همسرداری
✖️لجبازی ممنوع❌
👈در صورتي که در موردي با همسرتان اختلاف سليقه پيدا کرديد، به هيچ وجه کار را به لجبازي نکشانيد و تصميم نگيريد روي طرف مقابل را کم کنيد.
📌اگر در بيشتر سريالها و فيلمهاي خانوادگي تلويزيون مي بينيد که يکي از زوجين با داد و فرياد و لجبازي هميشه کارش را پيش مي برد و طرف ديگر غالباً کوتاه مي آيد. بدانيد که اين، فقط در فيلمها اتفاق مي افتد و در زندگي واقعي چنين کاري فقط مسئله را پيچيده تر مي کند و به صورت يک زخم در چهره زندگيتان ماندگار خواهد شد.
حتي اگر در يک يا چند مورد خاص بتواند با لجبازيهاي بچه گانه و يا داد و فرياد همسرتان را وادار به عقب نشيني کنيد، اين عقب نشيني بصورت يک عقده در وجود او خواهد ماند و در جاي ديگر آن را تلافي خواهد کرد.
💫@zendgizibaabo💫
#زندگی_زیباست♡
💫
نکاتی برای شاد بودن
شاد بودن آن قدر هم سخت نیست. فرهنگ باستانی ایرانیان بر اساس شاد بودن و شاد کردن پایه گذاری شده است تا انسان ها به توانند قدرتمندتر و تندرست تر زندگی کنند.
توصیه های زیر به شما کمک می کنند تا شادتر زندگی کنید:
💚 از چیزهای بسیار ساده هم می توان لذت برد و شاد شد. دیدن یک منظره زیبا، یک فیلم قشنگ یا یک دوست خوب هم می تواند انسان را شاد کند.
💚 بهترین حالت را در خودتان و در شرایط موجود اطراف تان پیدا کنید . هیچ کس همه چیز ندارد و هرکس اندوهی دارد که با شادی زندگی آمیخته است . هنر آن است که در شرایط سخت بخندیم.
💚 شما نمی توانید همه را از خود خرسند و خشنود کنید ، پس اجازه ندهید انتقادها شما را نگران کنند.
💚 اجازه ندهید دیگران معیارهایتان را تعیین کنند، خودتان باشید و به چیزی که نیستید، تظاهر نکنید.
💚 کارهای سودمندی که از انجام آنها لذت می برید بیشتر و بیشتر کنید.
💚 نفرت و حسادت را از خودتان دور کنید ، چرا که این دو ، دشمن روح شما هستند، روح شما را اندوهگین می کنند و هیچ اتفاق خوشی هم برایتان نمی افتد.
💚 علایق و دلبستگی های زیادی داشته باشید . اگر مسافرت دوست دارید و نمی توانید بروید ، سینما را امتحان کنید . کتاب های جدید بخوانید ، به پارک بروید یا ورزش و پیاده روی کنید.
💚 گذشته را در گذشته رها کنید ،و تنها از آن پند بگیرید و به خاطرداشته باشید در صورتی که مشکلی پیش آمد، همیشه به یافتن راه حل آن فکر کنیم نه به خود مشکل.
💚 خودتان را به کارهای گوناگون سرگرم و مشغول کنید. کسی که سرش گرم باشد فرصتی برای غصه خوردن ندارد!
💫@zendgizibaabo💫
#زندگی_زیباست♡
#داستان_شب 💫
مسافری خسته که از راهی دور میآمد به درختی رسید و تصمیم گرفت که در سایه آن قدری استراحت کند غافل از این که آن درخت جادویی بود؛ درختی که میتوانست آن چه که بر دلش میگذرد برآورده سازد!
وقتی مسافر روی زمین سخت نشست با خودش فکر کرد که چه خوب میشد اگـر تختخواب نرمی در آن جا بود و او میتوانست قدری روی آن بیارامد. فـوراً تختی که آرزویش را کرده بود در کنارش پدیدار شـد!
مسافر با خود گفت: «چقدر گرسنه هستم. کاش غذای لذیذی داشتم.»ناگهان میزی مملو از غذاهای رنگارنگ و دلپذیر در برابرش آشکار شد. مرد با خوشحالی غذاها را خورد و نوشید.
