eitaa logo
زینبیه گلشهر کرج🇵🇸
2.7هزار دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
2.2هزار ویدیو
229 فایل
☎️ تلفن تماس: ۳۴۶۴۲۰۷۲- ۰۲۶ 👥 ارتباط با مدیریت کانال: @admin_zeynabiyeh غنچه های زینبی: @ghonchehayezeynabi ریحانه الزینب: @reyhanatozeynab بنات الزینب: @banatozeynab فروشگاه: @zendegi_salem_zeynabiyehgolshahr کتابخانه: @ketabkhaneh_zeynabiyeh
مشاهده در ایتا
دانلود
1_1006146002.mp3
2.67M
سلام بانو راه رو می شناسی؟! موانع رسیدن به کمال رو چطور؟ راستی تو تاریکی های زندگی تو چه نقشی داره؟ . . . اگر برای این سوالها جواب مناسبی نداری، پس همراه ما باش 😊 تا بیدار شدن، کنارت هستیم! در ضمن نگران شرایط کرونا و عدم حضورت هم نباش! امکان شرکت در هم وجود داره و حتی پرسش و پاسخ آنلاین کنار استاد 🤓 📚🖊 مدرس: سرکار خانم نظری آیدی مسئول ثبت نام: 🆔 @sbakhtiari 🆔 https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
تقویم رو باز کردم، نوشته بود "آغاز حرکت امام حسین علیه السلام به طرف کربلا". مثل هر سال از خودم پرسیدم، اگر الآن میرفت چیکار میکردی؟! میگفتی دارم، براتون دعا میکنم پیروز بشید... یا پیر است باید مراقبش باشم، ولی منو بی خبر نذارید... شایدم میگفتی بخاطر کرونا خوب نیست نمیتونم چند روز در مغازه رو ببندم ولی هرچیزی لازم دارید بگید بیارم... هرسال این موقع، به رفتن فکر میکنم و خودم... هرسال این موقع به تنهام فکر میکنم و مشغله های زندگی... هر سال این موقع، دائم زمزمه میکنم ای کاروان آهسته رو.... 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
🔰 و اشتیاق به امام زمان عج اثراتی دارد: ۱_ اگر ضرورت را احساس کرده ایم، باید این ضرورت را به همه منتقل کنیم. ۲_ ما باید برای این بزرگ مهره های بسازیم. ❌ با نشستن و انتظار، کاری از پیش نمی رود. 👈 اگر ما بتوانیم از دل حسین علیه السلام برای حضرت تربیت کنیم موفق شده ایم. 🚫 به جز این نمی شود... ۳_ با و ظرافت و ظرفیت و زاویه ای دید عمیق آدم ها را به جایی برسانیم که به بهره برداری و خیر کثیر برسد. 💯 اگر میخواهی بدانی در مسیر رشد هستی یا خیر باید ببینی چقدر مثمر هستی؟! چقدر می توانی روی دیگران تاثیر بگذاری؟! حلم و ظرفیت می خواهد و سخت است. اما این سختی را عشق به آسان می کند. 🔆 اگر عاشق شویم بوی معشوق میگیریم و هرکس کنارمان قرار بگیرد عطر امام را استشمام میکند. حسین علیه السلام عاشقان را می‌خرد... 🔰 عنوان سخنرانی: این جبهه نیرو ندارد. 🎙سرکار خانم نظری 🎙 لطفا به کانال صوتی ما در پیام رسان بله مراجعه نمایید : https://ble.ir/zeynabiyehgolshahrkaraj 🆔 https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
🔹️سرکار خانم مرضیه نظری🔹️ 🔸️تو وجود خداست که کینه و حسد راه نداره...🔸️ ما نگاه میکنیم یزید این ۷۲ تا بهترین سید الشهدا رو کشته خود امام رو کشته... بعد میاد به امام سجاد میگه میشه من توبه کنم امام میگه اره... راه توبه رو نمیبنده براش! خیلی حرفه ها... کی هیچوقت راه توبه اش بسته نیست ... حالا اینکه او توفیق پیدا نمیکنه بماند ولی مهم اینه که راه توبه رو نمیبنده ما با یه همچین امامی مواجه ایم تو خیمه ی امام هستیم؟! اگر هستیم چقدر عذر پذیریم؟!؟ 🆔️https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
