eitaa logo
زیارت چهارده
95 دنبال‌کننده
27 عکس
2 ویدیو
0 فایل
اشعار توحید حسن نیا
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از خانه هنرمندان
خاطره ی تلخ🥀🥀🥀 نفس در سینه ام گردیده خاموش شدم باخلوت غربت هم آغوش تمام لحظه هایم گشته یاد صدای ضربه ی سیلی در گوش 📜شاعر:آقای توحید حسن نیا 📌از شاعران کانال خانه هنرمندان ~~~~🌸🍃🌸🍃🌸~~~~ @khanehonarmandan110 ~~~~🌸🍃🌸🍃🌸~~~~
دوبیتی ..روضه جدائی🥀🥀🥀 خودت دیدی در این آشفته بازار که دنیا از علی گردیده بیزار نمی خواهم پس از تو زندگی را مرا با رفتنت دیگر میازار @ziart14
غزل مصیبت بانوی شکسته پشت در هم هیبت حیدر شکست هم حریم حرمت کوثر شکست جان مسجد در حریق شعله سوخت ضلع پاک کرسی منبر شکست دست های مستجاب الدعوه ی حضرت صدیقه ی اطهر شکست خشم و کینه آنقدر آسیب داشت سینه ی آسایش مادر شکست کوچه ها گفتند ما خود شاهدیم گوشوار دُخت پیغمبر شکست غائله با یک قلافی ختم شد تا به آنجایی که حتی سر شکست با همه اوصاف اما فاطمه(س) بیشتر در غربت حیدر شکست @ziart14
هدایت شده از خانه هنرمندان
غزل مصیبت بانوی شکسته پشت در هم هیبت حیدر شکست هم حریم حرمت کوثر شکست جان مسجد در حریق شعله سوخت ضلع پاک کرسی منبر شکست دست های مستجاب الدعوه ی حضرت صدیقه ی اطهر شکست خشم و کینه آنقدر آسیب داشت سینه ی آسایش مادر شکست کوچه ها گفتند ما خود شاهدیم گوشوار دُخت پیغمبر شکست غائله با یک قلافی ختم شد تا به آنجایی که حتی سر شکست با همه اوصاف اما فاطمه(س) بیشتر در غربت حیدر شکست ~~~~🌸🍃🌸🍃🌸~~~~ @khanehonarmandan110 ~~~~🌸🍃🌸🍃🌸~~~~
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف چشم هایم از تو میگیرد سراغ تاکجا آخر به باید در فراق باز تکرار ، غروب جمعه ها تا به کی باید بیفتد اتفاق یا که بی نور حضورت سر شود طول شبهایم به سو سوء چراغ یا که با تنهائی خود خلوتی دارم و بی تو بگیرم احتراق عذر تقصیر از تو دارم منتها نیست از اهل صبوری اشتیاق تنگ شد قلبم برای دیدنت بیشتر وسعت بده بر این اتاق تا قیامت هم نیائی باز هم چشم هایم از تو میگیرد سراغ @ziart14
هدایت شده از خانه هنرمندان
چشم هایم از تو میگیرد سراغ تاکجا آخر به باید در فراق باز تکرار ، غروب جمعه ها تا به کی باید بیفتد اتفاق یا که بی نور حضورت سر شود طول شبهایم به سو سوء چراغ یا که با تنهائی خود خلوتی دارم و بی تو بگیرم احتراق عذر تقصیر از تو دارم منتها نیست از اهل صبوری اشتیاق تنگ شد قلبم برای دیدنت بیشتر وسعت بده بر این اتاق تا قیامت هم نیائی باز هم چشم هایم از تو میگیرد سراغ 📝شاعر:توحید حسن نیا ~~~~🌸🍃🌸🍃🌸~~~~ @khanehonarmandan110 ~~~~🌸🍃🌸🍃🌸~~~~
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
غزل مدح امیرالمومنین علی علیه السلام در همه هستی وجود هر چه نور از تو گردیده شرف یاب حضور غیر خیر عافیت از ساحتِ قدسی شاءن تو میباشد به دور از فضیلتهای تو فیض ثواب میبرد آدم به اسرار مرور میشود هر ذات پاکی عاشقت لحظه ای در اتفاق یک عبور یا مسیحا میتوان پیدا نمود بین فهوای کلامت بر وفور جز به تسلیم و رضای امر حق بوده ای بسیار بی باک و جسور آفرین آورد از بس خلقتت خالقت گردیده سرشار غرور شک ندارم که یقینا (با علی) می رسد دنیا به آن روز ظهور -خیبر
هدایت شده از خانه هنرمندان
چشم های پشت قاب شیشه ها باور پنهانیه اندیشه ها دستهای ملتمس بر آسمان حس و حال ناب دو آتیشه ها فصل زرد رنج های انتظار برگ برگ خاطرات گیشه ها قصه های ناتمام حرف دل از جفا گردیده ریشه ریشه ها آه سرد سینه ی درماندگان خسته از آسیب تیغ تیشه ها خیل موجودات عرش بی کران کوچه باغ و دشتها و بیشه ها جملگی مشتاق دیدار تواند العجل ای سّر عاشق پیشه ها 📝شاعر آقای توحید حسن نیا ~~~~🌸🍃🌸🍃🌸~~~~ @khanehonarmandan110 ~~~~🌸🍃🌸🍃🌸~~~~