بعد از سیر شدن، کمی سرش گیج رفت و پلکهایش به خاطـر خستگی و غذایی که خورده بود سنگین شدند. خودش را روی آن تخت رها کرد و در حالی که به اتفـاقهای شگفتانگیز آن روز عجیب فکر میکرد با خودش گفت: «قدری میخوابم. ولی اگر یک ببر گرسنه از این جا بگذرد چه؟» ناگهان ببـری ظاهـر شـد و او را درید.
پی نوشت هر یک از ما در درون خود درختی جادویی داریم که منتظر سفارشهایی از جانب ماست.ولی باید حواسمان باشد. چون این درخت افکار منفی، ترسها و نگرانیها را نیز تحقق میبخشد. بنابر این مراقب آن چه که به آن میاندیشید باشید.
💫@zendgizibaabo💫
#زندگی_زیباست♡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌟قبل از خواب همه را ببخش
🌸برای شروع یک روز نو
🌟باید آرام و سبک باشی...
🌸ببخش و بگذر
🌟روح تو لایقِ آرامشی
🌸بی نظیر است...
🌟فردا یه روز تازهس
🌸با کلی اتفاق تازه و قشنگ...
🌟تک تک شما عزیزان را به
🌸خداوند رحمان و رحیم میسپارم
🌟شب زیبای بهاری تون بخیر و آرامش
#شب_بخیر
💫@zendgizibaabo💫
#زندگی_زیباست♡
6.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🗓۱۴۰۳/1/23
🌺روی خوش زندگی همین
🌸است همین که کسی باشد
🌺صبح را بخیر کند
🌸کسی باشد که تو در
🌺کنارش قدر نفس هایت
🌸و زنده بودنت را بدانی...
🌸پنجشنبهتون گلباران و زیبا
💫@zendgizibaabo💫
#زندگی_زیباست♡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زندگی کن
و لبخند بزن به خاطر انهایی که با لبخندت زندگی می کنند.
و از نفست آرام میگیرند وبه امیدت زنده هستند .
💫@zendgizibaabo💫
#زندگی_زیباست♡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بخند 😊♥️
آنقدر جانانه،
که دل تمام ثانیه ها شاد شود
این نهایت مهربانی توست درحق دنیایی؛
که دربرابر حجم غمهایمان کم آورده !
💫@zendgizibaabo💫
#زندگی_زیباست♡
#سرگذشت_مهناز
#کابوس
#پارت_هفده
من مهناز هستم، متولد سال ۵۵ و در حال حاضر ساکن تهران
داشتم بزرگ و نوجوون میشدم و جرأت اینکه پامو از خونه بیرون بزارم و زیر نگاههای پراز سوال وپچ پچ مردم قدم بردارم رو نداشتم..،،،
درسته که بیرون نمیرفتم ولی حرفها به گوشم میرسید…..فشارهای روحی زیادی روم بود…..مگه من چند سالم بود که بتونم هضمش کنم؟؟؟؟جای زخم عمو فرشاد خوب نشده بود که خانواده ام پسم زدند و حالا نوبت اهالی روستا بود……فشارها بقدری زیاد بود که گاهی از بس فکر و خیال میکردم باور کنید از هوش میرفتم و اونجا بود که مامانی بیچاره باید به دادم میرسید……
گاهی وقتیها کاری پیش میومد و مجبور میشدم با مامانی بیرونم برم…… اهالی روستا با دیدنم زیر و بم ماجرا رو از مامانی میپرسیدند و من بی سر و صدا از حال میرفتم آخه من از بچگی اروم بودم و هیچ مشکلی رو ندیده و تجربه نکرده بودم که یکباره یه فشار و مشکل بزرگ برام پیش اومد که قابل تحمل نبود،…کم کم بیهوشیهام بقدری زیاد شد که توی روستا لقب غشی گرفتم….....
ادامه در پارت بعدی 👇
🖌#کانال-زندگی_زیباست♡
💫@zendgizibaabo💫
#سرگذشت_مهناز
#کابوس
#پارت_هجده
من مهناز هستم، متولد سال ۵۵ و در حال حاضر ساکن تهران
مردم فقط ظاهر قضیه رو میدیدند و قضاوت میکردند و از مشکل اصلی منه غشی خبر نداشتند…..تنها دلخوشی من داداشهای عزیزم بودند…..برادرایی که به هیچ وجه منو مقصر نمیدونستند و همیشه هوامو داشتند و مرتب و هر روز بهم سر میزدند……از اونجایی که توی مدرسه بخاطر حرفهای هم سن و سالام خیلی اذیت میشدم داداش دومیم(علی)اجازه نداد مدرسه برم و عذاب بکشم و خودش جور منو کشید ومثل یه معلم هر روز سر ساعت اومد پیشم و بهم درس داد…..به کمک داداش علی در طول سال توی خونه درس خوندم و آخر سال بصورت متفرقه امتحان دادم و خدایی هم با نمرات خوب قبول میشدم…..سه سال گذشت….سه سالی که مامان و بابا پسم زدند و من کنار مامانی و دایی مجردم زندگی میکردم…..دایی زیاد خونه نبود چون کارش با ماشین بود و بیشتر وقتها بار میبرد .من شاهد بودم که روز و شبی که دایی خونه بود مامانی چشم روی هم نمیزاشت و نمیخوابید….
