سلام علی آل یس✨🌱
با هر نفسے سلام ڪردن عشق است
آقا بہ تو احترام ڪردن عشق است
اسم قشنگت بہ میان چون آید
از روے ادب قیام ڪردن عشق است
#اللهمعجللولیکالفرج بحق حضرت زینب سلام الله علیها 🤲🌱
┄┅✼🍃🌺🍃✼┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚩 راهپیمایی اربعین قوت اسلام است
✅ رمز پیروزی
🔰 سیدالشهدا (علیهالسلام) مذهب را بیمه کرد
#اربعین
🔷🔹
نبینید آرومیم یا که خاموشیم، اگر
روزی امام امت فرمان دهند،
ما کفن میپوشیم...🇮🇷
#بدون_تعارف
#رهبرانه
حتی عراقیها هم در مسیر پیادهروی اربعین فراموشت نمیکنند.👩🏻🦯💔
#شهید_جمهور
اینا میخوان با قِر دادن نظامو ساقط کنن و انتقام خون شهداشونو بگیرن😐😂
#بدون_تعارف
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مناین روزا اصلا حالم خوبنیست !
پُرِحرف تو سینم اما . .
اصلا حرفم نمیاد🚶🏻♂💔:)
#اربعین | #امام_حسین | #کربلا
خدایا کمکمون کن حروم نشیم!
حروم ِمسیرهای اشتباه ، فکرهای اشتباه ،
موقعیتهای اشتباه ، آدمهای اشتباه ..
°رَفیقـِRafighـچادُرے°
کربلا واسم جنت الاعلامه🥺💔... حسین جانم #کربلا #کالیگرافی #پیشنهاد_دانلود
عشق چند حرف داره؟
من میگم ۴ حرف 🥺💔
حسین جانم
#کالیگرافی
#کربلا
فرمانده تویی گوشه چشم تو سپاهت
من یک نفرم ارتش آماده ندارم👀🫂؛
#عاشقانه
برام سواله که بعضی ها چطور میتونن با دستکش ظرف بشورن ؟!🤨
بزارین دستتون تمیزی ظرف های شسته رو حس کنه و زیر قطرات آب شاد بشه🤗
#روزمرگی
یہسلامبدیمبہ
آقامونصاحبالزمان🙂"!
روبہ قبلہ:
السَّلامُعلیڪَیابقیَّةَاللّٰہ
یااباصالحَالمَهدےیاخلیفةَالرَّحمن
ویاشریڪَالقرآن
ایُّهاالاِمامَالاِنسُوالجّانّسیِّدے
ومَولاےالاَمانالاَمان . . . 🙂🌱
💫یه سلام بدیم به ارباب:
السَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ
وعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْن
وعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْن
و عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
#رمان ✨🩷
#دلدادگان
#پارت_32
-آره مگه چیه منم کمکت میدم. اینطوری هم میتونیم این خبر رو بهشون بدیم.
+اوممم باشه پس وایسا یه لیست خرید بنویسم بری بخری.
-چششششم
رسید رو بهش دادم.
بعد از ظهر بود. همه رو خریده بود و اومد خونه.
من برنج و خورشت رو آماده کردم. حامد هم کباب ها و سالاد رو درست کرد. خیلی بهش افتخار میکردم. واقعا عاشقش بودم.عاشق مرد زندگیم.
مامان و بابا از در اومدن داخل. محمد هم باهاشون بود. خاله و عمه و بچه هاشون هم اومده بودن. دایی و عمو هم همینطور. حتی خانواده حامد هم اومده بودن. خونه کلی شلوغ بود. بچه ها تو حیاط ویلا داشتن بازی می کردن. تو گوش حامد گفتم :
+حامدددد مگه نگفتی فقط مامان اینا میاننن؟؟ چه خبرهههه!
-چیه خب خواستم همه باخبر بشن.
+پس بگو چرا اینقدر زیاد خرید کرده بودییی.
-بعله.
حامد کلا آدم شوخ طبعی بود و از این خصلتش خوشم میومد.
داشتیم شام میخوردیم که حامد بلند مثل خبرنگار ها گفت :
+اهم. قابل توجه خانواده های عزیز. میخوام یه خبر خوب بهتون بدم، آیناز خانم باردارههههه
همه یهو غذا گیر کرد تو گلوشون و سرفه کردن.
خنده ریزی کردم.
بعد از اینکه به خودشون اومدن گفتن:
+بابا حامد شوخی نکن سر غذا.
و اون موقع بود که من باید پشتیبانی اش میکردم.
-اتفاقا راست میگه! بهم تبریک نمیگین؟؟
همه عین گروه سرود هماهنگ گفتن:
+به سلامتیییی مبارکههههه.
از اون شب به بعد دیگه بیشتر اوقات حامد مرخصی میگرفت و مواظب من بود.
+عه حامد من که بچه نیستم خودم مواظب خودمم تو چرا خودتو از کار میندازی.
-مگه من بهت قول نداده بودم که تو و بچه رو همیشه تو الویت بزارم؟
لبخندی زدم و بوسش کردم.
+قربونت برم من که اینقدر با غیرتی.
-عه خدانکنه.
از خستگی خوابمون برد.
ادامه دارد..
نویسنده :وآنیا🪷
✨💛✨💛✨💛✨💛✨💛✨💛