💥
#تــݪنگــــرامـــروز
از تصادف شدید جان سالم بدر
بُـــــرده بود...
و مےگفت #زندگـــــے خود را
مـدیون ماشــین مدل بالایش
است!!
و خدا همچنان لبخـند می زد☘
#خدا_را_فراموش_نڪنیم
••{🌸🍋}••
#رفیـــق_چـادرے☘️🌈
#زیـنـب_بـانــو💜✨
🌿🌸^_^ @zhfyni^_^🌸🌿
اَلّلهُمَّـ؏عَجِّل لِوَلیِّڪ الفَرَج🖤✨
202K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 #داستان زندگی من و شما
🔻مردی غمزده و نومید از زندگی، از بالای یک ساختمان بیست طبقه خودش را به پایین پرتاب کرد.
🔹همینطور که داشت #سقوط می کرد، از پنجره به داخل خانه ها نگاه می کرد.
▫️به دلخوشی های کوچک همسایه ها. به عشق های زیبا و آرام و بی صدا،
▫️به ظرافت انگشت های یک زن وقتی با قاشق قهوه را هم می زد،
▫️به جدیت یک مرد وقتی جدول روزنامه را حل می کرد و انگار اگر یک خانه جدول را پر نمی کرد او را می بردند دادگاه!،
▫️به لبخند زیبای یک کودک که آرام خوابیده بود،
▫️به چین های برجسته پیشانی پیرمردی که داشت از تلویزیون فوتبال نگاه می کرد و جوری فریاد می زد که انگار اگر تیم محبوبش پیروز می شد، او را دوباره به جوانی برمی گرداندند و ...
🔺سقوط می کرد و چیزهایی را می دید که هیچوقت توی آسانسور یا پله های آپارتمان ندیده بود.
▫️درست وقتی که به آسفالت خیابان خورد، انگار فهمید #مسیر_اشتباهی برای خارج شدن از زندگی انتخاب کرده است.
▫️در آن لحظه آخر حس کرد، #زندگی ارزش زیستن را داشت اما دیگر دیر شده بود!
🔴 .... پیش از آنکه به آسفالت خیابان برسیم یادمان بیاید که همین #دلخوشی_های کوچک ارزش زيستن دارد،ارزش #شادی و #امیدواری
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
🔴 #زندگی_کَلَمی
💠 شخصی گرسنه بود برایش کلم آوردند اولین بار بود که کلم میدید. با خود گفت:
▫️حتما میوهای درون این برگها است اولین برگش را کند تا به میوه برسد اما زیرش به برگ دیگری رسید. و زیر آن برگ یک برگ دیگر و...
▫️با خودش گفت: حتما میوهی ارزشمندی است که اینگونه در لفافهاش نهادند. گرسنگیاش بیشتر شد و با ولع بیشتر برگها را میکند و دور میریخت.
▫️وقتی برگها تمام شدند متوجه شد میوهای در کار نبود! آن زمان بود که دانست کلم مجموعهی همین برگهاست.
💠 ما روزهای زندگی را تند تند ورق میزنیم و فکر میکنیم چیزی اونور روزها پنهان شده که باید هرچه زودتر به آن برسیم درحالی که همین روزها آن چیزی است که باید دریابیم و درکش کنیم!
🔻#زندگی، همین روزهایی است که منتظر گذشتنش هستیم بنابراین قدر فرصتها را ثانیه به ثانیه و ذره به ذره بدانیم.
دختران فاطمی 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/662700063C6b3c7b3eca
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
هدایت شده از دُخٺــࢪاݩفـٰاطـمـے🖤
📌 #داستان زندگی من و شما
🔻مردی غمزده و نومید از زندگی، از بالای یک ساختمان بیست طبقه خودش را به پایین پرتاب کرد.
🔹همینطور که داشت #سقوط می کرد، از پنجره به داخل خانه ها نگاه می کرد.
▫️به دلخوشی های کوچک همسایه ها. به عشق های زیبا و آرام و بی صدا،
▫️به ظرافت انگشت های یک زن وقتی با قاشق قهوه را هم می زد،
▫️به جدیت یک مرد وقتی جدول روزنامه را حل می کرد و انگار اگر یک خانه جدول را پر نمی کرد او را می بردند دادگاه!،
▫️به لبخند زیبای یک کودک که آرام خوابیده بود،
▫️به چین های برجسته پیشانی پیرمردی که داشت از تلویزیون فوتبال نگاه می کرد و جوری فریاد می زد که انگار اگر تیم محبوبش پیروز می شد، او را دوباره به جوانی برمی گرداندند و ...
🔺سقوط می کرد و چیزهایی را می دید که هیچوقت توی آسانسور یا پله های آپارتمان ندیده بود.
▫️درست وقتی که به آسفالت خیابان خورد، انگار فهمید #مسیر_اشتباهی برای خارج شدن از زندگی انتخاب کرده است.
▫️در آن لحظه آخر حس کرد، #زندگی ارزش زیستن را داشت اما دیگر دیر شده بود!
🔴 .... پیش از آنکه به آسفالت خیابان برسیم یادمان بیاید که همین #دلخوشی_های کوچک ارزش زيستن دارد،ارزش #شادی و #امیدواری !!!
دختران فاطمی 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/662700063C6b3c7b3eca
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