زینبیه گلشهر کرج🇵🇸
▪️دخترانهترین اربعین▪️
💢 قسمت چهارم.
هواپیما که از زمین کنده شد دلم میخواست منم از همه #تعلقاتم جدا بشم ... ✈️
تعلقاتی که هر کدوم با یک جلوه خودنمایی میکرد ...
به زیر پام نگاه کردم خونههایی که پر بود از آدمهایی با تعلقات مختلف ...
هر لحظه کوچکتر میشدند و حقیقت خودشون رو با همه کوچکی و حقیری نشون میدادند ...
#هجرتی که از دیروز شروع شده بود هی تو گوشم زنگ میزد ....
خدایا من دارم حرکت میکنم بقیه را به خودت واگذار میکنم ☺️✋
چشمت که به السلام علیک یا اخا الرسول میافتد دلت هُری میریزد ....🙈😍
چقدر دلم سرگذاشتن روی ضریح مطهر #امام و نجوا کردن با او رو میخواست ...
حرم قسمت خانمها بسته بود بنابراین به یک #سلام از دور کفایت کردیم و یه گوشه صحن نشستم رو به امام ...
#دلتنگی نزاشت آروم بشینم و اشکها روان شد ...😭
با خودم عهد کردم تو این سفر هر چی دلم کشید از عبادات و ...انجام بدم.
انگار با همه وجودم نوای مولای مولای #امیرالمومنین رو میشنیدم ...
بعد ساعاتی باید حرکت میکردیم به طرف #مشایه اما دل کندن سخت بود 😔
هنوز دلتنگی بر طرف نشده بود و دل گره خورده به امام بود 🥺
دلم میخواست همون جا بمونه و منم دعا کردم که بمونه و جسم به سختی کنده شد و رو به سمت حرم امام حسین علیه السلام و مشایه ....✋
به موکب ۲۸۵ رسیدیم البته بخش زیادی رو با ماشین حرکت کردیم ☺️
نماز صبح بود و برای انجام فریضه باید توقف میکردیم
بعد نماز و استراحت و ...☺️
تو موکب امام #رضا علیه السلام که جا میگیری انگار تو بغل امام رضا علیه السلام هستی ...😍
حداقل برای من اینطوریه ...
هرسال باید تو این موکب استراحتی داشته باشم.
با اینکه مال استان نیست ولی برای من همین که تحت اسم مبارک آقا هست کفایت میکنه😌
اومدیم بیرون و یه مسافتی رو خواستیم ماشین سواربشیم...
یه ماشین دو کابین عراقی نگه داشت و ما رو سوار کرد 🚙
۱۰ نفر ادم پشت ماشین سوار شدیم 😳
البته خودتون حساب کنید چطور ۱۰ نفر میتونند جابشن ...
وسط راه نگه داشت و با رانی و موز ازمون پذیرایی کرد ...🤩
مثل همیشه #مهمان_نوازی و ....☺️😇
🔰 ادامه دارد.
🆔 https://eitaa.com/ZeynabiyehGolshahrKaraj