بشنو از زن چون حکایت میکند
(سلام ) اصل در معناى اين كلمه – به قول مفردات راغب – تعرى و سلامت خواهى از آفات ظاهرى و باطنى است،
شاید دریغ کردن سلام را ساده گرفته باشیم ،
اما کمی تامل کنیم حتما هم راه می شویم که درناامیدی بشر از آسمان و قطع تعلق از هویت قدسی خود، او از به سر بردن از محضر دوست و انیس، محروم گشت ودر این عالَم بود که کم کم زبان ساکنانش نیز #گنگ شد، آن قدر گنگ که دیگر سلام کردن هم سخت و یا غیر ممکن شد .
اکنون در این دشواری سلام کردن های ما به همدیگر در کوچه و خیابان و صف نانوایی و اتوبوس و ... به جایی رسیدیم که به دشواری سخن همدیگر را می شنویم و همه در تنهایی های خود ، به سودای رفاه و آسایش مقطعی دل خوشیم و در حسرت رفاهِ ناداشته ، ناخوش .
اما مگر بشر در این هوای غربت و گمگشتگی می تواند آرام گیرد؟
او از کدامین خانه و خانمان دور شده که زبانش دیگر از سلام کردن ناتوان شده و زندگی وکار وبارَش گاها فقط تکلّف است وتحمّل، همانند کفاره گناهان!!؟؟
نه شوقی دارد و نه حیاتی.
گویی #خانه_وجودش به خطر افتاده و با کدامین زبان می توان این خطر را به گوش های ناشنوا از هم رساند؟
اگر تفکر نقطه نمایان کننده امکان های پیش روی بشر است ، و این تفکر زبان دارد ،
باید یقین کرد که تنها زبانی که میتواند ویرانی خانه وجود مردمان را متذکر گردد #زبان_مادری است،
مادری که دل در گرو خانه دارد،
او با تعلّق به این خانه، اختیار وازادی خود را به وسعتی می رساند که در موضع #صبر و #انتظار استقرار می یابد،
صبر و انتطار برای رسیدن وقتی که سخنش ماوای خود را در دل اهل خانه که نه ، در دل تاریخ می یاید.
💞سخن مادر ، #تولّد_واژه هاست و دایما در مراقبت سخت ، صبورانه منتظر #وقت این تولد است.
💠@ziafat_andishe