بودم. کم سن بودم کسی بهم کار نمیداد. شرکتهای خصوصی ام که خودتون شرایطشونو بهتر میدونین... خودم دوست داشتم اگه یه مورد مناسب پیدا شد ازدواج کنم.
بعد که کمی شرایط مساعد شد از لحاظ روحی منتظر یه مورد خوب بودم، که برا خواهرم یک مورد مناسب پیدا شد اصلا انتظار چنین چیزی رو نداشتیم.
پدرم و بقیه ام همینطور بودن. بالاخره او هم رفت سر خونه زندگیش.
برای بار دوم تو مسیر زندگیم وقفه ایجاد شده بود. خانواده ما پر جمعیت بود و این دو اتفاق سبب شد که کمی از لحاظ مالی به خانواده فشار بیاد. هنوز فشارهای مالی سبک نشده پدرمم به رحمت خدا رفت.
مرگش برام یه تلنگر بزرگ بود، چون رابطه قوی ای باهاش داشتم.
خدا بیامرزدش بعد رفتنش تنم حسابی لرزید. اینقدر شوک شده بودم که تا چند روز حتی نمیتونستم گریه کنم.
تو این مدت ادامه تحصیل دادم دانشجو ترم آخر لیسانس بودم و جسته گریخته هر کاری که مناسب بود بصورت پاره وقت انجام میدادم. یه جورایی به قول خودم نون آور خونه شدم. گرچه اون خدا بیامرز خیلی چیزا برامون گذاشته بود و حقوقش بود اما کفاف خرج رو نمیداد ... بگذریم...
خلاصه بگم سرتونو درد نیارم دیگه سنم زیاد شده بود و خیلی از موقعیتا رو از دست دادم گاهی خواستگار که می اومد میفهمید پدر ندارم و فشار اقتصادی جامعه رو میدید میگذاشت و می رفت.
گاهی ام دیگران جای ما تصمیم میگرفتن و به خانواده ما نگفته به اصطلاح خودشون بزرگتری کرده و خواستگار رد میکردن و میگفتن که بهتون نمیخوره...
تا اینکه چند سالی گذشت. خواهر بعدیم براش یه مورد خوب پیدا شد حالا خانواده ام خودشونو مقصر میدونستن که اگه اول دختر بزرگتر رو میدادن شرایط من اینطوری نبود.
خیلی طول کشید تا قانع شون کردم که منو سنگ جلو پای خواهرام نکنن شاید برا من هیچ موقعیتی پیدا نشه.
البته خواستگار زیاد داشتم اما هیچکدوم مناسب نبودن. از لحاظ ایمانی نماز نمی خوندن یا اخلاق مناسبی نداشتن. بالاخره ایشونم ازدواج کردن.
منم یواش یواش بیخیال داشتم میشدم.
سر خودمو شلوغ کردم با رفتن به کلاس و کار و کتاب و...
همواره مطالعه میکردم روحیه ام رو حفظ می کردم.
سعی میکردم گوش به حرفای سبک مردم ندم و مقایسه با همسن و سالام رو ندید بگیرم.
تا اینکه یه روز یکی با واسطه اومد محل کارم. اینقدر خواستگار و آدمای مختلف می اومدن و جور نمیشد که بیخیال شده بودم. با اون واسط رودربایسی داشتم. روم نشد مستقیما بهشون بگم نه چون اصلا ملاکهای منو نداشت.
قبلش به خدا توکل کرده بودم. رابطه ام با خدا خیلی قوی شده بود. حساب کرده بودم تموم قرضامو بهش بدم. نماز قضاهامو ادا کردم چرتکه سایر اخلاقامو داشتم میکردم. به خودم گفتم #خدا میگه #ایمان و #اخلاق و #هم_کفو_بودن. ولی تو ذهنم #سن و #تحصیلات و #شغلش و #موقعیت_اجتماعیش و... #ملاک بود که هیچکدومشو این مورد نداشت.
به خودم گفتم حالا چرا من بگم نه، حتما این موردا، برا اونم ملاکه، بزار خودش بیاد بگه نه 😅
از فکرم پشیمون شدم. ایشون با اصرار واسط اومدن محل کارم و چند دقیقه ای صحبت کردند و رفتند. خیلی سنگین و متین بودند. ایشون از من سه سال کوچکتر بود البته اصلا به چهره شون نمیخورد. من این موضوع رو به واسط گفته بودم که یکی از ملاکهام سن هست ولی براشون مهم نبود.
بعد رفتن چند بار تماس گرفتن که جواب بدم هرچی فکر کردم نتونستم با خودم کنار بیام و با مشورت یکی از اعضای خانواده رد کردم. این موضوع رو تو خونه هم مطرح نکردم که مامانم ذهنش مشغول نشه.
یه سالی گذشت و تو این بین چند نفری اومدن که بازم نشد.
تقریبا یه سال گذشته بود که دیدم از طریق واسطه دیگه ای به شوهر خواهرم گفته شد. خواهرمم بهم گفت و منم دلیلم رو و نظری که مشورت کردمو گفتم و ایشونم انتقال دادن.
جالب بود روزای بعد واسطه های دیگه ای از طرق مختلف زنگ میزدن در رابطه با ایشون. همه خانواده ایشون رو میشناختن و تعریف میکردن و گاهی ام تهدید و دعوا که تو چرا میگی نه 😮
ادامه دارد...
eitaa.com/zendgizanashoyi