🔹سرکار خانم نظری🔹 🔸تصمیم بگیریم کجا میخواهیم بایستیم🔸 تصمیم بگیریم کجا میخواهیم بایستیم تو کدوم ؟ تشکیلات حق یا تشکیلات باطل؟! اینو بدونیم که در واقع عاشورا را خدا قرار داده برای درس گرفتن و عبرت گرفتن. من ببینم اونهایی که در حق رفتن سرانجامشون چی شد اونهایی که در تشکیلات باطل رفتن سرانجامشون چی شد؟ یک تابلویی برای درس گرفتن و عبرت گرفتن من در عاشورا ترسیم کرده .. اگر تو این بیای عاقبتت این میشه که زمان جلوی قبرت می ایسته میگه: بأبی أنت و أمی یعنی من معصوم خودم پدرم و مادرم رو فدای توی غیر معصوم میکنم. و اگر در تشکیلات باطل قرار گرفتی میشی: اللهم العنهم جمیعا نه فقط خدا بلکه ملائکه و... همه ی موجودات.. 🎙 شناسه بحث: «این جبهه نیرو ندارد"، ۱۴۰۰ 🆔 https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
🔹 سرکار خانم نظری 🔹 🔸 ، به معنای میل کردن به میل کردن به چیزی و روی‌گردانی از چیز دیگری است 🔸 وقتی به زیارت میره از هرچی غیر از روی بر‌می‌گردونه و یک قلبی بین او و کسی که به زیارتش رفته برقرار میشه. به همین دلیل وقتی قصد و توجه امام بزرگی را می‌کنیم، می‌گوییم: میخواهم بروم زیارت... 🎙 شناسه بحث: "زیارت"، صفر ۱۴۰۰ 🆔 https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
🔸 برای رسیدن به مِنّا، باید مَنیَّت ها را کنار بگذاریم. 🔸 💢 رفتار امام حسین علیه السلام در دعوت از افراد و حساسیت در انتخاب یارانش، نشان از یک دارد. 💢 باید با ذکر حضرت حسین علیه السلام، حسینی بشویم و به برسیم. 💢 همیشه باید ، یعنی باشد؛ چون در تشکیلات الگو نقش بسیار مهمی دارد. 💢 برای نزدیک شدن به سبک و سیره ی زندگی خودمان را تغییر بدهیم. 🔹 سرکار خانم نظری 🔹 🎙 شناسه بحث: روز ششم محرم، ۱۳۹۹ هجری شمسی 🆔 https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
🔖 : در مجالسی که ذکر گفته می‌شود، ملائکه بال هایشان را برایتان پهن می‌کنند‌. برایتان می‌کنند. مخصوصاً مجلسی که در آن حدیث کساء قرائت می‌شود. در می‌خوانیم حَفَتِّ الْمَلائِكَةِ، یعنی هرجا که حدیث کساء خوانده می‌شود، مملو از ملائکه می‌شود. آن هایی که به زمین می‌آیند، رحمت خدا را می‌آورند و آن هایی که به عرش می‌روند، احوالات افراد حاضر در جلسه حدیث کساء را به بالا می‌برند. تبیین حضرت زهرا سلام الله علیها ... اینکه بعد از سه خلیفه، مردم به سراغ امیرالمؤمنین آمدند، یعنی جهاد تبیین حضرت زهرا (س) به درستی انجام شد. حضرت زهرای مرضیه سلام الله علیها برای اینکه بتواند را بگوید و باطل را رسوا کند، از هر فرصتی استفاده کردند. ما نیز برای وارد شدن به جهاد تبیین، باید از هر فرصتی استفاده کنیم. اگر حلقه اتصال مردم به توحید که همان است قطع شود، به ولایت شیطان وارد می‌شوند. هرچقدر فاصله بین امت و بیشتر شود، تأخیر در هم به همان نسبت بیشتر می‌شود. 🎙 سخنران: سرکار خانم نظری فاطمیه ۱۴۰۰ ♨️ جهت دریافت فایل صوتی سخنرانی به کانال صوتی ما در پیام رسان بله بپیوندید: https://ble.ir/zeynabiyehgolshahrkaraj 🆔 https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
🔖 : السلام ای ابوالحسن وارث غصه و محن هادی السلام ای مظلومان تا ابد هم کلام مظلومان بوده حسرت شیعه ای چراغ هدایت شیعه 🆔️ https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
🔖 : السلام ای ابوالحسن وارث غصه و محن هادی السلام ای مظلومان تا ابد هم کلام مظلومان بوده حسرت شیعه ای چراغ هدایت شیعه 🆔️ https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
🔖 : تو کوه باشی و من نگاهم به بی صبرانی باشد که ادعای بودن دارند؟! تو فرمانبردار خویش باشی و من غافل از امام حاضر و حیّ خود باشم ؟ یاری‌ام کن! یاری‌ام کن تا تو را زیستنم بدارم و بدانم یاری‌ام کن تا چنان باشم که با امام خویش بودی... ◼️وفات جانسوز عقیله بنی هاشم و عالِم بدون معلم، حضرت زینب کبری تسلیت باد... 🆔️ https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