بر حکم ولایت تو دارم ایمان گفتار حکیمانه ی تو المیزان یک رائ که ارزشی ندارد آقا جانم به فدای خاک پاک ایران @ziart14
دوبیتی سلام صبح خدا یک جور دیگر مهربان شد طراوت با تمامم تواءمان شد کلامم تا همیشه اول صبح سلام ای مهدی صاحب زمان شد @ziart14
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از هیئت مکتب الشهدا
دوبیتی سلام صبح خدا یک جور دیگر مهربان شد طراوت با تمامم تواءمان شد کلامم تا همیشه اول صبح سلام ای مهدی صاحب زمان شد
رباعی مدافعان حرم این خاک به خون شهدا محترم است آبادی عاشقان صاحب کرم است با رائ حضور مان همه میفهمند ایران وطن مدافعان حرم است @ziart14
غزل برادرانه هرگز خدا راضی به آزارت نباشد غیراز حیا سهمی سزاوارت نباشد هرکس که بیتی خوانده از دیوان مجنون اوپایگاه نشر اشعارت نباشد پنهان بمان در پرده ی حجب از هوسها هر دیده ای در شان دیدارت نباشد آزادی بی شرمی و عریانی باز اندازه مقدار بسیارت نباشد بی راه های ناکجا آباد دنیا اندیشه و مفهوم و معیارت نباشد محکم به حفظ عافیت دامن نگه دار این حُسن خیر عافیت عارت نباشد با این تفاضلها یقین پندار چیزی مانند یک چادر نگهدارت نباشد @ziart14
یاد شهدا مسجدی با نام سنگر داشتند آن میان محراب و منبر داشتند بد به دل هرگز نمیدادند راه ریشه در ایمان به باور داشتند برق میزد نور در چشمانشان دیده ای از اشک شب تر داشتند از غریبان طوایف های دور بین گردانها برادر داشتند یک لباس خاکی و چفیه پلاک خرده مالی بود که بر داشتند بود از سربندشان پیدا که در عشق بازی ها کجا سر داشتند قبل تر از سیم های خار دار برفراز نفس معبر داشتند در شب معراج فتح زخم و خون نوحه ی الله اکبر داشتند تن به آتش میزدندو جراتی گفت می باید که محشر داشتند در میان خیل مجروحانشان عده ای آیات کوثر داشتند میکشیدن درد اما وقت حرف ناله ی ای وای مادر داشتند عده ای هم زخم های مهلکه کربلا را روی پیکر داشتند این شهیدان با نگهداری خط جان سپر کردندو کشور داشتند @ziart14
غزل فتح قریب قدس شد اگر برما جسارت پشت هم رنج بردیم از مرارت پشت هم هر چه را که کاشت و برداشتیم رفت بر تاراج غارت پشت هم حلقه زد در حدقه ی چشمانمان اشکهای پر حرارت پشت هم خورد بر تن های خسته جانمان چوب سنگین حقارت پشت هم سرزمین قدسمان شد عرصه ی تاخت و تاز شرارت پشت هم خون پاک مردمم فتحی قریب(مبین) میدهد بردل بشارت پشت هم -بر-اسرائیل @ziart14
غزل حال غریب🥀🥀🥀🥀 این روزها حال و هوایش فرق میکرد باپیش از این ها ماجرایش فرق میکرد بُغضی درون چشمهایش موج میزد او انتظارات رجایش فرق میکرد بسیار بر آیات کوثر داشت تاکید با هر تلاوت محتوایش فرق میکرد دلتنگ رفتن بود و دلگیر از تعلل شبهای احیا ربنایش فرق میکرد تا یک سحر با ضربتی حاجت رواشد آنجا که محراب دعایش فرق میکرد از کوچه و شرمندگی گفت و گرفتم حالا چرا یا مجتبیی یش فرق میکرد رفت و شبیه مادرم زهرای اطهر بابای ما حتّی شفایش فرق میکرد @ziart14
رباعی آزادی لب را به سکوت مرگ خاموش مکن بر باطل حرف دیگران گوش مکن هنگام دعا بعد تقاضای فرج آزادی غزه را فراموش مکن -بر-اسرائیل @ziart14
هدایت شده از خانه هنرمندان
غزل حال غریب🥀🥀🥀🥀 این روزها حال و هوایش فرق میکرد باپیش از این ها ماجرایش فرق میکرد بُغضی درون چشمهایش موج میزد او انتظارات رجایش فرق میکرد بسیار بر آیات کوثر داشت تاکید با هر تلاوت محتوایش فرق میکرد دلتنگ رفتن بود و دلگیر از تعلل شبهای احیا ربنایش فرق میکرد تا یک سحر با ضربتی حاجت رواشد آنجا که محراب دعایش فرق میکرد از کوچه و شرمندگی گفت و گرفتم حالا چرا یا مجتبیی یش فرق میکرد رفت و شبیه مادرم زهرای اطهر بابای ما حتّی شفایش فرق میکرد 📝شاعر آقای توحیدحسن نیا ~~~~🌸🍃🌸🍃🌸~~~~ @khanehonarmandan110 ~~~~🌸🍃🌸🍃🌸~~~~
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا