eitaa logo
˼ رف‍یق چادرۍ !' ˹
3.5هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
374 ویدیو
155 فایل
⸤ بسم‌رب‌الشھداء🌿'! ⸣ • . "هل‌من‌ناصرینصرنـے❔" 🌱|مـےشنوۍرفیـق؟! امام‌زمـ؏ـانمون‌یـٰارمۍطلبـد♥️!(: ــــــ ـ🌼. اِرتباط، @Katrin_a ˘˘ شروط: @Shartha ! • . - اللھم‌عجل‌لولیک‌الفرج(꧇︕
مشاهده در ایتا
دانلود
{ : دستم را روی سینه ام میگذارم.هنوز بشدت میتپد. فاطمه ڪنارم روی پله نشسته و زهراخانوم برای اروم شدنم صلوات میفرستد. اماهیچ کدام مثل من نگران نیستند! به خودم که امدم فهمیدم هنگام دویدن و بالاامدن از پله ها پله ها شالم افتاده و تو مرا با این وضع دیده ای!!! همین اتش شرم به جانم میزد!!! علےاصغر شالم را ازجلوی در حیاط مےاوردودستم مےدهد. شالم را سرم میڪنم وهمان لحظه توبا مردی میانسال داخل می ایی ... علےاصغرهمینڪ او را میبیند با لحن شیرین میگوید: حاج بابا!! انگار سـ ـطل اب یخ روی سرم خالی می کنند مرد با چهره ای شــکســته و لبخندی که لا به لای تارهای نقره ای ریشــش گم شــده جلو مےاید: _ سلام دخترم!خوش اومدی!! بهت زده نگاهش میکنم بازم گند زدم!!! ابروم رفت!!! بلند میشوم، سرم را پایین میندازم... _ سلام!!... ببخشید من!..من نمیدونستم که.. زهراخانوم دستم را میگیرد! _ عیب نداره عزیزم! ما بایدبهت میگـفتیم که اینجوری نترسـی!! حاج حسین گاهـ ـ ـےنزدیڪای اذان صبح میره روی پشت بوم برای نماز.. وقتی دلش میگیره و یادهمرزماش میفته! دیشبم مهمون یکی ازهمین دوستاش بوده. فک کنم زودبرگشته ویراست رفته اون بالا... با خجالت عرق پیشانی ام را پاک میکنم،بزور تنها یڪ ڪلمه میگویم: _ شرمنده... فاطمه به پشتم میزند: _ نه بابا! منم بودم میترسیدم!! حاج حسین با لبخندی که حفظش کرده میگوید: _ خیلےبدمهمون نوازی ڪردم! مگه نه دخترم!! و چشمهای خسته اشدرا به من میدوزد *** نزدیک ظهراست گوشه چادرم را با یک دست بالامیگیرم و بادست دیگر ساڪم را برمیدارم. زهرا خانوم صورتم را میبوسد _ خوشحال میشدیم بمونی! اما خب قابل ندونستی! _ نه این حرفاچیه؟؟دیروزم ڪلـے شرمندتون شدم فاطمه دستم را محکم می فشارد: رسیدی زنگبزن!! علےاصغرهم با چشمهای معصومش میگوید: له خدافس خم میشومو صورت لطیفش را میبوسم.. _ اودافظ عزیزخاله خداحافظـےمیڪنم،حیاط را پشت سرمیگذارم و وارد خیابان میشوم. تو جلوی در ایستاده ای، کنارت که می ایستم همانطور که به ساکم نگاه میکنےمیگویـے: خوش اومدید... التماس دعا قرار بود تومرا برسانےخانه عمه جان. اماڪسـےڪه پشت فرمان نشسته پدرت است. یڪ لحظه از قلبم این جمله میگذرد. .... وفقط این کلمه به زبانم می اید: محتاجیم... خدانگهدار ♡ 😍🌿♥️🍃 {@zfzfzf