🔖 : تو کوه باشی و من نگاهم به بی صبرانی باشد که ادعای بودن دارند؟! تو فرمانبردار خویش باشی و من غافل از امام حاضر و حیّ خود باشم ؟ یاری‌ام کن! یاری‌ام کن تا تو را زیستنم بدارم و بدانم یاری‌ام کن تا چنان باشم که با خویش بودی... ◼️وفات جانسوز عقیله بنی هاشم و عالِم بدون معلم، حضرت زینب کبری تسلیت باد... 🆔️ https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔖 : و محبتی که از طرف امامان معصوم بر ما جاری و ساری می‌شود؛ مقطعی نیست، بلکه است..! 🎥 گزیده ای از کلاس جامعه کبیره 🔺 استاد: سرکار خانم شامی‌زاده 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔖 : بانو! آمدی تا غربتِ غریبِ این ، با قدم‏های انتظار و شوق شما، رنگ دیگری بگیرد. تو فرزند امام موسی علیه ‏السلام هستی و مادر این زمین؛ خواهر رضا علیه‏ السلام هستی و همه کس این مردم؛ شفاخانه دلشان، قلبشان، نشان راه و نور چشمانشان. ! چه خوب شد که آمدی! ولادت باسعادت کوثر همیشه جاری کویر قم حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها مبارک باد😍🎉 📽 کلیپی مناسب و استاتوس واتساپ 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
زینبیه گلشهر کرج🇵🇸
: 💠 سفرنامه اربعین. قسمت دوم. موقع خروج از منزل کوله را برداشتم و یه نگاهی به پشت سرم کردم، خانه خالی بود. یه نگاهی به کوله و یه یا . از زیر قرآن رد شدم و سوار آسانسور. همینطور که می‌آمدم پایین به این فکر میکردم که چقدر راحت باید بزاری و بری! دیگه نمی‌خواستم پشت سرم را کنم. قلبم بی تاب بود. از خانه که بیرون آمدم همه را کردم. به نیابت همه اساتیدم، اموات، ذوی الحقوق، فامیل، دوستان و همسایه ها، اهالی زینبیه اعم از خادمین و شاگردها و مخاطبین و کانال زینبیه و پیج و .... موقع اذان مغرب زینبیه بودم. السلام علیک یا کبری. چه خلوت زیبایی.... آخرین وداع رو با خانم خود میکند. راستی مرگ هم به همین راحتیه؟! بعضی ها برای بدرقه آمده بودند. میان اشک و گریه و التماس دعا ... از زیر رد میشیم و سوار اتوبوس. با چند صلوات که یکی از همسفران گرفت راه افتادیم... حس شب را دارم. یعنی می‌پذیرد؟ خبر های که میرسه خوب نیست! و ما که اول راهیم. حسین میکشی مرا .... پرچم که به من افتاده شهید رزاقی هست. به پارکینگ ایران خودرو رسیدیم. اتوبوسهای ردیف ایستاده بودند و زائرهایی که دور آنها بودند یه حس خوب و شیرین داشت... انگار یه مرحله نزدیکتر شدیم!! حضور غیاب زائرها و برای رسیدن بقیه ...‌ تو این فاصله شام خوردن زائرها و تجدید وضو. شب و هوای خنک تقریبا و بدون ازدحام .‌‌ انتظار سخته... 🔹 به قلم یک زائر اربعین. 🆔 https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
زینبیه گلشهر کرج🇵🇸
: 💠 سفرنامه اربعین. قسمت چهارم. نزدیک مرز هستیم. توی راه شد در مورد چند تا حدیث با دوستان مباحثه کردیم. نکات خوبی مطرح شد. انشاالله که این نکات، نگاه جدیدی در این بهمون بده و باعث بشه بیشترین بهره وری رو داشته باشیم. حس اینکه ۶ تا امام اون طرف مرز منتظر هستند و آغوش باز کردند آدم رو دیوانه میکنه! جلوه معشوق بر فتاد ما به او محتاج بودیم و او به ما انبوه ماشین های سر که تو بیابان رها شده نشان از عشق بی حد داره... ماشین های که شاید تمام زندگی یه آدم باشه! و حالا صاحبش به عشق رهاش کرده و رفته. چه حس کوچکی تو این دریا دارم!! سوار اتوبوس شدیم و به عشق امام حرکت. از مرز عبور کردیم بالاخره... اما خیلی و شگفت انگیز چقدر خوبه درست همون جایی که همه باید بارهاشون رو بگردند یهو یکی بیاد بهت بگه نمیخواد شما برو!! چند ساعتی تا نجف زمان داشتیم. هر چه به خانه نزدیکتر می‌شدیم حس بهتری پیدا میکردم. که رسیدیم رفتیم سراغ یه موکب. ولی هیچ جا نبود. خیلی شلوغ بود. به همین دلیل کوله ها رو یه گوشه گذاشتیم و رفتیم حرم مولا علیه السلام. از لابلای ازدحام عبور کردیم و دیدیم تمام صحن و حرم ها تعطیل شده و بسته. ظاهراً بدلیل ازدحام چند نفر خفه شده بودند. خدا نکنه هیچ کس پشت در بسته بمونه!! به زور جای نماز پیدا کردیم و بعد نماز بیهوش شدیم از . نفهمیدم چند ساعت خوابیدیم. ولی با صدای یکی از بیدار شدم. چه خوبه خوابیدن تو خانه پدر!! خیلی داره... انگار همه خستگی‌های وجودت یک جا خارج میشه نزدیک یه و روضه کوچک و چند کلمه صحبت... نماز رو با هم خوندیم و کوله ها رو جمع کردیم که راه بیفتیم. اما یکی کم بود... مجبور شدیم تا بیاد. چشمهام رو بستم، کلی حرف های درگوشی با بابام داشتم .... 🔹 به قلم یک زائر اربعین. 🆔 https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
🔖 : 💠 موکب رسانه ای اربعین. ، به معنای میل کردن به چیزی و روی‌گردانی از چیز دیگری است. وقتی به زیارت میره از هرچی غیر از روی بر‌می‌گردونه و یک قلبی بین او و کسی که به زیارتش رفته برقرار میشه. به همین دلیل وقتی قصد و توجه امام بزرگی را می‌کنیم، می‌گوییم: میخواهم بروم زیارت... 🎙 شناسه بحث: "زیارت"، صفر ۱۴۰۰، سرکارخانم نظری 📸 شما هم میتونید حس و حال و خاطرات اربعین ۱۴۰۱ رو به صورت لحظه ای با موکب رسانه ای اربعین به اشتراک بگذارید. 🆔 @Yamahdi_salam 🆔 https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
زینبیه گلشهر کرج🇵🇸
: 💠 سفرنامه اربعین. قسمت یازدهم. نفهمیدم کی خوابم رفت که با ضربه جانانه یک زائر به سرم بیدار شدم! تا اومدم بفهمم چی شده آن یکی کوله رو کوبوند تو سرم ...خدا رو شکر کلا بعضی ها راحتند!! در کل عراقی ها دو دسته هستند. یک دسته فوق العاده و خدمتگزار به زائر و یک دسته و متنفر از ما .... البته دسته دوم کم هستند و اکثریت رو گروه اول تشکیل میده. خادمین این موکب از گروه اول هستند و فکر کنم همه تحصیل کرده اند. از نوع رفتارها و پیداست. نماز و ناهار و قرآن و ذکر ... دارم سعی میکنم کمی بخوابم چون امشب رو دوست دارم اگر علیه السلام بپذیرد در کنار مادرش برایش گریه کنم انشاالله. نشد که بخوابم!! سرو صدای زیاد و ... حدود ساعت ۴/۳۰ آماده شدیم که راه بیفتیم. یکی از بچه ها حالش خوب نبود. هر چه کردم ماشین سوار بشه و بره قبول نکرد. تا عمود ۱۳۰۰ که راه آمدیم دیدم بزور خودش رو می‌کشه. لذا یه گرفتم و سوار شدیم. همه کلی خوشحال شدن :) ما را تا عمود ۱۳۸۰ آورد. اونجا پیاده کرد و چند تا عمود بعد گنبد حضرت علیه السلام دیده شد. فقط کسی که تجربه روی رو داشته می‌تونه بفهمه این تصویر چه حس و حالی داره. تو راه نماز مغرب شد. کنار خیابان فرش پهن کردیم و نماز خواندیم. بعد نماز حرکت کردیم به سمت موکب ... حدود یک ساعتی راه رفتیم تا رسیدیم. موکب استان البرز خیلی دورتر از بود سر راه هم نزدیک حرم حضرت عباس شدیم و سلام دادیم و هم حرم امام حسین علیه السلام. از کنار گاه هم عبور کردیم تا بعد از عبور چند خیابان شلوغ به رسیدیم. الحمدلله یکی از بچه ها تو موکب برای ما جا گرفته بود. لذا رفتیم و در مکان خودمان شدیم. بعد اینکه مستقر شدیم بعضی از بچه ها میخواستند برن حرم ... قبل رفتن کمی صحبت کردیم و دعای و روضه و... خدا را شکر خوب پذیرایی کرد. یاد همه دوستان کردیم. بعضی ها رفتند حرم و بقیه هم خوابیدند. منم جز گروهی بودم که خوابیدم هر چه فکر کردم پیدا نکردم که لابلای این همه مرد و فشار بریم سمت حرم علاوه بر این که میدونستم بدلیل نمی‌توانند نزدیک شوند. پاهام از درد فریاد میکرد. با که یکی از بچه ها داد کمی آروم تر شد. یکی گفت خوب ازتون گذشته... راست می‌گفت این چند روز هر بار جلوی آینه رفتم بیش تر از هر چیزی موهای جلوه میکرد.. بی اختیار زمزمه کردم داره پیر میشه.... حواست هست به سپید سرم... از گذشته ترم .... قبل اینکه بیام یکی می‌گفت چرا صورتتون ریخته... تو دلم گفتم داغ و حسین ریختن صورت هم داره!! یکی می‌گفت چرا آنقدر فشار روش هست... و من تو دلم میکردم وای از قلب حجه بن الحسن... وای از دل زینب 🔹 به قلم یک زائر اربعین. 🆔 https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
‌ ▪️دخترانه‌ترین اربعین ▪️ 💢 قسمت دوم. چمدان بسته کنار اتاق ... 🧳 چادر اتو کشیده و لباس‌های تا کرده ... کفش‌های جفت شده ... همه‌شون نشونه‌ی ... انتظار حرکت ... ولی تماس‌های پشت سر هم از صبح که تاخیر داره پروازتون ✈️ و آخرین تماس که پروازتون کنسل شد!😶 صبر کنید ببینیم می‌تونیم پرواز دیگه‌ای براتون هماهنگ کنیم؟! و با بهت به همه دور و برم نگاه میکنم. نمیدونم چه خدا برام مقدر کرده و چه در این سفر نهفته! اما یقین دارم به خیلی چیزها .... به پروردگار که ⚜ هیچ چیز تصادفی نیست ⚜ به اینکه تحت اشراف مربی همه چیز اتفاق می‌افته و .... تو که دارم می‌کشم خیلی نکات تو ذهنم میاد .... بی توفیقی..... نه اصلا فکرش را هم نمیکنم ....❌ اینان هستند و به بدی ما نگاه نمیکنند🥺 ضمن اینکه من تمام آنچه باید انجام می‌دادم رو کوتاهی نکردم ...✋ پس این گزینه حذف ....⛔️ اجازه نمیدم شیطان با سرزنش کردن من رو از که در این واقعه وجود داره محروم کنه ❌ تمام حواسم رو جمع آیه‌های پیرامونم میکنم و از خدا میخوام بهترین تقدیر مورد رضاش رو رقم بزنه ...☺️ راضی و تسلیم نشستم و فکر میکنم ... عجیبه دلشوره ای نیست ...🥰 بر وجودم سایه انداخته .... نگاهی به گوشیم می‌ندازم و کلیپی از آیت الله میر باقری توجه‌ام رو جلب میکنه 🎞 و اولین پروردگار خودش رو نشون میده ... کلیپ در مورد جامونده‌هاست... میگه همینکه با تمام وجودت دوست داشتی اونجا باشی قبوله ✋ زیر لب زمزمه میکنم ... ⚜یا لیتنی کنت معهم فافوز و فوزا عظیما ....⚜ پیش خودم میگم گاهی باید از همین دوست داشتن‌های معنوی باشه .... پس اولین قدم ... ⚜ خدایا هر چی تو بخوای ⚜ تو این وادی هر چی جلوت گذاشتن بردار و شکر کن ....☺️🙏 🔰 ادامه دارد. 🆔 https://eitaa.com/ZeynabiyehGolshahrKaraj
زینبیه گلشهر کرج🇵🇸
‌‌ ▪️دخترانه‌ترین اربعین▪️ 💢 قسمت سوم. صبح که از خواب پاشدم قرآن رو باز کردم. آیات رحمت نزول باران اومد ... دلم قرص شد که کرامت می‌کنند و به لطف پروردگار مشکل بلیط حل میشه ...☺️✋ تو این فاصله یکی از بچه ها که قرار بود روز بعد ما بیاد نجف از اونجا زنگ زد و گفت شما کجایید؟ پرسیدم رسیدید؟ گفت حرم علیه السلام هستیم 😍 گفتم ما نتونستیم بیاییم! تلفن رو که قطع کردم تو دلم گفتم خدایا چقدر ما هیچی هستیم .... یاد جمله امیرالمومنین علیه السلام در نهج البلاغه افتادم ⚜عرفت الله بفسخ العزائم ....⚜ با همه وجودم فقر و عدم رو حس می‌کردم ... تا اراده نباشه هیچ امری صورت نمیگیره ... و انسان ضعیف ترین موجود روی زمینه ...🥺 و پر ادعا ترین ... یاد درس این هفته کتاب الصلوه افتادم توجه به عزت و ذلت .... انگار خدا امتحان همه درس‌ها رو گذاشته بود یه جا بگیره ... لبخند روی لبهام امد و گفتم خدایا شکرت ...😌☺️ همین که امتحان میگیری یعنی هستیم .... منتظر شدم کمی ساعت بگذره و با چند نفر تماس گرفتم و گفتم تلاش کنند و بلیط بگیرند .... ساعاتی گذشت و .... گوشی رو که قطع کردم اشک هام رو صورتم جاری شد ....😭 فقط گفتم خدایا شکرت ... رفتم تو پیام رسان و بلیط رو چک کردم... درست بود ... برای ساعت ۲۲/۳۰ .... گفتم اقا ممنونم که به بدی ما نگاه نکردی ....🥺😭 بلند شدم بقیه کارهام رو انجام دادم و کمی استراحت تا برای آماده بشم ... 😍 هر چند تمام مدت به این فکر می‌کردم که با یه مسئله چند نفر ابتلا پیدا کردند و نگاه هر کدوم بود ... یه نفر که با ادعای خارج از توانش باعث گرفتاری و به زحمت افتادن گروهی شد .‌‌..🤨 یک نفر تا اخرین لحظه با نگاه خوش‌بینانه برخورد کرد...☺️ یک نفر عصبانی شد ...😡 یک نفر دنبال راهکار گشت ...🤓 و یکی دنبال علت بود ....🤔 خلاصه هر کس از خودش به موضوع نگاه کرد .... اما برای من جلوه کرد ... انتظاری که هر لحظه فرج رو درخواست میکردم .... و دعای فرج فی هذه الساعه ... برایم معنا شد. راستی انتظار ما برای اینگونه است؟ قبل حرکت قران رو باز کردم جالب بود 😌 از امام خواسته بودم برایم بگویند در سفر به چه نکاتی توجه داشته باشم ... با استعاذه شروع کنم و .... با می‌شود زندگی کرد ... قران بهترین و یار تو میتونه باشه اگر باهاش انس بگیری ...😍☺️ باهات حرف میزنه ... راهنمایی میکنه ... تو همین حال بودم که پسرم با یک لیوان ICE Cafe جلوم ایستاد ... نگاهش کردم دیدم با لبخند گفت بخور قبل رفتنت....☺️ از دستش گرفتم و بلند شدم بغلش کردم .... چقدر بزرگ شده ... چه زود بزرگ شده.... دیگه سرم فقط تا سینه اش میرسه ....🙈 گفت خیلی دلم میخواست باهات بیام ولی نشد ... گفتم انشاءالله سال دیگه ...🥰 یاد سفرهای قبلی افتادم که رفیق سفرم بود ... گفتم برات دعا میکنم... تو دلم گفتم آقا جوان‌هام نذر جوان امام حسین علیه السلام.... برای خودت تربیتشون کن ...🙏 بالاخره کارت پرواز رو گرفتیم و نشستم تا بنویسم ...‌🤓✍ 🔰 ادامه دارد. 🆔 https://eitaa.com/ZeynabiyehGolshahrKaraj
زینبیه گلشهر کرج🇵🇸
‌‌ ▪️دخترانه‌ترین اربعین▪️ 💢 قسمت چهارم. هواپیما که از زمین کنده شد دلم میخواست منم از همه جدا بشم ... ✈️ تعلقاتی که هر کدوم با یک جلوه خودنمایی میکرد ... به زیر پام نگاه کردم خونه‌هایی که پر بود از آدمهایی با تعلقات مختلف ... هر لحظه کوچکتر می‌شدند و حقیقت خودشون رو با همه کوچکی و حقیری نشون میدادند ... که از دیروز شروع شده بود هی تو گوشم زنگ میزد .... خدایا من دارم حرکت میکنم بقیه را به خودت واگذار میکنم ☺️✋ چشمت که به السلام علیک یا اخا الرسول میافتد دلت هُری میریزد ....🙈😍 چقدر دلم سرگذاشتن روی ضریح مطهر و نجوا کردن با او رو میخواست ... حرم قسمت خانم‌ها بسته بود بنابراین به یک از دور کفایت کردیم و یه گوشه صحن نشستم رو به امام ... نزاشت آروم بشینم و اشک‌ها روان شد ...😭 با خودم عهد کردم تو این سفر هر چی دلم کشید از عبادات و ...انجام بدم. انگار با همه وجودم نوای مولای مولای رو میشنیدم ... بعد ساعاتی باید حرکت میکردیم به طرف اما دل کندن سخت بود 😔 هنوز دلتنگی بر طرف نشده بود و دل گره خورده به امام بود 🥺 دلم میخواست همون جا بمونه و منم دعا کردم که بمونه و جسم به سختی کنده شد و رو به سمت حرم امام حسین علیه السلام و مشایه ....✋ به موکب ۲۸۵ رسیدیم البته بخش زیادی رو با ماشین حرکت کردیم ☺️ نماز صبح بود و برای انجام فریضه باید توقف میکردیم بعد نماز و استراحت و ...☺️ تو موکب امام علیه السلام که جا میگیری انگار تو بغل امام رضا علیه السلام هستی ...😍 حداقل برای من اینطوریه ... هرسال باید تو این موکب استراحتی داشته باشم. با اینکه مال استان نیست ولی برای من همین که تحت اسم مبارک آقا هست کفایت میکنه😌 اومدیم بیرون و یه مسافتی رو خواستیم ماشین سواربشیم... یه ماشین دو کابین عراقی نگه داشت و ما رو سوار کرد 🚙 ۱۰ نفر ادم پشت ماشین سوار شدیم 😳 البته خودتون حساب کنید چطور ۱۰ نفر میتونند جابشن ... وسط راه نگه داشت و با رانی و موز ازمون پذیرایی کرد ...🤩 مثل همیشه و ....☺️😇 🔰 ادامه دارد. 🆔 https://eitaa.com/ZeynabiyehGolshahrKaraj
زینبیه گلشهر کرج🇵🇸
‌‌ ▪️دخترانه‌ترین اربعین▪️ 💢 قسمت پنجم. کلا این سفر با سفرهای دیگه ظاهرا متفاوته ...😍 غیر از قبل از پرواز که ۲۴ ساعت بین زمین و آسمون موندیم تا بلیط دوباره پیدا شد و راه افتادیم 😐😉 بقیه سفر رو در نهایت آرامش و راحتی و پذیرایی رقم زدند 😇 ما هم که از اول بنا بر این داشتیم که خودمون رو کنیم به دستان امام.... لذا ضمن از مهمان نوازی امام و شکر پروردگار ... به متنعم شدن از سفره کرامت امام مشغول شدیم ...☺️😍 نمونه اش هم اینکه صبح رفتیم برای خوردن نون و پنیر صبحانه و با ران بریان شده و نان تازه پخته شده و مخلفات روبرو شدیم ....😋 ⚜هذا من فضل ربی ....⚜ اما گذشته از این قسمت بحثی که بشدت ذهنم رو درگیر کرده و با یکی از دوستانم هم مفصل چت کردم، پیرامون تمرکز روی امام با جبهه باطل بود .... اینکه در حال حاضر امام کجا هستند؟🤔 آیا در پیاده روی و میان موکب‌ها یا در نقطه درگیری جبهه ؟ ⚠️شما هم کمی فکر کنید ... به هر حال معیت در زیارت عاشورا دقیقا باید فهم شود که کجا اتفاق میفتد ... راستش روزها اونقدر گرم هست که نمیشه راه رفت ...🙈 بنابر این صبر کردیم تا کمی از حرارت هوا کم بشه و بعد راه بیفتیم✋☺️ تو که مستقر شدیم ویترین نظم اونها بشدت به چشم میخورد ...👌 و خیلی خوب و تشکیلاتی کار میکردند👏 و سفر الی الامام بشدت برام پر رنگه ....😍🥺 خودش یک سفر هست ... ⚜زیارت یک سفر الی الله است⚜ از وادی ولایت امام و خود امام مستقیما واسطه است. زیارت، چنین امر عظیمی است که آداب و مناسک دارد و حتی در روایات آمده که هم آثار دارد هم آثار و هم آثار تاریخی... و حالا تو با بحث هم قرین شده 😇🥺 🔰 ادامه دارد. 🆔 https://eitaa.com/ZeynabiyehGolshahrKaraj
‌ ▪️دخترانه‌ترین اربعین▪️ 💢 قسمت ششم. دیشب حدود ساعت ۱۱ بود که رسیدیم ... یه از راه دور به امام دادیم و اشک و اه...🥺 بعد رفتیم موکب تا وسایلمون رو بزاریم و بیاییم برای زیارت ...😍 قسمت سخت سفر اربعین همین جاست که خسته وارد کربلا میشی و حالا باید مسافت زیادی رو تا پیدا کردن موکب طی کنی...🙈 دیگه اخرها کم آورده بودم ولی باید استقامت داشت در مسیر و ، تمرین همه آمادگی‌های ظهوره ... عضلات پشت پام بشدت گرفته و درد ناک شده ولی به خودم قول دادم هیچی نگم .... تمرین و ....☺️ خلاصه رو پیدا کردیم و اومدیم بریم جاگیر بشیم که یکی از همسفرها بدلیل گرمازدگی حالش بد شد و راهی سرم و ....🤒 تو موکب وقتی جای ما رو تحویل داد که مستقر بشیم یکی از خانم‌های زائر شروع کرد به اینکه تا این خط مال ماست و ....😐 باز هم بحث تکراری منفعت طلبی .... خیلی حرفه این همه راه با و بیایی ولی هنوز گیر این باشی که ده سانت جای تو بیشتر باشه ....😏 به هر حال جا اونقدر بود که برای خوابیدن باید به پهلو میخوابیدی...🙈 بخصوص که بغلت هم یه کوچولو خوابیده باشه و تو باید مراقب باشی بهش نزدیک نشی بیدار بشه ....🥰 بیشتر از تو این سفر مامان‌هاشون خسته میشن و باید یه خدا قوت از همین جا بهشون گفت....خلاصه یک ساعتی دراز کشیدیم و بلند شدیم تا راهی حرم ارباب بشیم 😍✋ وضو که گرفتم زیر لب شعری می‌اومد به سر زنان آمد به کربلا .....