eitaa logo
📚داستان های زیبا 📚
2.3هزار دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
3هزار ویدیو
8 فایل
ارتباط با ادمین پیشنهاد،تبلیغ وتبادل👇 @yamahdi_1403 https://eitaa.com/joinchat/4221632789C0d32769a76
مشاهده در ایتا
دانلود
متاسفانه روزی که جناب سرهنگ برای من ایمیل شروع عملیات رو ارسال کردندچندساعت بعدازاون بسته ای به دست من رسید که حاوی عکسهای شخصی من و همسرم بود،وازهمه مهمتراین بود که من پی بردم که یکی از خدمتکارهام توسط آنا اجیرشده و کارهای من رو به اون اطلاع میده… من ازاین موضوع به نفع خودم استفاده کردم وباوجود ریسک بالایی که این مساله داشت اون دخترروباتطمیع و تهدید توی تیم خودمون کشیدم و به عنوان نفوذی و منبع اطلاعاتی ازش استفاده میکنم… یکی ازهمکارهاگفت ++ازکجامطمئنی که دوباره مارونمیفروشه و اطلاعات درست تحویلمون میده؟ _آنادخترباهوشی نیست،ولی اعتمادبنفس وادعای بالایی داره…وهمین هم نقطه ضعفشه..اون فکرمیکنه که به من داره ضربه میزنه،وتصورمیکنه که من از سلاح خودش دربرابرخودش استفاده نمیکنم… 🍁محیاموسوی🍁
💗نم‌نم ‌عشق💗 قسمت8 فصل دوم مهسو _توکی میخوای آشپزی یادبگیری؟شوهربدبختت گشنه میمونه که… +مثلا الان توآشپزی بلدی اقایاسر همیشه سیره؟ _کوفت.. خندید و به سالاددرست کردنش ادامه داد… همون لحظه پسراواردخونه شدند. یاسر مشغول حرف زدن باگوشیش بود +نه حاجی جون…بفرستشون خونه ی بابااینا…اونجا جاش بزرگتره…مثل هرسال همونجامیگیرم… +اره،اره…علی الحساب دویست کیلو بفرست ..امسال یکم جمع و جورترمیگیرم… +قربانت حاجی..منتظرم..یاعلی کنجکاوبودم بدونم با کی حرف میزنه… +سلام مهسوخانم و طنازخانم… همه چی درامن وامانه؟ _سلام آره…خسته نباشید..با کی حرف میزدی؟ ناخنکی به سالاد زد امیرحسین گفت +حاج حسین بنک دار بود… یاسر پقی زد زیرخنده من و طناز همزمان گفتیم _+کی بووود؟ یاسر باخنده گفت +حاج حسین بنک دار…همیشه خشکبار سالیانه امونو ازونجامیخریم… الان هم چون یک هفته ی دیگه ماه محرمه سفارش دادم برای دویست کیلوبرنج و بقیه ی مخلفات… _هفته ی دیگه ماه محرمه؟؟؟ +آره.. _خب برای چی اینهمه موادغذایی سفارش دادی؟ با خنده گفت +خب پدربزرگم نذر داشت ده روز ماه محرم رو سفره مینداخت برای خونواده های بدسرپرست و بی سرپرست… قبل ازمرگش وصیت کرد من این کارو انجام بدم… نذرکه میدونی چیه؟ قیافمو توی هم کردم و گفتم… _بله میدونم…تازه ماه محرمم بلدم چیه…ما مسیحیا امام حسین روخوب میشناسیم… ابرویی بالا انداخت و گفت.. +خانمی..شما الان دیگه مسلمونی..ما مسیحیا جمله ی غلطی بودا… _حالاهمون…گیرنده… باخنده از آشپزخونه خارج شدن و به سمت سالن پذیرایی رفتن یاسر ناهاررو بادستپخت عالی مهسو خورده بودیم و الان توی اتاق مشغول نوشتن لیست دعوتیهای امسال بودم ازبین لیست دعوت همیشگیه آقاجون… دراتاق بازشد و مهسو سینی به دست وارد شد.. +چای سبز آوردم اعصابت آروم بشه… لبخندی زدم و گفتم _خانم دودقه اومدیم خودتونوببینیم امروز همش توی آشپزخونه بودینا… خجالت کشید و سرش رو باخنده پایین انداخت _الان خجالت بخورم یا چای سبز؟ مشتی به بازوم زد وگفت +عهههه یاسراذیتم نکن دیگه… خندیدم و گفتم _چشم ارباب…بشین .. روی صندلی نشست _خب منتظرم.. +منتظرچی _حرفی که بخاطرش ناهارپختی..خوش اخلاق شدی…چای دم کردی و برام اوردی… وازصبح منتظرگفتنشی… چشماش گردشد +توذهن خونی؟ _نه عزیزم،پلیسم…قیافت دادمیزد…خب بگو +راستش…چیزه…راستش… _راشتش چی؟ با حرفی که زد شوکه شدم اساسی… +میشه برام از اسلام بگی….. با چشمای گردشده نگاهم میکرد… +شوخی میکنی؟؟؟ _نهههه…واقعا میخوام راجع به دینت بدونم…کاربدیه؟ +نه نه اصلا…ولی خب آخه عجیبه…چیشد که یهویی…واقعانمیفهمم لبخندغمگینی زدم و گفتم  _نپرس یاسر…خودمم نمیدونم…ولی میدونم که…توآرامش داری…آرامشتو از اعتقادت میگیری…من تشنه ی این آرامشم… لبخند عجیبی زد و گفت… +هرچی دوس داشتی،هروقت سوالی داشتی حتما بیا بپرس…منم بهت چندتا کتاب میدم…کمکت میکنه… _ممنون…حتماسراغت میام +امشب میبرمت خونه ی بابا اینا و چندتا کتاب که اونجادارم رو بهت میدم…علی الحساب با بهترین کتاب شروع کن…قرآن _اخه…من..بلدنیستم بخونمش… +بلدبودن نمیخوادکه عزیزم…معنی داره..شما معنیش روبخون… _مطمئنی؟ +شک‌نکن… کتاب رو بااحترام خاصی از دسنش گرفتم و ازاتاق خارج شدم… یاسر همونجا روی زمین نشستم و سجده ی شکر انجام دادم…خدایا یعنی میشه؟ خدایا خودت دستش روبگیر…یاامام حسین اگه دستش روبگیری که شک ندارم میگیری و خودت به روشنایی میرسونیش،به جان جوونت قسم هرسال سه تا مستحقو میفرستم کربلا…بیان پابوست.. ** توی اتاقم مشغول نمازخوندن بودم…داشتم سلام نماز رومیدادم که درباشدت بازشد….باآرامش نمازم رو تموم کردم و به عقب چرخیدم _چی شده؟طوفانه؟ +بله،طوفانه…این چه دینیه آخه..یکجا حرف از رستگاریه…یکجا مهربانی ورحمت…یکجا عذاب شدید..یکجا هم ناقض حقوق بشرمیشین… با تعجب بهش زل زدم و گفتم _بشین..آروم باش…حرف میزنیم… روی صندلی نشست و گفت +منتظرم _همش چهارروزه داری مطالعه میکنی..به این نتیجه رسیدی که ما ناقض حقوق بشریم؟ +بله… _چرااونوقت.. +هزارتادلیل دارم.. _خب یکیش +مثلا نصف بودن دیه ی زن… مثلا نصف ارث بردن…مثلا اینکه حجاب فقط برای خانمهاست… _کافیه…فهمیدم…من برات توضیح میدم 🍁محیاموسوی🍁
1315774211_-1031064964.mp3
37.15M