ادامه در پارت بعدی 👇
🖌#کانال-زندگی_زیباست♡
💫@zendgizibaabo💫
🍁
#خودخواهی
ﺯﻧﺒﻮﺭﯼ ﻣﻮﺭﯼ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻫﺰﺍﺭ ﺣﯿﻠﻪ ﺩﺍﻧﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﯿﮑﺸﯿﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺁﻥ
ﺭﻧﺞ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻣﯽﺩﯾﺪ ﻭ ﺣﺮﺻﯽ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﯿﺰﺩ!
ﺍﻭ ﺭﺍ ﮔﻔﺖ: ﺍﯼ ﻣﻮﺭ؛ ﺍﯾﻦ ﭼﻪ ﺭﻧﺞ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺮ ﺧﻮﺩ ﻧﻬﺎﺩﻩﺍﯼ ﻭ ﺍﯾﻦ ﭼﻪ ﺑﺎﺭ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﮐﺮﺩﻩﺍﯼ؟
ﺑﯿﺎ ﺗﺎ ﻣﻄﻌﻢ ﻭ ﻣﺸﺮﺏ (ﺁﺏ ﻭ ﻏﺬﺍ) ﻣﻦ ﺑﺒﯿﻦ، ﮐﻪ ﻫﺮ ﻃﻌﺎﻡ ﮐﻪ ﻟﺬﯾﺬﺗﺮ ﺍﺳﺖ، ﺗﺎ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻧﺨﻮﺭﻡ ﺑﻪ ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﺎﻥ ﻧﺮﺳﺪ...
ﺁﻧﺠﺎ ﮐﻪ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﻧﺸﯿﻨﻢ ﻭ ﺁﻧﺠﺎ ﮐﻪ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺧﻮﺭﻡ...
ﺍﯾﻦ ﺑﮕﻔﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﺩﮐﺎﻥ ﻗﺼﺎﺑﯽ ﭘﺮ ﺯﺩ ﻭ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﭘﺎﺭﻩ ﺍﯼ ﮔﻮﺷﺖ
ﻧﺸﺴﺖ!
ﻗﺼﺎﺏ ﮐﺎﺭﺩ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺑﺰﺩ ﻭ ﺯﻧﺒﻮﺭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻭ ﭘﺎﺭﻩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﺮ ﺯﻣﯿﻦ ﺍﻓﺘﺎﺩ...
ﻣﻮﺭ ﺑﯿﺎﻣﺪ ﻭ ﭘﺎﯼ ﺍﻭ ﺑﮕﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﮑﺸﯿﺪ.
ﺯﻧﺒﻮﺭ ﮔﻔﺖ: ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﮐﺠﺎ ﻣﯿﺒﺮﯼ؟
ﻣﻮﺭ ﮔﻔﺖ: ﻫﺮ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺣﺮﺹ ﺑﻪ ﺟﺎﺋﯽ ﻧﺸﯿﻨﺪ ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﺧﻮﺍﻫﺪ، ﺑﻪ ﺟﺎﯾﯿﺶ ﮐﺸﻨﺪ ﮐﻪ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ...
ﻭ ﺍﮔﺮ ﻋﺎﻗﻞ ﯾﮏ ﻧﻈﺮ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺳﺨﻦ ﺗﺎﻣﻞ ﮐﻨﺪ، ﺍﺯ ﻣﻮﻋﻈﻪ ﻭﺍﻋﻈﺎﻥ ﺑﯽﻧﯿﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ
💫@zendgizibaabo💫
#زندگی_زیباست♡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر چی برای دیگران بخوای اول به
خودت میدن...👌😉
🌹✨ استاد #عرشیانفر
💫@zendgizibaabo💫
#زندگی_زیباست♡