😭 دستهام ناخودآگاه به سرم میخورد انگار دلم میخواست با زینب همراه و هم ناله باشم ۶۰۰ متری تا حرم فاصله داشتیم که تو خلوت اون وقت شب به سرعت طی شد و به باب سلطانیه رسیدیم با فشار و وارد حرم شدیم و تو سرازیری قرار گرفتیم دلچسب ترین دنیا ....😭😍 سلام آقا که الان روبروتونم ....✋ من اینجام و زیارتنامه میخونم .... خدا رو شکر کردم که یک بار دیگه اربعین زیارت امام حسین علیه السلام قسمتم شد🙏 با همسفرها منتظر نماز صبح شدیم و بعد اومدیم تو زیارت ... با هر قدم بازی میکنی و کم کم نزدیک به حرم میشی و بعد یهو به خودت میای که روبروی ضریح هستی 😭 انقدر که از دور میتونی حرف بزنی نزدیک ضریح که میشی انگار وارد تونل وحشت میشی😐 چون خادمان عزیز و زحمتکش بصورت گروهی حمله می‌کنند و اصلا اجازه تمرکز نمیدن🙈 خلاصه اومدم کنار و یه گوشه‌ای خلوت کردم و زیارت اربعین رو خوندم و به نیابت همه ملتمسین و حق داران و .... من عادت دارم حتی به نیابت هم زیارت میکنم هر جا میرم ... بعد از ساعاتی اومدم بیرون و با همسفرها راهی موکب شدیم ✋😍 اما چه موکبی که چون بلد نبودیم هر چه بیشتر راه میرفتیم دورتر میشدیم! آخر سر دوباره برگشتیم نزدیک حرم تا تونستیم موکب رو پیدا کنیم راهی که ۶۰۰ متر بود رو دو کیلومتر راه رفتیم ....😔 وقتی رسیدیم موکب بی خوابی دیشب و خستگی و ....دست به دست هم داد و نزاشت گرما و سرو صدا و ...مانع بیهوشی بشه و از ساعت ۸ تا ۹/۳۰ خوابیدم🙈 بعد دیگه با بیدارشدم و .... بعد نماز ظهر راه افتادیم طرف برای زیارت دوباره و که بماند برای فردا شرح ماجرا.... 🔰 ادامه دارد. 🆔 https://eitaa.com/ZeynabiyehGolshahrKaraj
‌ ▪️دخترانه‌ترین اربعین▪️ 💢 قسمت هفتم. خروج از همیشه بغض خاصی داره🥺 مدام زیر لب تکرار میکنی ⚜ولاجعله الله اخرالعهد منی لزیارتکم.....⚜ پیش خودم گفتم خوبه آدم حتی اگر اجلش برسه ملائک نقال آدم رو بیارن کربلا که اخرین زیارتش نباشه ...😭 به هر حال برگشتیم سمت ... خیلی شدید بود بطوریکه از صورتم آب میچکید 😐 ترافیک زیادی هم بود اما دلم میخواست حتما برم زیارت امیرالمومنین علیه السلام.. لذا هر طوری بود با همراهانم اومدیم سمت حرم ☺️🥺 رفتم یه لباسی عوض کردم و تجدید وضو و اومدیم تو حرم ... خدا رو شکر حرم باز شده بود و رفتم کنار ضریح ...✋ رو که به ضریح چسبوندم خنکای عجیبی وجودم رو گرفت...😌😍 چقدر دلم برای آغوش حضرت تنگ شده بود ...🥺 بعد از اومدم تو صحن حضرت زهرا سلام الله علیها و رو برو ضریح آقا نشستم و نگاه کردم و کمی هم قرآن و تدبر و...☺️ درد و خستگی دیگه اجازه نمیداد تا زمان حرکت به سمت فرودگاه کمی دراز کشیدم و سرم رو روی پاهای عالم گذاشتم ..🥺 نمیدونم تا حالا تو حرم امام حس این رو داشتید که خونه اومدید و قشنگ میتونید بی رودربایستی خستگی تون رو در بیارید و ....☺️🥺 ولی من اینطوری هستم و با امام خیلی راحتم من بیشتر از اینکه با پدر دنیاییم باشه با پدرهای آسمونیم هست 😍😌 آخه تا خودم رو شناختم نداشتم و با پدرهای آسمونیم به لطف خدا انس گرفتم همه شادی‌ها و غم‌ها و دلتنگی‌هام با اونهاست و از این بابت هزار بار خدا رو شکر میکنم☺️ زمان حرکت به سمت فرودگاه رسید و اومدیم بیرون ... یه نگاه دوباره به ایوان طلا و ضریح آقا کردم 🥺 هنوز نرفتم ولی چقدر دلم دوباره تنگ شده... مثل سر خم کردم و گفتم زود دوباره مهمانم کنید ...🙏😭 انگار بدرقه رو حس میکردم و ... تو فرودگاه از همراهانم جدا شدم ساعت پروازمون متفاوت بود و این زمان خوبی بود برای خلوت و جمع بندی ...☺️🤓 سفری که با نیت اومده بودم و حالا به این نتیجه رسیده بودم و زمزمه کردم ⚜میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز ...⚜ 🆔 https://eitaa.com/ZeynabiyehGolshahrKaraj