🔈 🔰 فصل سوم؛ قبیله سلمان، جلسه ششم * سفیانی؛ مزدوری صلیب‌ به گردن و بی‌اعتقاد به اسلام! [05:25] * پیشگویی یا خیال‌پردازی؟ درسی از اعتماد به "حدس‌ها" [06:20] * توجه به سنت‌های الهی؛ نجات از توهمات پیشگویی و خواب‌بینی! [09:30] * خراسانی در روایات؛ نه لزوماً سید، نه لزوماً عالم [10:50] * دو جبهه، یک تقابل؛ حزب‌الله پیروز نهایی در منطق قرآن [13:05] * نتانیاهو و ترامپ؛ دو چهره در مسیر صهیونیسم منجی‌گرا [15:15] * روایت امیرالمومنین از هلاکوخان مغول؛ چطور کلام امام از خونریزی جلوگیری کرد [17:25] * حتی خاندان و خویشاوندی کنار می‌رود؛ ایمان حزب‌الله تنها در راه خداست [20:10] * بیماری قلبیِ محبت به کفار؛ خطری بزرگ‌تر از همه گناهان [21:40] * منافقین؛ مدعیان پیروزی و شماتت‌گران شکست [27:45] * نفاق در پوشش "وفاق"؛ وقتی سابقه‌‌ نفاق، پله‌‌ ترقی می‌شود [37:15] * از گوشواره تا نان شب؛ روایت ایثار مردم برای کمک به نیازمندان غزه و لبنان [40:30] * دشمنی میان مومنان؛ فاجعه‌ای که راه ظهور را سد می‌کند [48:20] * نگاه اهل‌بیت به لغزش مومنان؛ مومنان گناهکار را سرزنش نکن، خداوند خود پاکشان می‌کند! [55:50] * محکوم کردن بی‌حجابی، نه بی‌حجاب؛ راه امام صادق در اصلاح جامعه [01:00:20] * بزم محبت امام صادق؛ وقتی امام صادق دست عاشق خطاکار را می‌گیرد [01:11:30] * اوج مظلومیت حضرت زهرا؛ صدای گریه‌ای که هیچ‌کس را به رحم نیاورد [01:20:55] ⏰ مدت زمان: ۱:۰۹:۳۱ 📆 ۱۴۰۳/۰۸/۱۸
07 Be Vaghte Shaam (1403-09-02) Masjed Shahid Beheshti.mp3
39.59M
🔈 🔰 فصل سوم؛ قبیله سلمان، جلسه هفتم * ظهور و شرط تعداد؛ آیا مومنان به حد نصاب می‌رسند؟ [4:35] * ایمان در شیب صعودی؛ حکایت اویس قرنی و اتصال ناب [11:21] * شیب لغزان ایمان؛ از اوج تا افول دل‌های خسته [15:48] * توکل؛ شاه‌کلیدی برای حرکت در شیب صعودی [20:33] * توکل؛ مرز بندگی خدا و ولایت شیطان [29:39] * اهل توکل؛ همان "عباداً لنا" که اسرائیل را نابود می‌کنند [32:41] * ایمانت به خدا باشد، ابزار و شخصیت‌ها وسیله اوست [35:14] * شیطان، طبیب بیمار دل‌ها با نسخه ظاهرگرایی [35:56] * سوره منافقون؛ زنگ بیدارباش هر جمعه برای مومنان [40:25] * تعطیلی عمدی، نسخه منافقین برای وابستگی به دشمن [41:40] 📌 فقر و گرسنگی، حربه منافقین برای متهم‌کردن پیغمبر (صل‌الله‌علیه‌وآله) به ناکارآمدی [44:02] * بیماردلان، شتابان به‌سوی کفار؛ بهانه‌ای به‌نام معیشت [49:39] * تمسخر و ایجاد تردید، ابزار منافقین در برابر مقاومت مومنان [53:34] * طوفان‌های دهه 60 آمدند، اما امام خمینی ایستاد؛ توکل، رمز پیروزی بود [1:02:18] * ترس از دشمن، ابزار شیاطین انسی برای خروج از توکل [1:06:51] * آسمان در برابر این عشق، حیران مانده است؛ ماجرای وداع با پیکر مادر... [1:21:15] ⏰ مدت زمان: ۱:۳۵:۵۳ 📆 ۱۴۰۳/۰۹/۰۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃بنازم ماه شعبان را که با شادی قرین باشد 🎊در او میلاد عباس(ع) و حسین (ع) و ساجدین باشد 🌸🍃به نیمه چون رسد شعبان مهش تابنده تر گردد 🎊چرا که چشم زهرا(س) روشن روی پسر گردد 🌷🍃آغاز ماه مبارک شعبان ماه رسول خدا (ص) 🌷🍃و اعیاد شعبانیه را به همه مسلمانان شادباش می گویم. 🌼اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلِیکَ الْفَرَج 🌼 🕊 ♥️⃟🌙 @zibastory👈🕊
🌷سلام صبحتون بخیر💞 جمعه تون پربرکت با صلوات بر حضرت محمد و آل محمد اللهمَّ صَلِّ علُى مٌحُمٌدِِ💚 وَالُ مٌحُمٌدِ وعجل فرجهم 🌷در پناه💚امام_زمان_عج روز و روزگارتون پر از نعمت و خیر و برکت و سعادت💙 🌷آدینه تون مزین به ظهور مولا 🕊 ♥️⃟🌙 @zibastory👈🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼 🌼 🌼دل هوای 🕊روی ماه یار دارد جمعه‌ها 🌼دل هوای 🕊دیدن دلدار دارد جمعه‌ها 🌼جمعه ها 🕊چشم در راهیم ما ای عاشقان 🌼یار با ما 🕊وعده دیدار دارد جمعه‌ها 🌼الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَــرَج🌼 🕊 ♥️⃟🌙 @zibastory👈🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼 السلام علیک یابقیه الله 🌼🍃دست ما بر کرم و رحمت 🌹 باشد 🌼🍃عشق ما آمدن دولت 🌹 باشد 🌼🍃اول ماه شعبان از کرمت یا سلطان 🌼🍃روزی ما فرج حضرت 🌹 باشد 💐 🕊 ♥️⃟🌙 @zibastory👈🕊
دوستان عزیز مادری التماس دعای شدید داره برای حل مشکل جوان ۲۰ ساله اش امروز روز جمعه امام زمان با دعای توسل به حضرت برای او ورفع گرفتاری جوانش دعا کنید
📛زود قضاوت نکنیم ❗️ ✳️👈🏻هیزم شکن صبح از خواب بیدار شد و دید تبرش ناپدید شده. شک کرد که همسایه اش آن را دزدیده باشد برای همین تمام روز او را زیر نظر گرفت. ✴️👈🏻متوجه شد همسایه اش در دزدی مهارت دارد مثل یک دزد راه می رود مثل دزدی که می خواهد چیزی را پنهان کند پچ پچ میکند. ❇️👈🏻آن قدر از شکش مطمئن شد که تصمیم گرفت به خانه برگردد لباسش را عوض کند و نزد قاضی برود. اما همین که وارد خانه شد تبرش را پیدا کرد. زنش آن را جابه جا کرده بود. 💟👈🏻مرد از خانه بیرون رفت و دوباره همسایه را زیر نظر گرفت: و دریافت که او مثل یک آدم شریف راه می رود حرف می زند و رفتار می کند! •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 🕊 ♥️⃟🌙 @zibastory👈🕊
9.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅فرق نعمت ،رزق و برکت 👌سخنرانی بسیار شنیدنی 📢پیشنهاد دانلود •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 🕊 ♥️⃟🌙 @zibastory👈🕊
16.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حتما حتما این کلیپ رو ببینید برای آخرتت وقرب به خدا کاری کردی؟؟؟ بهترین چیز احسان و انفاقه بیا با هر توانی که داری در رزمایش کمک مومنانه شرکت کن هم امر ولی زمان رو اجرا کردی هم به نیت تعجیل در فرج امام زمانت و همچنین امواتت این کار رو بکن چون اونا هم چشمشون به دستان شماست که هدیه ای براشون بفرستید یه لحظه به این فکر کن که خودت تو اون دنیا گیر کردی و منتظری یکی برات توی این دنیا یه کاری بکنه •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 🕊 ♥️⃟🌙 @zibastory👈🕊